ابعاد نو اندیشی شهید صدر

عبدالجبار رفاعی (1333)
آیة الله سید محمد باقر صدر

ناتوانی و کاهلی اندیشه اسلامی در تولید اندیشه و راهکار، ریشه های تاریخی بسیاری دارد که پژوهش گران مسلمان آنها را از دوره های انحطاط به ارث برده اند. گاهی نیز ضعف در تولید و ابلاغ، به دلیل به فراموشی سپردن بزرگان ساحت اندیشه اسلامی و تولیدات شگرف آنان است. امروزه اسلام گرایان و اندیشمندان عرصه اسلامی، به جای ارج نهادن به دستاوردهای ارزشمند اندیشمندان معاصر و ادامه راه ایشان و راه دادن آن اندیشه های سترگ و ماندگار در فرایند اندیشه خویش، راه سلف را پیش گرفته و چونان همفکران خود در آن زمان و سامان، تنها از انحطاط و عقب ماندگی سخن می گویند و دوره های پر بار کهن بوستان اندیشه اسلامی را از یاد برده اند.
امام شهید سید محمد باقر صدر (زاد: 1933)، از شمار آن الگوهای بارز و فقیهان نو اندیش و نو آوران مصلح است که بسیاری اسلام گرایان در دستاوردها و نوآوری هایش تأمل نکرده و عالمانه عصاره اندیشه اش را بررسی نکرده اند. شهید صدر از برجسته ترین تجدید گرایان عرصه اندیشه اسلامی در قرن گذشته است.
آنچه در پی می آید، پژوهش های عبدالجبار رفاعی درباره روش شهید صدر در تجدید اندیشه اسلامی است. رفاعی، فصل های سه گانه این پژوهش را از سال 1415 تا 1417 هجری قمری در آورده است .
رفاعی، در پی تبیین تمامی نوآوری ها و تولیدات فکری صدر نبوده است، بلکه آن گونه که خود می نویسد: تنها شِمایی کلی از اندیشه تجددگرای شهید داده است؛ نه بحث تفصیلی؛ بدین معنا که سه فصل پژوهشی کتاب، سه مدخل روش شناختی برای ورود به اندیشه شهید صدر و برگرفتن از دریای ابداع خیزش فکر وی برای بالندگی اندیشه اسلامی و باز سازی علوم اسلامی و نو سازی و فعال سازی معارف اسلامی است.

