سعادت در دیدگاه علامه نراقی و ارسطو

ملا مهدی نراقی(ره)

دیدگاه اخلاقی علامه بزرگوار مرحوم مولی مهدی نراقی را می توانیم در زمره مکتب های سعادت گرا به حساب آوریم و از این روی این دیدگاه را در میان نظریات غایت انگار قرار می دهیم . آنچه در این نوشتار به آن توجه شده است، اولا و بالذات بررسی مکتب سعادت گرایانه ایشان است و ثانیا و بالعرض بررسی تطبیقی و اجمالی دیدگاه های ایشان و نظریات ارسطو است .

هر چند این مهم را باید در تحقیقات مفصل تر و با دامنه گسترده تری انجام دهیم که از حوصله این نوشتار خارج است .

در این نوشتار نخست به معنای واژه سعادت از دیدگاه ارسطو و مرحوم نراقی می پردازیم، سپس به بحثی درباره تحقق سعادت خواهیم پرداخت و در ادامه گفتاری درباره سعادت و لذت را مطرح می کنیم .

سعادت چیست؟

با واژه سعادت و نیز معادل آن یعنی EUDAIMONIA و نیز واژه سعید و معادل آن Eudaimon در آثار و نوشته هایی که منسوب به ارسطو است و نیز در آثار مرحوم مولی محمد مهدی نراقی بویژه جامع السعادات از جایگاه ویژه و خاصی برخوردارند .

و این مطلب ما را بر آن می دارد که در اولین گام به بیان دیدگاه این دو اندیشمند و تعریفی که از سعادت دارند بپردازیم .

سعادت در دیدگاه ارسطو

ارسطو سعادت و خیر انسان را در رشد کامل و به کارگیری قابلیت های مهم نوع بشر می داند . (1)

وی در کتاب اخلاق نیکوم خوس که مهم ترین کتاب اخلاقی اوست می نویسد:

الف) سعادت بالاترین خیر انسانی است .

ب) سعادت به معنای زندگی و رفتار خوب است .

اما درباره این که چه نوع از زندگی خوب محسوب می گردد، اختلاف نظر وجود دارد . (2)

به نظر ارسطو:

خیر بشر را باید بر حسب خودش فهمید، از طرق معرفتی درونی در باب حالات حیات بشر و از طریق بصیرت در قابلیت های به هم پیوسته ای که طبیعت انسان را سامان می دهد .

این معرفت محتاج تجربه شخصی است، این معرفت به مدعاهایی مربوط است و پاسخ می گوید که در حواس شخص بالغ درباره چیزهایی که برای ما ارزشمند است ظهور یافته باشد و نیز به مدعاهایی که با استدلال کلی و انتزاعی عرضه می گردد . (3)

به بیان دیگر سعادت عبارت است از تامین بیش ترین خیر و اعلا درجه خیر آدمی .

خیراعلا از نظر ارسطو، سعادت است و سعادت به عنوان فعالیتی مستمر بر طبق بهترین و کامل ترین فضیلت تعریف شده است که به وسیله مقدار کافی از خیرهای جسمانی و خارجی همچون تندرستی و ثروت تکمیل می شود (4) .

سعادت در دیدگاه نراقی

از سوی دیگر مرحوم نراقی غایت تهذیب نفس و تکمیل آن با فضایل را رسیدن به خیر و سعادت می داند (5) ایشان در تعریف سعادت می آورد:

سعادت رسیدن آدمی به کمال نهفته در سرشت خود است با حرکت و فعالیت ارادی نفسانی اش (6) .

آدمی در ذات و سرشت خود، قابلیت رسیدن به حالات و کمالاتی را دارد که با انجام فعالیت های اختیاری و ارادی مناسب می تواند به آن کمالات نایل شود .

سعادت از دیدگاه مرحوم نراقی یعنی رسیدن به کمالاتی که فرد قابلیت نیل به آن ها را داشته است، می باشد و فردی که به این کمالات می رسد سعید نامیده می شود .

