آیا خشکسالی نتیجه قهر آسمان است؟ بررسی علمی و دینی استغاثه برای باران
خشکسالی و قهر آسمان | نقش دعا و استغاثه در رفع خشکسالی
خشکسالی همواره یکی از چالشهای بزرگ بشر بوده است. بسیاری آن را نشانهای از قهر آسمان میدانند و برخی دیگر آن را نتیجه تغییرات اقلیمی و رفتارهای انسانی. در این مقاله، با رویکردی علمی و دینی به بررسی این پرسش میپردازیم که آیا خشکسالی با استغاثه برای باران رفع خواهد شد یا نیازمند مدیریت منابع و اصلاح رفتارهای انسانی است.
محورهای اصلی مقاله:
- نگاه علمی به خشکسالی: بررسی نقش تغییرات اقلیمی و عوامل انسانی در ایجاد خشکسالی.
- نگاه دینی به خشکسالی: جایگاه دعا و استغاثه در فرهنگ اسلامی و سنتی.
- پیامدهای اجتماعی دعا برای باران: ایجاد امید، همبستگی و اصلاح رفتارهای فردی و اجتماعی.
- راهکارهای رفع خشکسالی: مدیریت منابع آب، اصلاح الگوهای مصرف و توجه به معنویت.
در نتیجه، خشکسالی تنها با دعا رفع نمیشود، بلکه نیازمند ترکیبی از مدیریت علمی منابع و توجه معنوی و فرهنگی است. دعا و استغاثه میتواند روحیه جامعه را تقویت کند، اما برای رفع واقعی بحران باید به اصلاح رفتارهای انسانی و مدیریت پایدار منابع طبیعی توجه داشت.
در روزگاری که ما خود را صاحب زمین می پنداریم و علم طبیعی و یک جانبه نگر خود را جانشین ایمان کرده ایم، بحرانی جهانی چهره جدیدی از رابطه تربیتی انسان با خدا را به ما یادآوری می کند. خشکسالی و کمبود آب گریبان بسیاری از نقاط جهان را گرفته است و ایران ما با این بحران دست و پنجه نرم می کند. این بحران از دیدگاه انسان شناسانه تلنگری برای بازنگری در پیوندها و ارتباطاتی است که ما زندگی خود را بر پایه آنها بنا کرده ایم. باران نمی بارد و از دست هیچ یک از انسان ها، دانشمندان و مسئولان هم جز اعمالی پیشگیرانه برای مدیریت مصرف آب کاری ساخته نیست. چاره کار کجاست؟
شاید باید چاره کار را در علمی ترین کتاب جهان جستجو کنیم. آیه ای از دل قرآن با صراحتی تکان دهنده جوابی روشن برای این بحران ارائه می کند؛ استغاثه برای باران! گویا از دید قرآن خشکسالی امروز فقط معضل کمبود آب نیست؛ بلکه نشانه ای از قطعی رابطه زمین با آسمان است.
این وعده الهی است که اگر بندگان به استغفار و بازگشت روی آورند، آسمان دوباره می بارد و زمین زنده می شود. پرسش اصلی این است: آیا این وعده امروز هم صادق است؟ و اگر هست، چرا زمین ما همچنان خشک است؟ در جهان بینی توحیدی شیعه، هیچ رویدادی، از بارش باران تا توقف آن، بی اذن خدا اتفاق نمی افتد. خدا نه تنها آغازگر هستی است، بلکه تدبیرکننده دائمی آن نیز هست؛ پس اگر باران نمی بارد، پیش از آنکه قصور طبیعت باشد، نشانه قهر تربیتی خداست تا ما را دوباره به مدار رحمت بازگرداند.
رحمت الهی و فلسفه بارش فیوضات در نگاه توحیدی
ممکن است این سوال برای شما هم پیش آمده باشد که اگر باران با نماز استغاثه نازل می شود؛ پس نقش ابر، تبخیر، اقلیم و علم در این میان چیست؟
پاسخ قرآندر فلسفه شیعی روشن است؛ خداوند، «سبب» را آفریده و خود در «سببیتِ آن» حاضر است. در منطق توحیدی، اراده خدا با قانون طبیعت تعارض ندارد؛ بلکه طبیعت همان اراده مستمر خداست که در قالب نظم ظاهر شده است. خدا می خواهد باران بیاید؛ برای تحقق آن، تبخیر در دریاها، حرکت بادها و تراکم ابرها را مأمور می کند.