مکتب شهید صدر

مظلومیت شهید صدر، تنها به زندگی، سختی ها و شهادتش پایان نمی یابد، بلکه حتی در زمان حیات، بسیاری سنت پرستان به مبارزه علیه او به پا خاستند. پس از شهادت صدر، اگر چه جای خالی او و نظریات اساسی و ابداعی اش احساس شد؛ اما به جای پرده برداری از گوهر و نظام های ارزشی پروژه هایش، تنها جنبه های سیاسی و ایدئولوژیک وی نمایان شدند و جز نویسندگانی چند، کسی به بررسی آثار و افکار او کمر همت نبست.
سید کاظم حائری، شاگرد سید محمد باقر صدر، در دیباچه مباحث الاصول (که تقریرات درس استاد شهیدش است)، به مکتب و مشرب فکری صدر نظر افکنده است.1 نیز برخی پژوهشگران عرصه های دینی «پژوهش هایی در باب زندگی و اندیشه محمد باقر صدر» به رشته تحریر در آورده اند.2
همچنین مجله «قضایا اسلامیة» در یک شماره، محور بحث خود را «خوانشی در ابعاد بنیادی» امام شهید صدر قرار داده بود.3
واپسین کتاب که به گونه ای مناسب و کامل به فراز و نشیب های زندگی و اندیشه صدر نظری می افکند، کتابی است که یکی دیگر از شاگردانش، یعنی شیخ محمد رضا نعمانی به زیور طبع آراسته است. جز این سه کتاب و یک مجله ـ در نگاه رفاعی ـ پژوهش های استوار، کامل، شایسته و پیوسته ای درباره برخی پروژه های نا تمام فکری صدر و نمایاندن ویژگی ها و برجستگی های مکتب فکری و ارزش های اندیشه اش انجام نپذیرفته است.
نویسنده در بخش نخست، به عواملی اشاره می کند که نبوغ فکری صدر را رقم زده اند. این نبوغ، از زبان اساتید و هم بحث های وی نقل شده اند. این انسان ربانی از ویژگی های بزرگی بهره می برد که شخصیت وی را برجسته ساخته است؛ اخلاص در رفتار، عبادت، جهاد، فروتنی، عدم تمایل به القاب و عناوین، زهد و بی اعتنایی به دنیا و قناعت و رعایت کردن احوال تهیدستان، اقوال را به جامه اعمال زیور بخشیدن، مهر و ایثار، حتی نسبت به زندانبانان (شهید صدر در رجب 1399 هـ دستگیر و زندانی شد)، صبوری و بردباری در برابر تهمت ها، تبلیغات و شایعه پراکنی ها که سال 1380 هـ اوج آنها بود و...
درگیر و دار این فضا و قضا، صدر از حرکت و پویایی باز نایستاد و به تلاش برای گسترش مکتب فکری خود ادامه می داد. آغاز قرن بیستم میلادی، سر آغاز خود باختگی در برابر پیشرفت های علمی و فناوری غرب بود. تلاش اسلام گرایان در آن برهه، بیش از همه، استناد به دیدگاه ها و فرضیه های رایج در غرب بود و محک زدن مفاهیم اسلامی به سنجه غربیان. تلفیق میان میراث و دارایی خود با برخی دستاوردهای غرب در آن زمان بالا گرفت. با پیدایش اندیشمندان بلند نظری همچون شهید صدر، روند غرب شیفتگی از تک و تا افتاد. این اندیشمندان و پیشگامان اصالت، جایگاه عقل اسلامی را جانی دوباره بخشیدند و قرآن کریم و سنت شریف، میراث اسلامی و بنیادهای ذاتی اسلام راستین را مشعل راه خود قرار دادند نشان بارز این گروه، دعوت به اصالت و ریشه های «خودی» بود و در بخش تولید، باز سازی علوم اسلامی را به ارمغان آوردند.
آن دم که سطحی اندیشی و ساده انگاری بر نوشته های بسیاری اسلام گرایان سایه افکنده بود، صدر به پژوهش های ژرف و شگرفی روی آورد و مشکلات امت اسلامی و علل ناکامی ها را بررسی کرد و میراث و متون مقدس را موشکافانه کاوید و دیدگاه هایی نو ابداع کرد که با روح نیازهای زمانه هم راستا بود.
شهید صدر، اندیشه را به خدمت نیازها و قضایای آدمیان به کار بست و در این میان فلسفه را از حال و هوای تجریدی و نظری اش بیرون آورد و برای نشان دادن پیوند فلسفه با زندگی اجتماعی انسان ها کوشید. کتاب «فلسفتنا» (فلسفه ما) که از نخستین نوشته های ارزشمند وی است (1959 م)، حاصل این تلاش بود.
صدر در این کتاب، به تحلیل مشکلات و علل نا به سامانی ها پرداخت و از پاسخ ها و راهکارهایی که انسان در گذر تاریخ به کار گرفت، سخن راند. نیز ناکامی این راهکارها را بیان داشت و دست آخر، به راه حل های دین اسلام اشاره کرد. بی گمان، برای نخستین بار بود که یک نویسنده و فلسوف مسلمان به بررسی مسایل اجتماعی همت می گمارد و قضایای جامعه را مدخلی برای بحث فلسفی قرار می دهد. شهید صدر در هر باب که می نگاشت، طرحی نو در می افکند و ابدعی داشت.
ابداع اندیشمندان را می توان در پنج گونه خلاصه کرد: گاهی این نوآوری، ادامه راه نو آوران پیشین است و کوشش برای پایان دادن و سامان بخشیدن به پروژه های نا تمام گذشتگان و ارائه تفسیر و تبیینی نو برای برخی مفاهیم و مقولات کهن، گاهی نیز بازسازی بخش هایی از دیدگاه های پیشگامان است. نوع دیگر نوآوری، بیان و تحلیل پدیده ها و مسایل از منظری دیگر، با برهان ها و روش های متفاوت است؛ گاهی هم دسته بندی و جمع آوری پاره ای میراث در یک منظومه هماهنگ. نوع پنجم نوآوری، ابداع و ابتکار، راه های نوبینی برای اندیشیدن است که از رهگذر آنها به نتایجی متفاوت با دستاوردهای سلف رهنمون کنند. شهید سید محمد باقر صدر در همه این زمینه ها نوآور بود.