اگر دو دیدگاه مزبور را کنار هم قرار دهیم، تقریبا به این نتیجه می رسیم که این اندیشمندان، سعات را در به فعلیت رساندن توانایی ها و کمالاتی می دانند که در سرشت آدمی نهفته است، کمالاتی که به عقیده ارسطو از مختصات نوع انسان است .

تحقق سعادت

بعد از بیان سعادت از دیدگاه ارسطو و فاضل نراقی به این بحث می پردازیم که تحقق سعادت چگونه است .

تحقق سعادت از دیدگاه ارسطو

همان گونه که پیش تر گفتیم، ارسطو خیر آدمی را در رشد کامل و به کارگیری قابلیت های خاص نوع بشر می دانست و سعادت را تامین بیشترین خیر می خواند .

ارسطو این قابلیت ها را همان جنبه های سرشت آدمیان به عنوان موجودات عاقل می داند . به این بیان که آدمیان قوه آن را دارند که در باره صدق مسایل نظری همچون ریاضیات، علوم طبیعی و متافیزیک به تحقیق بپردازند . آنان می توانند خود و خیر طبیعی خودشان را ادراک کنند . آنان می توانند خواسته های غیر عقلانی خود (یعنی شهوات و عواطف) را با ادراک عقلانی خود راجع به خیر بشر هماهنگ کنند . بنابراین خیربشر بیش از هر چیز در کمال این سه قوه نهفته است که از طریق رشد فضایل مناسب با هر قوه حاصل می آید:

1 - فضایل عقل نظری (که همان حکمت یا سوفیا است).

2 - فضایل عقل عملی (حکمت عملی و اجزای آن).

3 - فضایل اخلاقی یا فضیلت های منش انسانی (فضایلی که خواسته های غیر عقلانی را سازمان می دهد).

آنان که تمامی فضایل انسانی را کسب می کنند و زندگی خود را از طریق آن هدایت می کنند، به طور طبیعی به سوی حیاتی شکوفا و سعادتمند رهنمون می شوند، مشروط بر اینکه از ناحیه امراض یا محرومیت از خیرهای ضروری بیرونی، با اشکال جدی مواجه نشوند .

ارسطو با اینکه سعادت را در گرو کمال تمام این قوا می داند، اما تاکید فراوانی بر فضایل عقل نظری دارد، زیرا به عقیده ایشان آدمیان به واسطه قوه ادراک نظری است که تا حدی به خدا شبیه می شوند و بدین ترتیب تا اندازه ای از آن نوع خیر حیات که خداوند همواره و به حد کمال از آن بهره مند است، بهره می برند (7) .

ایشان تقریبا در آخرین بخش های کتاب اخلاق نیکوماخوس می نویسد:

هر کس عقل خود را به کار برد و ورزش دهد به نظر می رسد که هم در بهترین حال روحی است و هم به نزد خدایان از همه گرامی تر، زیرا اگر خدایان، چنان که پنداشته می شود، توجه ای به امور بشری داشته باشند، عقل حکم می کند آن ها از آن چه به آن ها مانندتر و در نظرشان بهتر است (یعنی عقل) خشنود شوند و نیز کسانی را که به این چیز بیشتر مهر می ورزند و حرمت می نهند پاداش دهند; و این نشان می دهد که خدایان به آنچه نزدشان گرامی است، توجه دارند و کارشان صواب و بزرگوارانه است . و آشکار است که همه این صفات بیش از هر کس به شخص فیلسوف تعلق دارد به این سبب وی نزد خدایان گرامی ترین کسان است . اوست که می توان گفت خوشبخت ترین مردمان نیز خواهد بود و از این حیث نیز فیلسوف بیش از هر کسی خرسند خواهد بود . (8)

تحقق سعادت از دیدگاه نراقی

ایشان در این باره می آورند:

