شرایط و آداب انفاق از منظر قرآن و روایات

علی حسن زاده
احسان و نیکوکاری , انفاق
ارزش انفاق، بستگی به رعایت آداب و شرایط دارد که برخی از آنها شرط صحت و برخی شرط کمال آن است.‌

شرایط و آداب انفاق از منظر قرآن و روایات

شرایط و آداب انفاق از منظر قرآن و روایات بخش پنجم از مقاله جایگاه و ارزش انفاق می باشد، که این مسئله را از حیث شرایط آن از منظر قرآن و روایات بررسی می نماید...

جهت دسترسی به بخش های قبلی به پیوندهای زیر مراجعه نمایید:
شرایط و آداب انفاق از منظر قرآن و روایات

شرایط و آداب انفاق از منظر قرآن و روایات

هر کار مقدس و مذهبی در دین اسلام برای رسیدن به حد نهایی آرمانی خود شرایط و اصول خاص خود را دارد که اگر در انجام آن، اصول و آداب مربوط به آن انجام شود نتیجه و اثر مطلوب خود را خواهد داد. از دیدگاه قرآن و روایات، هدف از انفاق، تنها رفع نیازمندی ‌های تهیدستان نیست، بلکه تعالی و تکامل انفاق کننده نیز به طور کامل مورد نظر است. از این رو، ارزش انفاق، بستگی به رعایت شرایط  و آداب انفاق دارد که برخی از آنها شرط صحت و برخی شرط کمال آن است.‌

از مهم‌ ترین شرایط و آداب عام انفاق در قرآن که مورد تأکید قرار گرفته عبارت است از:

1. ایمان

از شرایط و آداب انفاق از منظر قرآن و روایات ، مسئله ایمان از مهم ترین شرط  انفاق کننده می باشد بنابراین انفاق هنگامی مقبول خداوند و موجب پاداش خواهد بود که انفاق کننده، به خدا و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ایمان داشته باشد قرآن در این باره می فرماید: ﴿آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کبِیرٌ؛ به خدا و پیامبر او ایمان آورید و از آنچه شما را در [استفاده از] آن جانشین [دیگران] کرده انفاق کنید پس کسانى از شما که ایمان آورده و انفاق کرده باشند پاداش بزرگى خواهند داشت.[1] بنابر نظر برخی از مفسران انفاق منافقان بدین جهت که آنان در باطن به خدا و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ایمان نیاورده بودند، مردود معرفی شده است.[2] خدای متعال در آیه دیگر می فرماید: ﴿قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعًا أَوْ کرْهًا لَنْ یتَقَبَّلَ مِنْکمْ إِنَّکمْ کنْتُمْ قَوْمًا فَاسِقِینَ وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِ...؛ بگو چه به رغبت چه با بى‏ میلى انفاق کنید هرگز از شما پذیرفته نخواهد شد چرا که شما گروهى فاسق بوده‏ اید و هیچ چیز مانع پذیرفته شدن انفاقهاى آنان نشد جز اینکه به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند... .[3] همچنین انفاق کافران هیچ سودی برای آنان ندارد و موجب پاداش نمی ‌شود.[4] خدای متعال در سوره مبارکه بقره آیه۲۶۴ و سوره مبارکه آل ‌عمران آیه ۱۱۷ انفاق کافران را به بادی بسیار سرد تشبیه کرده که به زراعت قومی که بر خود ستم کرده ‌اند، بوزد و آن را نابود سازد: ﴿مَثَلُ مَا ینْفِقُونَ فِی هَذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا کمَثَلِ رِیحٍ فِیهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَکتْهُ...؛ مثل آنچه [آنان] در زندگى این دنیا [در راه دشمنى با پیامبر] خرج مى کنند همانند بادى است که در آن سرماى سختى است که به کشتزار قومى که بر خود ستم نموده‏ اند بوزد و آن را تباه سازد... .

در روایت، ائمه معصومین (علیهم السلام) انفاق را شرط ایمان بلکه از حقایق ایمان برشمرده اند در این باره در وصیتی از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به امام المتقین، حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: یا عَلِی ثَلَاثٌ مِنْ حَقَائِقِ الْإِیمَانِ الْإِنْفَاقُ مِنَ الْإِقْتَارِ وَ إِنْصَافُک النَّاسَ مِنْ نَفْسِک وَ بَذْلُ الْعِلْمِ لِلْمُتَعَلِّمِ؛ یا على سه کار از درستى و حقیقت ایمان به خداست: بخشش هنگام تنگى زندگى،حق به مردمان دادن در باره خود، آموختن دانش به جوینده آن.[5] کسى که به خدا و روز قیامت مؤمن است، هر هستى و نعمتى را عطیه الهى مى ‏داند؛ از این رو، همه آن را براى خود نمى‏ خواهد و اضافه بر نیاز خود و زندگى خانوادگى ‏اش را در راه‏ هاى خداپسندانه هزینه مى ‏کند. او همچنین همواره به خود گمان بد دارد و در هیچ موردى تمام حق را به خود نمى‏ دهد و دیگران را هم صاحب حق مى ‏داند. این نگاه انصاف در عمل را به او هدیه مى ‏کند. فرد مؤمن نیز علمى را که هدیه الهى است، نشر داده، در اختیار دیگران و علاقه ‏مندان قرار مى ‏دهد.

حضرت زین العابدین، امام سجاد (علیه السلام) درباره شرط ایمان در انفاق چنین می فرمایند: مِنْ أَخْلَاقِ الْمُؤْمِنِ الْإِنْفَاقُ عَلَى قَدْرِ الْإِقْتَارِ وَ التَّوَسُّعُ عَلَى قَدْرِ التَّوَسُّعِ وَ إِنْصَافُ النَّاسِ وَ ابْتِدَاؤُهُ إِیاهُمْ بِالسَّلَامِ عَلَیهِمْ؛ به راستی، از اخلاق مومن است انفاق به اندازه شرایط سخت زندگی و گشاده دستی به اندازه گشایش در زندگی و انصاف به خرج دادن نسبت به مردم و پیشدستی کردن در سلام نمودن به مردم.[6]

2. قصد قربت

از شرایط و آداب انفاق از منظر قرآن و روایات ، مسئله قصد قربت است از آنجایی که انفاق از جهتی یک عمل معنوی به حساب می آید لذا هنگامی پذیرفته و موجب پاداش می ‌شود که تنها برای رضایت خداوند باشد: ﴿وَمَا آتَیتُمْ مِنْ زَکاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولَئِک هُمُ الْمُضْعِفُونَ؛ و[لى] آنچه را از زکات در حالى که خشنودى خدا را خواستارید دادید پس آنان همان فزونى ‏یافتگانند [و مضاعف مى ‏شود].[7] برخی از مفسران مراد از زکات را در این آیه شریفه مطلق انفاق در راه خدا دانسته ‌اند.[8]