اگر انسان با ظلم و غفلت، مسیر رحمت را ببندد، خدا همان نظام طبیعی را وسیله بازداشتن رحمت می کند؛ پس استغاثه، انکار علم نیست؛ تکمیل آن است. دانشمند علوم طبیعی، علل مادی باران را می شناسد و مؤمن، علت حقیقی را؛ اگر علم، مسیر تبخیر را توضیح می دهد، ایمان می گوید که چرا فرآیند تبخیر گاهی متوقف می شود. در نگاه شیعی، هیچ تضادی میان شناخت علمی و توکل الهی نیست؛ زیرا هر دو، قرائت هایی از یک کتاب آفرینش خداوند هستند.
در منطق قرآن، باران یکی از آشکارترین نشانه های «رحمت منبسط الهی» است؛ رحمتی که از آسمان نازل می شود تا حیات را در زمین جاری کند. در سوره روم آیه ۴۸ آمده است: «خداست که بادها را می فرستد تا ابری را برمی انگیزد، پس آن را در آسمان آن گونه که بخواهد می گستراند و به صورت بخش بخش و پاره های مختلف در می آورد، پس باران را می بینی که از لابه لای آن بیرون می آید و چون آن را به هرکس از بندگانش که بخواهد می رساند، آن گاه شادمان و خوشحال می شوند.»[اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاءِ كَيْفَ يَشَاءُ وَيَجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ ۖ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ]
بر اساس این آیه بارش باران محصول مستقیم تصادف و یا فعل و انفعالات جوی نیست؛ بلکه آنچه ما با نگاه طبیعت گرایانه دلیل بارش باران می دانیم اسباب و عللی هستند که به دست خدا آفریده شده اند و جز با مشیت و اراده مستقیم او عمل نمی کنند. خدا «می فرستد»، خدا «می گستراند» و خدا «برمی گزیند» که کجا ببارد و کجا نبارد؛ پس خشکسالی نیز بی اذن او نیست. در منطق توحیدی، قحطی هم رحمتی در لباس هشدار و ابزاری از ابزارهای مربی گری خداست. باران نشانه آشتی زمین و آسمان است و خشکسالی، نماد قهر و غفلت انسان.
در نگاه توحیدیِ شیعی ما می آموزیم که تمام هستی برای انسان آفریده شده و خدا از آفرینش جهان مرادی جز رسیدن انسان به عبودیت نداشته است. عبودیت به معنای حرکت به سمت هدف خلقت انسان یعنی همان رسیدن به مقام بی نهایت و جاودانه بودن است. ما این نگاه توحیدی را در مقالات مدرسه انسان شناسی به طور مبسوط توضیح داده ایم و در اینجا تنها به این حد بسنده می کنیم که رسیدن به این مرتبه که آرزوی ناشناخته اما دیر آشنای تمامی انسان هاست؛ جز با قرار گرفتن تحت مربی گری خداوند در باشگاه دنیا و با الگوگیری از امام که متخصص معصوم حرکت در مسیر عبودیت است؛ ممکن نخواهد شد. پس پشت پرده آنچه که ما به عنوان جهان می بینیم، قوانین، مسیر و مراحل دیگری در جریان و دست اندکار است تا تمامی انسان ها فرصت رسیدن به این درک و نگاه از خود را پیدا کنند. با این توضیحات در می یابیم که باریدن یا نباریدن باران هم یکی از ابزارهای خدا برای مربی گری انسان و یادآور مسیر عبودیت خدا به اوست.