بعد از آگاهی از تجرد نفس و بقای جاودان آن، بدان که نفس یا دائما در لذت غرق است و یا دائما در درد و رنج، معذب . التذاذ و لذت بردن نفس، متوقف بر کمالی است که مختص به آن است و از آن جا که این نفس دو قوه عملیه و نظریه دارد، کمال قوه نظریه اش عبارت است از: احاطه به حقایق موجودات (موجودات حقیقی)، آگاهی از مراتب آن موجودات و اطلاع از جزئیات و موجودات شخصی غیر متناهیه از طریق ادراک کیفیات آن موجودات، و ترقی از این آگاهی به شناخت مطلوب حقیقی و غایة کل، تا این که به مقام توحید نایل شود و از وساوس شیطان رها گردد و قلبش با نور معرفت اطمینان یابد، این کمال را حکمت نظری گویند .

اما کمال قوه عملیه خالی شدن و رها شدن از صفات پست و آراسته شدن به اخلاق پسندیده می باشد . و به دنبال آن ترقی و پیش رفت به سوی تطهیر باطن و پاک گرداندن باطن از همه چیز غیر خدایی و این حکمت عملیه است . . .

اکنون کمال قوه نظریه به منزله صورت است و کمال قوه عملیه به منزله ماده و هیچ کدام بدون دیگری تام و تمام نمی باشند و کسی که هر دو کمال برای او حاصل شود تبدیل به عالم صغیری می گردد که مشابه عالم کبیر است و آن انسان کاملی است که قلبش با انوار شهود درخشان است و دایره وجود با آن تکمیل می شود . (9)

مرحوم نراقی برخلاف ارسطو، سعادت حقیقی را در کمال هر دو قوه، نظریه و عملیه با هم می داند و از این جهت دیدگاه او با رویکردی که ارسطو داشت، متمایز می گردد . البته نکته دیگری نیز وجود دارد که می تواند وجه فارقی میان این دو اندیشه شود . ارسطو آدمی را دارای سه قوه می داند:

1) قوه ای که با آن آدمی به تحقیق درباره صدق مسایل نظری می پردازد .(عقل نظری)

2) قوه ای که با آن خود و خیر طبیعی خودشان را مورد ادراک قرار می دهند .(عقل عملی)

3) قوه ای که آدمیان با آن می توانند خواسته های غیر عقلانی خود را (یعنی شهوات و عواطف خود را) با اداراک عقلانی خود راجع به خیرش هماهنگ کنند .(قوه اخلاقی) (10)

اما مرحوم نراقی در مواضع مختلف از جمله در کتاب اللمعة الالهیة والکلمات الوجیزة نفس را دارای دو قوه نظریه و عملیه معرفی می نماید . (11)

فضیلت در دیدگاه نراقی و ارسطو

از نظر ارسطو فضیلت عملی است که منجر به خوبی می شود و بدین ترتیب فضیلت وسیله ای در جهت نیل به سعادت تلقی می شود (12) .

اما از نظر مرحوم نراقی:

فضایل اخلاقی از امور نجات دهنده آدمی اند و انسان را به سعادت ابدی می رسانند و رذایل اخلاقی از جمله مهلکات اند و موجب شقاوت سرمدیه اند . (13)

مرحوم نراقی در جای دیگری می آورد:

اموری که با روح آدمی منافات دارند و از دردهای روح به شمار می روند رذایل اخلاقی اند که نفس را به هلاکت می افکنند و شقاوت را پدید می آورند که صحت روح به رجوع و بازگشت آن به فضایلی است که او را به سعادت می رساند و او را به مجاورت اهل الله و مقربانش می رساند . (14)

از عبارت هایی که از این دو شخصیت مطرح شد، به دست می آید که هر دو فضایل را وسیله رسیدن به سعادت تلقی می نمایند که البته با توجه به این که سعادت حقیقی نزد آن دو تا حدودی متفاوت است، محدوده کارکرد این فضایل نیز براساس محدوده سعادت حقیقی متفاوت خواهد بود .

