عقل و تعقل (در بیان حضرت امیر علیه السلام)/بخش اول

عقل و تفکر

عقل از دیدگاه امام علی علیه السلام در مقابل شهوت و هوای نفس قرار می گیرد و احکام و لوازم عقل و شهوت، احکامی متعارضند و آدمی از هر دو نیرو بهره مند است و با اراده آزاد خویش یکی را بر دیگری ترجیح می دهد

جستاره
تاریخ عقل و تعقل، همزاد تاریخ بشری است؛ وجه ممیز انسان از موجودات دیگر، عقل او است، و آدمی با تعقل به حیات انسانی خویش ادامه می دهد. به فرموده امام علی علیه السلام: الانسان بعقله؛(1) «انسان به عقل خود انسان است.» و باز می فرمایند: اصل الانسان لبه؛(2) «اصل انسان خرد او است.» بنابراین تاریخ تعقل با پیدایش آدم آغاز می شود.
معمولا در کتاب های تاریخ فلسفه گفته می شود تعقل در سواحل آسیای صغیر و در منطقه ایونیا باظهور طالس و آناکسیمندرشروع شده است و پیش ازآن مردم در دوران تخیل می زیسته اند. این سخن اگر درست باشد، که چنین نیست، تنها درباره شروع نوع خاصی از تعقل صادق است، نه درباره پیدایی تعقل و خردورزی به معنای کلی آن. البته توجه به عقل و تعقل فلسفی و به سخنی دیگر، تعقل در باب تعقل فلسفی و نقد و بررسی آن امری متاخر است و بر اساس اطلاعات مکتوب و باقیمانده، ابتدا در زمان سوفسطائیان و سقراط به شکلی ناقص مطرح شده است. پس از آن در عصر جدید با فرانسیس بیکن و رنه دکارت و جان لاک بار دیگر مسئله معرفت و به خصوص تعقل، مورد توجه جدی قرار گرفت و درآثار ایمانوئل کانت به اوج خود رسید و مساوی با فلسفه شد و در نهایت به علم معرفت شناسی جدید انجامید.
هنگامی که به مباحث مطرح شده در تاریخ فکر و فلسفه نظر می کنیم، می بینیم که عقل افلاطون با عقل ارسطو، عقل متکلمان با عقل عارفان، عقل دکارت با عقل کانت و... تفاوت می کند و هر کس معنای خاصی از آن را اراده کرده است. این جااست که پیچیدگی مسئله خود را نشان می دهد و معلوم می شود که تلقی انسان ها از چیزی که انسان بودن آنها به آن است، یکسان نیست. لازمه این اختلاف نظر آن نیست که بگوییم هر کس عقل خاصی داردکه متفاوت و متباین با عقل دیگران است ؛ بلکه می توان گفت این اختلاف به دلیل اختلاف در تفسیر عقل است.
اختلاف در تفسیر را نیز می توان به کارکردهای متفاوت عقل و قابلیتهای گوناگون آن بازگرداند. بدین سان اهمیت بررسی عقل و تعقل از دیدگاه امام علی علیه السلام روشن می شود؛ چرا که خداوند متعال با فضل خویش آن امام حکیم را از عالی ترین درجه عقل بهره مند ساخته است و هم اواست که می تواند مفسر عقل و تبیین کننده تعقل و مسیرهای درست آن باشد.
جایگاه عقل در ذات انسانی
از جمله مباحثی که بیانگر اهمیت عقل است، شان و منزلت عقل در انسان است. چنان که خواهیم دید از نگاه امام علی علیه السلام عقل مهم ترین نعمتی است که خداوند به انسان ارزانی داشته است، و همین موهبت الهی، وجه تمایز انسان از چارپایان است.
همانطور که در مقدمه گذشت، از دیدگاه امام علی علیه السلام انسانیت انسان به عقل او است. امام در حدیثی دیگر تفاوت انسان و حیوان و فرشته را بدین گونه بیان می فرمایند:
«خداوند در فرشتگان عقلی بدون شهوت نهاد، و در چارپایان شهوتی بدون عقل، و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد. پس هر که عقلش بر شهوتش غالب گشت، از فرشتگان برتر است و هر کس شهوتش بر عقلش پیروز شد، از چارپایان بدتر است.»(3)
این جااست که انتخاب مطرح می شود؛ انتخاب راه عقل یا انتخاب راه شهوت. و چون انتخاب آمد، مسئولیت نیز پا به میان می گذارد؛ مسئولیت، تصمیم و انتخاب راه.
