حدیث/ مهمترین قائده ظهور از نظر امام جعفر صادق(ع)

انجمن‌ها: 

جاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى الصَّادِقِ ع فَقَالَتْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ ابْنِي سَافَرَ عَنِّي وَ قَدْ طَالَتْ غَيْبَتُهُ وَ قَدِ اشْتَدَّ شَوْقِي إِلَيْهِ فَادْعُ اللَّهَ لِي فَقَالَ لَهَا عَلَيْكِ بِالصَّبْرِ فَمَضَتْ وَ أَخَذَتْ صَبْراً وَ اسْتَعْمَلَتْهُ ثُمَّ جَاءَتْ بَعْدَ ذَلِكَ فَشَكَتْ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهَا عَلَيْكِ بِالصَّبْرِ فَاسْتَعْمَلَتْهُ ثُمَّ جَاءَتْ بَعْدَ ذَلِكَ فَشَكَتْ إِلَيْهِ طُولَ غَيْبَةِ ابْنِهَا فَقَالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكِ عَلَيْكِ بِالصَّبْرِ فَقَالَتْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ كَمِ الصَّبْرُ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ فَنِيَ الصَّبْرُ فَقَالَ ارْجِعِي إِلَى مَنْزِلِكِ تَجِدِي وَلَدَكِ قَدْ قَدِمَ مِنْ سَفَرِهِ فَمَضَتْ فَوَجَدَتْهُ قَدْ قَدِمَ مِنْ سَفَرِهِ فَأَتَتْ إِلَيْهِ فَقَالَتْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ وَحْيٌ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ قَدْ قَالَ عِنْدَ فَنَاءِ الصَّبْرِ يَأْتِي الْفَرَجُ فَلَمَّا قُلْتِ قَدْ فَنِي الصَّبْرُ عَرَفْتُ أَنَّ اللَّهَ قَدْ فَرَّجَ عَنْكِ بِقُدُومِ وَلَدِكِ ؛
زنى به خدمت امام صادق عليه السّلام رسيد و عرض كرد، پسرى دارم كه مدتى است به سفر رفته و سفرش طولانى شده و من مشتاق ديدارش هستم شما دعا كنيد برگردد .
امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود: صبر كن! زن چند روزى صبر كرد و بار دوم به حضور امام صادق عليه السّلام رسيد. دوباره همان تقاضا را مطرح کرد. امام صادق عليه السّلام باز هم او را دعوت به صبر کردند. چند روز گذشت. آن زن براى بار سوم خدمت امام صادق عليه السّلام رسيد و عرضه داشت سفرش طولانى شده و من نگران او هستم .
امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند : مگر تو را به صبر دعوت نكردم؟ عرض كرد: چقدر صبر كنم؟ دیگر صبری برایم نمانده!
امام صادق علیه السلام فرمودند: به خانه برگرد، كه فرزندت را خواهی دید. آن زن به خانه بازگشت و دید فرزندش از سفر بازگشته. زن با خوشحالى به خدمت امام صادق عليه السّلام رفت و عرض كرد: آيا پس از پيغمبر باز هم وحى نازل مى شود؟
فرمود وحى نازل نمى شود اما پيامبر فرمود: هر گاه صبر انسان تمام شود ،‌ نوبت فرج مى شود و چون تو اظهار بى قرارى كردى، فهمیدم كه خدا فرج تو را با رسیدن فرزندت مى رساند .

منبع : إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، جلد1، صفحه: 150 ؛ وسائل الشيعة، جلد 15، صفحه : 264

Share