مراحل سلوک زائر در زیارت نامه حضرت زهرا (سلام الله)/بخش اول

آیت الله میرباقری؛
آیت الله میرباقری

این متن سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در خرداد ماه سال 1381 است که در مدرسه امام حسن مجتبی(ع) ایراد شده است و در آن به شرح اجمالی حضرت زهرا(س) پرداخته شده است که در آن به بحث سلوک انسان اشاره می شود. در این بحث سالک الی الله از توجه به ابتلای ولی خدا سلوک آغاز کرده و با گذشتن از مقامات تولی و تصدیق به صبر و تطهیر می رسد.

در این مجال، به شرح اجمالی زیارت نامه حضرت زهرا (س) پرداخته می شود. زیارت نامه حضرت زهرا (س) هم چون زیارت عاشورا، دعای عرفه و سایر ادعیه و زیارات، دربردارنده معانی و مفاهیمی است که مراحل رشد و حرکت مؤمنان را در مسیر عرفان حقیقی و ولایی بازگو می کند و توجه به آنها می تواند راهنمایی برای حیات فردی و اجتماعی مؤمنان باشد.

متن زیارت نامه حضرت زهرا (س) از این قرار است: «یا ممتحنه امتحنك الله الذی خلقكِ قبل ان یخلقك فوجدكِ لما امتحنكِ صابره، و زعمنا انّا لكِ اولیاء و مصدقون، و صابرون لكل ما اتانا به ابوك صلی الله علیه و آله و اتانا به وصیه، فأنّا نسئلك ان کنّا صدّقناك إلاّ الحقتنا بتصدیقنا لهما، لنبشّر أنفسنا بأنّا قدطهُرنا بولایتكِ»(1) این زیارت پنج فراز دارد که در ادامه به شرح اجمالی فرازهای این زیارت می پردازیم.

فراز اوّل : توجه به بلا و میثاق و وفای حضرت زهرا(س)

فراز اول عبارت است از: «یا ممتحنة امتحنك الله الذی خلقكِ قبل ان یخلقك فوجدكِ لما امتحنكِ صابره»؛ ای آزموده! تو را آزمود خدایی که تو را آفرید پیش از آن که تو را بیافریند. پس تو را در برابر آزمایشش شکیبا یافت. در این فراز، زائر حضرت ابتدا به ابتلا و امتحانی كه صدیقة طاهره(س) داشته اند توجه می كند. این ابتلا و امتحان، بر اساس میثاقی است كه قبل از خلقت ایشان صورت گرفته شده است. زائر در این فراز، به وفای به این میثاق از سوی حضرت عنایت می كند و می گوید: كه خداوند شما را در برابر آزمایشش شکیبا یافت و شما این میثاق ها را به بهترین وجه به سرانجام رساندید.

برای روشن شدن این فراز از زیارت که به بلا و میثاق و وفای به عهد حضرت اشاره می کند، از فراز دوم دعای ندبه كمك می گیریم.(2) در این فراز آمده است: «الّلهم لك الحمد علی ما جری به قضائك فی اولیائك الّذین استخلصتهم لنفسك و دینك، اذ اخترت لهم جزیل ما عنك من النعیم المقیم، الّذی لا زوال له و لا اضمحلال، بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه، و زخرفها و زبرجها، فشرطوا لک ذلک، و علمت منهم الوفاء به، فقبلتهم و قربتهم، و قدمت لهم الذکر العَلی، و الثناء الجلی، واهبطت علیهم ملائکتک، و كرّمتهم بوحیك و رفدتّهم بعلمك و جعلتهم الذریعه الیك و الوسیله الی رضوانك»؛