امام صادق (علیه السلام) می فرماید: وَ النِّیةُ أَفْضَلُ مِنَ الْعَمَلِ أَلَا وَ إِنَّ النِّیةَ هِی الْعَمَلُ...؛ اگر نیت او خدای متعال باشد عمل او نیز به خداوند متوجه است و اگر نیت او این و آن باشد عمل او نیز به این و آن متوجه خواهد بود.[9]

یکی از معانی «قرض حسن» در آیه ۱۱ سوره مبارکه حدید که خدای متعال فرمود: ﴿مَنْ ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا؛ کیست آن کس که به خدا وامى نیکو دهد... .[10] از نظر صاحب تفسیر «الجامع لأحکام القرآن»، صدق نیت، انفاق کننده ذکر شده است.[11] در آیه ۲۶۵ سوره مبارکه بقره که خدای متعال فرمود: ﴿وَمَثَلُ الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِیتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ کمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُکلَهَا ضِعْفَینِ فَإِنْ لَمْ یصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛ و مَثَل (صدقات‏) کسانى که اموال خویش را براى طلب خشنودى خدا و استوارى روحشان انفاق مى کنند، همچون مَثَل باغى است که بر فراز پشته‏ اى قرار دارد (که اگر) رگبارى بر آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اگر رگبارى هم بر آن نرسد، بارانِ ریزى (براى آن بس است‏)، و خداوند به آنچه انجام مى‏ دهید بیناست‏.[12] انفاقی که برای خشنودی خدا انجام شود، به بوستانی بر بلندی تشبیه شده که اگر باران درشت قطره بر آن ببارد، میوه خود را دو چندان دهد و اگر باران نرم هم بر آن ببارد سودمند است[13] در برابر، خدای متعال در سوره مبارکه بقره آیه شریفه 264 که فرمود: ﴿کالَّذِی ینْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکهُ صَلْدًا...؛ مانند کسى که مالش را براى خودنمایى به مردم‏، انفاق مى ‏کند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد. پس مَثَل او همچون مَثَل سنگ خارایى است که بر روى آن‏، خاکى (نشسته‏) است‏، و رگبارى به آن رسیده و آن (سنگ‏) را سخت و صاف بر جاى نهاده است‏.[14] انفاقِ آلوده به ریا و تهی از نیت خالصانه، به قطعه سنگی تشبیه شده که بر آن لایه نازکی از خاک باشد و با بارش بارانِ درشت قطره، صاف و بی‌ثمر رها شود[15] بنابراین چنین انفاقی نزد خداوند مقبول نیست و هیچ پاداشی ندارد.

ائمه معصومین (علیهم السلام) هم به مسئله صدق نیت تاکید فراوانی فرموده اند.

مولی الموحدین، امیرالمؤمنان، علی (علیه‌السلام): عَلَى قَدْرِ النِّیةِ تَکونُ مِنَ اللَّهِ الْعَطِیةُ؛ فضل و رحمت الهی برای هر کس بر حسب نیت و اهداف او است.[16] و در روایتی دیگر می فرماید: لَا یکمُلُ صَالِحُ الْعَمَلِ إِلَّا بِصَالِحِ النِّیةِ؛ عمل صالح جز با نیت صالح به حد کمال نمی ‌رسد.[17]

3. پرهیز از منت گذاری

از شرایط و آداب انفاق از منظر قرآن و روایات ، این است که انفاق گران زمانی از پاداش الهی  بهره ‌مند می شوند که انفاق با منت گذاشتن بر نیازمندان یا آزار آنان همراه نباشد خدای متعال در این باره می فرماید: ﴿الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا یتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ؛ کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، سپس در پى آنچه انفاق کرده‏ اند، منّت و آزارى روا نمى دارند، پاداش آنان برایشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است‏، و بیمى بر آنان نیست و اندوهگین نمى ‏شوند.[18] خدای متعال در برخی آیات قرآن مؤمنان را از منت گذاشتن بر انفاق شونده منع کرده‌ و می فرماید:﴿وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَکثِرُ؛ و منت مگذار و فزونى مطلب.[19] همچنین در آیه شریفه 264 سوره مبارکه بقره هم می فرماید: ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى کالَّذِی ینْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏ اید، صدقه ‏هاى خود را با منّت و آزار، باطل مکنید، مانند کسى که مالش را براى خودنمایى به مردم‏، انفاق مى ‏کند ... .[20] از نظر برخی از مفسران این کار موجب بطلان (حبط) انفاق شمرده شده است.[21]

توصیه زیبای خدای متعال به مومنان در آیه ۲۶۳ سوره مبارکه بقره این است که گفتار نیکو و درگذشتن از خطای نیازمندان بهتر از انفاق با منت است، در این مورد خدای متعال می فرماید: ﴿قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یتْبَعُهَا أَذًى؛ گفتارى پسندیده (در برابر نیازمندان‏) و گذشت (از اصرار و تندىِ آنان‏) بهتر از صدقه‏ اى است که آزارى به دنبال آن باشد،[22] از نظر برخی مفسران مراد از «قَولٌ مَعروفٌ» گفتار ملایم و پسندیده با نیازمندان یا دعا کردن برای آنان در صورتی است که آنها نیاز خود را با ملایمت اظهار کنند و مراد از «مَغفِرةٌ» درگذشتن از خطای نیازمندان سائل در مواردی است که آنان نیازخود را با خشونت و به گونه ناشایست اظهار می ‌کنند.[23] از نظر برخی دیگر از مفسران مراد از «قَولٌ مَعروفٌ» را وعده نیکو و مراد از «مَغفرةٌ» را عفو و گذشت از ظلم سائل دانسته ‌اند.[24]

در روایات ائمه معصومین (علیهم السلام) برای کسی که انفاق را همراه با منت گذاری انجام می دهد آثار و عواقب بدی را بیان فرموده اند از جمله روایت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در باره منت گذاری است که می فرمایند: الْمَنَّانُ عَلَى الْفُقَرَاءِ مَلْعُونٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ الْمَنَّانُ عَلَى أَبَوَیهِ وَ إِخْوَتِهِ وَ أَخَوَاتِهِ بَعِیدٌ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ بَعِیدٌ مِنَ الْمَلَائِکةِ قَرِیبٌ مِنَ النَّارِ لَا یسْتَجَابُ لَهُ دَعْوَةٌ وَ لَا یقْضَى لَهُ حَاجَةٌ وَ لَا ینْظُرُ اللَّهُ إِلَیهِ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ؛ کسی که بر فقرا منت بگذارد، در دنیا و آخرت ملعون است و شخصی که بر پدر، برادر و برادران مسلمانش منت بگذارد از رحمت خداوند و ملائکه به دور می ‌باشد، به آتش جهنم نزدیک است، دعایش مستجاب نمی شود، خواسته‌ اش برآورده نمی ‌گردد و خداوند در دنیا و آخرت به او نگاه نمی‌کند.[25] همچنین روایت دیگر از امام صادق (علیه السلام) که فرمودند: الْمَنُّ یهْدِمُ الصَّنِیعَةَ؛ منت نهادن ارزش نیکیها را از بین می ‌برد.[26] در روایتی ابوذر (رحمت الله علیه) از پیامبر خدا (صلّى الله علیه و آله) نقل مى ‌کند که فرمود: خداوند با سه کس سخن نمى ‌گوید: منّت گذار که به کسى چیزى نمى ‌دهد مگر اینکه منّت مى‌ گذارد و کسى که دامن خود را رها سازد (دامنش بلند باشد و در زمین کشیده شود که نشانه تکبر است) و کسى که کالاى خود را با سوگند دروغ مى ‌فروشد.[27]

