رفتن به محتوای اصلی
ابوکاظم حسنی؛

ریشه‌یابی مناقشه هویتی آذربایجان | از بازی بزرگ تا ژئوپلیتیک انرژی

تاریخ انتشار:
تحلیل ژئوپلیتیکی مناقشه هویتی آذربایجان با تمرکز بر نقش صنعت انرژی، سیاست‌های اسرائیل، و میراث استعمار بریتانیا. بررسی مقاله برندا شیفر و پروژه ترکی‌سازی در چارچوب بازی بزرگ و منافع جهانی.
ریشه‌یابی مناقشه هویتی آذربایجان | از بازی بزرگ تا ژئوپلیتیک انرژی

تحلیل مناقشه هویتی آذربایجان | نفت، اسرائیل و مهندسی هویت در قفقاز

مناقشه بر سر واژه‌های «آذری» و «آذربایجانی» فراتر از یک بحث زبانی یا فرهنگی است. این جدال، بازتابی از رقابت‌های ژئوپلیتیکی، منافع انرژی، و مهندسی هویت در منطقه قفقاز است. مقاله حاضر با بررسی دیدگاه‌های برندا شیفر و تحلیل تاریخی، نشان می‌دهد که چگونه قدرت‌های جهانی از ابزار هویت برای بازآرایی نقشه سیاسی منطقه بهره می‌برند.

 

مقدمه: فراتر از یک مناقشه واژگانی

مناقشه بر سر کاربرد واژگان «آذری» و «آذربایجانی»، صرفاً جدالی زبان‌شناختی یا فرهنگی درون‌مرزی نیست، بلکه بازتابی است از کشاکشی ژرف در بطن ژئوپلیتیک، تاریخ و اقتصاد منطقه‌ای استراتژیک. این نزاع واژگانی، به میدان کارزاری چندوجهی بدل شده است؛ کارزاری که در آن، هویت به ابزاری برای تأمین منافع قدرت‌های بزرگ جهانی تبدیل می‌شود.

مقاله‌ی اخیر برندا شیفر با عنوان «آذربایجانی‌ها، نه آذری‌ها»، که در رسانه‌ای تخصصی در حوزه‌ی انرژی منتشر شده، نمونه‌ای روشن از این مهندسی هویتی است. این پژوهش، با دقتی موردی، نشان می‌دهد چگونه منافع خارجی می‌کوشند در شکل‌دهی و دگرگون‌سازی هویت منطقه‌ای نقش‌آفرینی کنند. استدلال اصلی آن است که حذف واژه‌ی «آذری» و جایگزینی آن با هویتی صرفاً «تُرکی»، پروژه‌ای است که ریشه در منافع صنعت نفت، راهبردهای امنیتی اسرائیل، و میراث تاریخی استعمار بریتانیا در ترویج پان‌ترکیسم دارد.

کالبدشکافی یک ادعای معاصر: تحلیل انتقادی دیدگاه برندا شیفر

دیدگاه‌های او که در رسانه‌های مرتبط با صنعت انرژی و محافل نومحافظه‌کار غربی بازتاب می‌یابد، نقطه ورود مناسبی برای ورود به بحث‌های عمیق‌تر تاریخی و ژئوپلیتیکی است.

برای درک ژرفای مناقشه‌ی هویتی در روزگار کنونی، تحلیل دقیق دیدگاه‌ها و ادعاهای چهره‌هایی چون برندا شیفر، ضرورتی انکارناپذیر است. دیدگاه‌های او، که در رسانه‌های وابسته به صنعت انرژی و محافل نومحافظه‌کار غربی بازتاب می‌یابد، نقطه‌ی عزیمت مناسبی برای ورود به لایه‌های پنهان‌تر این جدال تاریخی و ژئوپلیتیکی است که نشان می‌دهد هویت به‌عنوان ابزاری راهبردی در خدمت منافع فرامنطقه‌ای بازتعریف می‌شود.

