انسان شناسی / جلسه 14

استاد محمد شجاعی
انسان شناسی
آن چه به دل آدم می افتد، تصادفی نیست. هرچیز که در دل ما می افتد یا منشأ شیطانی دارد یا فرشته ای. ما با خدا روراست نیستیم

انسان با همه عالم از ماده تا خدا سنخیت دارد. بین انسان و دین حق یک رابطه فطری و وجودی هست.
دین حق فطرت انسان است و مهندسی وجودی انسان بر اساس دین حق است. هرجا صفا و فطرت پاکی باشد، آزادگی، حق طلبی و... وجود داشته باشد، شخص به دین حق کشیده می شود.
آن چه به دل آدم می افتد، تصادفی نیست. هرچیز که در دل ما می افتد یا منشأ شیطانی دارد یا فرشته ای. ما با خدا روراست نیستیم، او را وکیل نمی گیریم و خودمان را به خدا نمی سپاریم بعد از خدا می خواهیم آن طور که ما می خواهیم رقم بزند. اگر خودمان را بسپاریم واقعاً ما را هدایت می کند. حتی از طریق مخالفان خودش و جبهه مقابل دین خدا.
تعصب، حب و بغض ها و کینه ها را کنار بگذاریم و از خدا بخواهیم آن چه را خیر می داند ما را به آن راضی نماید. وقتی چیزی را می خواهیم که خدا نمی خواهد، وقتی به مصیبت یا بلایی مبتلا شدیم هرقدر در دنیا بیهوده غصه بخوریم در آخرت به ضریب چندین برابر غصه خواهیم خورد.
در دین سختی وجود ندارد. «یرید الله بکم الیسر»؛[سوره بقره - آیه 185 ]وقتی دین خدا را بپذیرید به آسانی می رسید. وقتی صداقت در میان باشد، دین خدا شیرین می شود. خداوند اراده نکرده که بر شما سختی وارد شود. چون دین با فطرت سازگار است نه طبیعت. فطرت که گمشده خودش را پیدا می کند دیگر برایش سخت نیست. می داند که پذیرش دین، آسانی و شیرینی در دنیا برایش می آورد.

اگر از دریچه انسانی به دین نگاه کنید می فهمید که این دین فقط برای ساختار انسانی تنظیم شده است.

بسیاری از کتاب ها و مقالاتی که علیه دین نوشته شده به این دلیل است که نویسنده با فطرت و نگاه انسانی به سمت دین خدا نرفته بلکه با یک ابزار نامتجانس و طبیعت خود سراغ دین خدا رفته و می خواهد با حیثیت زمینی، احکام آسمانی را بفهمد و این امکان پذیر نیست. اگر از دریچه انسانی به دین نگاه کنید می فهمید که این دین فقط برای ساختار انسانی تنظیم شده است. «فاقم وجهک للدین حنیفاً»؛[سوره روم - آیه 30]
هنر یک دین دار این است که خودش دین را بفهمد و به دیگران نیز بفهماند. بعضی ها فقط دانایی دارند و به دارایی تبدیل نشده، جزو وجودشان نشده چون دریافتی نداشتند. اما وقتی فطرت را کنارش بگذارید می بینید که کاملاً هماهنگ است. اکثر چراها و سؤالات برای طبیعت است که از فطرت سؤال می کند. اصلاً سؤال کننده، فطرت مدار نیست. احکام طبیعی اسلام هم فطری است. قرآن اصلاً طبیعی نگاه نکرده است. اگر در مورد مسائل جنسی و... صحبت کرده سه مرحله حیات انسان را دیده بعد حکم داده است.
اگر بخواهیم تبدیل به دارایی شود، برای به فطرت الله رسیدن فقط باید فطرت ببریم وگرنه غصه و شک و ابهام می آید.

دو تا از مهم ترین مظاهر دین که از این ها مهم تر نداریم یکی معصوم است و دیگری کتاب خدا.