خدایا ستایش از آن توست بر آن چه جاری شد بدان قضا و قدر تو درباره بندگان مقربت. آنان که خالص گردانیدی آنان را برای خود و دین خود. چون انتخاب کردی برای آنها آن نعمت شایان و پایداری که نزد توست؛ آن نعمتی که زوال و نابودی برایش نیست، (و این) پس از آنی (بود که) با آنها شرذط کردی تا کناره گیرند از درجات (و ریاست های) این دنیای پست و از زیب و زیورش و آنها نیز این شرط تو را پذیرفتند و تو نیز وفای آنها به این شرط دانستی و پذیرفتیشان و مقرب درگاهشان کردی و از پیش برای ایشان نامی بلند و ثنایی آشکار مقرر کردی. و بر ایشان فرشتگانت را فرو فرستادی و آنها را به وحی خود گرامی داشتی و به علم خود یاریشان کردی و واسطه درگاهت و وسیله ای به سوی خشنودیت قرارشان دادی.

این که انسان این قضاء را درك کرده و بعد از درك، حمد كند، كار آسانی نیست. اولیاء چه كسانی هستند؟ شاید اَخلصَ با اِستَخلَصَ یك فرق جزئی داشته باشد و آن این كه در استخلاص، نوعی رنج و مشقّت وجود دارد و با بلا و رنج همراه است. این استخلاص، اولاً، بعد از میثاق است و تحمیلی نیست؛ «بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه». که این میثاق، میثاق زهد و پیمان بلاست، كه همه مراحل دنیا را شامل می شود و شاید ماسوی الله را بپوشاند.

ثانیاً، علم به وفای آنها، قبل از تحقّق این ابتلائات است؛ «و علمت منهم الوفاء به». امّا نتیجه این میثاق و وفاء آنها چیست؟ «فقبلتهم و قرّبتهم و قدّمت لهم الذّكر العلی و الثّناء الجلی»؛ یعنی خدای متعال آنها را پذیرفته است و مقرّب درگاه الهی شده اند و پیش از آن كه در عالم دنیا ظهور پیدا كنند، نام آنها را بالا برده و ثناء آنان را در كتب آسمانی و غیر آن آورده است. در واقع، نتیجه آن «میثاق و بلاء و وفا»، دو امر است: یكی ضیافت اختصاصی و دیگری شفاعت. اگر انسان این مراحل را بپیماید می تواند به حمد بر بلای اولیاء خدا برسد.

حمد بر بلای اولیا و حضور در متن آن

البته درجات حمد، متفاوت است؛ دسته اول كسانی هستند كه اهل حمد نیستند و كم ترین مرتبه حمد كه حمد خدا بر نعمت ها است ـ آن هم نعمت های ظاهری در این دنیا ـ از این دسته بر نمی آید. این دسته، نعمت های خدا را به خودشان منسوب می كنند. اگر علم است، اگر تقوی است، اگر شب زنده داری است و اگر حال خوشی وجود دارد و هر چه از زیبایی ها به آنان اعطا شده است را از خودشان می بینند و به تعبیری دارای «عُجب» هستند. عجب یعنی رابطة نعمت را با خدا قطع كردن و نعمت را به خود نسبت دادن. این دسته، بدی ها را به خدا نسبت می دهند و لذا ایرادهایی به خدا دارند كه مثلاً چرا زلزله آمد؟ در حالی كه در واقع خودشان مبدأ بدی ها هستند؛ «الهی من كانت محاسنه مساوی فكیف لا تكون مساویه مساوی»(3) و آن چه خوبی است به باری تعالی بر می گردد؛ «خیرُك الینا نازل و شرّنا الیك صاعد»(4)

دسته دوم كسانی هستند كه خوبی ها را می بینند و خدا را به خاطر ثروت، سلامت، اخلاق، تقوی و مانند آن حمد می كنند. ولی در بلاء نمی توانند شاكر باشند؛ اگر فقیر شود، بیمار شود، آبرویش برود و ... دیگر نمی تواند حمد كند «تتحبّب الینا بالنعم و نعارضك بالذنوب»(5) در حالی كه در مکتب اهل بیت (ع) باید خدا را هم بر بیماری حمد کرد و هم بر صحت. و دسته سوم، لطف صنع خدا را در بلا می فهمند و زیبایی صنع خدا را در متن آن می بینند. از این رو، خدا را بر بلای خودش حمد می كند. ولی این دسته هم، از بلای اولیای خدا غافلند.