خلاصه استدلال‌های کلیدی شیفر: استدلال شیفر بر سه ادعای اصلی استوار است که هر یک به شکل قابل اثباتی سست و مغالطه‌آمیز هستند:

  1. «آذری» به عنوان یک اصطلاح تحقیرآمیز: او مدعی است که این واژه محصول تلاش ناسیونالیسم ایرانی برای انکار هویت تُرکی مردم آذربایجان است و «تقریباً تمام روشنفکران آذربایجانی» آن را توهین‌آمیز می‌دانند.

  2. انکار تبار ایرانی: شیفر این نظریه را که مردم منطقه از تبار یک قبیله ایرانی به نام «آذری» بوده‌اند و بعدها ترک‌زبان شده‌اند، «چندان معتبر» نمی‌داند و استدلال می‌کند که بعید است امپراتوری‌های تُرکی به مناطق کوهستانی دست یافته و زبان بومی آن‌ها را تغییر داده باشند.

  3. مغالطه زبانی: او کوتاه‌سازی «آذربایجانی» به «آذری» را نادرست می‌خواند و برای اثبات ادعای خود به مثال‌های نامرتبطی مانند «اندونزیایی» و «مقدونیه‌ای» اشاره می‌کند.

نقد و پاسخ به استدلال‌ها:

  • پاسخ به مغالطه زبانی: استدلال زبانی شیفر با نگاهی به حوزه تمدنی ایران و قفقاز به سادگی رد می‌شود. در این منطقه، کوتاه‌سازی نام کشور یا ایالت برای ساختن نام قوم یا زبان یک قاعده رایج است: ازبکستان/ازبکی، قزاقستان/قزاقی، بلوچستان/بلوچی و گیلان/گیلکی همگی نمونه‌هایی از این الگو هستند. توسل شیفر به مثال‌های نامرتبط از اندونزی و مقدونیه، نشان‌دهنده ناتوانی او در یافتن نمونه‌ای نقض‌کننده از حوزه‌های تمدنی همسایه است و پایه سست استدلال او را آشکار می‌سازد.

  • معرفی دیدگاه روشنفکران ایرانی: ادعای شیفر مبنی بر اینکه «تمام روشنفکران آذربایجانی» این واژه را تحقیرآمیز می‌دانند، یک ادعای گزینشی و ایدئولوژیک است. این ادعا نه تنها با سنت علمی چهره‌های برجسته ایرانی-آذری مانند احمد کسروی، سید حسن تقی‌زاده، جواد شیخ‌الاسلامی، منوچهر مرتضوی و محمدامین ریاحی خویی در تضاد است—که همگی دیدگاه‌های علمی و نه ایدئولوژیک در این باره ارائه کرده‌اند—بلکه حتی توسط چهره‌های ملی‌گرای آذربایجانی نیز نقض می‌شود. برای مثال، شخصیت‌هایی مانند «زهتابی» پیش از فروپاشی شوروی، دستور زبان «آذری» تألیف می‌کردند نه ترکی، و روزنامه فرقه دموکرات پیشه‌وری نیز از اصطلاح «زبان آذربایجانی» استفاده می‌کرد نه ترکی. این شواهد، روایت شیفر را از درون متلاشی می‌کند.

ضعف آشکار استدلال‌های زبانی و تاریخی شیفر نشان می‌دهد که این‌ها استدلال‌های آکادمیک نیستند، بلکه نکات گفتمانی از پیش آماده‌شده‌ای هستند که ما را وادار به تحقیق در مورد منافع استراتژیکی می‌کنند که این ادعاها برای خدمت به آن‌ها طراحی شده‌اند.

 

پیوند منافع: ژئوپلیتیک نفت، اسرائیل و مهندسی هویت

برای فهم عمیق مناقشه هویتی آذربایجان، تحلیل پیوند راهبردی میان منافع اقتصادی و اهداف سیاسی قدرت‌های خارجی ضروری است. این بخش به بررسی نیروهای پشت پرده مقاله شیفر و اهداف آن‌ها می‌پردازد.

