پیش به سوی شهرهای تمام الکترونیک

تعداد کلمات 4507 / زمان تقریبی مطالعه : 5 دقیقه
شهر الکترونیک
يک ايرانى نظريه عصر مجازى را در دنيا مطرح کرده است و آنچه در آينده خواهيم ديد، ديگر خيال نيست، حقيقتى است که بايد خود را آماده پذيرش آن کنيم.

پیش به سوی شهرهای تمام الکترونیک

دکتر على اکبر جلالى، فوق دکتراى برق و متخصص فن آورى اطلاعات (IT) از دانشگاه ويرجينياى غربى آمريکا و قائم مقام پژوهشکده الکترونیک و عضو هيأت علمى دانشگاه علم و صنعت ايران و استاديار پاره وقت دانشگاه وست ويرجينياى غربى است. دکتر جلالى نظريه موج چهارم، عصر مجازى را در دنيا مطرح نموده است. وی تاکنون چندين پروژه در سطح ملى در زمينه توسعه فن آورى اطلاعات انجام داده است.

1. بانى شهر الکترونيک کيش
2. طراح اولين مرکز جامع خدمات کاربردى اينترنت در ايران، ASP
3. بانى اولين روستاى اينترنتى ايران، شاهکوه که تاکنون نزديک به 900 هزار نفر از سراسر جهان از طريق وب سايت از آن بازديد کرده اند و اغلب رسانه هاى جهان آن را مورد تشويق قرار داده اند.
4. بانى اولين کتابخانه مجازى روستايى
5. ارائه دهنده اولين درس مجازى بر روى شبکه اينترنت
6. يکى از فعالان توسعه فرهنگ IT در کشور با ارائه بيش از 100 برنامه راديو و تلويزيونى و بيش از 500 سخنرانى علمى و ارائه دهها مقاله و مصاحبه در روزنامه ها و مجلات علمى کشور
7. مجرى سند راهبردى شهر الکترونيک مشهد با محوريت شهردارى در راستاى سند راهبردى توسعه ICT ملى کشور
8. عضو مستقل يونسکو در آموزش و فن آورى منطقه آسيا و اقيانوسيه
9. عضو کميته آموزش مجازى کشور
10. عضو شوراى پژوهشى آموزش و پرورش کشور
11. پژوهشگر و محقق نمونه سالهاى 79و78 دانشگاه علم و صنعت ايران
12. استاد نمونه دانشکده برق دانشگاه علم و صنعت ايران در سالهاى 76و75
13. مؤلف و مترجم 6 کتاب در زمينه مهندسى برق و ICT که کتاب PLC ايشان مقام اول ترجمه کتاب سال 1378 را در سطح کشور داشته است.
14. رتبه اول مديريت در پژوهشکده الکترونيک دانشگاه علم و صنعت ايران سالهاى 79و78
15. محقق برتر صنعت IT کشور در سال 82 مردم با طلوع آفتاب از خواب برمى خيزند. در حالى که خورشيد به آرامى طلوع مى کند، بيشتر آنها دور از دغدغه کار و مشغوليت هاى روزانه، در طول شب مشغول استراحت بوده اند. امور شهر طى شب گذشته در جريان بوده و روال عادى خود را طى مى کرده است. فروشگاه ها محصولات خود را عرضه مى کردند. اماکن آموزشى، تفريحى، فرهنگى، ادارات دولتى و تجارى شهر همگى در دسترسى بودند. با آغاز روز در اين شهر، با خيابان هاى خلوت روبه رو خواهيم بود. دانش آموزان و دانشجويان از طريق اينترنت در کلاس هاى درس حضور مى يابند. اکثر شاغلان در خانه و با شبکه اينترنت وظايف شغلى روزمره خود را انجام مى دهند.

زنان خانه دار مى توانند خريدهاى خود را از فروشگاه هاى اينترنتى، بدون آنکه بصورت فيزيکى در فروشگاه حاضر شوند، انجام دهند و يا قبوض برق، گاز، تلفن و آب خود را از طريق اينترنت بپردازند. به گفته انيشتين، تخيل از دانش مهم تر است. ممکن است آنچه را که گفته شد، خيال پردازى بدانيد، ولى اين را بدانيد که يک ايرانى نظريه عصر مجازى را در دنيا مطرح کرده است و آنچه در آينده خواهيم ديد، ديگر خيال نيست، حقيقتى است که بايد خود را آماده پذيرش آن کنيم.