دسته چهارم كسانی اند كه خود را در دستگاه خدا هیچ می شمرند و حتّی ذرّه ای به حساب نمی آورند! به تعبیر دعای ابوحمزه: «ما خطری هبنی بفضلك»؛ یعنی من در این میان هیچ اهمیتی ندارم پس تو مرا به فضل خودت ببخش! اینها ربوبیت خدا را بر اولیاء و انبیاء و پیامبر وآلش (ع) می بینند، آن گاه بلاهای سنگین بر آنها در این ربوبیت را لمس می كنند و در این بلاء حضور پیدا می كنند و به تعبیر دیگر، مبتلا به بلای اولیاء خدا می شوند و زبان به حمد بر بلای آنها می گشایند!

نقش «ابتلا» در درك فضیلت و كیفیت سلوك با ولی الله

کسی كه فارغ البال در حاشیه ایستاده، چگونه می تواند بلاء را درك كند و ضیافت را در متن بلای ولی خدا ملاحظه کند؟ كسی می تواند از این ضیافت بهره مند شود كه بلای اولیای خدا جان او را بگیرد و عظمت بلا را درك كند. او بعد از درك عظمت بلا و تنزّل بلا در جان او و ابتلاء به بلای اولیاء الهی، دو چیز را می تواند بفهمد: یكی این كه زیبایی این بلاء را در ضیافت ببیند و مشاهده کند كه در همین گودی قتلگاه ضیافت فوق العاده ای برای چهارده معصوم (ع) برپاست. سپس پی ببرد كه همه عالَم از ملائكه و كرّوبیون گرفته تا انسان و جنّ و حیوان و نبات و جماد، از این ضیافت برخوردار هستند. بنا بر روایات ما حتّی انبیاء اولوالعزم هم برخوردار از عاشورا هستند.

اگر كسی مبتلاء به بلای اولیای خدا شود مثل زینب كبری (س) و مثل اصحاب اهل بیت امام حسین (ع) به جایی می رسد كه مثل «سعید بن عبدالله» در روز عاشورا سپر می شود تا سید الشهداء (ع) نمازشان را بخوانند. اوست كه می سوزد و مبتلا به بلای ولی خدا گشته و اوست كه می تواند شفاعت و ضیافت را بفهمد و در گوشه ای از این ضیافت بنشیند. در واقع، آن كسی كه می سوزد می تواند شفاعت و ضیافت را بفهمد و گر نه اصلاً ضیافتی نمی بیند و نمی تواند كیفیت سلوك ولی خدا را فهم كند؛ به حادثه عاشورا مثل جنگ های عادی دیگری كه در تاریخ ثبت شده است می نگرد و نمی تواند بفهمد كه این ماجرا، ماجرایی دیگر است! ماجرایی است كه خداوند میثاق آن را گرفته و امام حسین (ع) پای این میثاق ایستاده است و هرگز نمی داند که این بلا همه عالم را در بر می گیرد!

اگر کسی مبتلا به بلای سیدالشهداء (ع) شد، آن وقت می تواند بگوید: «فأسئل الله بحقّكم و بالشأن الذی لكم عنده ان یعطینی بمصابی بكم أفضل ما یعطی مصاباً بمصیبته»(6) در این صورت، بلاء و مصیبت، مهم ترین نردبان سلوك انسان است و هیچ چیز مثل بلا انسان را رشد نمی دهد و لذا «ان اشدّ الناس بلائاً انبیاء ثم الذّین یلونَهم»(7) این بلای خدا بر انبیائش، نزدبان قرب آنهاست و هیچ وسیله دیگری نمی تواند مثل بلا قرب بیاورد و بدون قرب هم ادعای فهم ضیافت و سلوك ولی خدا باطل و اشتباه است.

