اهمیت هنر در بیانات رهبری

هنر
زبانی که می تواند پیام انقلاب را به اعماق جامعه رسوخ دهد، زبان شعر و ادبیات است، زبان هنر است..

اهمیت هنر در بیانات رهبری

ابزارهای هنری، بی شک، رساترین، بلیغ ترین و کاری ترین ابزار ابلاغ و تبلیغ پیام است.[1]

... هنر یک شیوه ی بیان است، یک شیوه ی ادا کردن است. منتها این شیوه ی بیان از هر تبیین دیگر رساتر، دقیق تر، نافذتر و ماندگارتر است. دقت در هر یک از این چند تعبیری که عرض کردم: رساتر بودن، دقیق تر بودن، نافذتر و ماندگارتر بودن، در فهم معنای هنر کمک کند. ای بسا که یک گزارش غیر هنری، گر چه علمی و تحقیقی و دقیق، خاصیت ارائه ی هنری را نداشته باشد.

بارها گفته ام که هر پیامی، هر دعوتی، هر انقلابی، هر تمدنی و هر فرهنگی تا در قالب هنر ریخته نشود، شانس نفوذ و گسترش ندارد و ماندگار نخواهد بود و فرقی هم بین پیام های حق و باطل نیست.[2]

شک نباید کرد که انقلاب، به هنر نیازمند است، و هنر انقلاب از آنجا که باید حامل مفاهیمی نو و قهرا ناآشنا باشد، و از آنجا که باید با همه ی معارضه ها و خصومتهایی که هیچ انقلابی از آن مصون نیست، درگیر شود و از آنجا که باید معارف نوین را در ذهن ها راسخ و ماندگار سازد، ناگزیر باید هنری ممتاز و فاخر و پیشرو باشد.[3]

شعر و هنر، زیباترین قالب برای همه ی پیام های نوین و مایه ی گسترش و نفوذ این پیام ها تا هر سوی خطه ی وسیع دلها و جانهای انسانی است و شاعران و سخنسرایان آگاه همیشه توانسته اند والاترین معارف انسانی را در کتیبه ی روزگار با نقشی جاودانه، به نسل های بعد از خود بنمایانند.[4]

امروز حرکتی جدی و مستمر برای تعالی هنر در جامعه ضرورت دارد، این حرکت را آغاز کنید. دست خدا با شما و حمایت مردم و امکانات کشور در اختیار شماست.[5]

شاعر و هنرمند متعهد، حله فاخر خلاقیت خود را جز بر اندام ارزش ها و اصالت ها نمی پوشاند. و این همان معرفت درست از لطیف ترین نمودهای روح آدمی است.[6]

زبانی که می تواند پیام انقلاب را به اعماق جامعه رسوخ دهد، زبان شعر و ادبیات است، زبان هنر است..

. شعر انقلاب باید بتواند لب لباب انقلاب و مضمون حقیقی انقلاب را در بهترین قالبها منعکس کند... شعر امروز آئینه ی آینده است، انسانهای قرنهای بعد چطور بفهمند در جامعه ی امروز ما چه می گذشته است... واقعا پنجاه سال دیگر خیلی مشکل است به آیندگان این جامعه و فرزندان ما که این روزگار را ندیده اند فهماند که در روزگار انقلاب، در روزگار جنگ تحمیلی،... هنگام پیروزی انقلاب، هنگام ورود امام، در این سالهای عجیبی که هر لحظه اش یک حادثه است، در این مملکت و در این جامعه چه گذشته است... تنها چیزی که می تواند این پیام را به نسلهای بعد منتقل کند، همین شعر و هنر و ادبیات است.[7]

باید هنرمند به عنوان رساترین زبان برای انتقال ایده های شریف مورد توجه باشد و تشویق هنرمندان متعهد جامعه و نیز پرورش هنرمند یک اقدام اساسی تلقی گردد.[8]

می دانید هنر این خصوصیت را دارد که به خاطر ملایمت با طبع آدمی، بی شک در طبع او اثر می کند. هر هنری در طبع آدمی اثر می گذارد، اگر چه آن کسی که مورد اثر قرار گرفته، نتواند آن هنر را تحلیل کند. هنر اثر خود را می گذارد، یعنی دل را منقلب می کند و... اثری در روح باقی می گذارد، هر چه مایه ی هنری کم تر باشد، این اثر هم کم تر می شود.[9]

