تفسیر سوره مبارکه فجر / جریان ابتلاء و بندگی / نصرت جریان حق و رسول و سیدالشهداء/بخش سوم

آیت الله میرباقری؛
آیت الله میرباقری

نگاه دوم به سوره / جریان بندگی و مواقف رسول اکرم(ص) و برخورد فراعنه و پایان آن

احتمال دیگر در این سوره مبارکه که منافات با احتمال اول هم ندارد، این است که مخاطب این سوره وجود مقدس رسول خاتم(ص) است. حضرت رسول(ص) همان شمس حقیقی هستند که آمدند و همه عالم را روشن کردند «والشمس و ضحیها»(شمس/1) و «ضحی» هم پرتو ایشان است. ایشان همان وجود مقدسی هستند که مثل نور الهی در بیوتی تجلی کرده و همه عالم را بیت النور کرده اند و وقتی مردم وارد این بیت النور می شوند، مردان این مذکور در این آیه می شوند که «رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکرالله و اقام الصلاه و ایتاء الزکاه»(نور/37) این وجود مقدس، کسی است که خدا وحی به او عطا کرده که می تواند همه عالم را به مقام لقاء الله برساند «قل انما انا بشر»(کهف/110) من کسی هستم که مثل شما در سیمای بشر متمثل شده ام با این تفاوت که «یوحی الی» به من وحی می شود، وحی بدون حجاب و بدون واسطه.

خدای متعال به پیامبرچه چیزی وحی کرده؟ «وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا»(شوری/51) تکلم حضرت حق از طریق وحی به بشر یا به واسطه فرستاده، یا از وراء حجاب می باشد، مثل حضرت موسی در کوه طور. سپس می فرماید «و کذلک اوحینا روحا من امرنا» کلمه روح را به شما القاء کردیم، این کلمه روح چیست؟ «مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ» همه درجات کتاب و ایمان در این کلمه روح به شما عطا شده «وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا» همه عبادالله با این کلمه نور به سوی مقام لقاء الله ارشاد و هدایت می شوند. یعنی توحیدی خاص به نبی اکرم (ص) عطا شده که همه عالم را می تواند به مقام اخلاص برساند. بعد از آن دیگر دستور همراهی با حضرت استکه «فمن کان یرجوا لقاء ربه». اگر خواستید، از وحی من برخوردار شوید، راهش چیست؟ «فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعبادة ربه احدا».

خب پس همه رسول اکرم(ص) آمده است و همه این مواقفی که در اول سوره فجر گفته شد، مواقف قرب و عبادت حضرت است. و به تبع حضرت بقیه از این مواقف می توانند استفاده کنند. حضرت باطن این مواقف اند، در روایات مکرر و به لسان های مختلف داریم، که اهل بیت باطن این مواقف اند، مانند این تعبیر امام سجاد (ع) «انا ابن مكه و مني وانا ابن زمزم و صفا»(2) باطن مکه نبی اکرم(ص) هستند. همه مواقف، مقامات نبی اکرم اند، سالکین با مقامات نبی اکرم(ص) و با منی سالک می شوند، منا با بقیه جاها چه تفاوتی دارد؟ اگر شما پیغمبر گرامی(ص) را در نظر نگیرید، هیچ تفاوتی نیست، سنگ و چوب که با هم تفاوتی نمی کنند. هر شرافتی دارند، به میزان پذیرش ولایت نبی اکرم(ص) است. لیال عشر چه تفاوتی با بقیه لیالی دارند؟ تفاوتی که دارند این است که یک بابی از نبی اکرم(ص) به روی آنها گشوده شده است.