ارتباط میان بارش باران و استغفار در قرآن
در دو نقطه از قرآن، پیوند مستقیم میان استغفار و نزول باران بیان شده است: در گفتگوی حضرت نوح (ع) با قومش و در دعوت حضرت هود (ع) به قوم عاد .هود علیه السلام فرمود: «وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ؛ ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آن گاه به سوی او بازگردید، [تا] برای شما باران فراوان و پی در پی فرستد و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید، و مجرمانه روی [از حق] برمگردانید.»[آیه 52 سوره مبارکه هود]
«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا * ؛ پس [به آنان] گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره بسیار آمرزنده است. تا بر شما از آسمان باران پی در پی و با برکت فرستد، و شما را با اموال و فرزندان یاری کند، و برایتان باغ ها و نهرها قرار دهد»[سوره مبارکه نوح آیات 10 و 11]
در هر دو آیه، خدا باران را نتیجه مستقیم استغفار و توبه جمعی معرفی می کند. «یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْكُمْ مِدْراراً» یعنی باران پیاپی و رحمت مستمر. اما شرط این نزول پیاپی رحمت نه فقط دعا، بلکه استغفار قلبی و اصلاح مسیر است. استغفار در این آیات، به معنای طلب مغفرت صرف نیست، بلکه «تغییر جهت از خطای گذشته به سوی حق» است؛ زیرا مغفرت الهی فرع بر ترک گناه و بازگشت به مسیر ربوبی است. پس آیه در واقع می گوید: اگر مردم راهشان را عوض کنند و به مدار حق بازگردند، خداوند نظام رحمت را دوباره به جریان می اندازد. در تفسیر نور می توانیم این نکات را پیرامون آیه 52 سوره هود مشاهده کنیم:
«1. استغفار و توبه از گناهان، واجب است. اسْتَغْفِرُوا … تُوبُوا
2. استغفار از گناهان، مقدمه بازگشت به سوى خداست. اسْتَغْفِرُوا … ثُمَّ تُوبُوا
3. استغفار و توبه فردى، سرنوشت جامعه را عوض نمى كند، بلكه جامعه بايد متحول شود تا امداد الهى سرازير گردد. يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا … تُوبُوا … يُرْسِلِ
4. اعمال و عقايد، در رويدادهاى طبيعى مؤثرند. تُوبُوا … يُرْسِلِ (قوم عاد به خاطر شرك و گناه، به كمبود و خشكسالى گرفتار شده بودند)
5. عوامل طبيعى، ما را از توجه به اراده الهى بازندارد. «يُرْسِلِ السَّماءَ»
6. نظام و حكومت اسلامى اگر خواهان توسعه اقتصادى است بايد طرح هاى معنوى را در جامعه توسعه دهد. تُوبُوا … يُرْسِلِ السَّماءَ
7. جزاى دنيوى توبه و بازگشت به سوى خدا، ثروت و قدرت است. تُوبُوا … يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً …»[تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم]
استغاثه برای باران؛ تجلی توبه جمعی
در نگاه شیعه، دعا سه مرتبه دارد: دعا، تضرع، استغاثه؛ دعا، زبان خواستن و ارتباط با غیب است، تضرع، زبان نیاز و استغاثه، فریاد اضطرار است. وقتی انسان در برابر بن بست های طبیعی، سیاسی یا اخلاقی به نقطه بی قدرتی می رسد و از عمق جان از خدا مدد می خواهد، به مقام استغاثه رسیده است. استغاثه برای باران، فقط درخواست آب نیست؛ اعتراف به نیاز مطلق است.
این همان معنایی است که قرآن به ما آموخت. خشکسالی زمانی پایان می یابد که آحاد یک ملت، همگی بپذیرند که راهی را نادرست رفته اند؛ وقتی که استغاثه، از حد ذکر و دعا بگذرد و به توبه اجتماعی تبدیل شود. در نگاه توحیدی هر لحظه از زندگی ما و هر اتفاق وسیله و ابزاری برای تربیت توحیدی توسط خداوند است و خشکسالی هم از این قاعده مستثنی نیست. خشکسالی، قهر بی منطق طبیعت نیست؛ بلکه زبان هشدار الهی برای بیدار کردن دل های غافل است. خدا گاهی درهای زمین را می بندد تا چشم ها به آسمان باز شود.
در سوره اعراف آمده است: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ؛ و بی تردید ما به سوی امت هایی که پیش از تو بودند [پیامبرانی] فرستادیم؛ پس آنان را [هنگامی که با پیامبران به مخالفت و دشمنی برخاستند] به تهیدستی و سختی و رنج و بیماری دچار کردیم، باشد که [در پیشگاه ما] فروتنی و زاری کنند.»