دو تا از مهم ترین مظاهر دین که از این ها مهم تر نداریم یکی معصوم است و دیگری کتاب خدا.
این قدر این عالم پیچیده است که بشر بعد از هزاران سال کار علمی هنوز نتوانسته بگوید که یکی از مخلوقات خدا را کامل شناخته است.
ابن سینا؛ جراحی ضعف پزشکی است. نمی فهمیم فقط می دانیم باید حذف شود.
عالم یک مهندسی دارد. در مورد هر دستگاه نظام مندی فقط سازنده اش می تواند در مورد چهار مرحله تعریف، راه اندازی، اصلاح و تعمیر بعد از خرابی نظر بدهد. خداوند سیستمی را خلق کرده که چند مرحله حیات دارد. کتاب راهنما هم فرستاده که عصمت دارد. باطل به هیچ وجه در آن راه ندارد. علمی ترین و تخصصی ترین متن عالم است. کامل ترین اطلاعات تخصصی در مورد همه موجودات در مورد سه مرحله حیات در آن وجود دارد. حروف و کلماتش را «الله» تنظیم کرده است. او که مصور است و میلیاردها تصویر را خلق کرده، همین قرآن را تنظیم کرده است که اگر کلمه ای از آن را برداریم نظمش به هم می خورد. تمام حرف هایی که حق باید به انسان می زده در این کتاب تنظیم شده و برای انسان فرستاده است.
قرآن ظهور کتبی حق تعالی است. هروقت خواستید خدا با شما حرف بزند، قرآن بخوانید. اگر قرآن را با صدای خدا بخوانید، انگار وحی همین الان اتفاق افتاده است. کسانی که اهل تدبر در قرآن نیستند، قفل به قلوبشان خورده است.
حضرت علی علیه السلام فرمودند: از واجبات است که در روز حداقل 50 آیه قرآن بخوانید.
«أم علی قلوب اقفالها»[سوره محمد - آیه 24] خودمان یک کاری می کنیم که حوصله خدا را نداریم.
دست روی چیزی نمی توانید بگذارید مگر این که خزائن آن نزد ماست.
قرآن یک شخصیت حقیقی است و هر کدام از سوره ها نیز یک شخصیت حقیقی دارند. بعد ار مرگ هر کدام از آدم هایی که به قرآن اهمیت ندادند، قرآن خطاب به خداوند عرض می کند: خدایا او مرا ضایع کرد تو هم او را ضایع نما. ما باید خودمان را در آینه قرآن نگاه کنیم.
 «کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور...»؛[سوره ابراهیم - آیه 1]
1 ـ ما با «الله» که این کتاب را برای ما فرستاده سنخیت پیدا کردیم.
2 ـ با «کتاب» سنخیت پیدا کردیم.
3 ـ این کتاب را بر «پیامبر» نازل کرده و برای ما فرستاده
4 ـ تا مردم را از «ظلمات» خارج کند. ما گرفتار انواع ظلمات هستیم.
5 ـ «الی النور» نور با نهاد ما هماهنگ است.
باید درست و رفاقتی سراغ قرآن برویم. اگر با او رفیق نشوی بدبخت می شوی.
در دنیا باید مسیر ظلمت تا نور را طی کنیم. اگر می توانید رفیق شوید و نشوید چه طور از ظلمت و تاریکی های قبر و برزخ نجات پیدا می کنید؟
تک تک سوره های قرآن بر شخص نازل می شود. چون فلان سوره را حفظ کردی و فراموش کردی امروز تو فراموش می شوی.
چون همه کس و همه چیز را بر من ترجیح دادی؟ نوبت استفاده از «مأدبه الله» که شد حوصله نداریم و برایش وقت نمی گذاریم.
«لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید»؛[سوره ابراهیم - آیه 1] اگر بخواهی با کتاب قرآن ارتباط برقرار کنی با این دو اسم کار داری. تمام اسماء در قرآن بر اساس ساختار وجودی تو تنظیم شده است. من کیستم که خداوند برای این که این کتاب به دست من برسد، به کم تر از پیامبر  صلوات الله علیه رضایت نداده است؟
-----------------------------------------------------------
منبع: سایت منتظران منجی، استاد محمد شجاعی، 1396/7/16

 

Share