امام صادق (علیه السلام) از جدّ بزرگوارشان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نقل می ‌کنند که حضرت فرمودند:‏ مَنْ أَسْدَى إِلَى مُؤْمِنٍ مَعْرُوفاً ثُمَّ آذَاهُ بِالْکلَامِ أَوْ مَنَّ عَلَیهِ فَقَدْ أَبْطَلَ اللَّهُ صَدَقَتَهُ ثُمَّ ضَرَبَ اللَّهُ فِیهِ مَثَلًا فَقَالَ کالَّذِی ینْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ صَفْوانٍ ... وَ قَالَ مَنْ أَکثَرَ مَنَّهُ وَ أَذَاهُ لِمَنْ یتَصَدَّقُ عَلَیهِ بَطَلَتْ صَدَقَتُهُ کمَا یبْطُلُ التُّرَابُ الَّذِی یکونُ عَلَى صَفْوَان‏؛ هر کس به مؤمنی نیکی کند و پس از آن با سخن او را بیازارد یا بر او منّت گذارد، قطعاً خداوند صدقه‌ او را باطل می ‌سازد. سپس خداوند در این مورد مثالی زده است، فرموده: «همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق می ‌کند و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمى ‏آورد، (کار او) همچون قطعه سنگى است ...» و حضرت فرمودند: هر کس که منّت و آزار خود را به کسی که به او صدقه داده است زیاد کند، صدقه‌ی او باطل می ‌شود و از بین می ‌رود همان طوری که ‏خاک روی قطعه سنگ (به سبب باران) از بین می رود.[28]

4. انفاق از مال حلال

از شرایط و آداب انفاق از منظر قرآن و روایات ، بودن انفاق از مال حلال است خدای متعال در قرآن کریم به مؤمنان امر کرده که از اموال پاکیزه ‌ای که به دست آورده ‌اند انفاق کنند: ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا کسَبْتُمْ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏ اید، از چیزهاى پاکیزه‏ اى که به دست آورده‏ اید... .[29] برخی مفسران مراد از «طَیبَاتِ» را اموال حلال دانسته ‌اند.[30] روایتی از امام صادق (علیه السلام) وارد شده که حضرت به شخصی که با مال دزدیده شده انفاق می ‌کرد چنین فرمود: خداوند تنها از پرهیزکاران (اعمال خیر را) می‌پذیرد: ﴿إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ؛ خدا، تنها از پرهیزکاران مى‌ پذیرد.[31]

امام المتقین، امیرمومنان، علی (علیه السلام) می فرمایند: ... أَصْلُ الْأُمُورِ فِی الْإِنْفَاقِ طَلَبُ الْحَلَالِ لِمَا ینْفِقُ...؛ از شرایط اساسی پذیرش انفاق، به دست آوردن مال حلال برای انفاق است.[32]

5. انفاق از چیزهای محبوب و مرغوب

از شرایط و آداب انفاق از منظر قرآن و روایات ، بهره‌ مندی از پاداش الهی در انفاق است که انفاق باید از سرمایه‌ های مورد علاقه انفاق کننده صورت گیرد: ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ؛ هرگز به نیکوکارى نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید... .[33] خدای متعال می فرماید مؤمنان باید از اموال مرغوب و سالم انفاق کنند و از انفاق اموال نامرغوب بپرهیزند: ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا کسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَیمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا؛ اى کسانى که ایمان آورده‏ اید، از چیزهاى پاکیزه‏ اى که به دست آورده‏ اید، و از آنچه براى شما از زمین برآورده‏ ایم‏، انفاق کنید، و در پى ناپاک آن نروید که (از آن‏) انفاق نمایید، در حالى که آن را (اگر به خودتان مى‏ دادند) جز با چشم ‏پوشى (و بى‏ میلى‏) نسبت به آن‏، نمى‏ گرفتید... .[34] برخی از مفسران مراد از «طَیبات» را در این آیه شریفه مال بی‌ عیب و نقص دانسته ‌اند.[35]

در باره این آیه شریفه روایتی از امام صادق (علیه السلام) چنین وارد شده که: قَالَ کانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَمَرَ بِالنَّخْلِ أَنْ یزَکى یجِی‏ءُ قَوْمٌ بِأَلْوَانٍ مِنَ التَّمْرِ هُوَ مِنْ أَرْدَإِ التَّمْرِ یؤَدُّونَهُ عَنْ زَکاتِهِمْ یقَالُ لَهُ الْجُعْرُورُ وَ الْمِعَافَأْرَةٍ قَلِیلَةُ اللِّحَاءِ عَظِیمَةُ النَّوَى فَکانَ بَعْضُهُمْ یجِی‏ءُ بِهَا عَنِ التَّمْرِ الْجَیدِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَخْرُصُوا هَاتَینِ وَ لَا تَجِیئُوا مِنْهَا بِشَی‏ءٍ وَ فِی ذَلِک أَنْزَلَ اللَّهُ یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیباتِ ما کسَبْتُمْ إِلَى قَوْلِهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَ الْإِغْمَاضُ أَنْ یأْخُذَ هَاتَینِ التَّمْرَتَینِ مِنَ التَّمْرِ وَ قَالَ لَا یصِلُ إِلَى اللَّهِ صَدَقَةٌ مِنْ کسْبٍ حَرَامٍ؛ حضرت فرموده‌اند: وقتی رسول ‌خدا (صلی الله علیه و آله) دستور داد که زکات خرما را بپردازند، گروهی با خرماهای مختلف که از پست‌ترین نوع خرما بود و به «جعرور» و «معافاره» معروف بود که گوشت کم و هسته‌ درشت دارد (خرمای نامرغوب) برای پرداخت زکاتشان به نزد حضرت آمدند و گروه دیگری بهترین خرمایشان را نزد ایشان آوردند. حضرت فرمود: «این دو نوع خرمای بی‌کیفیت را [به عنوان فریب ‌کاری و فرار از زکات] با دیگر خرماها مخلوط نکنید». و از آن خرماهای بی ‌کیفیت، به عنوان زکات نیاورید. در آن وقت خداوند این آیه را فرو فرستاد: ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیباتِ ما کسَبْتُمْ ... إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ؛ و از گرفتن آن دو نوع خرمای بی‌کیفیت اغماض نموده و فرمود: «صدقه‌ای که از مال حرام پرداخت شود، به خداوند نمی‌رسد».[36] این آیه در مورد مسلمانانی نازل شده که خرمای خشک و نامرغوب را با خرمای خوب می ‌آمیختند و به مستمندان می ‌دادند.[37]

