پرسش و پاسخ اعتقادی/دهه ی ذی الحجه/بخش اول

پرسش و پاسخ از عارف بالله حضرت آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه
ذی الحجه

برنامه ی اصلی حج این است که مردم با خدا آشنا شوند؛ اما این کار نمی شود الّا با واسطه ای از جنس خود مردم؛ لذا خدا پیغمبر اکرم  صلی الله علیه و آله و امامانعلیهم السلام را آفرید که از جنس خود آدم  ها هستند؛ به زبان خود آدم  ها حرف می  زنند؛ آدم  ها هم آن  ها را می  بینند و حرفشان را می  شنوند و با آن  ها دوست می  شوند تا آن حرف  هایی را که آن  ها می  زنند، به کار بندند و جلو بروند.

سوال1: منظور از «لَیَالٍ عَشْرٍ»[1] در قرآن چیست؟
ج: منظور دهه ی اول ماه ذی الحجّه است.
سوال2: چرا قسم به شب آمده  است و به روزش قسم نخورده است؟
ج: هر شبی روز هم دارد دیگر؛ اگر روز نباشد شب هم نیست؛ هر وقت گفتند شب، یعنی روز هم کنارش است.
سوال3: چرا خداوند به دهه ی ذی الحجّه قسم خورده است؟
ج: چیز هایی در عرف مردم با اهمیت و ارزشمند است و معمولاً برای اثبات مسأله ای به آن  ها قسم می  خورند. گاهی هم در آن چیز، عرف مطرح نیست؛ برای اولین بار، یک شخصیت بزرگ به چیزی قسم می  خورد؛ بعد، آن چیز کسب بزرگی می  کند و دیگران هم دنبالش می  روند. در جاهلیت، دهه ی ذی الحجّه ای نبود؛ شفع و وتری نبود تا مردم قسم بخورند؛ و به چیزهای دیگر قسم می  خوردند. امّا همین که قرآن کریم این آیات را نازل کرد و به آن  ها قسم خورد، این  ها در نظر عدّه ی زیادی ارزشمند شد. معلوم می  شود این شفع و وتر یا طلوع فجر که خدا به آن قسم خورده است، دارای اهمیت است. یا چیزی در دهه ی ذی الحجّه هست که این دهه را دارای اهمیت کرده است. این  ها کم کم معلوم می  شود.
امّا دهه ی ذی الحجه همین است که ما در آن هستیم[2] دهه ی ذی الحجه ارزشش منحصر به این است که کار هایی که در آن وارد شده، مخصوص خدا است. اعمال حج، مخصوص خدا است. وسایط هدایت [معصومین علیهم السلام] هم، خودشان به حج می  رفتند. آن  ها هم با رفتنشان مردم را در این عمل کمک می  کردند. این عمل صرفاً خدایی است و ارتباط با بشر یا پیغمبر  صلی الله علیه و آله یا امام معصوم علیه السلام ندارد. فقط با خدا است. حُجاج مُحرم می  شوند و لبیک می  گویند و طرفِ کار هایی که مُشعر بر خدا است می  روند؛ طواف برای خدا است؛ نماز برای خدا است؛ رمی جمرات؛ همه ی این  ها برای خدا است و منظور اطاعت فرمان خدا است تا تمام شود.
اعمال دهه ی ذی الحجه مخصوص خدا است؛ امّا جاهای دیگر وسایط هم در کار هستند؛ چون مردم بدون واسطه نمی توانند مستقیم به سویِ خدا بروند؛ لذا در غیر دهه ی ذی الحجه، زیاد دعا کردن برای وسایط ملاحظه شده است زیرا مردم هر چه ارتباطشان با وسایط، وثیق تر و محکم تر باشد، وسایط راحت تر می  توانند آن  ها را طرف خدا بفرستند. از این جهت سفارش شده است.
امّا در دهه ی ذی الحجه دیگر وسایط مطرح نیست؛ خود وسایط هم به حج می  رفتند. امام صادق صلوات الله و سلامه علیه هر سال با عائله می  رفتند. تنها نه؛ چون جمعیت کم بود، خدا دوست دارد در مشاعر و مواقف جمعیت زیاد باشند. لذا امام سجاد صلوات الله و سلامه علیه از غلام سیاه های ارزان زیاد می  خریدند و قبل از حج اعمال را یادشان می  دادند و بعد به آنجا می  بردند. اعمال که تمام می  شد به آن  ها سرمایه می  دادند و آزادشان می  کردند. غرض این است که خدا دوست دارد آنجا شلوغ شود. اگر خلوت شود خوب نیست.