الف. ابداع در علم کلام

همزمان با آغاز نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی، همهمه های فراوانی در سراسر بلاد اسلامی بالا گرفت که باز بینی در منظومه موروث علم کلام و علوم اعتقادی را خواستار شده بود. سید جمال الدین اسد آبادی نخستین کسی بود که بر ضرورت تغییر دیدگاه های کهن این باب تاکید کرد و پس از او شاگردانش و اندیشمندان دیگری همچون عبدالرحمن کواکبی، در کتاب «توحید، بنیاد آزادی است» راه جمال الدین را پیش گرفتند. کواکبی اگر چه شاگرد جمال الدین نبود، اما به گسترش این ضرورت پرداخت و به عکس محمد رشید رضا، شاگرد اسد آبادی راه را بر این پروژه بست، باب نوآوری در علم کلام سالیان درازی غنود و چشم به راه علامه سید محمد حسین طباطبایی بود. پس از چند سال، یعنی در میانه دهه شصتم قرن بیستم، شهید صدر از «علم کلام نوین» سخن به میان آورد. صدر در اینجا نیز از راه های پیشنهادی پیشینیان فراتر رفت و راهی را پیش گرفت که با حیات روز مره آدمیان هماهنگ تر باشد.

ب. ابداع های تفسیری شهید صدر

از آغاز پیدایش روش ها و شگردهای تفسیر در قرن اول هجری، روش تفکیکی، یگانه روش تفسیری بود؛ در حالی که پیشرفت جدید جهان، به ویژه در گستره اجتماعی و دولت، شیوه های نوینی در تفسیر می طلبید که به نیازها و یافته ها و رویکردهای فکری و حیاتی نو پاسخ گوید و از دیدگاه های پراکنده نسبت به حقایق قرآنی فراتر رود. به گفته شهید صدر، از آنجا که فهم تفکیکی آیات قرآن، «تنها به فهم این یا آن بخش بسنده می شود، غالباً از فهم جزئی آیات فراتر نمی رود و حاصل این دریافت ـ حداکثر ـ رسیدن به مجموعه ای از مدلولات قرآن کریم است که این دریافت نیز خود جزئی است، بدین ترتیب در این ساز و کار، ما اگر چه به منظومه فراوانی از معارف و مدلولات قرآنی دست می یازیم، اما این داده ها پراکنده بوده، از انسجام و ارتباط درونی بهره نمی برند... دست آخر نمی توان از این مجموع و مجموعه ها، به نظریه و دیدگاهی قرآنی برسیم که در هر زمینه از گستره های زندگی کار آمد باشد». 5
اگر چه نخستین جرقه این رویکرد تفسیری با تلاش های دکتر محمد عبدالله دراز همراه بود؛ اما دستاوردهای شهید صدر در قالب نظری و چار چوب روشمند کامل تری پدیدار شد. محمد عبدالله دراز، پایان نامه دکترای خود را در فرانسه به پژوهشی پیرامون نظریه اخلاقی در قرآن کریم و مقایسه آن با دیدگاه های اروپایی اختصاص داد و نخستین گام را در تطبیق دیدگاه های اسلامی و غربی برداشت. دکتر دراز طرح خود را «تفسیر منطقی» نام نهاد که همان «تفسیر موضوعی» شهید صدر است.6