  • نقش صنعت انرژی: وب‌سایت «ریل کلیر انرژی»، توسط گروه رسانه‌ای «گروه رسانه‌ای ریل کلیر» اداره می‌شود که همکاری نزدیکی با اندیشکده‌های نومحافظه‌کار آمریکایی مانند موسسه امریکن اینترپرایز و اندیشکده هودسون دارد و از حمایت فکری حامیان سیاسی صنعت نفت و گاز، مانند شرکت کوک، برخوردار است. علاقه یک وب‌سایت تخصصی حوزه انرژی به انتشار مقاله‌ای تبلیغی در مورد هویت قومی، تصادفی نیست. این محافل به آذربایجان به عنوان یک مسیر جایگزین و حیاتی برای صادرات انرژی به اروپا (خارج از کنترل روسیه و ایران) می‌نگرند و تقویت یک هویت جدا از ایران، به تسهیل این پروژه‌های ژئواستراتژیک کمک می‌کند.

  • دستور کار استراتژیک اسرائیل: برندا شیفر به عنوان نماینده سیاست‌های اسرائیل در قفقاز شناخته می‌شود. هدف نهایی این سیاست، «ترکی‌سازی آذربایجان» است؛ یک پروژه استراتژیک برای پاک کردن میراث پیچیده ایرانی و قفقازی منطقه و جایگزینی آن با یک هویت یکپارچه و از نظر سیاسی سودمند پان‌ترکی. این راهبرد با ایجاد یک دوگانگی قومی و ترویج تضاد، به دنبال تضعیف نفوذ ایران و کسب قدرت بیشتر برای اسرائیل در حیاط خلوت شمالی ایران است. تقویت مقاله شیفر توسط شورای آتلانتیک—یک تریبون کلیدی برای تبیین سیاست‌های ناتو—نشان می‌دهد که این پروژه مهندسی هویت، یک تلاش حاشیه‌ای نیست. این امر بیانگر همسویی منافع میان بخش انرژی، استراتژی منطقه‌ای اسرائیل و تشکیلات امنیتی گسترده‌تر غرب است که همگی «ترکی‌سازی» آذربایجان را ابزاری برای مهار نفوذ روسیه و ایران می‌دانند.

بنابراین، مناقشه هویتی کنونی، ابزاری در دست قدرت‌های خارجی برای تأمین منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی خود در منطقه است؛ سیاستی که ریشه‌های تاریخی عمیق‌تری نیز دارد.

 

بازخوانی تاریخ: استعمار، حافظه جمعی و سنت نام‌گذاری

روایت‌های تاریخی اغلب توسط قدرت‌ها برای توجیه اهداف سیاسی معاصر تحریف می‌شوند. ادعای برندا شیفر مبنی بر اینکه اصطلاحات رایج برای نامیدن مردم قفقاز «میراث استعمار» است، نمونه‌ای از این تحریف است.

  • تحلیل مورد «تاتار»: شیفر مدعی است که روس‌ها و بریتانیایی‌ها به صورت استعماری از واژه «تاتار» برای ترک‌زبانان قفقاز استفاده می‌کردند. این ادعا نادرست است. ریشه این نام‌گذاری به حافظه تاریخی روس‌ها از همزیستی چندصدساله با «اردوی زرین» مغول‌ها و دورانی که به «یوغ تاتار» (۱۲۴۰ تا ۱۴۸۰) معروف است، بازمی‌گردد. این تجربه تاریخی باعث شد که روس‌ها تمام گویشوران زبان‌های ترکی یا نزدیک به آن را «تاتار» بنامند. این سنت نام‌گذاری سپس توسط ناظران بریتانیایی از روس‌ها اقتباس شد، به ویژه آنکه پس از جدایی قفقاز از ایران، این مردمان فاقد یک هویت قومی-ملی مشخص و متمایز بودند.

  • سیاست هویت‌زدایی در امپراتوری تزار: برخلاف ادعای شیفر، امپراتوری تزار نه تنها هویتی را به مردم منطقه تحمیل نکرد، بلکه فعالانه برای تضعیف و حذف هویت ایرانی و زبان فارسی در قفقاز کوشید. هدف تزارها قطع پیوندهای فرهنگی این سرزمین‌ها با ایران بود، نه ساختن یک هویت جدید.

  • سیالیت نام‌گذاری در تاریخ: نام‌گذاری گروه‌های انسانی در تاریخ هرگز یک فرایند علمی و دقیق نبوده و همواره تابع کلیشه‌های رایج و برداشت‌های بیرونی بوده است. نمونه‌های تاریخی این امر را تأیید می‌کنند:

    • یونانیان باستان، هخامنشیانِ پارسی را به دلیل جانشینی حکومت مادها، تا قرن‌ها «ماد» می‌نامیدند.

