با بودن اختیار، جایی برای نسبت دادن گناه به خدا نیست

سید حسن سیدی
اختیار

یکی از شبهاتی که همواره انسان های گناهکار، و با تفکر عامیانه، در طول تاریخ، آن را به صورت های مختلف ابراز نموده و ابراز خواهند کرد،  این است که می گویند: اگر خدا نمی خواست، ما گناهکار نمی شدیم. در حالی که پوچی این نظریه مشخص است؛ زیرا خدا به انسان، عقل و شعور و اختیار داده است.
امام حسن مجتبی(علیه السلام) در حدیثی،  نسبت دادن گناهان به خداوند را رد می کند: «مَنْ أَحالَ الْمَعاصِىَ عَلَى اللّهِ فَقَدْ فَجَرَ، إِنَّ اللّهَ لَمْ یطَعْ مَكْرُوهًا وَ لَمْ یعْصَ مَغْلُوبًا وَ لَمْ یهْمِلِ الْعِبادَ سُدًى مِنَ الْمَمْلَكَةِ، بَلْ هُوَ الْمالِكُ لِما مَلَّكَهُمْ وَ القادِرُ عَلى ما عَلَیهِ أَقْدَرَهُمْ، بَلْ أَمَرَهُمْ تَخْییرًا وَ نَهاهُمْ تَحْذیرًا؛ هر كه گناهان را به خداوند نسبت دهد، به تحقیق، فاجر و نابكار است. خداوند به زور اطاعت نشود، و در نافرمانى مغلوب نگردد، او بندگان را مهمل و سرِخود در مملكت وجود رها نكرده، بلكه او مالك هرچیزیست که ایشان(انسان ها) مالک آن هستند و قادر است بر آنچه آنان را توانا كرده است، آنان را فرمان داده تا به اختیار خودشان آن را بپذیرند و نهیشان نموده تا به اختیار خود بر حذر باشند.»[1] در فراز پایانی این حدیث، جواب کسانی  که گناهان خود را به خدا نسبت می دهند، می دهد و  به آنها می فهماند که خدا به هر کسی اختیار داده، و این انسان است که مسول کارهای خود است.

در قرآن کریم آمده است: «فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآياتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ‏ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَليلاً؛ (ولى) بخاطر پيمان ‏شكنى آنها، و انكار آيات خدا، و كشتن پيامبران بناحق، و بخاطر اينكه (از روى استهزا) مى‏ گفتند: «بر دلهاى ما، پرده افكنده(شده و سخنان پيامبر را درك نمى ‏كنيم!» رانده درگاه خدا شدند.) آرى، خداوند بعلت كفرشان، بر دلهاى آنها مهر زده؛ كه جز عده كمى (كه راه حق مى ‏پويند و لجاج ندارند،) ايمان نمى ‏آورند.»[2] این آیه، به همه موحدان(مخصوصا مسلمانان) هشدار می دهد که با غرق شدن در گناهان و کارهای ناپسند، بر روی فطرت خود، پوششی قرار ندهید؛ زیرا در آن موقع خواهید گفت که؛ ما چیزی از دین را متوجه نخواهیم شد و برای ما فهم آن سنگین است.

 واقعیت این است که برخی از انسان های منفعت طلب و گناهکار، چون گناه را موافق طبع خود می بینند، آن را توجیه می کنند،  توجیهاتی مانند: این حرف برای من قابل فهم نیست، و از این توجیهات بی اساس، همین نکته را حضرت علی(علیه السلام) خطاب به عمار یاسر، وقتی که بین او و مغیرة بن شعبه(یکی از دشمنان اهلبیت)، بحثهای اعتقادی پیش آمده بود، فرمود: «دَعهُ يا عَمَارُ فَإِنَه لُم يَأخُذ مِنَ الدِينِ إِلَا مَا قَارَبَهُ مِنَ الدُنيَا، وَ عَلَى عَمَدٍ لَبَسَ‏ عَلَى‏ نَفسهِ‏ لِيَجعَلَ الشُبَهَاتِ عَاذِراً لَسَقَطَاتِهِ؛ ای عمار، او ر به حال خود وا گذار، که او از دین جز آنچه او را به دنیا نزدیک کند، نگرفته است و عمداً خود را در شبهه انداخته است تا شبهه‌ها را موجب عذری برای لغزشها و اشتباهات خود قرار دهد.»[3] خداوند به ما رحم کند که در این دوره سخت آخر الزمانی، عملکرد منفعت طلبانه و توجیه گری نداشته نباشیم.
سخن آخر
از آنجا که غبار گناه و کارهای بد، فطرت بعضی انسان ها را پوشانده است و آنها قادر به فهم سخنان قرآن و اهلبیت نیستند، ممکن است کارهای بد خود را توجیه کنند و نعوذبالله کارهای بد خود را به خدا نسبت دهند و ادعا کنند که اگر خدا نمی خواست، ما کارهای بد انجام نمی دادیم و هکذا از این سخنان غلط و انحرافی؛ در حالی که خداوند به انسان اختیار داده است و انسان است و اختیار او. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً؛ ما راه را به او نشان داديم يا سپاس گزار خواهد بود يا ناسپاس.»[4]
 

پی نوشت ها:
1ـــ تحف العقول، ص31
2ــ آیه 155 نساء
3ــ منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة( خوئى)، ج21، ص486.
4ــ آیه سوم انسان.

Share