ج. نوآوری در اصول فقه

شیخ انصاری در نگاه شهید صدر، پیشگام مرحله سوم بالندگی علم در جهان اسلام است پس از توقف راه تکاملی اصول فقه، شیخ انصاری در قرن سیزدهم هجری به احیای این علم پرداخت. آخوند خراسانی و میرزا محمد حسن شیرازی، راه استادشان را پیش گرفتند. پس از آخوند خراسانی، شاگردانش یعنی شیخ محمد حسین اصفهانی، شیخ محمد حسین نائینی و آقاضیاء عراقی، آرا و دیدگاه های ارزشمندی مطرح کردند. شهید صدر، شاگرد آیت الله خویی بود و آیت الله خویی از سه استاد خود بهره گرفته بود. از ابداعات شهید صدر می توان از این موارد یاد کرد:
یکم. نظریه ای نو در تفسیر احکام ظاهری.
دوم. پی ریزی دیدگاهی مشخص دقیق، درباره سیره متشرعه و سیره عقلا.
سوم. نظریه تعویض در علم رجال که این مبحث را در حجیت خبر واحد بیان کرده است.
چهارم. نظریه حق طاعت در برابر نظریه قبح عقاب بلابیان .
پنجم. نظریه «القرآن الاکید فی الوضع» درباره رابطه وضعی میان الفاظ و معانی و کیفیت دلالت لفظ بر معنا.
ششم. بطلان حکومت اصول بر یک دیگر، آن گاه که در نتیجه یکسان باشند.
هفتم. امکان ورود ترخیص در همه جنبه های علم اجمالی.

د. ابداع در فلسفه و منطق

شهید صدر «رسالة فی المنطق» را در آغاز دهه دوم زندگی پر بارش به رشته تحریر در آورد. وی، فلسفه اسلامی را به پیشنهاد استادش خویی خواند. اسفار اربعه را نزد شیخ صدرا بادکوبه ای (به مدت پنج سال) فرا گرفت. صدر، در نیمه دهه سوم عمر خود، کتاب سترگ «فلسفتنا» را نگاشت.