بنابراین همه این مواقفی که در صدر سوره ها آمده، باطنش خود نبی اکرم(ص) است و کسی هم که با حقیقت این مواقف به سوی خدا رفته، وجود مقدس اند، حضرت آمده که عالم را به سمت خدا ببرد. امکاناتی هم خدا به او داده که «والفجر* ولیال عشر* والشفع والوتر* والیل اذا یسر». حضرت با این امکانات مردم را به سمت خدا می برد، یک فراعنه ای هم در برابر حضرت هستند که «کذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن»(انعام/112) که تلاش می کنند که این راه را سد بکنند، همانی که حضرت در رویای صادقه مشاهده فرمودند که بنی تیم وعدی  از منبر حضرت بالا می رفتند و مردم را به قهقرا، یعنی بت پرستی بر می گردانند، فراعنه ای هم در تاریخ بودند در مقابل نبی اکرم(ص) بودند و دعوت به ولایت ایشان شده بودند. همه انبیاء در عالم ارواح، شاگرد حضرت بودند، انبیاء با نبی اکرم(ص) عهد بستند و به واسطه این میثاق بود که اولوالعزم شدند که پرچمداران حضرت و پیش قراولان ایشان در عالم دنیا هستند و نیز از روز اولی که به عالم دنیا آمدند، طبق آیات و روایات فراوان پیغمبر(ص) مویدشان بود. اینها از واضحات مذهب امامیه است که حضرت مبعوث به همه انبیاء و معلم توحید آنان در عالم ارواح بودند و انبیاء کارگزاران حضرت در عالم هستند.

خداوند خطاب به پیامبر می فرماید: فراعنه زمان تو هم سرنوشت شان همین است و در کل این سوره در جهت بیان آینده فراعنه است که مسیر دنیا را غلط فهمیدند، رو به طغیان و فساد آوردند و خدا هم شلاق عذاب را کشید که «فصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ». ای پیامبر، فرعون امت تو هم همین است و من در کمینم «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ» لذا در پایان همین آیات دارد که «و جیئ یومئذ بجهنم یومئذ یتذکر الانسان و انی له الذکری» و در روایت فرمود «و الانسان هو الثاني» درست هم هست، زیرا «يومئذ لا يعذب عذابه احد و لا يوثق وثاقه احد» که عذاب بسیار شدیدی است. معنايي غير از اين نمی توان کرد، این آيه فقط با همين روايات و آيات معنا مي شود، که احدي را مثل او به بند نمي كشم و عذاب نمي كنم که فرعون امت رسول اکرم(ص) است. یعنی داستان فرعون تو مستثنا از فراعنه نيست. اشتباهشان يك اشتباه، پايانشان هم يك پايان، است. و اما شمای رسول اکرم(ص) در همين بستر عالم محور نفوس مطمئنه مي شويد و نفوس مطمئنه با شما رجوع مي كنند. لذا نفس مطمئنه هم به خود حضرت و هم اميرالمومنين و شيعيانشان، تفسیر شده است.

پس برخورد با فراعنه امت رسول را بیان می کند که «ان ربك لبالمرصاد» اين مرصاد چيست؟ هم در دنيا و هم در آخرت مصداق دارد، در دنيا مخصوص روز رجعت است و در آخرت هم «اذا دكت الارض دكا دكا و جاء ربك والملك صفا صفا» که این نیز از مشترکات لفظی قرآن است. یعنی دو جور معنا استفاده می شود. مثل «والیل اذی یسر» که معنای خوبش سحرگاه است و یک معنای دیگرش همان دولت فلان و فلان است که «یسری الی ظهور المهدی»(ع) است. و اینگونه استعمالاتی در روایات بسیار است و بجایی مناقشه باید روایات را تأمل کرد و فهمید، وگرنه آدم از فهم روایت محروم می شود. اگر آدم در محضر امام صادق(ع) نشست و زود اشکال کرد، حضرت سفره بیانشان را جمع می کنند و آدم از فهم محروم می شود.

پس این هم قرائت دوم از سوره که خطاب به حضرت است و در بیان هدایت حضرت که شما نگران نباشید، هدایت شما در  عالم واقع می شود و این آیات، آیاتی هستند که برای «ذی حجر» آیات بینات اند. پایان هم مخصوص نفس مطمئنه است، و پیامبر، شما پیروز هستید.