مشاهد مشرّفه هم همین جور است. خدا دوست دارد آنجا شلوغ شود و مردم زیاد بروند. هر چه مردم بیشتر بروند، بیشتر استفاده می  کنند. لذا تمام این برنامه حج مربوط به خدا است، حتی وسایط هم باید بروند. پیغمبر اکرم  صلی الله علیه و آله می  رفت و حضرات معصومین علیهم السلام پای پیاده می  رفتند تا مردم بفهمند که مهم است؛ لذا قابل قسم خوردن است. در این وسط اعمالی که انجام می  گیرد، مال خدا است. اهمیت زیادی دارد . این  ها همه اش اعمالی است که مربوط به خدا است و اخلاص در آن شرط است و وسایط در آن نیست؛ از این جهت اهمیت زیادی دارد. چون برنامه اصلی این است که مردم با خدا آشنا شوند.
سوال4: در دعای ذی الحجّه آمده: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهُ فِی اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ‏ وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ».[3] این عبارت یعنی چه؟
ج: این  ها زیادند. شب چقدر زیاد است؟ روز چقدر زیاد است؟ عمر این  ها و کار ها چقدر زیاد است؟ شب و روز هم به همان اندازه تکرار می  شود و زیادند. به اندازه ی زیادیِ شب و روز «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه». یا چقدر مو بر تن حیوان  ها و پشم بر تن حیون  ها و کرک بر تن حیوان  ها زیاد است؟ به اندازه همه ی آن ها که ما نمی دانیم؛ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه». منظور این است. از جمله مصادیق زیاد، همین  ها است؛ یکی هم این است که بگوییم «زیاد»؛ یکی هم این است که عدد زیاد انتخاب کنیم؛ همه ی این  ها یعنی زیاد. این هم یک نوع زیاد است که آشنایی مردم با این بیشتر است. مردم می  دانند که چقدر کوه داریم، چقدر بیابان داریم، خیابان داریم، دریا داریم، رودخانه داریم. این  ها زیاد است. به اندازه ی این  ها «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه»؛ گستردگی این  ها این قدر پهناور است که هر چه زیاد شود، باز هم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه».
سوال5: در همان دعا آمده: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهُ عَدَدَ الشَّوْکِ وَ الشَّجَرِ». معنای «شَوْک» چیست؟
ج: شوک یعنی تیغ. کسانی که شمالی هستند، درخت پرتقال را دیده اند. در درخت پرتقال تیغ های بلندی هست که اذیت می  کند. شوک یعنی تیغ. چقدر بر این درخت  ها تیغ است؟ چقدر بر این بته  ها تیغ است؟ خیلی زیاد. به عدد این  ها «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه».
سوال6: آیا فقط با حج رفتن تنها می  توان به خدا رسید؟
ج: به هر حال حج و اعمال حج، مخصوص خدا است؛ لذا پروردگار متعال برای دهه ی ذی الحجه حرمت خاصی قائل است؛ به اندازه ای که در قرآن کریم به آن قسم یاد کرده است تا ما هم باور کنیم. دهه ی ذی الحجه به انضمام آن اعمال، مهم است. همه، آنجا برویم و اگر آنجا نرفتیم همین جا مواظب بندگی و عبادت باشیم ان شاءالله. فرقی نمی کند؛ خدا همه جا هست؛ تنها آنجا نیست. گاهی از نظر آدم  ها حضورش در غیر آنجا بیشتر است؛ معرفتشان بیشتر است؛ باورشان قوی تر است.
غرض این است که دهه ی ذی الحجه امتیازش این است. این دعا هایی هم که در این دهه وارد شده همه نشان می  دهد که مخصوص خدا است. دعای «لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه عَدَدَ اللَّیَالِی‏ وَ الدُّهُورِ»[4] همه اش مال خدا است؛ وسایط در آن نیست. یا اینکه شب   ها می  خوانند «أَشْهَدُ أَنْ‏ لا إِلهَ‏ إِلَّا اللّه‏ وَحْدَهُ‏ لا شَرِیکَ لَهُ»[5] این  ها همه مخصوص خدا است؛ در آن چیزی غیر از خدا نیست. وسایط در جاهای دیگر بیشتر است تا اینجا. آن وسایط اثر کردند، کار کردند و ذهن  ها را آماده کردند که مردم بتوانند این دهه را به طرفِ ذی المقدمه بروند، نه به طرفِ مقدمات. خود مقدمات هم همراه با مردم حرکت می  کنند و مردم را بیشتر تأیید می  کنند که باید رفت.
