نوحه ای سر چه کشیدی از مصطفی محسن زاده و سروش رحمانی + متن

دریافت ویدئو
نوحه ای سر چه کشیدی بر نی تو چه دیدی با نوای مصطفی محسن زاده و سروش رحمانی، مراسم عزاداری هیأت ابوالفضل"علیه السلام" آبشور یزد در حسینیه بزرگ سر دو راه

نوحه ای سر چه کشیدی از مصطفی محسن زاده و سروش رحمانی + متن

نوحه ای سر چه کشیدی بر نی تو چه دیدی با نوای مصطفی محسن زاده و سروش رحمانی، مراسم عزاداری هیأت ابوالفضل"علیه السلام" آبشور یزد در حسینیه بزرگ سر دو راه - محرم 97 عاشورا

Noheh.png

متن نوحه ای سر چه کشیدی بر نی تو چه دیدی از مصطفی محسن زاده و سروش رحمانی

"نیایش"

خدایا غریبم نمانده شکیبم 
ازین همه غرور انسان 
سری بر سر نی تنش در بیابان
نوشته در کجای قرآن؟!

قسم به خون ارغوان دعای دلشکستگان
حسین غریب است
هنوز ناله میکند صدای زنگ کاروان
غمت عجیب است
حسین غریب است

خدایا خدایا
ببین شکوه باورش، گلوی ناز اصغرش، شکفته در برابرش، چه عاشقانه
بدست گریه می دهد، مرا امید آخرش، به نیزه می رود سرش، چه عارفانه

ندارد یاری
کجا غمخواری
گلوی نابش،
مانده
بی هم فریاد
داد بیداد

World needs a light, no man alive
who helps Hossein to kill the night

کو همصدایی مشکل گشایی 
شاید بیاید مرد خدایی

میآید آن صبح امید 
آرام جان خواهد رسید

نوحه بند١:

ای سر چه کشیدی بر نی تو چه دیدی
کاینگونه غزلخوان میروی

از راه بیابان، تا شام غریبان 
افتان و خرامان می روی

آمدی از راه دور، افتاده ای کنج تنور
تو کجا اینجا کجا، ای سر از تن جدا
با ما بنشین ای ماه غریبانه
یک شب سر کن در گوشه این خانه
ای ماه غریبانه

آه از قوم مسلمان بر نی قاری قرآن میخواند
آه از جهل جماعت این خون تا به قیامت می ماند

قصه مردان عالم صحبت رادی و مردی
ای سر در خون تپیده با دل خوبان  چه کردی

ای چراغ قافله
وقت سبز نافله

نمانده مردی نه آه سردی کاروان تنهاست
نشسته بر دل غبار محمل ساربان تنهاست

جواب نوحه:

یارب یارب یارب یارب، سقای ما کی می آید؟
گلها عطشان، دلها گریان، سقای ما کی می آید؟

شاید خبرآمد شادی ز در آمد  
با خون شهیدان بازی به سر آمد 
یارب آنروز کی می آید؟

گلبانگ آزادی بر نیزه گل دادی 
در چشمت کی آید جز زیبایی

صدای تو جهان بگیرد 
صدای عاشقان نمیرد
خدا کند به نام خونت 
گلوله جای گُل نگیرد

صدای مظلوم  اگر نباشیم  در رگ فریاد
چرا به زخمت نمک بپاشیم   آه از این بیداد

بند٢:

دین شد به تباهی یارب تو گواهی
آیینه به انسان داده ام 

لشکر به تماشا ای مردم حاشا
 من دیده به توفان داده ام

بی سپاه و بی کفن افتاده بر خاک بلا 
من حسینم تشنه لب دریا میان بوریا

الله  الله  گفتیم و خبر داری
مهری بر لب  داغی به جگر داریم
 
"آه از قوم مسلمان بر نی قاری قرآن میخواند
وای از جهل جماعت این خون تا به قیامت می ماند"

حرمت مهمان شکستند 
نام خدا شد بهانه

با فرق علی چه کردند
 نا مردم این زمانه

ای امان از بی کسی دلواپسی 
آه از این دلواپسی

تویی پناهم تو تکیه گاهم در دلم غوغا ست
نمانده یاری نه غمگساری کربلا اینجاست

بند٣:

در کوفه وفا نیست بویی ز خدا نیست 
ای چوب خدا کی می رسی 

این خانه بر آب است این چشمه سراب است 
ای موج بلا کی می رسی 

صاحبان زور و زر  از حال مردم بی خبر 
با نوای اهل حق  زودا که برگردد ورق 

شاید آید روزی که غریبانه 
نوری تابد بر ظلمت این خانه

"آه از قوم مسلمان بر نی قاری قرآن میخواند
وای از جهل جماعت این خون تا به قیامت می ماند"

آتش پنهان جانها گر دم طوفان بگیرد
ریشه ظالم بسوزد دامن سلطان بگیرد

آه ما طوفان شود تیغ ما بران شود
 
چگونه گویم که در گلویم بغض  
باران هاست
شکسته بالم ولی ننالم چون خدا با ماست

Share