6. میانه ‌روی در انفاق

از شرایط و آداب انفاق از منظر قرآن و روایات ، مسئله رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در انفاق و کلا هر کار خیر است. خدای متعال در این باره می فرماید: ﴿وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَلَمْ یقْتُرُوا وَکانَ بَینَ ذَلِک قَوَامًا؛ و کسانى‏ اند که چون انفاق کنند نه ولخرجى مى کنند و نه تنگ مى‏ گیرند و میان این دو [روش] حد وسط را برمى‏ گزینند.[38] روایتی در تفسیر این آیه از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل شده که: تَلَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَذِهِ الْآیةَ- وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَ لَمْ یقْتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلِک قَواماً قَالَ فَأَخَذَ قَبْضَةً مِنْ حَصًى وَ قَبَضَهَا بِیدِهِ فَقَالَ هَذَا الْإِقْتَارُ الَّذِی ذَکرَهُ اللَّهُ فِی کتَابِهِ ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَةً أُخْرَى فَأَرْخَى کفَّهُ کلَّهَا ثُمَّ قَالَ هَذَا الْإِسْرَافُ ثُمَّ أَخَذَ قَبْضَةً أُخْرَى فَأَرْخَى بَعْضَهَا وَ أَمْسَک بَعْضَهَا وَ قَالَ هَذَا الْقَوَام‏؛ آن حضرت این آیه شریفه را تلاوت کردند و فرمودند: پس مشتی سنگریزه برداشت و آن را محکم در دست گرفت و فرمود: این «اِقتار» است و مشتی دیگر برگرفت و چنان دست را گشود که همه ریگها ریخت و فرمود که این «اسراف» است و بار سوم که سنگریزه‌ها را برداشت، دست را تا آن حد گشود که برخی از ریگها ریخت و برخی دیگر ماند و فرمود: این «قَوام» است.[39] برخی از مفسران گفته ‌اند که اسراف، انفاق در معصیت خدا، اقتار خودداری از طاعت خدا و قوام انفاق در طاعت خداست.[40] خداوند در آیه ۲۹ سوره‌ اسراء خطاب به پیامبر فرموده که هرگز دست خود را بر گردنت زنجیر مکن و بیش از حد دست خود را مگشای تا مورد نکوهش قرار گیری: ﴿وَلَا تَجْعَلْ یدَک مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِک وَلَا تَبْسُطْهَا کلَّ الْبَسْطِ...؛ و دستت را به گردنت زنجیر مکن و بسیار [هم] گشاده‏ دستى منما... .[41] به نظر مفسران مفاد جمله نخست آیه، نهی از انفاق نکردن و مفاد جمله دوم زیاده‌روی در آن است و این آیه به میانه ‌روی در انفاق توصیه می‌کند.[42] از نظر برخی از مفسران مراد از به هلاکت انداختن خود در آیه ۱۹۵ سوره مبارکه بقره که فرمود: ﴿وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَیدِیکمْ إِلَى التَّهْلُکةِ...؛ و در راه خدا انفاق کنید و خود را با دست ‏خود به هلاکت میفکنید و نیکى کنید، اسراف در انفاق و مثلا بخشیدن همه دارایی خود دانسته‌اند.[43] بر همین اساس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در بیانی فرمودند: مَا مِنْ نَفَقَةٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نَفَقَةِ قَصْدٍ وَ یبْغِضُ اَلْإِسْرَافَ إِلاَّ فِی اَلْحَجِّ وَ اَلْعُمْرَةِ فَرَحِمَ اَللَّهُ مُؤْمِناً کسَبَ طَیباً وَ أَنْفَقَ مِنْ قَصْدٍ أَوْ قَدَّمَ فَضْلاً؛ هیچ هزینه ‌اى در نزد خداوند عزّ و جلّ‌ بهتر از هزینۀ به اندازۀ نیاز نیست و خداوند اسراف و زیاده ‌روى را دوست ندارد، جز در مخارج حجّ‌ و عمره، پس خدا رحمت کند مؤمنى را که از راه صحیح و پاک مخارج خویش را درآورد و به اندازۀ کفاف و بدون زیاده ‌روى خرج کند یا زیادى آن را، در راه خداوند براى توشۀ آخرت خویش از پیش فرستد.[44]

خدای متعال در برخی از آیات قرآن در باره انفاق به بیان نحوه و مقدار آن با من تبعیضیه پرداخته که بیانگر انفاق بخشی از اموال است.[45] مانند این آیه شریفه: ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ؛  و از آنچه به ایشان روزى داده‏ ایم انفاق مى کنند.[46] گاه برای اثبات این امر به تعابیر دیگر همچون عدم تبذیر در آیه شریفه: ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا؛ و حق خویشاوند را به او بده و مستمند و در راه‏مانده را [دستگیرى کن] و ولخرجى و اسراف مکن، استناد شده است.[47]

بنابراین در مساله انفاق نباید دچار زیاده‌ روی و یا کوتاهی شد که افراط و تفریط، عملی جاهلانه است و امام المتقین، علی (علیه اسلام) در بیانی زیبا می ‌فرمایند: لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطا؛ انسان جاهل را نمی ‌بینی مگر اینکه فراط و یا تفریط می ‌کند.[48]

در روایتی زیبا از امام صادق (علیه السلام) چنین آمده است: أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ تُوُفِّی وَ لَهُ صِبْیةٌ صِغَارٌ وَ لَهُ سِتَّةٌ مِنَ الرَّقِیقِ فَأَعْتَقَهُمْ عِنْدَ مَوْتِهِ وَ لَیسَ لَهُ مَالٌ غَیرُهُمْ فَأُتِی النَّبِی ص فَأُخْبِرَ فَقَالَ مَا صَنَعْتُمْ بِصَاحِبِکم‏ قَالُوا دَفَنَّاهُ قَالَ لَوْ عَلِمْتُ مَا دَفَنْتُهُ مَعَ أَهْلِ الْإِسْلَامِ تَرَک وُلْدَهُ یتَکفَّفُونَ النَّاس؛‏ یکى از مسلمانان مدینه که داراى چند کودک‏ بود، و شش غلام داشت، در بستر مرگ قرار گرفت، قبل از مرگ خود به‏ خاطر جلب پاداش ‏هاى الهى، شش غلامش را آزاد نمود. پس از آنکه از دنیا رفت، مسلمانان پس از غسل و تکفین، او را به خاک سپردند، سپس ماجراى او را در مورد آزاد سازى غلامان، و فقر فرزندانش به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خبر دادند، آن حضرت فرمودند: اگر من اطلاع مى ‏یافتم نمى ‏گذاشتم‏ جنازه او را در قبرستان مسلمانان دفن کنید، زیرا او کودکان خود را از ثروتش بى‏ صیب نمود، و آنان را فقیر و بى ‏پناه گذاشت، تادست گدایى به سوى مردم دراز کنند.[49]