اگر بخواهیم بر اساس حدیث پیش گفته، تعریفی از انسان ارائه دهیم، می توانیم انسان را «موجودی که دارای عقل و شهوت است » تعریف کنیم؛ اما چنان که اشاره شد لازمه وجود این دو نیرو، نیروی سومی است و آن نیروی اراده و انتخاب است. بر اساس همین نیروی اخیر است که آدمی آزادانه از عقل یا شهوت پیروی می کند. در واقع انسان به مدد نیروی اراده، مسیر خویش را برمی گزیند و در طریق خرد یا شهوت قرار می گیرد. بنابراین اراده در عرض دو نیروی دیگر نیست، بلکه در طول آن دو است و هنگامی که فعلیت می یابد، به اراده عقلانی و اراده شهوانی تقسیم می شود.
از این میان، آنچه ملاک ارزش آدمی است و می تواند او را درمقامی برتر از فرشتگان نشاند، اراده عقلانی او است، و آنچه باعث رذیلت و تباهی او است و او را از چارپایان پست تر می کند، اراده شهوانی است. از همین رواست که امام علی علیه السلام در اهمیت «ارزش هر انسانی، خرد اوست » باز می فرمایند: اغنی الغنی العقل؛(5) «برترین بی نیازی خرد است.» احادیثی که پیش از این درباره جایگاه عقل در انسان و این که اصل انسان خرد او است، نقل شد، همین معناراتقویت می کنند.
عقل در مقابل شهوت، هوای نفس و جهل
گذشت که امام علی علیه السلام عقل را در مقابل شهوت قرار داده و انسان را موجودی مرکب از عقل و شهوت شناسانده اند. آن امام گرامی، به این تقابل به گونه های دیگری نیز اشاره فرموده اند. از این میان می توان به موارد زیر اشاره کرد:
«هر گاه عقل کامل شود، شهوت ناقص می گردد.»(6)
«هر که عقلش کامل شود، شهوت ها را سبک می شمارد»(7)
«آن که بر شهوتش غالب شود، عقلش آشکار می گردد.»(8)
«همنشین شهوت، روحش بیمار و عقلش معیوب است.»(9)
و بالاخره حضرت در سخنی رسا می فرمایند:
«عقل و شهوت ضد یکدیگرند. وتاییدکننده عقل، علم است و تزیین کننده شهوت، هوای نفس است، و نفس در میان این دو مورد تنازع است: هر یک پیروز شود، نفس در طرف او قرار می گیرد.»(10)
در این حدیث، هوای نفس تزیین کننده شهوت شناسانده شده است. در برخی سخنان منقول از حضرت امیر علیه السلام عقل در مقابل هوای نفس قرار گرفته است. مثلا در این سخنان:
«هوای نفس، آفت خردهااست.»(11)
«اطاعت از هوای نفس، عقل را فاسد می کند.»(12)
«عقل صاحب و فرمانده لشکر رحمان است و هوای نفس فرمانده لشکر شیطان. و هر یک از این دو می خواهند نفس را به سوی خود کشانند. پس هر یک پیروز گردد، نفس در اختیار او خواهد بود.»(13)
از مقایسه این احادیث با یکدیگر درمی یابیم که شهوت و هوای نفس یا یک چیزند یا دوچیز قریب به یکدیگر. به هر حال هوای نفس و شهوت در احادیث پیش گفته، در مقابل عقل قرار گرفته اند.
در برخی احادیث، جهل در مقابل عقل قرار می گیرد. حتی محدثان بزرگی چون کلینی (ره) «عقل و جهل » را عنوان بابی از ابواب کتاب های روایی خویش نهاده اند، نه عنوان «علم و جهل » را. البته در احادیث گاه به تقابل علم و جهل برمی خوریم. مثلا امام علی علیه السلام می فرمایند: «جهل ثروتمند، او را پست می گرداند و علم فقیر، او را بالا می برد.»(14) اما معمولا عقل در مقابل جهل قرار گرفته است. امام علی علیه السلام می فرمایند: «هیچ بی نیازی همچون عقل، و هیچ فقری مانند جهل نیست.»(15) همچنین می فرمایند: «عقل هدایت و نجات می بخشد و جهل گمراه و نابود می گرداند.»(16)
از احادیثی که درباره عقل و جهل وارد شده است(17)، چنین برمی آید که ویژگی ها و آثار بیان شده برای عقل و جهل درست در نقطه مقابل یکدیگرند و می توان نتیجه گرفت که به طور کلی عقل و جهل دو نیروی متضاد در انسانند. اما از این که عقل در مقابل شهوت نیز قرار دارد، می توان نتیجه گرفت که جهل در این احادیث به معنای شهوت نیز هست.