پیام انقلاب باید به زبان شعر و هنر که اصیل ترین و خالص ترین و گیراترین زبانهاست، منتقل شود. انقلاب در قالب هنر و ادبیات آسانتر و صادقانه تر از هر قالب دیگری قابل صدور است.[10]

اهمیت هنر در بیانات رهبری

محتوای هنر

اسلامی بودن بعضی از کارهای هنری به محتوای آن بستگی دارد، مثل قصه و نمایشنامه. برای یک قصه، با یک مقاله اسلامی چه تعریفی ارائه می کنید؟ اینکه معیارهای اسلامی یا مفاهیم اسلامی را درست بیان کند. اگر هم مسائل، مذهبی به معنای خاص آن، نیست بلکه اجتماعی یا سیاسی و امثال آنهاست، در آنها هم نباید با اصول اسلامی مغایرتی وجود داشته باشد. اینها را که تامین کردید، آن مقاله اسلامی است، حداقل ضد اسلامی یا غیر اسلامی نیست.[11]

از جنبه ی هنری که در قصه نویسی هست، هیچ چیز خاصی که بتوان آن را معیار اسلامی یا غیر اسلامی بودن دانست، وجود ندارد، هر چه که بتواند قصه را زیباتر و هنرمندانه تر کند، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه بهتر است. نمایشنامه هم همینطور.[12] اما اگر بد آموزی در آن بود، کج اندیشی در آن بود، اغوا در آن بود و تهمت و افترا و فحاشی و بد زبانی در آن وجود داشت، غیراسلامی است.

تئآتر و دیگر هنرهایی که در نیم قرن اخیر یعنی در روزگار غربت و محکومیت ارزشهای اسلامی و تهاجم همه جانبه به آن، وارد کشور ما شد، طبیعه بر پایه ای غیر اسلامی بنا گشت و در جهت مغایر و حتی متضاد با مفاهیم اسلامی رشد کرد. غربزدگانی که نخستین رویش این رشته های اساسی هنر را در کشور اسلامی ما ارائه کردند، از اسلام کاملا بیگانه و شاید با آن معاند بودند. لذا بتدریج این تصور را در ذهن همه، مخصوصا نسل های نوخاسته برمی انگیختند که تئآتر و سینما دارای طبیعتی غیر مذهبی و ضد مذهبی است و نمی توان و نباید از آن برای ارائه ی پیامهای اسلامی بهره گرفت.[13]

... آن دو نوع تفکر یکی عبارت است از تفکر اسلام منهای گرایش های انقلابی. لذا شما می بینید در باره ی مفاهیم گوناگون اسلامی اشعار بسیار خوب و عالی گفته شده، منتها اینها زمینه هایی از فکر اسلامی ست که جنبه های انقلابی و رگه های انقلابی ندارد... ترجیع بند معروف جمال الدین عبد الرزاق، ترجیع بند هاتف و برخی از شعرهای دیگر، از لحاظ هنری ممتاز است و واقعا بعضی در حد اوج هنری است. آنچه در مقدمه ی نظامی یا در برخی کتب عرفانی وجود دارد، یا قصائد سعدی در توحید و اخلاقیات، اینها همه مفاهیم اسلامی ست که گفته شده، اما اینها علی رغم داشتن حیثیت و بعد بالای هنری، شعر انقلاب نیست. اگر چه بعدا عرض خواهم کرد که انقلاب می تواند از آنها استفاده کند. اما شعر انقلاب نیست. اسلامی است، هنری هم هست اما انقلابی نیست. زیرا ابعاد انقلابی اسلام در این شعرها دیده نمی شود.[14]

در زمینه ی معیار اسلامی یا غیر اسلامی، غیر از محتوای، شکل هم مؤثر است مثلا در هنرهای تجسمی. یک وقت است که عکس یک زن عریان کشیده می شود یا فرض بفرمایید یک شکل اغواگر دیگر یا یک منظره ی دروغ و تهمت آمیز، اینها محتوی است. اما ظاهر و شکل هم می تواند معیار اسلامی بودن قرار بگیرد، یعنی خود مجسمه، منهای اینکه این مجسمه انسان پوشیده است یا عریان، که از نظر بعضی فتاوی درست کردن آن خلاف شرع است. اینجا دیگر بحث این نیست که این مجسمه ی زن، روسری دارد یا ندارد، بحث این است که خود تهیه ی این عکس یا مجسمه ی انسان اشکال دارد یا ندارد.[15]