این روایت زیبا در عین آنکه بیان‌گر مذّمت اسراف در انفاق است، حاکى از آن است ‌که انفاق نباید باعث فشار و عسر و حرج در زندگى اعضاء خانواده شود. بلکه باید اعتدال در مصرف را با توجه به همه‏ جوانب رعایت نمود. لذا در بحث وصیت نمودن، فقط اجازه داریم، ثلث اموال‌ مان را صرف امور خیر، مانند انفاق به‌ دیگران و یا وقف و... کنیم و دو سوم دیگر باید به‌ ورثه برسد.

7. انفاق پنهانی

از شرایط و آداب انفاق از منظر قرآن و روایات ، مسئله آشکار و علنی بودن آن است. تردیدى نیست که انفاق علنى و آشکار در راه خدا و انفاق در پنهانی هر کدام اثر مفیدى دارد؛ البته انفاق پنهانی پاداش بیشتری دارد: ﴿إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِی وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَیرٌ لَکمْ وَیکفِّرُ عَنْکمْ مِنْ سَیئَاتِکمْ؛ اگر صدقه ‏ها را آشکار کنید، این‏، کار خوبى است‏، و اگر آن را پنهان دارید و به مستمندان بدهید، این براى شما بهتر است‏؛ و بخشى از گناهانتان را مى‏ زداید.[50] زیرا در چنین انفاقی ریا قطعاً ممکن نیست و آبروی نیازمندان نیز محفوظ می ‌ماند.[51] برخی از مفسران گفته‌ اند که این امر ویژه انفاق های مستحب است؛ اما انفاقهای واجب بهتر است آشکار باشد.[52]

صاحب «تفسیر المیزان» بیان کرده اند که خداوند در این آیه، هر دو گونه صدقه پنهان و آشکار را ستوده است؛ زیرا هر کدام آثار مثبتی به دنبال دارند. صدقه‌ آشکار باعث تشویق مردم و دعوت عملی به کار نیک می شود و هم چنین مایه‌ دلگرمی فقرا و بیچارگان است؛ زیرا فقراء احساس می کنند در جامعه انسان های دل رحم وجود دارند که به فکر آنها هستند و این موجب می شود که آنها امید خود را از دست ندهند. فائده‌ صدقه پنهانی نیز این است که از ریاکاری و منّت گذاشتن و اذیت کردن دورتر است و آبروی فقیر محفوظ می ماند و اخلاص نیز در این نوع انفاق بیشتر از صدقه‌ آشکار است. در مجموع، نتایج مثبت صدقه‌ آشکار، بیشتر از صدقه‌ پنهان است. و اخلاص و پاکی صدقه‌ پنهان بیشتر از صدقه‌ آشکار است.[53]

برخی دیگر از مفسرین نیز بر این نکته تأکید کرده اند که مهم ترین حکمت صدقه پنهانی، همان حفظ آبرو و شخصیت مستمندان است که به آن اشاره شد. زیرا هدف از صدقه، رفع نیاز مردم است و مردم به حفظ آبروی خویش نیازمندترند.[54] از نظر برخی از مفسران در آیه انفاق، به راه ‌های مختلف انفاق اشاره شده است؛ به این صورت که اگر نیازی به اظهار نباشد به صورت مخفیانه انفاق شود.[55] تا کرامت دریافت ‌کننده خدشه‌ دار نگردد.[56] و در صورتی که مصلحت‌ هایی همچون ترغیب دیگران و تعظیم شعائر در میان باشد، می ‌توان به صورت آشکارا انفاق کرد؛ هرچند مقدم داشتن شب بر روز و انفاق پنهان بر انفاق آشکار بهتر است.[57] بعضى از مفسران هم گفته اند: این دستور تنها درباره انفاق هاى مستحبى است و انفاق هاى واجب از قبیل زکات و مانند آن بهتر است همیشه آشکار و علنى باشد.

آنچه مسلّم است، این است که هیچ یک از این دو دستور (اظهار و اخفاى انفاق) جنبه عمومى و همگانى ندارد بلکه موارد مختلف است در پاره اى از موارد که اثر تشویقى آن بیشتر است و لطمه اى به اخلاص نمى زند، بهتر است اظهار گردد، و در مواردى که افراد آبرومندى هستند که حفظ آبروى آنها ایجاب مى کند، انفاق به صورت مخفى انجام گیرد و بیم ریاکارى و عدم اخلاص مى رود، مخفى ساختن آن بهتر خواهد بود.

در بعضى احادیث هم تصریح شده انفاق هاى واجب بهتر است اظهار گردد، و اما انفاق هاى مستحب بهتر است مخفیانه انجام گیرد. در این باره امام باقر (علیه السلام) چنین می فرمایند: فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِی قَالَ یعْنِی الزَّکاةَ الْمَفْرُوضَةَ قَالَ قُلْتُ ﴿وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ قَالَ یعْنِی النَّافِلَةَ إِنَّهُمْ کانُوا یسْتَحِبُّونَ إِظْهَارَ الْفَرَائِضِ وَ کتْمَانَ النَّوَافِلِ؛ امام باقر (علیه السّلام) در مورد گفتار خداوند عزّ و جلّ‌ که مى ‌فرماید: «اگر صدقات را آشکار کنید پس چه نیکوست» فرمود: منظور زکات واجب است.

راوى گوید: گفتم: (منظور از این فراز آیه چیست‌؟) که و اگر آن را پنهان کنید و به فقرا دهید».