لذا از امام صادق علیه السلام پرسیدند: «افضل اعمال چیست؟» فرمودند: «اینکه وقتی از مکّه برگشتی، مشغول تهیه و تدارک وسایل سفر مکّه ی بعد شوی». این قدر اهمیت دارد. قبلاً حج نمی رفتند. ایمان  ها ضعیف بود. با این بیانات کار به اینجا رسید. الآن به بعضی  ها هجده سال بعد نوبت می  رسد. کم کم اگر باز هم نوبت بدهند، ممکن است بیست و پنج، سی سال دیگر نوبت به آن  ها برسد. جمعیت زیاد است. ثروتمند هم شده اند. نفت و گاز روی زمین ریخته است و خیلی  ها حاجی شده اند. عربستان هم می  گوید من جا ندارم و از هر یک میلیون، می  توانم هزار نفر بردارم؛ شما هفتاد و پنج میلیون هستی، هفتاد و پنج هزار نفر قبول می  کنم؛ این جور حرف می  زنند.
سوال7: نقش حضرات معصومین علیهم السلام در حج چه بوده است؟
ج: برنامه ی اصلی حج این است که مردم با خدا آشنا شوند؛ اما این کار نمی شود الّا با واسطه ای از جنس خود مردم؛ لذا خدا پیغمبر اکرم  صلی الله علیه و آله و امامانعلیهم السلام را آفرید که از جنس خود آدم  ها هستند؛ به زبان خود آدم  ها حرف می  زنند؛ آدم  ها هم آن  ها را می  بینند و حرفشان را می  شنوند و با آن  ها دوست می  شوند تا آن حرف  هایی را که آن  ها می  زنند، به کار بندند و جلو بروند. رسیدن به خدا بدون وسایط، شدنی نیست؛ لذا این  ها، را خدا خلق کرد. در دعای جامعه ی کبیره وارد شده است: «إِلَى‏ اللّهِ‏ تَدْعُونَ‏ وَ عَلَیْهِ تَدُلُّونَ»؛ شما مردم را به خدا دعوت می  کنید و مردم را به خدا دلالت می  کنید.
این جور نیست که خدا آن  ها را خلق کرده باشد که مردم را به سویِ خودشان دعوت کنند یا برای پرستش خودشان؛ هر کس با آن  ها آشنا شد، آن  ها او را به طرفِ خدا می  فرستند. لذا آن  ها صرفاً دعوت کننده و پیشوایی هستند که جلو افتادنشان مردم را بالا می  برد. از این جهت ارزشمند هستند. آن  ها خدمت بزرگی می  کنند، چون بدون آن  ها نمی شد. مردم چون خدا را نمی بینند و صدایش را نمی شنوند و هیچ ارتباطی با او ندارند، خیلی سخت به طرفِ او می  روند. مردم عادت کرده اند که ببینند؛ لذا آن  ها را می  بینند. وقتی دیدند، آن  ها هم صد در صد مردم را به طرفِ خدا می  فرستند و مشکل حل می  شود.
سوال8: به نظر می  رسد عبارت «وَ أَکْبَرْتُمْ شَأْنَهُ» دعای جامعه ی کبیره نیز همین را به ما می  رساند؟
ج: این عبارت یعنی شما شأن خدای متعال را بزرگ نشان دادید؛ کاری کردید که مردم، جانب خدا را با دید بزرگی و بزرگواری نگاه کنند. به همان اندازه که پروردگار متعال بزرگ است، حرمت و عظمت دارد؛ شما در عمل میان مردم کاری کردید که مردم هر چه نزدیک تر بروند به آنجا برسند، برای خدا یک چنین قیمت و ارزشی قائل شوند. اگر شما نبودید مردم این مقدار نمی فهمیدند که خدای متعال عظمت و جلالت و بزرگی دارد. حضرات معصومین علیهم السلام پیاده مکّه تشریف می  بردند، امام حسن مجتبی صلوات الله و سلامه علیه شتر کرایه می  کردند اما پیاده می  رفتند، برای خاطر اینکه در راه پیرزنی، پیرمردی، مریضی گیر بیاید سوارش کند؛ خودشان سوار نمی شدند؛ رفتن و برگشتن را پیاده می  رفتند؛ این تعظیم خدا است دیگر؛ یک انسان به این بزرگی و عظمت پای پیاده کجا می  رود؟ راه مکّه شاید آن زمان  ها حدود هفتصد هشتصد کیلومتر بود، حالا راه  ها را مستقیم کرده اند بریده اند؛ راه کج و کوله بود که می  رفتند؛ با پای پیاده در این هوای گرم؛ بیابانی که هیچ چیز در آن نیست؛ با این زحمت  ها می  رفتند برای خاطر اینکه شأن پروردگار متعال بزرگ تر جلوه کند. خُب بیت، بیتِ خدا است دیگر، خدا گفته بیایید؛ این  ها هم به حرمت فرمان خدا می  رفتند از خدا تجلیل به عمل بیاورند؛ پیاده می  رفتند؛ کارهای خیر آنجا انجام می  داد. پیغمبر اکرم  صلی الله علیه و آله صلوات الله علیه در آن سالی که مکّه تشریف بردند به دست خودشان حدود شصت و سه تا شتر قربانی کردند؛ این  ها همه تجلیل است. خدا گفته باید شتر قربانی کنی. آنجا رسیدند شصت و سه تا قربانی کردند،[6] اینها تجلیل از بزرگی و بزرگواری پروردگار متعال است. اسمش را به خوبی می  بردند، با احترام می  بردند، پای پیاده مکّه می  رفتند، هر کاری که مربوط به او بود با حرمت و احترام و بزرگی خاصی ادا می  کردند تا مردم بفهمند قدر و ارزش پروردگار متعال چقدر است، تا او را ارزان نفروشند، نتیجه اینکه فرمانش هم، اثر بیشتری در انسان ها می  گذارد. بزرگی خدا وقتی جلوه کند وقتی فرمانی می  دهد انسان ها راحت تر و زودتر انجام می  دهند.

