اسماءالله / جلسه 3

استاد محمد شجاعی
اسماءالله
اگر یك امری كه ظاهراً عقلانی و یقینی است، همان كه نتوانیم به وزان عقلانی آن عمل كنیم، یعنی مسئله برای ما وهم و گمان است. این مسئله برای انسان زیاد پیش می‌آید كه موضوعی را قبول دارد و بعد كه نوبت به عمل می‌رسد، نمی‌تواند انجام دهد

هر صفت خوبی از اسماء خدا را اگر بخواهیم یاد بگیریم، باید برایش جا باز کنیم. وقتی که ما در طبیعت متولد می شویم، طبیعت به راحتی اجازه نمی دهد، اسماء و لشکریان خودش را می چیند. انسان وقتی تصمیم می گیرد اسماء خدا را بگیرد، مثلاً می خواهد بخل را بیرون بریزد و به جایش شجاعت بیاورد، باید تلخی را به طبیعت بخوراند و پایش بایستد. اولش تلخ است. آدم محدود و اذیت می شود و شیطان ما را می ترساند. یکی از کارهای شیطان ترس است. در انفاق شیطان به شما وعده فقر می دهد. آدم ترسو به درد خرید و فروش و تجارت نمی خورد. باید قدرت تحمل خطر را داشته باشد. اگر کسی نتواند بر ترس غلبه کند، هیچ وقت نمی تواند اسماء خدا را در خودش پدید آورد.
روایت از معصوم «علیه السلام»: موضوعی یقینی تر از این ندیدم که بشر به آن شک کند. یکی از موضوعات مرگ است. کم تر کسی آن را جدی می گیرد و آن را باور می کند. مسئله دیگر، قیامت است و چون باور نمی کند تمام انرژی اش را در دنیا صرف می کند و به فکر آخرت سازی نیست.
اگر انسان باور نداشته باشد، تمام دنیا و ابدیتش را از دست می دهد.
افحسبتم انما الیکم عبثاً؛ آیا گمان کردید که ما شما را بیهوده خلق کردیم و شما به سوی ما بازگشت نمی کنید؟
حضرت علی «علیه السلام» فرمودند: اگر کسی می خواهد واقعاً مورد رحمت خدا واقع شود، باید در 3 مرحله خودش را بشناسد؛ از کجا آمده، در کجا هست و به کجا می رود؟
جنبه جنسیت من در دنیا تعیین شده ولی به عنوان یک روح خدایی و انسان برمی گردیم. بازگشت به جایی که اول در آنجا بودیم. در قرآن یک بار رفت نداریم. همه اش برگشت است.
تا کسی در این 3 مرحله خودش را نگاه نکند، قادر به اظهارنظر در مورد انسان ها نیست. تمام افکاری که تحت عنوان علوم انسانی دارد، عقیم است. خداوند خیلی زیبا مژده می دهد؛ هر مصیبتی که هر جا بر سر مؤمن می آید به نفعش است. قضاوت ما در مورد دنیا یک قضاوت بچه گانه است. قرآن می فرماید: هرچه در دنیاست، بازیچه است. اگر حیات حقیقی می خواهید آن طرف است. ایمان داشتن زمانی صادق است که این قبول داشتن در محاسبات بیاید. آن قدر مقامات مؤمنی که در دنیا سختی کشیده زیاد است که می گوید: ای کاش مرا در دنیا با قیچی تکه تکه می کردند.
زمانی می توانید یک چیز را درست معنا کنید که آن چیز و آن کار را در مقیاس از خدا تا خدا بگذاریم. اگر ابدیت در محاسباتمان بیاید، ارتباطات، انتخابات و افکارمان درست می شود. ادعای مسلمانی داریم ولی چیزی به نام ابدیت را در محاسباتمان نمی آوریم. وقتی نگاه ناقص است، تصمیم گیری ها غلط از کار درمی آید. بدون ابدیت قضاوت کردن یعنی من تغییرپذیر نیستم. باید خروجی هایمان را بر اساس ابدیتمان بررسی کنیم.
آیت الله بروجردی به خاطر یک بار عصبانیت نذر می کند که اگر تکرار شد، یک سال روزه بگیرد.
امام «رحمه الله علیه» می فرماید: چند قرن آخرتی باید معطل شویم. ولی می توانیم در دنیا کمی به خودمان فشار بیاوریم. گرسنگی و تشنگی و عذاب که از عصبانیت به انسان می رسد، هزاران سال طول می کشد.
در حسادت آدم مفت بدبخت می شود. هم دنیا برایش تلخ می شود و هم آخرت را با دست خودش خراب می کند.
زمانی می توانیم یک انتخاب درست داشته باشیم که با مبنای آخرتی انتخاب کنیم. اگر مقیاس حقیقی دست ما نباشد تا آخر عمر برای چیزهایی غصه می خوریم و عصبانی می شویم که ارزش عصبانیت را نداشته است. ما خیلی وقت ها آن طرف غصه می خوریم که چرا در دنیا غصه خوردیم. اگر مبنا و معیار دستش باشد، بیخود غصه نمی خورد. تلاش و سخت کوشی دارد ولی دلش شاد است. آنها که هشیارند به ما خیلی می خندند.
از خیالی جنگشان و صلحشان / از خیالی ننگشان و نامشان
با خیال زندگی می کنیم. واقعاً چیزی به نام ابدیت در ارزیابی هایمان نمی گنجد. هنوز در تمنای معشوق های خیالی و حسی و وهمی هستیم. اگر کسی ابدیت را در زندگیش بیاورد و عمل کند و شخصیتش یک شخصیت ابدی باشد، قضاوتش راجع به هر چیزی، یک قضاوت ابدی و قشنگ  می شود. یک نفر تمام قیمتش با یک کمال گیاهی (ورزش نکردن) است. ممکن است تلاش کند تا مشکل مالی اش برطرف شود ولی غصه دار نیست. با فقدان ها احساس بدبختی نمی کند.
---------------------------
منبع: سایت منتظران منجی، استاد محمد شجاعی، 1386/2/13

Share