در اجرای نمایشنامه، منهای محتوای آن، نوع بازی می تواند در اسلامی بودن یا نبودن اثر بگذارد. فرضا زنی که لباس مردی را پوشیده یا مردی که لباس زنی را پوشیده، این شرعا حرام است. چه آن زن بیاید آیه ی قرآن بخواند، یا سخن شهوت انگیزی بر زبان بیاورد.[16]

هنر اسلامی اساسا غیر از هنر مسلمانان است. این را من بارها در صحبتهایم گفته ام، غالبا هنر مسلمانان با هنر اسلامی اشتباه می شود. خوب اگر یک مسلمانی یک آهنگ یا یک فیلم ساخت، آن آهنگ یا فیلم ساخته ی یک مسلمان است اما لزوما اسلامی نیست. هنر اسلامی آن چیزی است که در آن عنصر سازنده ای از اندیشه ی اسلامی وجود داشته باشد... یعنی در قالب هنری آن، نه فقط در محتوای، چیزی از اسلام و اندیشه ی اسلامی وجود داشته باشد. این می شود هنر اسلامی... بروید دنبال این که بتوانید سر رشته هنر اسلامی را پیدا کنید.[17]

پیام همین خونها و حکایت پر ماجرای ایثارگریهای رزم آوران تاریخ ساز اسلام، بهترین موضوع و محتوایی ست که به کمک هنر و ابزار و تکنیک مناسب آن، رسالت تئآتر در جمهوری اسلامی را به نحو شایسته ای به انجام می رساند[18].

اگر مساله ی هنر برای مردم، و«در خدمت مردم، یک چیز جدی است و فقط شعار نیست، یقینا یکی از چیزهایی که باید محتوای هنر امروز را تشکیل دهد، مساله ی جنگ است، در حقیقت جنگ مظهری است از بزرگ ترین حماسه ها و هنرنمایی ها و ارزش آفرینی های مردم ما در این دوران.[19]

اما در مورد سینما و تئآتر که سؤال شد آیا در آن زن می تواند وجود داشته باشد یا نه؟ در جواب باید گفت: اگر زن در فیلم یا نمایش به آن شکلی ظاهر بشود که در غیر فیلم و نمایش حرام نیست، اینجا هم حرام نیست. پس نقش بازی کردن زن در فیلم و نمایش حرمت ندارد. منتها یک وقت هست که زن و مرد نامحرم یکدیگر را در آغوش می گیرند که این کار در همه جا حرام است از جمله در فیلم و نمایش. یا اگر زن به شکلی ظاهر شود یا به لحنی سخن بگوید یا حرکاتی انجام دهد که شهوت انگیز باشد، این حرام است. لذا ظاهر شدن زن در فیلم یا تئآتر در صورتی که از موجبات اشکال خالی باشد، هیچ مانعی ندارد.[20]

... برای مثال: آهنگ های قرآن یک هنر اسلامی و یک موسیقی کامل است، مثلا در برخی از کشورهای عربی خوش ذوق ترین و هنرمندترین خواننده ها (در این زمینه) وجود دارند. این همان کیفیت خواندن قرآن است.

قرآن به همین کیفیت باید خوانده شود تا درست مضمون خودش را برساند.

مدتی پیش، مقاله ای از یک نویسنده ی خارجی می خواندم. او در این باب خیلی خوب تشبیه کرده و نمونه ها و مثالهایی آورده بود. از جمله هنر اسلامی را در مسجد نشان داده و گفته بود که گنبد مسجد دقیقا یک هنر اسلامی است و این نشان دهنده ی جهان بینی اسلام بر محور توحید است، یعنی همه چیز در جهان بینی اسلام بر یک محور حرکت می کند که آن الله است. وقتی انسان زیر آن گنبد می نشیند خود را در مرکز عالم احساس می کند و خود را با همه ی کائنات مرتبط می داند. محراب جایی ست که پیشنماز می ایستد و قاعده قرآن یا کتاب در دست می گیرد تا چیزی را به مردم یاد بدهد.