دکتر على اکبر جلالى تنها با يک تماس تلفنى و بدون اينکه براى ما کلاس بگذارد، دو روز پس از تماس تلفنى را براى انجام مصاحبه مشخص کرد. به هر حال کمتر کسى را مى توان يافت که به رغم داشتن دانش فراوان، اين چنين ساده و بى ريا باشد. وقتى استاد به پژوهشکده الکترونيک دانشگاه علم و صنعت ايران آمد، خودمانى با ما احوالپرسى کرد و چند دقيقه اى را در دفتر کارش سپرى کرديم. پس از احوالپرسى، استاد تعارف کرد که اگر نهار نخورده ايم، او را در خوردن بهترين نهار دنيا همراهى کنيم و اين نهار چيزى نبود جز قرصى نان و يک قالب پنير. براى انجام مصاحبه باز هم استاد بدون تکلف ما را به کتابخانه پژوهشکده راهنمايى کرد و مصاحبه را پشت ميز مطالعه کتابخانه آغاز کرديم. آنچه مى خوانيد حاصل گفت وگوى ما با طراح نظريه موج چهارم و عصر مجازى در دنياست. شنيدن درد و دل هاى اين استاد باصفا، خالى از لطف نيست.

پیش به سوی شهرهای تمام الکترونیک

بعنوان اولين سؤال خلاصه اى از تاريخچه تغييرات اساسى زندگى بشر از ابتداى خلقت تاکنون را بيان بفرماييد. با نگاهى به تاريخ جهان، متوجه خواهيم شد که اولين اختراع بشر آتش بوده است. پس از آن ابزار را مى توان هر روز بر مجموع داده هایی که در جهان وجود دارد افزود.

با توجه به اين تقسيم بندى، عصر بعدى چه خواهد بود؟ با توجه به مطالعاتى که من در مجموع 10 سال روى اين اصول داشتم، روند تکنولوژى و فن آورى را دنبال کردم و تأثيراتش را درجهان بررسى کردم، در نهايت به اين نتيجه رسيدم که عصر بعدى قطعاً با توجه به رشد فن آورى ها، عصر مجازى خواهد بود که اصطلاحاً چهارمين موج تغيير در جهان يا The Wave Of Change Fourth ناميده مى شود.

چرا مهم است که بدانيم عصر بعدى چيست؟ دليلش اين است که کشورهايى که در عصر صنعت بودند و زودتر از بقيه فهميدند که نياز بشر، کامپيوتر و اين گونه مسائل است، برنده شدند و توانستند اقتصادشان را به سرعت شکوفا کنند. هر جامعه اى اين اصل را زودتر باور کرد، زودتر نظم گرفت. اما کشورهايى مثل ايران هنوز هم در باورش مشکل دارند. وقتى صادقانه به مشکلاتمان نگاه مى کنيم، متوجه مى شويم که مشکلات ما به شيوه مديريت بازمى گردد.

مگر مديريت ما چه مشکلى دارد؟ مديريت ما بر مبناى دانش نيست. مديران ما دلسوز، مهربان، صادق و خوب هستند. همه خصلتهايى که در يک انسان خوب پيدا مى شود، در خيلى از مديران ما ممکن است وجود داشته باشد، ولى وقتى بحث کارآيى و رقابت به ميان مى آيد، مى بينيم کارآيى و رقابت لازم به علت عدم اطلاعات و دسترسى به آن، در مديران ما وجود ندارد. اين مهمترين چالش مديريت است که اطلاعات نقش مهمى را در بهبود اين وضعيت به عهده دارد.

براى اثبات اين نظريه چه کار کرديد؟ مجبور بودم در کنفرانسهاى جهانى چندين بار شرکت کنم. بعنوان مثال در ملبورن استراليا، اولين بار مسأله عصر مجازى را مطرح کردم. سپس در تايلند، مالزى و اخيراً بيست سخنرانى در دانشگاههاى بزرگ آمریکا داشته ام. با طرح اين مسأله مى خواستم ببينم آيا يک نظريه جامع و قابل پذيرش دانشمندها هست يا نه که خوشبختانه تأثيرات بسيار خوبى داشته است. البته اين نظريه مخالفهايى هم دارد، مثلاً عده اى معتقدند که عصر چهارم، عصر نانوتکنولوژى است يا عده اى بر اين باورند که عصر مهندسى ژنتيک است. بعضى ها هم عصر شبکه ها را مطرح مى کنند.