سعادت و لذت در دو دیدگاه

بحث دیگری که در مباحث مربوط به سعادت جایگاهی ویژه دارد، رابطه میان سعادت و لذت است .

به نظر ارسطو: اولا: سعادت هم معنا و عین لذت نیست;

سعادت بدون لذت معنا ندارد .

در دیدگاه ایشان، لذت عبارت است از خشنودی محسوسی که در هنگام دستیابی به امری مطلوب و مورد میل حاصل می شود . (15)

همان گونه که پیش تر متذکر شدیم وی سعادت را عمل عالی روح می داند و آدمی براساس عمل به ارزش ها و فضایل اخلاقی و به ویژه فضایل عقلانی است که به سعادت نایل می شود و این تعالی عمل همان چیزی است که به عنوان غایت به دنبالش هستیم، نه لذت . و البته لذت همراه با دست یافتن به این فضایل و کمالات و اعمال آن فضایل وجود دارد .

علاوه بر این، آنچه که آدمی در راه رسیدن به سعادت اولا و بالذات در پی آن است، عمل براساس فضایل عقلانی و اخلاقی است و اگر مطلوبیتی برای لذت حاصله از نیل به این کمالات وجود دارد مطلوبیتی بالعرض است و غایت اصلی رفتار اخلاقی و عقلانی او نمی باشد .

چنین معنایی از عبارات مرحوم نراقی نیز قابل درک است و به نظر می رسد وی نیز لذت را پیامد نیل به امور مطلوب می داند و الم را در اثر فقدان و عدم وصول به آن امور تفسیر می کند . ایشان در کتاب لمعة الالهیة می آورد:

اللذة ادراک الملائم من حیث هو ملائم و الالم مقابله (16) .

لذت ادراک امری ملائم [با طبع و نفس انسانی] است و الم مقابل آن ادراک است .

و نیز می توان این نکته را به دست آورد که مطلوبیت لذت با تابع مطلوبیت چیز دیگری است که در راه رسیدن به سعادت واقع شده است . ایشان بعد از بیان قوای انسانی می گوید:

به ازای هر قوه ای لذت و المی وجود دارد، یعنی لذت ها و الم ها عبارتند از لذات و آلام عقلیه، خیالیه، غضبیه و بهیمیه .

لذت عقلیه مثل: انبساط و ابتهاج حاصل از معرفت اشیای کلیه و ادراک ذوات مجرده نورانیه است و الم عقلی مثل: گرفتگی و کدورت حاصل از جهل است .

لذت خیالیه مثل: شادی حاصل از ادراک صور و معانی جزئیه ملائم است و الم خیالی مثل: [کسالت حاصل از] ادراک صور و معانی جزئیه غیر ملائم .

لذت قوه غضبیه همانند: انبساط حاصل از غلبه و نیل به مناصب و پست ها است و الم این قوه همانند: کدورت و گرفتگی حاصل از مغلوبیت و عزل شدن و مرئوس بودن است .

و لذت بهیمیه لذتی است که از خوردن، جماع و امثال این امور حاصل می گردد و الم بهیمی حالتی است که از تشنگی، گرسنگی، گرما و سرما و . . . حاصل می شود . (17)

با توجه به آنچه گذشت می توانیم این دو شخصیت را بر این عقیده مشترک بخوانیم که لذت را پیامد نیل به امر مطلوب می دانند .

مرحوم نراقی قوی ترین لذات را لذات عقلی می داند، زیرا این لذت، لذتی فعلی و ذاتی است که با اختلاف حالات و احوالات از بین نمی رود بر خلاف لذات حسیه که انفعالی و عرضی اند و زوال پذیرند . (18)

نهایت سعادت

مرحوم نراقی سعادت های جسمی همانند سلامت بدن و ثروت و . . . را اگر در طریق نیل به سعادت حقیقی قرار گیرند سعادت مضاعف می نامد و اگر در طریق کسب خشم خدا قرار گیرند، آن را اساسا سعادت نمی داند . (19)