گویا در کلمات حضرت امیر علیه السلام و نیز دیگر معصومان علیهم السلام جهل معنای واحدی ندارد: گاه جهل به معنای نادانی یا عدم علم است، و از این رو در مقابل علم قرار می گیرد. این معنای جهل، امری عدمی است. اما گاه جهل به معنای شهوت و امری وجودی مطرح است. جهل به این معنا در مقابل عقل قرار می گیرد و این دو یعنی عقل و جهل دو نیروی متضادند و آدمی همیشه شاهد تنازع آنها با یکدیگر است.
گفتنی است که در حدیث معروف «جنود عقل و جهل » منقول از امام صادق علیه السلام علم از جنود عقل، و جهل از جنود جهل برشمرده شده و این دو در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند؛ همان گونه که فرماندهان آنها (عقل و جهل) در مقابل یکدیگر صف آرایی کرده اند.(18) روشن است که مقصود از جهلی که فرمانده سپاه است با جهلی که سپاهی و سرباز است، متفاوت است: جهل فرمانده، همان نیروی وجودی و شهوت است که در مقابل نیروی وجودی دیگر یعنی عقل قرار می گیرد و چون امری وجودی است، دارای لشکر و سپاه فراوان است.
از جمله آثار و لشکریان عقل، علم است؛ زیرا لازمه پیروی از عقل، فراگیری دانش است. از سوی دیگر جهل به معنای نادانی و فقدان علم از سپاهیان نیروی جهل و شهوت است؛ زیرا که لازمه جهل و شهوت، ترک علم و دانش است.
این دو معنای جهل ریشه در لغت عرب نیز دارد. فارس بن زکریا می گوید: جهل دو اصل و دو معنای اصلی دارد: یکی خلاف علم است و دیگری خلاف طمانینه است و از همین معنای دوم است که به چوبی که با آن تکه های آتش را حرکت می دهند، مجهل می گویند.
ایزوتسو زبان شناس و اسلام شناس معاصر نیز پس از بررسی اشعار زمان جاهلیت و نیز تحقیق در آیات قرآن مجید، سه معنا برای جهل می یابد: معنای نخست جهل «الگوی برجسته رفتار تندخوی بی پروایی است که با اندک انگیختگی ممکن است قدرت تسلط بر نفس را از کف بدهد و در نتیجه بی باکانه به عمل برخیزد، و هوس کور غیرقابل مهار کردنی، محرک او باشد؛ بی آن که هیچ در آن بیندیشد که پیامد عمل مصیبت بار او چه خواهد بود... در مقابل این جنبه جهل است که تصور حلم در درجه اول متعارض است.»(19)
نتیجه معنای اول جهل، معنای دوم آن یعنی ضعیف شدن عقل و ناکارآمدی آن است. معنای سوم جهل، عدم علم است.(20)
عقلانیت مدرن و عقلانیت از دیدگاه امام علی علیه السلام
چنان که دیدیم، عقل از دیدگاه امام علی علیه السلام در مقابل شهوت و هوای نفس قرار می گیرد و احکام و لوازم عقل و شهوت، احکامی متعارضند و آدمی از هر دو نیرو بهره مند است و با اراده آزاد خویش یکی را بر دیگری ترجیح می دهد.
در تفسیری دیگراز عقل، عقل نه در عرض شهوت و میل، بلکه در طول و خدمتگزار شهوت است. این تفسیر، تفسیر دیوید هیوم از عقل است. این رای در بسیاری از مکاتب فلسفی و اخلاقی و جامعه شناختی غرب مؤثر بوده است و عقلی که امروزه تجددگرایان (مدرنیست ها) مطرح می کنند و ماکس وبر در جامعه شناسی، آن را عقل ابزاری نامیده است، ریشه در همین رای هیوم دارد.
هیوم از کارکرد معرفتی عقل و کشف از واقع را انکار می کند. همچنین او کارکرد اخلاقی و عملی عقل یعنی درک حسن و قبح و باید و نباید و تعیین اهداف زندگی را ازشرح وظایف عقل حذف می کند. او به جای نقش نخست عقل، تجربه حسی را قرار می دهد، و عواطف و انفعالات، شامل شهوت، هوای نفس، عشق، خشم و غضب را جایگزین نقش دوم عقل می سازد.(21) بدین سان عقل نه توان کشف واقعیت را در بعد نظری دارد و نه توان درک خوب و بد و تعیین اهداف زندگی اخلاقی را در بعد عملی.