در روایات شریفه وارد شده است که: ابراهیم خلیل (ع) پس از این كه اسماعیل ذبیح الله (ع) را برای قربانی برد و خدا فرمود: «قد صدّقت الرؤیا انّا كذلك نجزی المحسنین»(8) عرض كرد: خدایا! دوست می داشتم كه فرزندم را در راه تو قربانی كنم و به ثواب اعظم مصائب برسم. خداوند متعال ابتدا ماجرای عاشورا را با او در میان گذاشت و او را متوجه مصیبت بزرگ پیامبر خاتم (ص) کرد.

شاید بتوان از فرمایش باری تعالی به ابراهیم خلیل (ع) این گونه برداشت کرد که: نه تو ظرف اعظم مصائب هستی و نه اعظم مصائب قربانی كردن اسماعیل است. بلكه ظرف اعظم مصائب وجود نازنین رسول الله (ص) است و آن مصیبت هم مصیبت ایشان در ماجرای سید الشهداء (ع) است. در ذیل روایت هم آمده كه: اگر می خواهی به ثواب اعظم مصائب برسی، باید مبتلا به بلای او بشوی. در واقع، گمان می رود كه اصل این ماجرا برای ابراهیم خلیل (ع) برای این است كه بتواند عاشورا را درك كند و به شفاعت امام حسین (ع) برسد. به بیان دیگر، مرتبه ای از سلوك برای ابراهیم خلیل (ع) است كه جز با توجه به مصیبت سیدالشهداء (ع) پیدا نمی شود.

بنابراین، از مدخل پیوند روحی با عاشورا، تحولات آغاز می شود و شفاعت شروع می گردد. این که در پایان زیارت عاشورا گفته می شود: «اللهم لك الحمد حمد الشاكرین لک علی مصابهم» حاکی از آن است که بلاء سیدالشهداء (ع) چنین آدمی را رشد داده است. به همین جهت می تواند بگوید: «لك الحمد»؛ خدایا عجب مصیبتی! بعد می تواند در سجده آخر، شفاعت اخروی را درخواست كند؛ «اللهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم الورود». که نتیجه آن، ثبات قدم با سیدالشهدا (ع) و اصحابش در نزد خداست؛ «و ثبّت لی قدم صدق عندك مع الحسین و اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام».

نقش ابتلای عباد، در حمد و رضا بر بلای اولیای الهی

در یك تقسیم بندی كلی می توان عبادالله را از جهت «كیفیت حمد و رضایشان بر بلای اولیای خدا» به سه طیف تقسیم كرد: طیف اول، كسانی كه مبتلای به بلا نشده اند و فقط از دور ناظر ابتلاء بودند و بلكه در این نظرشان نیز كیفاً و كمّاً شدت و ضعف دارند. این دسته چون نمی توانند بلا را درك كنند پس به انتفای موضوع، هرگز شكر و رضای حقیقی نیز ندارند.

طیف دوم، كسانی هستند كه در بلای خود شاكرند، یعنی درجات نهایی حمد را طی كرده اند؛ و بلای ولّی خدا را نیز درك می كنند و بلكه مبتلای به بلای او نیز هستند ولی نمی توانند بلای ولی خدا را تحمل كنند و راضی باشند! اگر كسی به بلای اولیای خدا مبتلا شد آن وقتی این بلا، بیش از بلای خودش بر او سخت و گران می شود و آن وقت ممكن است كه نتواند پای این بلای سنگین بایستد! ابراهیم خلیل (ع) هم پس از آن كه پای بلای اسماعیل (ع) ایستاد اگر بتواند بر بلای سیدالشهداء (ع) نیز راضی و شاكر باشد، آن وقت است كه به ثواب اعظم مصائب می رسد؛ یعنی جریان ذبح اسماعیل (ع) مقدمه ای بر درك و شكر بر بلای سیدالشهداء (ع) است.