جایی که مردم او را می بینند. لذا بالای سر محراب حتما یک چراغ هست که به مرور در محرابهای جدید به شکل چراغها و لوسترهای زیبا مشاهده می شود.

حتی در محراب های قدیمی هم، چراغی از یک زنجیر آویزان است، این همان مفهوم الله نور السموات و الارض است که مثل نوره کمشکوه فیها مصباح، المصباح فی زجاجه یعنی آن چراغ داخل یک شیشه است. یا پای ستون مساجد به صورت سنتی مقداری پهن تر است یعنی با یک قاعده ی استوانه ای مستقیم بطرف پایین نیامده، این نخل های ستون مسجد پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را تداعی می کند. چون مسجد الرسول را با ستونهایی از نخل ساخته اند، و همینطور گلدسته ها و چیزهای دیگر را که در معماری، هنر اسلامی به حساب می آیند.[21]

اهمیت هنر در بیانات رهبری

قالب هنر

کار هنر با محتوی پایان نمی یابد، قالب نیز ارزش بسیار دارد. ظرف نازیبا، مظروف زیبا را زشت جلوه می دهد. و برای ساختن ظرف زیبا در عرصه ی هنر تنها استعداد کافی نیست، آموزش هم ضرورت دارد. هنرمندانی که قدرت آموزش اصول هنری را در خود می بینند، باید به یاری جوانان بشتابند.[22]

شعر و نیز همه ی قالب های هنری، موهبت های خدایی اند که باید در خدمت خلق خدا و حامل آرمان های والای خدایی باشند.[23]

یک نکته را هم اینجا عرض کنم: آن هنری، آن شعری این خصوصیات را دارد که استخوان بندی هنری آن واقعا محکم باشد یعنی واقعا هنر باشد، چون اگر هنر نباشد، نمی ماند، اصلا منتقل نمی شود... آنکه جاذبه دارد، زیبایی است، زیبایی اگر نبود کسی نگاه نمی کند تا از آنچه که در آن وجود دارد، چیزی بفهمد.[24]

... دیگر آنکه باید در زبان و تعبیر و زیبایی و آرایش، و اگر لازم شود، در شیوه و قالب، ابتکار و نوآوری شود. و بسی بایدهای دیگر... که کمال مطلوب در باب شعر این زمان، از آن بی نیاز نیست.[25]

این نوجوانان حقیقه مثل خواننده های حرفه ای سرود خواندند، ژست ها و حرکات و کارهایشان نشانه ی پختگی است. صداهایشان نیز خیلی متناسب است چون در همخوانی صدای نامتناسب کار را خراب می کند، لیکن شما[26] صداهای متناسب را پیدا کرده اید.[27]

اگر بهترین مضامین در یک قالب شعری بد ریخته شود، اثر مطلوب را نخواهد بخشید، البته ما در یک شعر نمی توانیم مضمون را درجه دوم بگیریم.

خیر، مضمون در درجه ی اول است. منتها آن مضمون خوب، بدون تکنیک خوب شعری اصلا فایده ای ندارد، مفید نیست و تبلیغ را که کار اساسی هنر است، نمی توان انجام داد.[28]

شعر و هنر، زیباترین قالب برای همه ی پیام های نوین و مایه ی گسترش و نفوذ این پیام ها تا همه جای خطه ی وسیع دلها و جانهای انسانی ست و شاعران و سخنسرایان آگاه همیشه توانسته اند والاترین معارف انسانی را در کتیبه ی روزگار با نقشی جاودانه، به نسل های بعد از خود بنمایانند.[29]

... مخاطب من آن کسانی هستند که می توانند کار هنری فعال و پر تلاش کنند و پیام هنری را ابلاغ کنند. البته باید از قالب های خوب و تکنیک های خوب و قابل قبول و قابل ارائه در همه رشته ها و شعبه های هنر استفاده کنند.[30]