حضرت فرمود: منظور صدقه مستحبى است، همانا مؤمنان آشکار کردن واجبات و پنهان نمودن مستحبات را دوست مى ‌داشتند.[58]

امام صادق (علیه السلام) هم در این باره می فرماید: الزَّکاةُ الْمَفْرُوضَةُ تُخْرَجُ عَلَانِیةً وَ تُدْفَعُ عَلَانِیةً وَ غَیرُ الزَّکاةِ إِنْ دَفَعَهُ سِرّاً فَهُوَ أَفْضَلُ؛ زکات واجب را به طور آشکار از مال جدا کنید و به طور آشکار انفاق نمائید اما انفاق هاى مستحب اگر مخفى باشد بهتر است.[59]

خدای متعال درباره نحوه انفاق می فرمایند: ﴿الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّیلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِیةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ؛ کسانى که اموال خود را شب و روز، و نهان و آشکارا، انفاق مى کنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان براى آنان خواهد بود؛ و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مى ‏شوند.[60]

با توجه به این آیه شریفه و آیات دیگر مثل: ﴿وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیةً وَیدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیئَةَ أُولَئِک لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ؛ و از آنچه روزیشان دادیم نهان و آشکارا انفاق کردند و بدى را با نیکى مى‏ زدایند ایشان راست فرجام خوش سراى باقى.[61] و این آیه شریفه که خدای متعال می فرماید: ﴿... وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیةً یرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ؛ و از آنچه بدیشان روزى داده‏ ایم نهان و آشکارا انفاق مى کنند امید به تجارتى بسته‏ اند که هرگز زوال نمى ‏پذیرد.[62] هرچند انفاق در راه خدا، چه آشکار باشد و چه نهان، دارای اجر و پاداش است: همانطور که در قبل هم بیان شد، انفاق پنهانی پاداش بیشتری دارد و خدای متعال هم به این امر اشاره می کنند و می فرمایند: ﴿إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِی وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَیرٌ لَکمْ وَیکفِّرُ عَنْکمْ مِنْ سَیئَاتِکمْ؛ اگر صدقه ‏ها را آشکار کنید، این‏، کار خوبى است‏، و اگر آن را پنهان دارید و به مستمندان بدهید، این براى شما بهتر است‏؛ و بخشى از گناهانتان را مى‏ زداید.[63]

از مجموع آیات می توان برداشت کرد که آشکارا انفاق کردن فضیلت بیشتری دارد، چرا که صفات برجسته ای همچون اخلاص، صداقت، پاکی از ریا و تکبر و فروتنی را در انسان تقویت می کند.

روایتی از ائمه معصومین (علیهم السلام) در ارزش و جایگاه انفاق پنهانی وارد شده است که به چند مورد از آن اشاره می شود:

روایتی از امام باقر (علیه السلام) مى فرمایند: الْبِرُّ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ ینْفِیانِ الْفَقْرَ وَ یزِیدَانِ فِی الْعُمُرِ وَ یدْفَعَانِ عَنْ سَبْعِینَ مِیتَةَ سَوْءٍ؛ نیکوکارى و انفاق پنهانى فقر را برطرف ساخته، عمر را زیاد و از هفتاد گونه مرگ و میر بد جلوگیرى مى کند.[64]

روایتی دیگر از امام المتقین، على (علیه السلام) در این باره چنین فرموده است: وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُکفِّرُ الْخَطِیئَةَ؛ صدقه نهانى است که گناه را پاک مى کند.[65]

در حدیثى امام صادق (علیه السلام) چنین فرموده اند: لَا تَتَصَدَّقْ عَلَى أَعْینِ النَّاسِ لِیزَکوک فَإِنَّک إِنْ فَعَلْتَ ذَلِک فَقَدِ اسْتَوْفَیتَ أَجْرَک وَ لَکنْ إِذَا أَعْطَیتَ بِیمِینِک فَلَا تُطْلِعْ عَلَیهَا شِمَالَک فَإِنَّ الَّذِی تَتَصَدَّقُ لَهُ سِرّاً یجْزِیک عَلَانِیة؛ جلوى چشم مردم صدقه نده، تا تو را ستایش کنند. زیرا اگر چنین کنى، هر آینه پاداش خود را گرفته اى، بلکه اگر با دست راستت صدقه دادى دست چپت خبردار نشود؛ زیرا آن کس که به خاطر او پنهانى صدقه مى دهى، پاداش تو را آشکارا خواهد داد.[66]

همچنین مى فرمایند: ﴿إِنَّ صَدَقَةَ اللَّیلِ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ تَمْحُو الذَّنْبَ الْعَظِیمَ؛ صدقه شبانه، خشم پروردگار را فرو مى نشاند وگناه بزرگ را پاک مى کند.[67]

8. انفاق در شرایط دشوار

از شرایط و آداب انفاق از منظر قرآن و روایات ، بحث اقدام به انفاق در همه حالت از زندگی است بنابراین انفاق چه در حال گشایش روزی و چه در حال سختی و نیاز شدید، استحقاق پاداش دارد خدای متعال در این باره می فرماید: ﴿الَّذِینَ ینْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ...؛ همانان که در فراخى و تنگى انفاق مى کنند.[68]

اگر انفاق در شرایط بحرانی و دشوار باشد از اجر بیشتری برخوردار است، چنانکه خدای متعال در قرآن کریم انفاق قبل از فتح را که دوره مشقّتِ مسلمانان بود، برتر از انفاق پس از فتح دانسته است: ﴿لَا یسْتَوِی مِنْکمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَئِک أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَکلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى؛ کسانى از شما که پیش از فتح [مکه] انفاق و جهاد کرده‏ اند [با دیگران] یکسان نیستند آنان از [حیث] درجه بزرگتر از کسانى‏ اند که بعدا به انفاق و جهاد پرداخته‏ اند و خداوند به هر کدام وعده نیکو داده است.[69] برخی مفسرین مراد از «فتح» را در این آیه شریفه صلح حدیبیه و برخی نیز فتح مکه دانسته ‌اند.[70]

 

پی نوشت:


[1] . سوره حدید، آیه 7.
[2] . طبری، محمد بن جریر بن یزید؛ تفسیر جامع البيان فى تفسير القرآن، ج ۱۰، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۶؛ مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، ج ۷، ص ۴۴۷ ـ ۴۴۸.
[3] . سوره توبه، آیات 53 ـ 54.
[4] . طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج ۵، ص ۶۹.
[5] . شيخ حر عاملى، محمد بن حسن؛‏ وسائل الشيعة، ج ‏9، ص 430.
[6] . شيخ حر عاملى، محمد بن حسن؛‏ وسائل الشيعة، ج ‏15، ص192.
[7] . سوره روم، آیه 39.
[8] . طباطبایی، سید محمدحسین؛ الميزان فى تفسير القرآن، ج ۱۶، ص ۱۸۵؛ زحیلی، وهبه؛ التفسير المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج، ج ۲۱، ص ۹۴.
[9] . شيخ حر عاملى، محمد بن حسن؛‏ وسائل الشيعة، ج ‏1، ص 51؛ كلينى، محمد بن يعقوب؛‏ الكافي (ط ـ الإسلامية)، ج ‏2، ص 16.
[10] . سوره حدید، آیه 11.
[11] . قرطبی، محمد بن احمد؛ تفسیر الجامع لأحكام القرآن، ج ۱۷، ص ۱۵۷.
[12] . سوره بقره، آیه 265.
[13] . مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۳۲۵ ـ ۳۲۶.
[14] . سوره بقره، آیه 264.
[15] . مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۵.
[16] . تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد؛ غرر الحكم و درر الكلم، ص 452.
[17] . ليثى واسطى، على بن محمد؛ عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص 540.
[18] . سوره بقره، آیه 262.
[19] . سوره مدثر، آیه 6.
[20] . سوره بقره، آیه 264.
[21] . طبری، محمد بن جریر بن یزید؛ تفسیر جامع البيان فى تفسير القرآن، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۱۸۵ ـ ۱۸۶؛ ابن‌عربی، محمد بن عبدالله؛ احکام ‌القرآن، ج ۳، ص ۷۰۴؛ قرطبی، محمدبن احمد؛ تفسیر الجامع لأحكام القرآن، ج ۳، ص ۲۰۲؛ طباطبایی، سید محمدحسین؛ الميزان فى تفسير القرآن، ج ۲، ص ۳۸۹.
[22] . سوره بقره، آیه 263.
[23] . آلوسی، محمود بن عبدالله؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم‏، مج ‌۳، ج ‌۳، ص ‌۵۴؛ مکارم شیرازی، ناصر تفسیر نمونه، ج ‌۲، ص ‌۳۲۰ ـ 321.
[24] . طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج ۲، ص ۱۸۹.
[25] . ديلمى، حسن بن محمد؛ إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج ‏1، ص 194.
[26] . شيخ حر عاملى، محمد بن حسن؛‏ وسائل الشيعة، ج ‏9، ص 452.
[27] . نورى، حسين بن محمد تقى؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏13، ص 270.
[28] . قمى، على بن ابراهيم؛‏ تفسير القمي، ج ‏1، ص 91؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن؛‏ وسائل الشيعة، ج ‏9، ص 454.
[29] . سوره بقره، آیه 267.
[30] . طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج ۲، ص ۱۹۱؛ قرطبی، محمد بن احمد؛ تفسیر الجامع لأحكام القرآن، ج ۳، ص ۲۰۸.
[31] . مجلسى، محمد باقر؛ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۲۳۸ ـ ۲۳۹؛ طبرسى، احمد بن على‏؛ الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج ‏2، ص 369.
[32] . مجلسى، محمد باقر؛ بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج ‏75، ص 7.
[33] . سوره آل عمران، آیه 92.
[34] . سوره بقره، آیه 267.
[35] . طبری، محمد بن جریر بن یزید؛ تفسیر جامع البيان فى تفسير القرآن، مج ۳، ج ۳، ص ۱۱۱؛ رضا، محمد رشید؛ تفسير القرآن الحکيم الشهير بتفسير المنار، ج ۳، ص ۷۱؛ طباطبایی، سید محمدحسین؛ تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۳۹۳.
[36] . مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج ‏93، ص 46؛ بحرانى، سيد هاشم بن سليمان؛ ‏البرهان في تفسير القرآن، ج ‏1، ص 545.
[37] . طبری، محمد بن جریر بن یزید؛ تفسیر جامع البيان فى تفسير القرآن، مج ۳، ج ۳، ص ۱۱۵ ـ ۱۱۶؛ عياشى، محمد بن مسعود؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۴۹ ـ ۱۵۰.
[38] . سوره فرقان، آیه 67.
[39] . كلينى، محمد بن يعقوب؛‏ كافي (ط ـ دار الحديث)، ج ‏7، ص 345؛ مجلسى، محمد باقر؛ مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج ‏16، ص 185؛ بحرانى، سيد هاشم بن سليمان؛‏ البرهان في تفسير القرآن، ج ‏4، ص 148.
[40] . طبری، محمد بن جریر بن یزید؛ تفسیر جامع البيان فى تفسير القرآن، مج ۱۱، ج ۱۹، ص ۴۸ ـ ۴۹؛ طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج ۷، ص ۲۸۰؛ قرطبی، محمد بن احمد؛ تفسیر الجامع لأحكام القرآن، ج ۱۳، ص ۴۹.
[41] . سوره اسراء، آیه 29.
[42] . ابن‌عربی، محمد بن عبدالله؛ احکام القرآن، ج ۳، ص ۲۹۳؛ قرطبی، محمدبن احمد؛ تفسیر الجامع لأحكام القرآن، ج ۱۰، ص ۱۶۳؛ طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج ۶، ص ۲۴۴.
[43] . عياشى، محمد بن مسعود؛ تفسیر عیاشی، مج ۲، ج ۱، ص ۸۷؛ طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج ۲، ص ۵۱۶؛ ابن‌عربی، محمد بن عبدالله؛ احکام ‌القرآن، ج ۱، ص ۳۶۰.
[44] . برقى، احمد بن محمد بن خالد؛ المحاسن، ج ‏2، ص 359؛ مجلسی، محمدباقر؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 73، ص 269.
[45] . هاشمی رفسنجانی، اکبر؛ راهنما، ج۱، ص۲۹؛ جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر تسنیم، ج ۲، ص ۱۶۸.
[46] . سوره بقره، آیه 3.
[47] . طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج ۶، ص ۲۴۴؛ قرطبی، محمدبن احمد؛ تفسیر الجامع لأحكام القرآن، ج ۱۰، ص ۱۶۱ ـ ۱۶۲.
[48] . شريف الرضي، محمد بن حسين؛‏ نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص 479؛ مجلسی، محمدباقر؛ بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج ‏68، ص 217.
[49] . مجلسی، محمدباقر؛ بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج ‏100، ص 199.
[50] . سوره بقره، آیه 271.
[51] . ابن‌ عاشور، محمد طاهر؛ تفسیر التحریر والتنویر، ج ۳، ص ۶۷؛ مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۳۴۵.
[52] . طبری، محمد بن جریر بن یزید؛ تفسیر جامع البيان فى تفسير القرآن، مج ۳، ج ۳، ص ۱۲۷؛ طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج ۲، ص ۶۶۲.
[53] . طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ تفسیر المیزان، ج 2، ص 401.
[54] . هاشمی رفسنجانی، اکبر؛ تفسیر راهنما، ج 2، ص 258.
[55] . مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۳۶۰.
[56] . مغنیه، محمدجواد؛ التفسیر الکاشف، ج ۱، ص ۴۳۰.
[57] . فخر رازی، محمد بن عمر؛ التفسير الكبير (مفاتيح الغيب)، ج ۷، ص ۷۱؛ مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۳۶۱؛ جعفری، یعقوب؛ تفسیر کوثر، ج ۲، ص ۳۵.
[58] . شيخ حر عاملى، محمد بن حسن؛‏ وسائل الشيعة، ج ‏9، ص 310.
[59] . شيخ حر عاملى، محمد بن حسن؛‏ وسائل الشيعة، ج ‏9، ص 311.
[60] . سوره بقره، آیه 274.
[61] . سوره رعد، آیه۲۲.
[62] . سوره فاطر، آیه۲۹.
[63] . سوره بقره، آیه 271.
[64] . شيخ حر عاملى، محمد بن حسن؛‏ وسائل الشيعة، ج‏9، ص 398.
[65] . شريف الرضي، محمد بن حسين؛‏ نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص163.
[66] . ابن شعبه حرانى، حسن بن على؛‏ تحف العقول، ص 305.
[67] . شيخ حر عاملى، محمد بن حسن؛‏ وسائل الشيعة، ج‏9، ص 400.
[68] . سوره آل عمران، آیه134.
[69] . سوره حدید، آیه 10.
[70] . طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج ۹، ص ۳۵۰؛ ابن‌عاشور، محمدطاهر؛ تفسیر التحریر والتنویر، ج ۲۷، ص ۳۷۴.
 