مرحوم مفید (ره) روایتی را در «اختصاص» ذكر كرده كه مضمون آن این است كه برخی از اصحاب نزدیك حضرت پس از آن كه قضیه بیعت گرفتن و جریان آتش زدن در منزل حضرت پیش آمد، دچار ضعف هایی گشتند كه این ضعف قطعاً به این معنا نبوده كه در حقانیت امیرالمؤمنین (ع) شك كنند بلكه شاید بتوان گفت كه ایشان بلای حضرت را درك می كردند و لكن قادر به تحمل آن نبودند؛ در حالی كه خود امیرالمؤمنین (ع) كه با وجود كاسته شدن از صبرشان محور بلا است؛ «قلّ یا رسول الله عن صفیتك صبری و رقّ عنها تجلّدی الا انّ لی فی التأسّی لی بعظیم فُرقتك و فادح مصیبتك موضع تَعَزّ»(9) ای رسول خدا! شکیبایی من از (مفارقت و جدایی) برگزیده تو کم گردید، و طاقت و توانایی من از (رفتن) او از دست رفت،، ولی برای من پس از دیدار مفارقت و جدایی تو و سختی مصیبت و اندوه تو، شکیبایی جا دارد. و با وجود آن كه «فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی»(10) ولی در همان حال رضای و مبتهج است.

طیف سوم كسانی اند كه مانند اصحاب سیدالشهداء (ع) در روز عاشورا بلای ولی خدا را درك می كنند و راضی و مبتهج به آن هستند. بنابراین، اساس ربوبیت خدای متعالی نسبت به همة عوامل از بستر قضاء او بر اولیایش می گذرد و این قضاء بر اولیاء هم از بستر بلا و میثاق عبور می کند. این بلا ـ چنان که گفته شد ـ بلای اجباری نیست بلكه بلایی است كه حضرت حق ـ سبحانه و تعالی ـ میثاق آن را گرفته و اینها هم پای آن ایستاده اند. محصول این بلا هم یكی «فقبلتهم و قرّبتهم و قدّمت لهم الذكر العلی و الثناء الجلی و اهبطت علیهم ملائكتك و كرّمتهم بوحیك و رفدّتهم بعلمك» است و سپس «و جعلتهم الذریعه الیك و الوسیله الی رضوانك» می باشد. پس همه عالَم، مهمان بلای اولیای خدا هستند؛ یعنی ربوبیت خداوند متعال بر عوالم از مجرای بلای اولیای خدا می گذرد و هر كس هر چه دستگیرش شود در شعاع بلای اولیای خداست و همگان ریزه خوار سفره بلای آنهایند.

حال می توان گوشه ای از پیام بلند فراز اول زیارت نامه حضرت زهرا (س) را درک کرد؛ «یا ممتحنة امتحنك الله الذی خلقكِ قبل ان یخلقك فوجدكِ لما امتحنكِ صابره». در این فراز، از از یک سو به امتحان الهی نسبت به صدیقه طاهره (س) توجه داده می شود و از سوی دیگر، صبر و وفای ایشان به آن امتحان بیان می گردد.

 

********************************

پی نوشتها:
(1) این زیارت را محمد بن عیسی از امام باقر (ع) نقل کرده است. ر.ک: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 97، ص 194.
(2) دعای ندبه چهار فراز دارد: فراز اول، «الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله و سلم تسلیماً» است که به منزله براعت استهلال کل دعاست. فراز دوم، از «اللهم لک الحمد علی ما جری به قضائک» شروع می شود و تا اول «فبعض اسکنته جنتک» ادامه دارد. فراز سوم، از اول «فبعض اسکنته جنتک» تا اواخر دعا را در برمی گیرد. عبارت «و نحن نقول الحمدلله رب العالمین» در واقع، تفصیل فراز دوم است. نتیجه طی این مراحل، رسیدن به استغاثه های فراز پایانی دعاست».
(3) دعای عرفه.
(4) دعای ابوحمزه ثمالی.
(5) همان.
(6) زیارت عاشورا.
(7) اصول كافی، ایمان و كفر، باب شده ابتلاء المؤمن.
(8) سوره مبارکه صافات آیه 105
(9) نهج البلاغه، خطبه 193.
(10) نهج البلاغه، خطبه 3.

Share