اهمیت هنر در بیانات رهبری

هنر در رژیم گذشته

هنر در نظام قدیم، مظلوم بود، چون از ارزشها و آرمانهای انسانی جدایش کرده بودند... آنها که به زور و زر تکیه داشتند، ابزاری برای استوار ماندن تخت و قدرت خود می خواستند. هنر محکوم بود که در خدمت هدفهای زورگویان و زراندوزان در آید، هر جا لازم شد توجیه گر راه و کار آنها و هر گاه نیاز افتاد حربه ای بر ضد ارزشهای اصیل و در همه حال مخدر و گمراه کننده باشد. تنها هنگامی که ایمان و گستاخی در هنرمندی به هم می رسید، هنر در خدمت اصالتها و ارزشهای حقیقی در می آمد و این بسی کمیاب و زودگذر بود.[31]

انقلاب اسلامی، زنجیر ستم را از گردن هنر هم گشوده است. اما طوق فرهنگ منحط و اغواگر غربی را از گردن آنها که به آن خو گرفته و دل بسته اند، به آسانی نمی توان گشود. هنرمندان تربیت یافته در نظام منحط ستمشاهی از این جمله اند و چنین است که امروز هم باید هنر روئیده در گلخن ارزش های طاغوتی را به چشم یک خطر دید.[32]

در اواخر دهه ی 30 و در طول دهه ی 40 که تئآتر و سینمای پیشرو تدریجا به گرایشهای چپ نیز آمیخته شد، صحنه ی ضد دینی در آن برجسته و واضح تر گشت. و باید دانست که پس از شعله ور شدن نهضت روحانیت در سال 41، دستگاه جبار هر گرایش ضد دینی، هر چند چپ را، برای مقابله با رواج اسلام انقلابی در میان نسل جوان، مغتنم می شمرد و تایید می کرد.[33]

در طول سالهای قبل از پیروزی انقلاب، هنر در نوعی غربت بسر می برد، زیرا در مجرا و بستر اصلی خود قرار نداشت. نه این که هنر مردمی هیچ نداشتیم.

چون به هر حال همیشه هستند کسانی که آنچه سرمایه دارند، انفاق می کنند، یعنی آن را در جای خود خرج می کنند، اما نمود عمومی هنر در جامعه، اینگونه نبود... هنر در خدمت ارباب قدرت و صاحبان حکومت بود... تمام ابزارهای هنر و همه ی سرچشمه های خلاقیت های هنری در وجود انسانها، در گوشه و کنار و از هر جنسی و از هر صنفی در اختیار آن دستگاهها قرار داشت.[34]

وقتی انقلاب شد، همه چیز ما عوض شد... همه ی جریانها تغییر پیدا کرد، هنر هم همینطور. بگذریم از یک تعداد هنرمندی که باز هم حاضر نشدند با مردم راه بیایند و در خدمت مردم قرار بگیرند و آرزوهای مردم و عشق های مردم و درخواستهای مردم را اولا بفهمند، ثانیا آنرا پاسخ بگویند.[35]

این سؤال پیوسته برای مردم محفوظ است که چرا پاره ای از هنرمندان در روزگاری که میان آنان و مردم دیارشان هیچ حائل و مانعی نبود، از مردم مهربان و قدردان سرزمین شان بریدند؟ این یک سؤال تاریخی ست: در زبان و بینش پاره ای از هنرمندان چه نارسایی و نقصانی وجود داشت که در روزگاری که عظمت حرکت های انسانی مردم میهنشان، دنیا را به اعجاب و تحسین واداشته بود، زبان و قلم برخی از آنانکه پیش از این داعیه ی هنرمندی داشتند، یکباره از گفتن و نوشتن فرو ماند... یا به یکباره بر خلاف اعتقادات و خواستهای ملتشان گفتند و نوشتند؟[36]

بی شک شعر و هنر نیز مانند همه ی جلوه های زیبای زندگی، دیر زمانی با وسوسه های زور و زر به تصرف گردنکشان و طاغوتیان اعصار در آمده و به زیان خلق خدا و در خدمت هوسها و خواسته های خداوندان ملک و ثروت بکار رفته است. ولی با وجود این پیرایه های زشتی که بدخواهان و بد آموزان بر قامت این موهبت آسمانی بستند، هرگز نخواهند توانست لطف و ارزش حقیقی آن را از بین ببرند. در تاریخ آنها که زبان به ستایش ستمگران گشودند یا شعر را وسیله ی ترویج فساد و تباهی و قاصد زشتی و نامردمی کردند، نتوانسته اند آبروی شعر را ببرند، بلکه فقط آبروی خود را برده اند.[37]