دلايل شما براى اثبات نظريه تان چيست؟ اول اينکه ما حتى در اصول اسلامى و عقايد دينى خودمان به اين گونه مسائل مانند طى الارض اعتقاد داريم. در فرهنگ اسلامى ما، اين مسأله يک مسأله جدى و قابل پذيرش است که قطعاً براى يک دنياى مادى ممکن است خيلى معنا نداشته باشد؛ دوم اينکه ابزارى که امروزه در جهان وجود دارد، دقيقاً به ما نشان مى دهد که اين واقعيت در حال رخ دادن است.

عصر مجازى که امروزه شواهد حاکى از به وجود آمدن آن ديده مى شود، چگونه عصرى است؟ ما وقتى کتاب مى خوانيم، در دنياى يک بعدى سير مى کنيم. چنانچه اگر در کتاب حرفى از سيب به ميان آيد، هيچ تجسمى از آن نخواهيم داشت که آيا اين سيب درختى است يا زمينى، بزرگ است يا کوچک، قرمز است يا سبز؟ به همين صورت اگر شخصی، سخنرانى کند و حرف بزند، در حال سير در يک دنياى يک بعدى است. اما وقتى به تلويزيون نگاه مى کنيم، مى بينيم شکل دنيا عوض مى شود و يک دنياى دوبعدى پيش روى ما قرار مى گيرد. حالا اگر يک سيب را در تلويزيون ببينيم، متوجه مشخصه هاى ظاهرى آن خواهيم شد. پس ضريب درک در دنياى دوبعدى فوق العاده بيشتر از دنياى يک بعدى است. بعد از اين دنيا، با دنياى سه بعدى مواجه خواهيم شد که به آن دنياى مجازى(Virtual Age) مى گويند. عصر مجازى، دنياى سه بعدى به علاوه چيزهاى ديگر است.

اين دنياى سه بعدى، چگونه تعريف مى شود؟ تصور کنيد آن درخت سيب که شما در تلويزيون ديديد، به گونه اى باشد که بتوانيد با دستتان آن را بگيريد، از درخت بکنيد و آن را حس کنيد، اين همان دنياى سه بعدى است. اگر اين حالت را در زمينه آموزشى به کار گيريم، خيلى معنا پيدا مى کند. شما يک ماشين را کرايه مى کنيد، بصورت مجازى سوارش مى شويد، آزمايش مى کنيد، با آن رانندگى مى کنيد، هر جا هم که بخواهيد مى رويد و آن حالت هم به شما دست مى دهد، ولى عملاً سوار ماشين واقعى نبوده ايد.

اين مسأله چطور امکان پذير است؟ شايد تا قبل از اينکه صفحه کليد مجازى (Virtual KeyBoard) به دست يک ايرانى در دانشگاه کاليفورنيا اختراع شود، اين مسأله هنوز بصورت فيزيکى غيرقابل قبول بود، ولى الان که ايشان يک صفحه کليد مجازى ساخته است، قبول اين مسأله عادى تر شده است. شيوه کار اين صفحه کليد به اين صورت است که يک نور از کامپيوتر روى ميز پخش مى شود و مثلاً شما عکس صفحه کليد را روى ميز مى بينيد و به وسيله آن، شروع به نوشتن مى کنيد. حالا وقتى شما دکمه ها را لمس مى کنيد، نتيجه آن بصورت حروف بر روى صفحه نمايشگر تايپ مى شود و اين در حالى است که شما بر روى هوا مشغول تايپ کردن هستيد. امروزه صفحات پلاسمايى اختراع شده اند که جايگزين کلاههاى حقيقت مجازى براى ديدن بصورت سه بعدى شده اند. از زمانى که اينترنت آمده و ارتباطات دوسويه بيشتر شده است، سرعت رشد حقيقت مجازى (Virtual Reality) و تصاويرى که بصورت سه بعدى معنا پيدا مى کنند، در حال افزايش است.

با توجه به اينکه ابزارى که عصر مجازى نياز دارد، هنوز بصورت آزمايشگاهى است، اين تکنولوژى کى به وجود مى آيد؟ من در کنفرانس يونسکو در ملبورن استراليا با تکنولوژى آن زمان، ثابت کردم که بيست سال ديگر به جايى مى رسيم که مانند امروز که اينترنت يک امر عادى شمرده مى شود، تکنولوژى عصر مجازى عادى خواهد شد.