نگاه سوم سوره / جریان سیر عالم و پیروزی حق و نفوس مطمئنه بر باطل و فراعنه

قرائت سومی که در این سوره محتمل است، باز بشارت به امت حضرت می باشد و توضیح داده می شود، که شما نگران نباشید، نگاه نکنید که سقیفه پیش آمد، اینطوری به عالم نگاه نکنید، این طور نگاه نکنید که عاشورا پیش آمد و به حسب ظاهر شکستی پیش آمد. بلکه شکست نبود و جریان از فجر شروع می شود تا «یا ایتها النفس المطمئنه» این سیر کلی عالم را ببینید، این وسط جولان هایی هست، بشارت امت هست، و این یک نگاه وسیعی به ما می دهد که سیر عالم اینگونه است.

نگاه چهارم به سوره فجر / وعده ظهور و پیروزی رسول اکرم(ص)

اما نگاه بعدی، در سوره این است، که این سوره در شهادت سیدالشهداء (ع) تعزیت به نبی اکرم(ص) است، و به کیفیت دیگر باید این سوره را معنا کرد، «والفجر» در اینجا دیگر به معنی سپیده نیست، در تعبیر روایات، امام صادق (ع) فرمود: «والفجر» لقب امام زمان(ع) است، وقتی روز عاشورا، عالم ملائکه دگرگون شد و مضطرب شدند، گفتند که خدایا، سیدالشهداء اینطور مبتلاست، لذا ملائکه آرام نگرفتند تا این که امام مهدی(عج) را در آن سیمایی که ایستاده بودند و مشغول عبادت بودند به ملائکه نشان دادند و فرمودند «بهذا انتقم» لذا سوره با بشارت به امام زمان شروع می شود و تسلیت به نبی اکرم(ص) است. «و لیال عشر» هم وجود مقدس معصومین(ع) هستند که همه ذیل «لیله القدر» تفسیر می شوند. «والشفع» فرمودند، یعنی حضرت صدیقه طاهره(س) و امیرالمومنین(ع) است. «الوتر» یعنی الله تبارک و تعالی. البته نباید تعجب کرد که مثل این بشارت هایی برای رسول خدا(ص) در قرآن آمده است (مثل زمانی که رسالت او را انکار می کردند، آیه آمد که «وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى  بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني  وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»(رعد/43) فرمودند : من دو تا شاهد دارم، خدای متعال و ائمه هداه معصومین هستند)

پس ای پیغمبر ما، یک فجری در انتظار این عالم است، علت این هم که از حضرت حجت، تعبیر به فجر می شود این است، وقتی که حضرت می آیند، آن شب تاریک به پایان می رسد. اما «والیل اذی یسر» در این روایت فرمود: «دوله حبتر یسری الی ظهور المهدی(ع)»(3) این دولت، رو به رفتن است و ماندگار نیست. «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاء»(رعد/17) این وضع ماندگار نیست، این شب می رود و یک فجری به دنبالش می آید که درآن نور نبی اکرم(ص) و ولایت امیرالمومنین(ع) تجلی می کند، پس این فجر تجلی حقیقت توحید و نبوت و نور نبی اکرم(ص) و ولایت امیرالمومنین(ع) تجلی پیدا می کند. این همان است که «و الشمس و ضحیها و القمر اذا تلیها و النهار اذا جلیها» روزی که شمس یعنی رسول اکرم(ص) را تجلی می دهد که روز ظهور حضرت بقیه الله است. و بعد هم می گوید «و اللیل اذا یغشیها» شبی است که پرده می اندازد و این دولتی است که پرده بر ولایت امیرالمومنین می اندازد و این دولت جمع می شود و روز تجلی پیدا می کند.

پس «والفجر» تجلی نور رسول اکرم(ص) در قالب حضرت حجت است. و بعد هم «و لیال عشر» که ده امام هستند و بعد هم امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا (س) هستند و خود خدای متعال پشتوانه رسول هستند. بله فراعنه در مقابل هستند و فرعون امت هم همانها هستند که گذشت و برخورد خدا هم همین خواهد بود که در انتها وعده عذاب سنگین می دهد.