در گذشته، تشویق به شعر و هنر خدعه ای بیش نبود. اولا گروهی خاص و تنها کسانی را شامل می شد که آماده بودند، آن حله تنیده ز دل، بافته ز جان را زیر پای جباران فرش کنند و با هدیه ارزشمند خدا، دل خداوندان زور و زر را به دست آورند... ثانیا دستهای زر و زور و تزویر، چشمها را از دیدن افق روشن و زیبایی که مفهوم الهی جامعه و انسان بر آن ترسیم شده است، بسته بودند.[38]

شاعر و هنرمند که می تواند با چشم تیز بین و موشکاف خود حقایق را ببیند و آن را در کارگاه معجزه آسای ذهن خلاق خود، به شکل بدیعی در آورد و در منظر انسانها بگذارد، وقتی در واقعیت زندگی جامعه ی خود می نگریست، آن را سرشار از پوچی و فساد و ظلم و تجاوز و زحمت و جهالت و عصبیت جاهلانه و خواسته های حقیر و آرزوهای خواب و خیال گونه می یافت. پول و شهوت جنسی و عیش حیوانی را مرغوبترین کالای آن نظام ارزشی می دید... شاعر و هنرمند مجبور بود یا تسلیم شود یا منزوی بماند یا به آن سمتی که سلطه ی سیاسی مایل بود، رانده شود. کسان زیادی بودند که هر چند رسما به دست سلطه گران بوسه نزدند، عملا غبار راه آنان را سرمه ی چشم کردند. بدین ترتیب، سرگذشت شعر و ادب و هنر در دوران گذشته به راستی تاسف انگیز و مایه ی دریغ و افسوس است.[39]

هزاران چشمه ی جوشنده را دستهای پلید و خائن آلوده کردند، نه فقط در دوران رژیم ستمشاهی وابسته-که اوج محنت و نکبت بود-بلکه در طول قرنها. ما از لحاظ هنری ملتی هستیم که استعدادمان از ملت های دیگر کمتر نیست... تا آن حد که من با هنر و هنرمندی آشنا هستم، می بینم که ما خیلی سابقه داریم... مضامینی که در شعرهای ما، در قصه های ما و در برخی از انواع دیگر هنر در کشور و ملت ما هست و از دیر زمان وجود داشته، برجسته است. در زمان خودمان هم، آن دوران محنت بزرگ تاریخ ملت ایران... که آمده بودند همه چیز را غارت کنند و ببرند و خورده بودند، می دیدیم استعدادهای بسیار برجسته ای در زمینه ی شعر، در زمینه قصه نویسی و در زمینه ی فیلم و عکس و چیزهای دیگر وجود داشت، اما این سرچشمه ها را با دستهای آلوده ی خودشان آنچنان آلودند که نه فقط تشنگی را برطرف نمی کرد، نه فقط شفا بخش نبود، که کشنده بود.[40]

... یک نوع هم ایده های غیر اسلامی و ضد اسلامی ست. مثل آنچه در این چهل پنجاه سال اخیر داخل ادبیات ما شد، که بعضی ایده های مارکسیستی و بعضی ایده های ضد اسلامی است و به فرهنگ غربی و تجدد غربی گرایش دارد، مانند شعرهایی که در سروده های بعضی شعرای اوائل این قرن مشاهده می شود. اینان شعرهایی دارند، که در آنها حرفی را می خواهند بزنند. اما این حرفها به هیچ وجه رنگ و بوی اسلامی ندارد و گاهی بطور واضح ضد اسلامی هم هست... امروز هم هستند شعرایی که همان خط را ادامه می دهند... پس شعری که می خواست در دوره ی گذشته ایده ای، هدفی را تعقیب کند-اگر اسلامی بود، از گرایشهای انقلابی اسلام خالی و اگر غیر اسلامی بود که، تکلیفش روشن بود: هیچکدام به درد انقلاب ما نمی خورد و شعر انقلاب ما نیست.[41]

اهمیت هنر در بیانات رهبری

پی نوشت:


[1] سخنرانی در مراسم سالگرد تاسیس سازمان تبلیغات اسلامی، 1/4/1366.

