رفتار عرفا در مقابل تکفیرها و توهین‌ها

عرفا

معمولاً تکفیرها، اهانتها و مخالفت ها از طرف مخالفان فلسفه و عرفان، صورت می گیرد و عرفا و حکمای جا افتاده ما، همه اهل تحمل بوده اند و به طرف مقابل، کمال تکریم و احترام را اعمال می کردند.
چقدر از همین افراد اهل عرفان و معرفت را می شناسیم که به مخالفانشان -علی رغم همه لعن و تکفیرها- اقتدا می کردند.
فلاسفه و عرفای بزرگ ما، مخالفانشان را به پاکی و تقدس قبول داشتند و می دانستند آنها روی احساس دین دوستی و ارزش مداری و عشق به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام حرکت هایی را انجام می دهند، گرچه شاید متوجه نبوده باشند.
لذا تا به حال این طور نبوده که خدای نکرده مقابله به مثل کنند، تنها چیزی که گاهی اوقات از طرف اهل فلسفه و عرفان، صادر شده، قضیه «تجهیل» بوده است. یعنی می گفتند شما نمی دانید، در جریان نیستید و چون نمی دانید و در جریان نیستید این مخالفت ها را انجام می دهید. و گاهی هم می گویند شماها چون نمی دانید وارد نشوید، ندانسته رد نکنید و از این گونه حرف  ها.
اما از ناحیه مخالفان عرفان، تکفیر و تفسیق و گاهی هم لعن و نفرین است و معلوم است که بین «تکفیر» و «تجهیل»، خیلی فاصله و فرق است.
«تجهیل» فوقش این است که می گوییم طرف نمی داند، در جریان نیست و ندانستن هم که جرم نیست، تنها چیزی که هست این است که اگر احتمال قصور و عدم اطلاع در شخص باشد باید از شدت هجمه ها و حمله های خودش بکاهد و محتاطانه برخورد  کند. مثل خیلی از بزرگان ما که اهل احتیاط بوده  و هستند و درعین عدم اطلاع لازم از مبانی اهل عرفان، علی رغم شبهه های موجود، احتیاط کرده و از اظهار نظرهای عجولانه وغیرمعقول اجتناب داشته و دارند.
چقدر خوب است اینجا از حضرت آیت الله شبیری زنجانی «دام ظله» نام ببرم. کسی از ایشان پرسیده بود: نظر شما نسبت به وحدت وجود چیست؟ آیا همانطوری است که برخی از آقایان می گویند مستلزم شرک و کفر و حلول و اتحاد است؟ ایشان کاملاً صاف فرموده بود: بعید می دانم آقایانی که قائل به وحدت وجود هستند این جور دیدی داشته باشند و بگویند که خداوند در اشیاء حلول کرده، یا با اشیاء یکی شده است، این طوری نیست؛ چون در بین آنها افرادی هستند که من آنها را به عظمت می شناسم و این اتهام ها به آنها نمی چسبد؛ لذا ما که در این زمینه تخصص لازم را نداریم نباید «نفیا یا اثباتا» وارد بشویم.
این بسیار زیبا است که از یک مرجع تقلید و فقیه برجسته این انصاف را می بینیم و می شنویم و توقع ما از دیگران نیز همین است که اگر خودشان در جریان نیستند، حداقل این احتمال را بدهند که شاید مراد آقایان چیز دیگری باشد که بر آنها مخفی مانده است، نه اینکه با همان برداشت های سطحی و مبتذل از وحدت وجود، با اهل معرفت مخالفت کنند و به کفر و شرک قائلین به وحدت وجود فتوا بدهند.
نمونه دیگر جناب آقای شیخ عباس قمی(ره) است که در کتاب فوائد رضویه وقتی اقاویل موافقان و مخالفان فیض کاشانی را نقل می کند، می فرماید: واما نظر من، من کوچکتر از آنم که در حریم این بزرگان وارد شوم و نفیاً یا اثباتاً درباره آنها چیزی بگویم.
این برخورد چقدر زیبا و دلنشین است، کسی که حد خودش را می شناسد و در حد خودش حرف می زند بسیار قابل تکریم و احترام است. اما متأسفانه می بینیم برخی از افراد با تعصب خاص و گرایش  منفی نسبت به قضیه، نه احترام بزرگان را نگه می دارند و نه افرادی را که در این زمینه تخصص دارند به تخصص می پذیرند و قبول دارند و همان برداشت های سطحی و ظاهری خودشان را ملاک قضاوت قرارداده و برای خود و دیگران مایه دردسر و اسباب زحمت می شوند.

Share