اما در این میان هم سیدالشهداء محور نفوس مطمئنه هستند و همه نفوس مطمئنه را به مقام قرب و جنت رب هدایت می کند. لذا در روایت مقصود از آیه نفس مطمئنه، سیدالشهداء و شیعیانشان است. پیغمبر ما، چه جای نگرانیست؟ همانطور که در روایات وقتی حضرت در رویای صادقه دیدند، بنی تیم و بنی عدی بر منبر حضرت بالا می روند و مردم را به کفر و قهقرا بر می گردانند، و حضرت نگران بودند، سوره قدر نازل شد، پیغمبر چرا ناراحتی؟ یک دولت هزار ماهه به آنها می دهیم، اما «لیله القدرخیر من الف شهر» فاطمه زهرا(س) را به شما می دهیم، با وجود مقدس حضرت زهرا(س) دین نبی اکرم(ص) تثبیت شدند. در کربلا هم همینطور است، درست است که سیدالشهداء به شهادت می رسند، آن هم شهادت سنگین، ولی جریان این است، که «والفجر* ولیال عشر* والشفع والوتر* واللیل اذی یسر» این دولت رفتن است و پایان این دولت، آغاز فجر نبوت شما و توحید است. و برای سیدالشهداء در این میان بساط عجیبی فراهم شده است.

نگاه آخر از سوره / خطاب به سیدالشهداء و جریان حرکت حضرت

معنای پنجم ، ممکن است آیات سوره خطاب به خود سیدالشهداء(ع) باشد. کما این که این سوره سورةالحسین(ع) است لذا از آغاز تا آخر خود امام حسین(ع) مخاطب اند. که یا اباعبدالله پیشاپیش نصرت برای شما آماده شده، وقتی قصه سیدالشهداء و شهادتشان به پیامبر(ص) و حضرت زهرا(س) عرضه شد در روایاتی که ذیل آیه قرآن «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْسان»(احقاف/15) آمده است نبی  اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) عرضه داشتند که خدایا این گونه شهید شدن سنگین است. خدای متعال هم چند چیز را در شهادت ایشان قرار دادند، که یکی از آنها استجابت دعا تحت قبه ایشان است، یعنی کسی که راه به تحت قبه ایشان پیدا کند، مقام استجابت دعا پیدا می کند. و دیگر شفاء در تربت ایشان است، که بیماری های ظاهری و باطنی را شفا می دهد. و امامت در نسل ایشان است بویژه امام زمان(عج). پس پایان این شهادت و مزد این شهادت تحقق و عصر ظهور است.

پس این سوره خطاب به خود سیدالشهداء(ع) است «والفجر* ولیال عشر *و الشفع والوتر* واللیل اذی یسر*» لذا در بعضی روایات دیده شده که  فرمودند: «شفع» یعنی نبی اکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) و در بعضی روایات فاطمه زهرا (س) و امیرالمومنین (ع) نقل شده است که البته منافاتی هم ندارد، آنجایی که مخاطب نبی اکرم (ص) هستند، می شود امیرالمومنین(ع) و فاطمه زهرا(س). آنجایی که مخاطب خود سیدالشهداء هستند، «والفجر» یعنی امام زمان «ولیال عشر» ائمه هداة «والشفع و الوتر» وتر هم خدای متعال است. پس امداد از قبل آماده شده است. همه عالم شما را نصرت می دهد. و این شبها و تاریکی ها هم، دولت رفتنی است. با کار شما چیزی از این دولت نمی ماند. اما ای نفس مطمئنه هم خود حضرت است لذا از اول تا آخر با ایشان صحبت می کند و بشارت های پیروزی حضرت را میدهند. و بسم الله این سوره هم خاص می شود که با استعانت به خدا این فجر خواهد بود. پس این هم یک احتمال است که جریان درگیری سیدالشهداء با فراعنه است و پایان این درگیری در همین دنیا به فجر ختم می شود. و وعده های بلند خدا به ایشان و تهدید دنیوی و اخروی دشمنان حضرت است. السلام علیک یا اباعبدالله.

پی نوشت ها:

(1)الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 456

(2) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 45، ص: 138

(3) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 766

Share