مطالب تکمیلی:
پرسش و پاسخ اعتقادی/دهه ی ذی الحجه/بخش دوم
***************************************
پی نوشت ها:

[1] فجر، 2
[2] این سخنرانی در دهه ی ذی الحجه سال 1391 در مدرسه حضرت صاحب الأمرعج برگزار گردیده است.
[3] المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص441
[4] إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام کَانَ یَقُولُ فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَیَّامِ الْعَشْرِ هَؤُلَاءِ الْکَلِمَاتُ الْفَاضِلَاتُ أَوَّلُهُنَّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ عَدَدَ اللَّیَالِی‏ وَ الدُّهُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهُ‏ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ‏ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ عَدَدَ الشَّوْکِ وَ الشَّجَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ عَدَدَ الْحَجَرِ وَ الْمَدَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُیُونِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ فِی‏ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ‏ وَ فِی‏ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ‏ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ عَدَدَ الرِّیَاحِ فِی الْبَرَارِی وَ الصُّخُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهَُ مِنْ هَذَا الْیَوْمِ إِلَى یَوْمِ‏ یُنْفَخُ فِی الصُّور. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۷۲)
[5] عَنْ أَبِی جَعْفَرٍعلیه السلام قَالَ‏ إِنَّ اللّهََ تَعَالَى أَهْدَى عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ  علیهما السلام خَمْسَ دَعَوَاتٍ جَاءَ بِهَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام فِی أَیَّامِ الْعَشْرِ فَقَالَ یَا عِیسَى ادْعُ بِهَذِهِ الْخَمْسِ الدَّعَوَاتِ فَإِنَّهُ لَیْسَ [لَیْسَتْ‏] عِبَادَه أَحَبَّ إِلَى اللّه مِنْ عِبَادَتِهِ فِی أَیَّامِ الْعَشْرِ یَعْنِی عَشْرَ ذِی الْحِجَّه أَوَّلُهُنَّ أَشْهَدُ أَنْ‏ لا إِلهَ‏ إِلَّا اللّهُ‏ وَحْدَهُ‏ لا شَرِیکَ لَهُ‏ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ وَ الثَّانِیَه أَشْهَدُ أَنْ‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللّهُ‏ وَحْدَهُ‏ لَا شَرِیکَ لَهُ أَحَداً صَمَداً لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَه وَ لا وَلَداً وَ الثَّالِثَه أَشْهَدُ أَنْ‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللّهُ‏ وَحْدَهُ‏ لَا شَرِیکَ لَهُ أَحَداً صَمَداً لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ وَ الرَّابِعَه أَشْهَدُ أَنْ‏ لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ‏ وَحْدَهُ‏ لا شَرِیکَ لَهُ‏ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ‏ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ وَ الْخَامِسَه حَسْبِیَ اللّهَُ وَ کَفَى سَمِعَ اللّهَُ لِمَنْ دَعَا لَیْسَ وَرَاءَ اللّه مُنْتَهَى أَشْهَدُ لِلّهِِ بِمَا دَعَا وَ أَنَّهُ بَرِی‏ءٌ مِمَّنْ تَبَرَّئَ وَ أَنَّ لِلّهِِ‏ الآخِرَه وَ الْأُولى (إقبال الأعمال، ج‏1، 324)
[6] فَقَالَ لَا تُحِلَّ أَنْتَ فَأَشْرَکَهُ فِی الْهَدْیِ وَ جَعَلَ لَهُ سَبْعاً وَ ثَلَاثِینَ‏ وَ نَحَرَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله ثَلَاثاً وَ سِتِّینَ فَنَحَرَهَا بِیَدِهِ ثُمَّ أَخَذَ مِنْ کُلِّ بَدَنَه بَضْعَه- فَجَعَلَهَا فِی قِدْرٍ وَاحِدٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ فَطُبِخَ فَأَکَلَ مِنْهُ وَ حَسَا مِنَ الْمَرَقِ وَ قَالَ قَدْ أَکَلْنَا مِنْهَا الآنَ جَمِیعاً (کافی، ج‏4، ص249)

Share