به هر حال رسيديم به اينجا که دنياى مجازى ابزار خاص خودش را مى خواهد؛ به نظر شما عوامل اصلى ايجاد جامعه مجازى چيست؟ 3 عامل اساسى سخت افزارى براى ايجاد جامعه مجازى وجود دارد که با به دست آمدن آنها مى توانيم دنياى مجازى را مثل اينترنت، راديو و تلويزيون که در کنار ما امرى طبيعى هستند، داشته باشيم. اين سه عامل عبارتند از:

1: اولين عنصر سخت افزارى که در شکل گيرى جامعه مجازى به آن نياز شديد داريم، حافظه ها با حجم فوق العاده زياد است. حافظه هايى که در کامپيوترها وجود دارد، محدودند. در دنياى مجازى بايد بتوانيم حجم فوق العاده زيادى از اطلاعات را در جايى ذخيره کنيم. اين تکنولوژى الان وجود ندارد. در اين زمينه، آخرين تکنولوژى که دانشمندان در حال دستيابى به آن هستند، حافظه هاى مولکولى است. در يک مولکول مى توان دانش جهان را جاى داد.
2: دومين عنصر سخت افزارى، بخش محاسباتى رايانه ها يعنى CPUها هستند که بايد سرعت آنها آن قدر بالا برود که بتوانند صدها ميليارد محاسبه را بصورت لحظه اى انجام دهند. عوامل متعددى از جمله افزايش تعداد ترانزيستورها و کاهش ولتاژ تغذيه CPUها و حتى تغيير اساسى مواد اوليه چيپ هاى سيليکونى به سوى مواد جديد مانند لاستيک هاى نيمه هادى و تيوب هاى کربنى و فن آورى هاى ديگر که در راه است، زمينه ايجاد سرعت بيشتر را فراهم مى کند.
3: سومين عنصر مورد نظر عصر مجازى، ابزار انتقالِ داده با سرعتِ فوق العاده زياد از نقطه اى به نقطه ديگر است.

ما براى فرستادن ايميل هم که اطلاعات بسيار کمى را شامل مى شود، با مشکل روبه رو هستيم، پس چگونه مى توانيم فضايى درست کنيم که در آن واحد، اين همه اطلاعات را با يک کليد بتواند جابه جا کند؟ اخيراً در دنيا آزمايشهايى انجام شده است. بعنوان مثال 2 نفر، يکى از آمریکا و ديگرى از کره جنوبى دستانشان را دراز کرده اند و با هم يک شئی را از نقطه سومى بلند کرده اند. تکنولوژى در دنيا اين قدر پيشرفت کرده است که به شما اجازه مى دهد تا چنين کارى را بصورت مجازى انجام دهيد. اين آزمايش نشان مى دهد که فضا دارد براى يک دنياى سه بعدى و عملياتى شدن اين مباحث آماده مى شود. اينها نه شوخى است، نه تخيل.

پس مى توان گفت با وجود اين سه عنصر، تقريباً دسترسى به دنياى مجازى آسان است؟ بله، البته عناصر ديگرى هم مى خواهد. دوربينهاى خاص مى خواهد که همين فضايى را که ما نشسته ايم، اين فضاى سه بعدى را بتواند بصورت زيبايى منتقل کند. کم کم داريم به اين نتيجه مى رسيم و تکنولوژى به ما اجازه رسيدن به فضاى مجازى را مى دهد.

حال فرض کنيم دستيابى به دنياى مجازى ممکن شده، وظيفه ما در قبال اين قضيه چيست؟ به نظر من مهم اين است که درک کنيم که چنين فضايى در حال شکل گيرى است. من خيلى خوش بين هستم، به همين دليل فعاليت سنگينى را در زمينه توسعه ICT از زمانى که به کشور بازگشته ام، انجام داده ام. بيشتر تلاش من در جهت آگاه سازى و فرهنگ سازى در اين زمينه بوده است. ما بايد کم کم بتوانيم با فرهنگ و ارزشهاى خودمان، از اين تکنيک و تکنولوژى استفاده کنيم و در جهت صلح و حتى جنگ از آن بهره گيريم. هر شخصى بايد در حد توان خويش در اين زمينه کوشش کند. خوشبختانه در کشور ما هم اخيراً اوضاع بهترى نسبت به گذشته به وجود آمده است. به هر صورت، ما عادت داريم هميشه موقعيت بحرانى ايجاد کنيم و در حالت بحرانى موفق شويم؛ در حالت عادى نمى توانيم برنامه ريزى کنيم. ان شاءاللّه بتوانيم اين عادت را با فن آورى اطلاعات کنار بگذاريم.