 منابع تفصیلی:

1. قرآن
2. ابن شعبه حرانى، حسن بن على؛ تحف العقول‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، قم: ناشر جامعه مدرسين، چاپ دوم‏‏، 1404 ق.
3. ابن ‌عاشور، محمد طاهر؛ تفسير التحرير و التنوير المعروف بتفسير ابن عاشور، بیروت ـ لبنان: مؤسسة التاريخ العربي، چاپ اول، 1420 ق.
4. ابن‌عربی، محمد بن عبدالله؛ احكام القرآن، محقق: بجاوی، علی محمد، بیروت ـ لبنان: ناشر دار الجيل، چاپ اول، 1408ق.
5. آلوسى، سيد محمود؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم‏، تحقيق: على عبدالبارى عطية، بيروت: ناشر دارالكتب العلميه‏، چاپ اول‏، 1415 ق‏.
6. بحرانى، سيد هاشم بن سليمان؛ ‏البرهان في تفسير القرآن‏، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، قم: ناشر مؤسسه بعثه‏، چاپ اول، 1374 ش‏.
7. برقى، احمد بن محمد بن خالد؛ المحاسن‏، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين‏، قم‏: دار الكتب الإسلامية، چاپ دوم، 1371 ق‏.
8. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد؛ غرر الحكم و درر الكلم‏، محقق / مصحح: رجائى، سيد مهدى‏، قم: ناشر دار الكتاب الإسلامي‏، چاپ دوم‏، 1410 ق‏.
9. جعفرى يعقوب؛ ‏تفسیر كوثر، قم ـ ایران: ناشرمؤسسه انتشارات هجرت، چاپ اول، قم‏، 1376ش.
10. جوادی‌آملی، عبدالله؛ تفسیر تسنیم ج2، قم: ناشر اسراء، چاپ دهم، 1394ش.
11. ديلمى، حسن بن محمد؛ إرشاد القلوب إلى الصواب( للديلمي)، قم: ناشر الشريف الرضي‏، چاپ اول‏، 1412 ق‏.
12. رضا، محمد رشید؛ ‏تفسير القرآن الحکيم الشهير بتفسير المنار، مصحح: شمس الدین، محمد، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1426ق.
13. زحيلى، وهبة بن مصطفى؛ التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج‏، بيروت ـ دمشق: ناشر دار الفكر المعاصر، چاپ دوم، 1418 ق‏. ‏
14. شريف الرضي، محمد بن حسين؛ ‏نهج البلاغة( للصبحي صالح)، محقق / مصحح: صالح، صبحي‏، قم: ناشر هجرت‏، چاپ اول، 1414 ق‏.
15. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن؛ ‏وسائل الشيعة، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام‏)، قم: ناشر مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)‏، چاپ اول، 1409 ق‏.
16. طباطبايى، سيد محمد حسين؛ ‏الميزان فى تفسير القرآن‏، قم: ناشر دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، 1417 ق‏.
17. طبرسى، احمد بن على؛ ‏الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسي)، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، مشهد: ناشر نشر مرتضى‏، چاپ اول‏، 1403 ق‏.
18. طبرسى، فضل بن حسن؛ ‏مجمع البيان فى تفسير القرآن‏، تحقيق: محمد جواد بلاغى، تهران: ناشر انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم‏، 1372 ش‏.
19. طبرى ابو جعفر محمد بن جرير؛ جامع البيان فى تفسير القرآن‏، بيروت: ناشر دار المعرفه‏، چاپ اول‏، 1412 ق‏.
20. عياشى، محمد بن مسعود؛ تفسير العيّاشي‏، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، سيد هاشم‏، تهران: ناشر المطبعة العلمية، چاپ اول، 1380 ق‏.
21. فخر رازى، محمد بن عمر؛ التفسير الكبير (مفاتيح الغيب)‏، بيروت: ناشر دار احياء التراث العربي‏، چاپ سوم، 1420 ق‏.
22. قرطبى محمد بن احمد؛ الجامع لأحكام القرآن‏، تهران: ناشر انتشارات ناصر خسرو، چاپ اول‏، 1364 ش.‏
23. قمى، على بن ابراهيم؛ ‏تفسير القمي،‏ تحقيق: طيب موسوى جزايرى‏، قم: ناشر دار الكتاب‏، چاپ سوم‏، 1363 ش‏.
24. كلينى، محمد بن يعقوب؛ ‏الكافي( ط ـ الإسلامية)، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، تهران: ناشر دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407 ق‏.
25. ليثى واسطى، على بن محمد؛ عيون الحكم و المواعظ( لليثي)، محقق / مصحح: حسنى بيرجندى، حسين‏، قم: ناشر دار الحديث،‏ چاپ اول‏، 1376 ش‏.
26. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى؛ ‏بحار الأنوار( ط ـ بيروت)، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بيروت: ناشر دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم‏، 1403 ق‏.
27. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى؛ ‏مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول‏ (صلی الله علیه و آله)، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، سيد هاشم‏، تهران‏: ناشر دار الكتب الإسلامية، چاپ دوم، 1404 ق‏.
28. مغنيه، محمد جواد؛ تفسير الكاشف‏، تهران: ناشر دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، 1424 ق‏.
‏29. مكارم شيرازى، ناصر؛ تفسير نمونه‏، تهران: ناشر دار الكتب الإسلامية، چاپ اول‏، 1374 ش‏.
30. نورى، حسين بن محمد تقى؛ ‏مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت (عليهم السلام)‏، قم‏: ناشر مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1408 ق‏.
31. هاشمى رفسنجانى، اكبر؛ تفسير راهنما، قم: بوستان كتاب( انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، چاپ پنجم‏، 1386 ش‏.
Share