نظریه پردازی های شهید صدر

در سده های پیشین و همزمان با تلاش غرب برای پی ریزی نظامی معرفتی متفاوت از گذشته اش و اکتشاف طبیعت، عقل اسلامی به انجام کارهای کم ارزش و نگارش آثار بیهوده مشغول شده بود؛ رساله ای در خواب فرشتگان و رساله ای در ازدواج جن.
هر نسل و دوره سهمی در غنی سازی تجربه بشری و مشارکت فعالانه و خلاق در بالندگی درخت تاریخ داشت. در عصر حاضر، برخی اندیشمندان مسلمان، به کارهایی مبادرت ورزیدند و طرح هایی پی افکندند و راه هایی فرا پیش انسانیت نهادند که از فضای محدود و بسته گفتمان اسلامی معاصر فراتر است. مالک بن نبی و محمد باقر صدر از نمونه های والای تجدید فکر اسلامی در عصر حاضراند.
برای نمونه شهید صدر توانست از هم و غم های دیرینه و فراوان اسلامگرایان فراتر رود و برای حل دشواره های موجود در جوامع اسلامی تلاش کند. وی مکاتب و روش های غربی را بررسی کرد. سپس به تحلیل، تفکیک، نقد و رد سازنده آنها پرداخت؛ بدین معنا که منظومه معارف غرب را فرزند محیط و تاریخ ویژه غرب قلمداد کرد. وی از لابه لای این پروژه معرفتی متکامل، اعتبار جایگاه «خود» را باز گرداند و عقده خود کوچک بینی پاره ای پیشگامان اصلاح در قرن نوزدهم را سرکوب کرد و «دیگری» را محکوم تاریخ خود ـ و نه فراتر از تاریخ ـ معرفی کرد.
شهید صدر بنیانگذار یا دست کم ادامه دهنده راه بنیانگذاران گفتمان اسلامی نوین بود که تلاش وی، تنها به نقد روشمند اندیشه غربی پایان نمی یابد. وی همگامی تمامی امت اسلامی را برای پیشبرد اهداف و پیشرفت اسلام و مسلمانان خواستار بود: «سیر امت اسلامی یکسره شرط بنیادین رسیدن به هرگونه رشد و بالندگی و نبرد علیه عقب ماندگی است، زیرا حرکت و تلاش امت از بالندگی و ترقی خواهی آن نشان دارد، اگر امت رشد نکند، نمی تواند از ساز و کار توسعه بهره مند شود. تجربه اروپایی های معاصر، خود گونه ای بیان تاریخی این حقیقت است و... اروپا بدون همگامی مردم و جوامع خود، هیچ گاه نمی توانست، به این دستاوردهای اقتصادی نائل آید»7.
شهید سعید آیت الله صدر، مبارزه با قهقرا و واپس روی امت را با همیاری خود امت گره می زد و هماره شعور و روان و تاریخ و فراز و نشیب های زندگی مسلمانان را برای پشت سر نهادن عقب ماندگی در نظر داشت.
آنچه صدر برای یافتنش تلاش می کرد، بیرون آوردن دیدگاه های ناب اسلام درباره تاریخ، اقتصاد، سیاست و جامعه بود و در این مقام، افق های فراوانی گشود که در این زمینه ها جز اندیشمندانی اندک، کسی از او پیشی نگرفته بود صدر در کتاب «اقتصادنا» وظیفه اندیشمندان اسلامی را اکتشاف و استخراج می شمارد، نه بدعت؛ بدین معنا که همه چیز در نهاد اسلام نهفته است و ما به عنوان مومنان به این دین، نباید چونان غربی ها مکتب هایی چون سرمایه داری و مارکسیسم ابداع کنیم. در سایه همین نگاه نو بود که وی توانست، از مشکلات و موانع روش ها و شیوه های اندیشمندان گذشته روشی که او پیش گرفت، پژوهش تمام جنبه های یک سوژه است؛ نه بررسی تفکیکی و جدا نگرانه؛ برای نمونه وی حتی نسبت به زندگی و تاریخ امامان شیعه (علیهم السلام) نگاهی متفاوت داشت: «رویکردی که زندگی هر امام را در نظر گیرد و تاریخ حیات آن معصوم را به مثابه یک پدیده کلی و نه جزئی بنگرد. امامان را یک کل واحد و پیوسته برشمارد و از نشانه ها و اهداف مشترک این کل سخن بگوید... می توان با کلی نگری به زندگی امامان معصوم، به دستاوردهای تازه ای دست یازید که جزئی نگری از آنها بی بهره است، زیرا با دید شمولی و کلی می توان به پیوندهایی پی برد که میان رفتار امامان وجود دارد».8