    • غربی‌ها تا قرن بیستم، حکومت‌های صفوی و قاجار را که تُرک‌زبان بودند، «پارسی» می‌خواندند.

    • ایرانیان، عثمانی‌های ترک‌زبان را به دلیل استقرار در قلمرو سابق روم شرقی (بیزانس)، «رومی» می‌نامیدند.

درک صحیح تاریخ نشان می‌دهد که پیچیدگی‌های نام‌گذاری تاریخی بسیار فراتر از روایت ساده‌انگارانه و استعماری است که توسط شیفر ارائه می‌شود و این موضوع، خود ریشه در یک بازی قدرت قدیمی‌تر دارد.

 

احیای یک سناریوی قدیمی: نقش بریتانیا و پان‌ترکیسم در «بازی بزرگ»

استراتژی‌های ژئوپلیتیک قرن نوزدهم، بستری برای ایدئولوژی‌هایی فراهم کردند که امروزه نیز توسط قدرت‌های جهانی مورد استفاده قرار می‌گیرند. پروژه «ترکی‌سازی» که امروز دنبال می‌شود، ریشه‌های تاریخی عمیقی در سیاست‌های امپراتوری بریتانیا در دوران «بازی بزرگ» دارد.

  • پان‌ترکیسم به عنوان ابزار بریتانیا: در قرن نوزدهم، بریتانیای کبیر در رقابت استراتژیک خود با روسیه تزاری، موسوم به «بازی بزرگ»، ایده پان‌ترکیسم را به عنوان ابزاری برای تضعیف رقیب خود ایجاد و ترویج کرد. هدف این بود که اقلیت‌های ترک‌زبان در جنوب امپراتوری روسیه علیه تزار متحد شوند و جبهه‌ای جدید علیه سن پترزبورگ گشوده شود.

  • نقش استراتژیست‌های یهودی: نکته قابل توجه آن است که نظریه‌پردازان و مروجان اولیه این ایدئولوژی، عمدتاً خاورشناسان یهودی در خدمت دولت بریتانیا بودند: آرتور لاملی دیویدز، آرمینوس وامبری و لئون کاهون (Léon Cahun). این افراد با آثار خود تأثیری عمیق بر نخبگان امپراتوری عثمانی گذاشتند. به طور خاص، رمان‌های تاریخی لئون کاهون نقشی کلیدی در شکل‌دهی به تفکرات ملی‌گرایانه تُرکی داشت. شواهد به دست آمده از کتابخانه شخصی مصطفی کمال آتاتورک نشان می‌دهد که او نوشته‌های کاهون را با دقت مطالعه کرده و حاشیه‌های بسیاری بر آن‌ها نوشته است.

برندا شیفر و حامیانش در حال ابداع یک استراتژی جدید نیستند؛ آن‌ها در حال به کارگیری یک کتابچه راهنمای ژئوپلیتیکی صدساله هستند. نقش روشنفکران یهودی در خدمت منافع امپراتوری بریتانیا در قرن نوزدهم، یک همتای مستقیم مدرن در نقش شیفر در پیشبرد منافع انرژی اسرائیل و غرب در امروز پیدا می‌کند. روش—سلاح‌سازی از هویت قومی برای پیکربندی مجدد نقشه ژئوپلیتیک—بدون تغییر باقی مانده است.

 

زبان «آذری» در آینه علم و فرهنگ: روایتی از درون

تفکیک میان روایت‌های علمی و فرهنگی از تبلیغات ایدئولوژیک برای درک صحیح هویت یک منطقه ضروری است. برخلاف روایت‌های سیاسی‌شده‌ای که از خارج ترویج می‌شود، شواهد تاریخی و زبان‌شناختی داخلی، تصویری بسیار غنی‌تر و پیچیده‌تر از هویت آذربایجان ارائه می‌دهند.

  • دوگانگی معنایی «آذری»: اصطلاح «زبان آذری» دارای دو معنای معتبر است:

اول، به عنوان شکل کوتاه شده «زبان آذربایجانی» صحیح است.