«بأساء» و «ضرّاء» در این آیه به معنای فشارهای طبیعی و اقتصادی ؛ یعنی بلا و قحطی هستند. خدا انسان ها را به رنج می افکند، تا شاید بیدار شوند و استغاثه کنند؛ اگر در دل خشکسالی و بلا، قوم تضرع صورت نگیرد، آن بلا به نقمت تبدیل می شود. اما اگر از دل بلا، توبه و استغاثه برخیزد، همان بلا کلید رحمت می شود؛ پس خشکسالی دشمن ما نیست؛ معلم ماست. خدا از طریق زمین تشنه، می خواهد تشنگی روح ما را یادآور شود و استغاثه، همان لحظه ای است که انسان غافل دوباره شاگرد خدا می شود.
ابعاد فردی و اجتماعی استغاثه برای باران
در نگاه قرآن، رابطه میان اعمال انسان و نظام طبیعت، رابطه ای واقعی است، نه نمادین. ظلم و گناه، فقط روح انسان را آلوده نمی کند؛ بلکه توازن عالم را نیز می شکند. بنابراین، فساد اخلاقی، اقتصادی و قضایی جامعه، بر جریان رحمت طبیعی هم اثر می گذارد. ربا، ظلم، اسراف، تبعیض، و بی عدالتی در حکم همان موانع معنوی هستند که ابر رحمت را متوقف می کنند.
از این منظر، استغاثه برای باران، یعنی بازسازی پیوند میان فقر بندگان به درگاه خدا و رحمت آسمانی. نماز باران ـ آن گونه که در فقه شیعه آمده ـ تجسمی از این بازگشت جمعی است: زن ها از فرزندان جدا می شوند، لباس ها وارونه می شود، اشک ها جاری می گردد و مردم با صدای واحد می گویند: « اللَّهُمَّ اسْقِنَا الْغَیثَ»[بارخدایا، ما را به باران سیراب ساز. دعای 19 صحیفه سجادیه] اما اصل ماجرا نه در هیئت ظاهری، که در نیت باطنی این توبه است. نماز باران موفق، آن است که قبل از رفتن به صحرا، دل ها از کینه و اسراف شسته شده باشند. در منطق قرآن، همه عالم در مدار رحمت می چرخد و وقتی انسان از این مدار خارج می شود، آسمان هم خشک می شود و بازگشت انسان به استغفار، همان بازگرداندن زمین و آسمان به مدار حیات است.
استغاثه برای باران، در ظاهر طلب آب است، اما در باطن، اعترافی جهانی به توحید است: اعتراف به اینکه مالک هیچ چیز نیستیم. خدا، علت العلل است و هیچ سببی جز با خواست او کار نمی کند. خشکسالی، صحنه بیداری انسانِ مغرور است و باران، لبخندِ خدا پس از توبه بنده.
امروز جامعه ما بیش از هر زمان دیگری به استغاثه برای باران نیاز دارد؛ نه تنها برای پر شدن سدها، که برای باز شدن دل ها. خدا در آیه 13 سوره نوح بلافاصله پس از بیان قوانین مربوط به رفع خشکسالی با استغاثه برای باران می فرماید: « مَا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا؟ شما را چه شده که [ربوبیت خدا را نفی کرده و در نتیجه از بندگی اش دست برداشته و] به عظمت و بزرگی خدا امید ندارید؟»
این تلنگری به انسان مغرور است که گمان می کند کلیدهای آسمان و زمین را در اختیار دارد و فکر می کند، می توان با ابزار سیاست، علم و مدیریت، بدون بازگشت به خدا زمین را زنده کرد. وعده خدا برای نزول باران، برکت و رحمت هنوز پابرجاست، اما شرطش همان است که قرآن گفته: « اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ ».
باران در منطق قرآن، «رحمت نازل شده» است و استغاثه برای باران، «رحمت برخاسته از دل انسان» میان این دو، رابطه ای زنده و دوطرفه برقرار است: وقتی دل ها توبه می کنند، آسمان لبخند می زند. باور کنیم که خدا با زبان اسباب و علل با ما سخن می گوید تا یادمان بیاورد که هیچ سببی مستقل نیست و هیچ تشنگی ای جز با بازگشت به او سیراب نمی شود.
افزودن دیدگاه جدید