به نظر مى رسد ما در ايران، هنوز موج سوم را درک نکرده ايم. با توجه به اين نکته چطور مى توانيم وارد عصر چهارم شويم؟ بله، متأسفانه به خاطر اينکه هميشه غربى ها و کشورهايى که با ايدئولوژى ما عناد داشته اند، تکنولوژى خود را براى ما صادر کرده اند، ما اين تکنولوژيها را بصورت ابزار عناد ديده ايم. اين فرهنگ در مورد وسائل مختلفى از قبيل ويدئو، ماهواره، سى دى و حتى اينترنت در جامعه ما وجود داشته است. اين بار ما بدون اينکه بصورت فيزيکى وارد اين تکنولوژى شويم، مطالعه درباره آن را آغاز کرده ايم و براى ساختن فرهنگ دنياى مجازى در جامعه تلاش مى کنيم. ما بايد نگرشى را در جامعه توليد کنيم که با ورود اين تکنولوژى به جامعه، مجبور نباشيم از همان کاربرى هايى که همراه تکنولوژى وارد مى شود، استفاده کنيم، بلکه اين بار ديگر برايش کاربرى داشته باشيم و با مطالعه و تطبيق با ساختار فرهنگى و ديدگاه هاى خودمان، براى پذيرش يک تکنولوژى - بر عکس گذشته که هميشه عناد داشتيم - آماده شويم. به گونه اى که حتى خودمان مى توانيم در پيدايش تکنولوژى نقش داشته باشيم که اگر اين کار را بکنيم، مى توانيم نسبت به کشورهاى ديگر خيلى پيشرو باشيم. بنده با شما موافقم، ما هنوز در عصر اطلاعات نيستيم، در عصر صنعت هستيم. با وجود اين، بحث اين گونه مسائل به خصوص در حوزه هاى انديشه و نخبگان فنى که بتوانند ابزارش را ايجاد کنند، مفيد خواهد بود. خصوصاً کسانى که در سطح کلان مملکت تصميم مى گيرند و دورنما و چشم انداز تعيين مى کنند، بايد اين مسائل را در نظر بگيرند.

با توجه به اينکه صحبت از مسؤولان شد و اين که بايد اين مسائل در چشم انداز آينده مملکت ديده شود، هدف شما از مطرح کردن بحث پايتخت مجازى چه بود؟ من براى انديشمندان و تصميم سازها موضوع جديدى را باز کردم که ذهن ها به سمت فن آورى و تکنولوژى هم برود تا دوباره نروند ساختمان سازى کنند يا کارهايى از اين قبيل انجام دهند. يک بررسى انجام داده ام که نشان مى دهد اگر اين ابزار فنى را در کنار انتقال پايتخت از تهران ببينيم، شرايطى به وجود مى آيد که مى توانيم با شصت هزار نفرجابه جايى، پايتخت را تغيير دهيم. تقريباً کمتر کشورى در دنيا وجود دارد که تمام وزارتخانه هايش در يک جا متمرکز باشند. تکنولوژى به ما اين اجازه را مى دهد که وزارت کشاورزى ما در شمال باشد، وزارت نفت ما در جنوب باشد، وزارت راه ما بعنوان مثال در اصفهان باشد که بتواند به همه نقاط دسترسى داشته باشد. اينها به نفع جامعه است. وجود وزارتخانه ها در شهرهاى مختلف مى تواند منشأ خير و برکت، توليد، کار و اشتغال باشد. اما متأسفانه مى بينيم مسؤولان تصميم ساز نسبت به اين اطلاعات جديد بيگانه اند.

علت اين مسأله چيست؟ علت اين است که تعداد افرادى که در سطوح تصميم سازى اين کشور از نيروهاى کارشناسى و تخصصى براى تصميم سازى استفاده مى کنند، اندک است. تصميم سازى ها براساس نياز روز است. به همين خاطر است که تا مسأله اى مانند زلزله پيش نيامده بود، صحبتى از تغيير پايتخت به ميان نيامد. اين مشکلى است که مربوط به فرد و جمعيت خاصى نيست، مشکل فرهنگى و ملى ماست.