دوم، به عنوان نام یک زبان محلی ایرانی که از پهلوی دوره اشکانی باقی مانده است. این زبان باستانی عمدتاً زبان محاوره بوده و به همین دلیل آثار مکتوب محدودی از آن به جا مانده است، مانند اشعاری از شیخ صفی‌الدین اردبیلی و همام تبریزی.

  • زبان محاوره در برابر زبان تمدنی: یک تمایز حیاتی که اغلب در بحث‌های سیاسی نادیده گرفته می‌شود، تفاوت میان زبان «محاوره» و زبان «تمدنی» است. در حالی که ترکی آذربایجانی به زبان گفتاری غالب تبدیل شد، اما از نظر تاریخی یک زبان تمدنی—زبانی برای ادبیات عالی، علم و دیوان‌سالاری—نبود. این نقش‌ها توسط فارسی و عربی ایفا می‌شد. این واقعیت توضیح می‌دهد که چرا خط نوشتاری در جمهوری آذربایجان توانست سه بار (در دوران تزار، شوروی و پس از آن) بدون تحولات فرهنگی بزرگ تغییر کند؛ زیرا زبان ترکی سنت نوشتاری عمیق و ریشه‌داری نداشت که چنین تغییری را مختل کند. این امر، ماهیت سیاسی پروژه مدرن «ترکی‌سازی» را که به دنبال ساختن یک هویت ادبی و فرهنگی یکپارچه است، بیشتر آشکار می‌سازد.

  • مستندات آکادمیک: پژوهشگران ایرانی آثار دانشگاهی معتبری در این زمینه منتشر کرده‌اند. دو نمونه برجسته عبارتند از کتاب «تاریخ زبان آذری در ایران» اثر حسین نوین و کتاب «آذری، گویش دیرین مردم آذربایجان» اثر رحیم رضازاده ملک.

  • جایگاه فرهنگی: واکنش به سیاست‌بازی‌های هویتی در فرهنگ منطقه نیز بازتاب یافته است. بیت معروف استاد شهریار نمادی از این نگاه عمیق فرهنگی است:

«تُرکی ما بس عزیز است و زبان مادری ||| لیک گر ایران نگوید لال بادا این زبان»

این شعر به زیبایی همزیستی هویت زبانی محلی با هویت ملی ایرانی را به تصویر می‌کشد و پاسخی قاطع به تلاش‌هایی است که به دنبال ایجاد تضاد میان این دو هویت هستند.

 

نتیجه‌گیری: مهندسی هویت در خدمت منافع جهانی

در نهایت، مناقشه بر سر واژه‌ی «آذری» را نباید صرفاً جدالی فرهنگی و خودجوش پنداشت، چرا که این کشمکش ابزاری مهندسی‌شده و عامدانه در منظومه‌ی کشورداری جهانی هستند. این نزاع، بخشی از پروژه‌ای ژئوپلیتیکی و هدفمند است که هدایت آن در دستان منافع صنعت انرژی غرب و راهبردهای امنیتی اسرائیل قرار دارد.

این پروژه از یک الگوی تاریخی پیروی می‌کند که پیش‌تر، امپراتوری بریتانیا در قالب ترویج پان‌ترکیسم برای مهار نفوذ روسیه در چارچوب «بازی بزرگ» به کار بست. هدف نهایی، تغییر مرزهای هویتی برای تسهیل تغییرات ژئوپلیتیکی، کنترل کریدورهای انرژی و در نهایت، از بین بردن هویت تاریخی و ایرانی منطقه است.

جایگزینی این هویت با هویتی تُرکیِ یکدست، مسیری است برای هموار ساختن شکاف‌های قومی، تضعیف جایگاه ایران، و بازآرایی نقشه‌ی ژئوپلیتیک قفقاز در راستای منافع قدرت‌های فرامنطقه‌ای؛ نقشه‌ای که واژه‌ها را برخلاف تصور که از نشانه‌های فرهنگی قلمداد می‌کنند، به‌عنوان ابزارهای راهبردی در خدمت سلطه بازمی‌خواند.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

تبلیغات

بازگشت بالا