بدین ترتیب همان شهوتی که از دیدگاه امام علی علیه السلام در مقابل عقل، و امری مذموم و تابع آن از چارپایان پست تر بود، از نظر هیوم به رسمیت شناخته می شود و قوه تعیین کننده اهداف و خوب و بد زندگی می گردد، و عقل از این مقام عزل و در دمت شهوت درمی آید. حال آن که، از نگاه امام رستگاری انسان در پیروی او از اهدافی است که عقل تعیین می کند و شقاوت او در پیروی از شهوت و هوای نفس است. در روایتی از آن حضرت نقل شده است که فرمودند: «از عقل راهنمایی بگیر و با هوای نفس مخالفت کن تا پیروز و رستگار شوی.»(22) نیز فرموده اند: «عاقل، دشمن لذت های خویش است و جاهل، بنده شهوات خویش.»(23) اما از نگاه هیوم اصولا عقل نقش تعیین اهداف وتمییز خوب از بد را ندارد و تنها عواطف و شهوات می توانند اهداف زندگی را تعیین کنند. بدین ترتیب انسان چاره ای جز پیروی از شهوات ندارد و اراده آدمی اثر بی واسطه احساس لذت و درد او است. به عقیده هیوم فعلی یا احساسی یا منشی، فضیلت مندانه یا رذیلانه است، که دیدارش پدیدآورنده لذت یا ناخوشی ویژه ای باشد.(24) بنابراین فضیلت با لذت، و رذیلت با ناخوشی و درد مساوی خواهد بود. فضیلت انطباعی دلپذیر برمی انگیزد و رذیلت انطباعی نادلپذیر. بدین سان احساس اخلاقی، عبارت است از احساس پسندیدن یا ناپسندیدن افعال یا خصال یا منش ها.(25)
هیوم پس از انکار کارکردهای نظری و عملی عقل و نشاندن تجربه حسی و عواطف در جای عقل، برای عقل نقش دیگری در نظر می گیرد. جمله مشهور او این است: «عقل برده انفعالات است و باید چنین باشد و هرگز دعوی دار کار دیگری جز گزاردن خدمت و فرمان آنها نتواند بود.»(26) به دیگر سخن برای هیوم، عقل تنها کارکرد ابزاری دارد و به منزله ابزار انفعال و لذت است و به او کمک می کند تا به لذت ها دست یابد و شهوات خود را ارضا کند.
تفسیر هیوم از عقل، عقل ابزاری و گاه عقل معاش نامیده می شود. در بحث از کارکردهای عقل خواهیم دید که امام علی علیه السلام کارکرد ابزاری و عقل معاش را می پذیرند؛ اما تفسیر امام از عقل معاش با تفسیر امثال هیوم کاملا متفاوت است.

 

منبع:: مجله قبسات، شماره 19 , رضا برنجکار
-----------------------------------------
::::::::::::::پی نوشت ها:::::::::::::::
1) الآمدی، عبدالواحد، غررالحکم، حدیث 230.
2) الفتال النیسابوری، روضة الواعظین، ص 8؛ شیخ صدوق، الامالی، ص 312؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 82.
3) شیخ صدوق، علل الشرایع، ص 4 ؛ الطبرسی، علی، مشکاة الانوار، ص 251؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 60، ص 299.
4) الآمدی، عبدالواحد، غررالحکم، حدیث 6763.
5) سیدرضی، نهج البلاغة، حکمت 38؛ المتقی، علی، کنزالعمال، ج 16، ص 266؛ ر. ک: الریشهری، محمد، العقل والجهل فی الکتاب والسنة، ص 58- 59.
6) الآمدی، عبدالواحد، غررالحکم، حدیث 4054.
7) همان، حدیث 8226.
8) همان، حدیث 7953.
9) همان، حدیث 6790.
10) همان، ح 2100.
11) همان، ح 314.
12) همان، 59584 و ر. ک: همان، ح 10985.
13) همان، ح 2099.
14) همان، ح 4765.
15) سیدرضی، نهج البلاغة، حکمت 54.
16) الآمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ح 2151.
17) ر. ک: الریشهری، محمد، العقل والجهل فی الکتاب والسنة.
18) الکلینی، محمد، الکافی، ج 1، ص 21.
19) ایزوتسو، توشی هیکو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، ص 264.
20) ر. ک: همان، ص 264- 278.
21) کاپلستون، فردریک، فیلسوفان انگلیسی، ترجمه امیر جلال الدین اعلم، ص 334- 337.
22) الآمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ح 2310.
23) همان، ح 448 و 449.
24) ر. ک: کاپلستون، فردریک، فیلسوفان انگلیسی، ترجمه امیر جلال الدین اعلم، ص 346.
25) ر. ک: همان، ص 346 و 347.
26) همان، ص 343.

Share