از سوی دیگر تنها راه رسیدن به سعادت حقیقی را اصلاح جمیع صفات و قوای آدمی در تمام دوران ها معرفی می کند و می گوید:

لا تحصل السعادة الا باصلاح جمیع الصفات والقوی دائما: فلا تحصل باصلاحها بعضا دون بعض و وقتا دون وقت، کما ان الصحة الجسمیة، و تدبیر المنزل و سیاسة المدن، لا تحصل الاباصلاح جمیع الاعضاء و الاشخاص و الطوائف فی جمیع الاوقات، فالسعیدالمطلق من اصلح جمیع صفاته و افعاله علی و جه الثبوت و الدوام بحیث لا یغیره تغیر الاحوال والازمان . . . (20)

سعادت حاصل نمی شود مگر با اصلاح دائمی جمیع صفات و قوا .

این مهم با اصلاح برخی قوا و نادیده گرفتن برخی دیگر و یا اصلاح آن قوا در برخی زمان ها و اهمال در برخی دیگر از زمان ها حاصل نمی شود . همچنان که سلامت بدن و اداره منزل و کشورداری قابل دسترسی نیست مگر با اصلاح جمیع اعضا و اشخاص و طوایف، آن هم در تمام زمان ها . بر این اساس، سعید مطلق کسی است که تمام صفات و افعالش را به صورتی ثابت و دائمی اصلاح کرده باشد، به گونه ای که تغییرات و تحولات ایام بر سعادت او خدشه ای وارد نسازند و تحولات اصلاح او را برهم نزند .

مرحوم نراقی غایت سعادت و نهایت درجه سعادت را از زبان حکما تشبه آدمی به مبدا معرفی می نماید با این که از آدمی افعال، از آن جهت که زیبا هستند، صادر شود نه این که انجام کارها برای جلب منفعت یا دفع مضرة باشد و این مهم زمانی حاصل می شود که حقیقت وی (که از آن به عقل الهی و نفس ناطقه تعبیر می شود) خیر محض شود با این که از جمیع خبائث جسمانیه و اقذار حیوانی پاک شود .(21)

 

منبع: پیام حوزه - بهار 1381، شماره 33 - سعادت در دیدگاه علامه نراقی و ارسطو
------------------------------------
پی نوشت:
1) ر . ک: تاریخ فلسفه اخلاق غرب، ویراسته لارنس یکر، گروهی از مترجمان، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمه الله - قم ، 1378، ص 36 .
2) ر . ک: اخلاق نیکو ماخوس، ارسطو، صص 22 - 15 و a 1095
3) تاریخ فلسفه اخلاق غرب، ص 36 .
4) ر . ک: فلسفه اخلاق غرب، ص 99 .
5) ر . ک: نراقی مولی محمد مهدی، جامع السعادات، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، ج 1، ص 36 .
6) ر . ک: همان .
7) تاریخ فلسفه اخلاق غرب، صص 36 - 37 .
8) اخلاق نیکوماخوس، a 1179.
9) جامع السعادات، ج 1، صص 8 - 9 .
10) تاریخ فلسفه اخلاق، ص 36 .
11) ر . ک . نراقی، مولی محمد مهدی، اللمعة الالهیة والکلمات الوجیزة، تعلیق و تصحیح: سیدجلال الدین آشتیانی، انتشارات انجمن فلسفه، تهران، 1357، ص 104 .
12) ر . ک: اخلاق نیکو ماخوس، ط 1113 .
13) جامع السعادات، ج 1، ص 9 .
14) جامع السعادات، ج 1، ص 5 .
15) ر . ک: فلسفه اخلاق، ص 1841 .
16) لمعة الالهیة والکلمات الوجیزة، ص 117 .
17) جامع السعادات، ج 1، ص 421 .
18) جامع السعادات، ص 39 .
19) جامع السعادات، ص 38 .
20) جامع السعادات، ص 39 .
21) جامع السعادات، صص 40 - 41 .

Share