[2] گفتگو با اعضای سومین کنگره ی شعر و ادب دانشجویان سراسر کشور-جهاد دانشگاهی، 27/9/1365-این گفتگو به علت اهمیت آن به عنوان ضمیمه ی بخش شعر»تماما نقل شده است.

[3] پیام به دومین جشنواره ی تئآتر دانشجویان کشور»، 14/8/1365.

[4] پیام به نخستین کنگره ی دانشجویی شعر و ادب، 27/9/1363.

[5] پیام به چهارمین کنگره ی شعر و ادب و هنر»، 26/2/1363.

[6] پیام به کنگره ی شعر و ادب نهضت سواد آموزی خراسان، 9/7/1364.

[7] سخنرانی در کنگره شعر شاهد (در حسینیه ی ارشاد)، 14/11/1365.

[8] پیام به مناسبت آغاز چهارمین سال فعالیت حزب، 29/11/1360.

[9] سخنرانی در«جمع شعرای مشهد»، 4/1/1365.

[10] پیام به پنجمین کنگره ی شعر و ادب، 15/2/1364.

[11] گفتگو با اعضای واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی، 16/11/1360.

[12] گفتگو با اعضای واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی، 16/11/1360.

[13] پیام به دومین جشنواره تئآتر دانشجویان کشور»، 14/8/1365.

[14] گفتگو با اعضای سومین کنگره شعر و ادب دانشجویان سراسر کشور-جهاددانشگاهی، 27/9/1365.

[15] گفتگو با واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی، 16/11/1360.

[16] گفتگو با واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی، 16/11/1360.

[17] گفتگو با اعضای واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی، 16/11/1360.

[18] پیام به یادواره تئآتر 17 شهریور»، 17/6/1361.

[19] سخنرانی افتتاحیه مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ، 30/6/1363.

[20] مراسم دیدار اعضای واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی، 16/11/1360.

[21] گفتگو با اعضای واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی، 26/11/1360.

[22] پیام به چهارمین کنگره ی شعر و ادب و هنر»، 26/2/1363.

[23] پیام به نخستین کنگره ی دانشجویی شعر و ادب، 27/9/1363.

[24] پیام به کنگره ی شعر و ادب نهضت سواد آموزی خراسان، 9/7/1364.

[25] سخنرانی در«کنگره شعر شاهد» (حسینیه ارشاد)، 14/11/1365.

[26] خطاب به رهبر گروه سرود.

[27] صحبت پس از اجرای برنامه سرودخوانی در استانداری شیراز»، 7/9/1366.

[28] مصاحبه با معاونت سینمایی وزارت ارشاد اسلامی-مجله صحیفه-یکم اردیبهشت 1364.

[29] پیام به نخستین کنگره دانشجویی شعر و ادب، 27/9/1363.

[30] سخنرانی در مراسم سالگرد تاسیس سازمان تبلیغات اسلامی، 1/4/1366.

[31] پیام به نخستین جشنواره سراسری تئآتر دانشجویان، 16/5/1364.

[32] پیام به نخستین جشنواره سراسری تئآتر دانشجویان، 16/5/1364.

[33] پیام به دومین جشنواره ی تئآتر دانشجویان کشور»، 14/8/1365.

[34] سخنرانی افتتاحیه مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ، 30/6/1363.

[35] سخنرانی افتتاحیه مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ، 30/6/1363.

[36] پیام به چهارمین کنگره ی شعر و ادب و هنر»، 26/2/1362.

[37] پیام به نخستین کنگره ی دانشجویی شعر و ادب ، 27/9/1363 .

[38] پیام به نخستین کنگره ی دانشجویی شعر و ادب ، 27/9/1363 .

[39] پیام به نخستین کنگره ی دانشجویی شعر و ادب ، 27/9/1363 .

[40] سخنرانی افتتاحیه در تالار«حوزه ی اندیشه و هنر» ، 15/12/1363 .

[41] گفتگو با اعضای سومین کنگره ی شعر و ادب دانشجویان سراسر کشور»-جهاد دانشگاهی ، 27/9/1365 .

Share