آيا الگوى مناسبى در اين زمينه هست تا مسؤولان ما بتوانند از آن براى برنامه ريزى بهتر استفاده کنند؟ مطالعات ما نشان مى دهد کشورى مثل کره جنوبى مدل بسيار خوبى براى توسعه IT است. وقتى به تاريخ کره جنوبى نگاه مى کنيم، مى بينيم در سال 1960 درآمد سرانه يک کره اى شصت دلار بوده است؛ به طورى که در آن شرايط مردم کره براى سير کردن شکمشان حتى مارمولک، سوسک و هر جنبنده ديگرى را مى خوردند. کم کم مديران تصميم سازشان به اين نتيجه رسيدند که روى دو عنصر کار کنند: ابتدا روى آموزش عالى کار کردند و بيشترين توجه خود را به آموزش عالى معطوف کردند و الان کره جنوبى يکى از کشورهايى است که از نظر آموزش عالى بين تمام کشورهاى دنيا برتر است. اينها سرمايه گذارى سنگينى هم روى تحقيقات کردند. بودجه هاى تحقيقاتى فوق العاده زيادى را در نظر گرفتند، به گونه اى که توانستند سرعت توسعه دانش کشورشان را بالا ببرند. الان درآمد سرانه يک کره اى، هفده هزار دلار است که نسبت به درآمد سال 1960 تقريباً سيصد برابر شده است. اين سرمايه گذارى در زمينه تحقيقات و آموزش عالى موجب مى شود تا کره جنوبى يکى از پيشرفته ترين کشورها در زمينه هاى مختلف از جمله نانوتکنولوژى و IT باشد.

با توجه به مثالى که ارائه فرموديد، چرا به اين مرتبه از پيشرفت دست يافتند؟ براى اينکه مسؤولان تصميم سازشان به اين نتيجه رسيدند که دنياى آينده، دنياى اقتصاد مبتنى بر دانش است. (Knowledge Economy) اقتصاد مبتنى بر دانش، از اطلاعات به دست مى آيد. وقتى کسى اطلاعاتش زياد است، مى تواند خوب برنامه ريزى کند. اگر بخواهد دستگاه خوبى بسازد، همه اطلاعات را دارد و با توجه به آن، مى تواند بهترين دستگاهها را با کمترين هزينه و خسارت توليد کند؛ در نتيجه سود زيادى هم نصيبش خواهد شد.

به نظر شما وظيفه دانشجويان براى فرهنگ سازى در اين زمينه و عبور از موج سوم به چهارم چيست؟ دانشگاهى و دانشجو در اين پروژه نقش بزرگى دارد. دانشجوهاى عزيز ما بايد در اين زمينه به خصوص در رابطه با توسعه IT و ICT خوب مطالعه داشته باشند. در رشته هاى IT براى چند سالى است که نيروهاى تربيت شده در اين زمينه ها نداريم. از سال 2005 کسى که در رشته شيمى تحصيل مى کند، بايد ITو شيمى بخواند. رشته اى به نام IT تنها، کاربرى اش محدود مى شود، اما از بين نمى رود. مى توانيم يک دپارتمان IT با يک سرى درس داشته باشيم. اگر دانشجويى مى خواهد معارف بخواند، بايد IT و معارف بخواند. به قصد توسعه دين در جهان معارف بخواند، نه به قصد مسلمان کردن همديگر در ايران. با اين ابزارهايى که تا به حال از آنها استفاده کرده ايم، موفقيتى نداشتيم. به جاى اينکه انرژى ما صرف خودمان شود، بايد براى جهان مصرف شود. ابزار فن آورى را بايد در راه اسلام و توسعه دينى و نشر انديشه هاى خودمان به کار گيريم. دانشجوها مى توانند در اين زمينه ها نقش اساسى داشته باشند و بدانند که از الان بايد وارد شوند و حداقلها را در زمينه IT ياد بگيرند. به هر حال بى سواد کسى است که IT بلد نباشد. اين يک امر واقعى و طبيعى است که امروزه حس مى شود.

جنبش نرم افزارى چه تأثيرى در اين زمينه دارد؟ قبل از هر چيز بعنوان يک نيروى تخصصى، با توجه به حساسيت به جا و مناسبى که رهبر معظم انقلاب نسبت به اين مسأله ايجاد کردند، بايد جنبش نرم افزارى را تعريف کنيم. به شرطى که ما در ادامه ببينيم که در تحولى که در ساختار جامعه ما صورت مى گيرد، از افرادى استفاده شود که مفاهيم جنبش نرم افزارى و زمان را درک مى کنند. اين مسأله مى تواند خيلى تأثيرگذار باشد. بعنوان اولين قدم، همين حرکت چشم انداز بيست ساله کشور را بعنوان يک نقطه بسيار روشن در توسعه آينده کشور مى بينم. ما متأسفانه بعضى وقتها به علت عدم درک و تعريف درست از يک مسأله ، تعبيرهاى متفاوت را جايگزين مى کنيم.

اگر ممکن است، قبل از تعريف جنبش نرم افزارى، مختصرى درباره چشم انداز توضيح دهيد. من براى اينکه موضوع جا بيفتد يک مثال ساده مى زنم که دانشجوها بهتر موضوع را درک کنند. بعنوان مثال اگر من تصميم بگيرم براى مسافرت به شهرى مثل قم بروم، اگر از يک فرد بى سواد هم بپرسيد که دکتر جلالى مى خواهد برود قم، مى فهمد که من کجا مى خواهم بروم، يعنى حس مى کند که چشم انداز و جهت گيرى من در چه سمتى است. به اين چشم انداز Vision مى گوييم. اولين سؤالى که پيش مى آيد اين است که دکتر جلالى در قم چه مأموريتى دارد؟ پاسخ اين سؤال بعنوان Mision مطرح است. مسأله سوم که به وجود مى آيد، سياست است. يعنى اين مأموريتى که مى خواهم بروم با هواپيما مى روم يا ماشين؛ تند مى روم يا کند، اينها مى شود سياست يا Policy. نهايتاً مى خواهيم بگوييم که دکتر جلالى مى خواهد چند روز بماند، حالا که مى خواهد اين کارهارا انجام دهد، چقدر بودجه احتياج دارد؟ اينها مى شود طرح، برنامه يا Plan. متأسفانه در کشور ما، دانشجو و استاد هيچ وقت اين گونه به مسائل نگاه نمى کنند.

برگرديم به سؤال قبل، به نظر شما منظور از جنبش نرم افزارى که مطرح شده چيست؟ ما توسعه دانش را بايد بعنوان پايه قرار دهيم و به مغزافزار بيشتر توجه کنيم. ما در اداراتمان وقتى که مى خواهيم دستگاهى بخريم، حتى اگر چندين ميليون باشد، بدون تلف کردن وقت مى خريم؛ بعد هم متوجه مى شويم چندين ميليون اضافه داده ايم، نه بازرسى هست نه بازخواستى! اما اگر براى تحقيقات يک دانشمند، پولى بدهيم، فردا گير هستيم. براى مغز ارزش قائل نيستيم. وقتى رهبر معظم انقلاب درباره نهضت نرم افزارى صحبت مى کند، فکر مى کنم بيشتر انديشه هاى علمى و جايگزين کردن علم و سيستم در مجموعه نظام مطرح است. اين هم جز وظيفه دانشجوها و دانشگاهى ها نيست. مردم عادى توان اين کارها را ندارند. نهضت نرم افزارى بايد شرايطى را به وجود بياورد که الگوهاى علمى جامعه بتوانند در چرخه جامعه تأثير بگذارند و اثرات آن باعث رفاه و آسايش بقيه مردم شود.

بعضى ها چون اين کلمه نرم افزار مصطلح شده عمده توقعاتشان را به مسائل کامپيوترى مربوط مى کنند، آيا اين صحيح است؟ اصلاً اين بحث نيست. بحث اين است که ما در حوزه هاى دينى هم اين نهضت نرم افزارى را داشته باشيم. خيلى از روش هاى ما جواب نداده است. چگونه است که بعد از 25 سال، معارف اسلامى در دانشگاه ها هنوز از سوى دانشجوها غير قابل پذيرش است. دانشجوها به سختى از اين کلاس ها استقبال مى کنند. اگر اجبار نباشد، شايد درصدکمى در اين کلاسها شرکت کنند.

چرا نتوانسته ايم جاذبه را به وجود بياوريم؟ براى اين که نهضت نرم افزارى نداشته ايم. نتوانسته ايم درس ها را جالب کنيم. يک روش عادى را پيش گرفته ايم، در حالى که اين همه نوآورى و روش هاى جديد مانند کلاس هاى مجازى به وجود آمده است. ما عادت نداريم تغيير ايجاد کنيم. وقتى اقتصاد آمريکا را بررسى کنيم، متوجه خواهيم شد که به فيلم و موسيقى وابسته است. مى بينيم روزانه دهها موسيقى در آمریکا در جهت تفکر خودشان توليد مى شود. شما ببينيد در جهت همين ارزش هاى فرهنگى انقلاب ما، چند موسيقى بعد از جنگ توليد کرده ايم. اينها نهضت نرم افزارى است. بايد شروع کنيم به حرکت، تحول و نوآورى و از اين حالت مادى خارج شويم. جامعه ما متأسفانه متأثر از حرکات مادى است. اقتصاد جامعه ما يک زمان به سمت منزل ، زمان ديگر به سمت تلفن همراه و دفعه بعد به سمت اتومبيل مى رود و همين طور در حال چرخش است، بدون اين که هدايت دولتى وجود داشته باشد. اين نشان مى دهد که جهت گيرى هاى مادى و جهت گيرى هاى غير مغزى تأثيراتش در جامعه بيشتر است. بايد روشى در نظر گرفته شود تا بخشى از اين سرمايه ها براى توليد دانش مصرف شود. ايجاد اشتغال و کار و... هم احتياج به تفکر دارد. در مجموع نهضت نرم افزارى يعنى ارزش گذاشتن به انديشمندان و دانش، و فهميدن اين که عصر آينده، عصر دانش است و اقتصاد آينده، دانش محور (Knowledge Economy) است.

برگرديم به موضوع اصلى و اين که بهترين راهکار براى رسيدن به عصر مجازى چيست؟ بهترين راهکار براى توسعه IT و ICT و رسيدن به عصر مجازى، ساخت شهرک هاى نمونه و شهرهاى الکترونيکى است.

شهر الکترونيک چگونه شهرى است؟ وقتى مى گوييم شهر الکترونيکى، يعنى تمام ساختار و اداره شهر در زمينه هاى مختلف بتواند با امکانات الکترونيکى هم انجام گيرد. بعنوان مثال بايد آموزش الکترونيک هم وجود داشته باشد. آموزش الکترونيک براى درس هايى که نمى توانيم بصورت فيزيکى آموزش دهيم يا معلم براى آن درس نداريم يا علمش را نداريم، کارساز است. فرض کنيد استاد نانوتکنولوژى در کشور نداريم يا اگر داريم يک نفر است. اگر همه شهرهاى ايران الکترونيک باشند، سراسر ايران مى توانند از اين استاد استفاده کنند. نمونه ديگر در مورد تجارت الکترونيکى است. امروز همه نمى توانند خارج بروند و براى کارشان مشترى پيدا کنند، ولى با ابزار الکتريکى مى توانند کالاهايشان را در سراسر جهان عرضه کنند. در زمينه هاى مختلف هم، ديگر سازمانها مانند شهردارى ها مى توانند خدمات بدهند. در کشور ما، هر شهر قابليت هايى را دارد که ديگر شهرها ندارند. با الکترونيکى کردن شهرها، قابليت هاى هر شهر در اختيار ديگران هم قرار مى گيرد و همکارى و عدالت بيشتر مى شود. در حقيقت شهر الکترونيکى چيزى نيست جز همين سرويس هاى سنتى که به وسيله سرويس هاى الکترونيکى با سرعت بيشتر در 24 ساعت شبانه روز به هر کسى و در هر جا ارائه مى شوند. در کشور ما اين محدوديت هست که مثلاً ساعت 7 بعدازظهر ادارات يا بانک ها تعطيل اند. بنده که استاد دانشگاه هستم، روز نمى توانم پول قبض تلفنم را بدهم، ولى شب در منزلم مى توانم به وسيله کامپيوتر و خدمات شهر الکترونيک پول تلفن را پرداخت کنم. با اين کار، وقت بيشترى براى کلاس و دانشجو مى گذارم. در کاهش ترافيک و کاهش آلودگى هوا هم تأثير خواهم داشت. مظاهر شهر الکترونيکى با هر ديدگاهى که داشته باشيم، مظاهر کيفى است. اگر ما بخواهيم ايران را به e-Iran تبديل کنيم، به زمان احتياج داريم.

موج چهارم در راه است‏

نويسنده: امين مقومى
منبع: مجله پرسمان

پدیدآورنده: 
Share