دیدگاه شهید صدر
، حتی نسبت به احکام شریعت متفاوت بود. وی این احکام را به چهار گروه تقسیم می کند:
الف. عبادات؛ طهارت، نماز، روزه، اعتکاف، حج، عمره و کفارات.
ب. اموال، که خود بر دو گونه اند:
1. اموال عامه: هر مالی که مصلحت عام را در پی داشته باشد؛ مانند زکات و خمس.
2. اموال خاصه: اموال آحاد امت.
پ. رفتارهای خاص: هرگونه رفتار فردی تک تک توده مردم که با پرستش خدا یا مسایل مالی پیوندی نداشته باشد.
ت. رفتارهای عام: رفتار ولی امر در زمینه های حکم، قضاوت، جنگ و همه روابط بین المللی. در این باب ولایت عام، قضاوت و شهادت، حدود و مسایلی از این دست داخل می شوند.
شاید بارزترین نمونه روش نوین صدر در تفسیر قرآن آشکار شده باشد. شهید صدر به این رویکرد موضوعی، در درس هایی اشاره کرد که برای شمار فراوانی از طلاب علوم اسلامی در نجف اشرف (1399 هـ) القا کرد.
به گمان رفاعی، این شیوه را می توان نخستین تلاش برای ایجاد رویکردی نو در تفسیر قرآن کریم بر شمرد. نوآوری در شیوه تفسیر گر چه پیش از صدر با عبدالله دراز آغاز شده بود؛ اما شهید صدر نظریه ای استوار و متکامل در این زمینه ارائه کرد. البته رفاعی اعتراف می کند که بر آن نیست تا اعلام دارد، شهید صدر در روش خود حتی برای پرسش های آینده، راه حل هایی آماده دارد، زیرا هم اصول فقه دانشی تکاملی است و از حرکت و پویایی باز نمی ایستد؛ بدین معنا که میان رشد و بالندگی فقه و اصول، کنش و واکنش، و داد و ستد متقابل وجود دارد؛ آنجا که فقه آفاق جدیدی فتح می کند، اصول فقه پاسخ می گوید و آن افق ها را در می نوردد و راه غلبه بر مشکلات شیوه پاسخ گفتن به معضلات و پرسش ها را می یابد. تجربه فقهی پا به ناشناخته ها می گذارد و عقل اصولی است که به ابتکار و بنیان قواعد نوین کمر همت می بندد. 9
واقع بینی شهید صدر از نشانه های برجسته اندیشه وی بود. همه چیز در نگاه او، با واقعیت های اجتماعی گره خورده بود؛ از این رو از نظر او همه چیز در افق واقعیت رها می شد و خود را عیان می ساخت. این واقع بینی صدر را به سوی شیوه ای متفاوت رهنمون ساخت.
هم و غم بزرگ صدر یافتن یک نظریه بود که از دیدگاه آن به نظریه ای قرآنی در باب نبوت و اقتصاد و سنت های تاریخی و آسمان و زمین رسد. وی با مقدس شمردن همه میراث مخالف بود، زیرا این تقدیس دست و پای اندیشه را می بندد؛ بدین معنا که گویی همه پاسخ ها در کتب سلف آمده اند و نقش ما پاسبانی و نگهبانی از میراث است؛ نه نقد و نقب زدن به میراث و برانگیختن عناصر آن و فهم نص مقدس (قرآن کریم و سنت) در فضای حیاتی متجدد.
متاسفانه پس از شهادت صدر، کسانی یافت نشدند که روش ها و راه هایی که وی پیش گرفت یا پیشنهاد کرد، ادامه دهند.

نو سازی در علم کلام

علم اصول دین یا آن گونه که شایع است «علم کلام» دانشی است که همگام با پیدایش اسلام، در دامان این دین پرورش یافت. علم اصول دین، به لحاظ تاریخی دو وظیفه داشت؛ یکی علمی و دیگری نظری. اگر چه در آغاز بعد علمی علم اصول دین بود که بر بعد نظری فائق آمد؛ اما مسلمانان هر چه بیش از عصر محمدی (ص) و علوی فاصله می گرفتند، از روح قرآن دور می شدند و آن دم که علم اصول دین نام علم کلام گرفت، وظیفه بنیادین خود را از کف نهاد و ژرفا بخشیدن به ارتباط با خداوند متعال، جای خود را به مباحث نظری داد.
این گسست شدید میان کارکردهای عملی و نظری را می توان در نوشته ها و تلاش های متکلمان دوره های متفاوت ملاحظه کرد که تنها به چند محور نظری بسنده می کردند:
1. تبیین اصول عقاید اسلام، مرزبندی دین اصول و مشخص کردن حدود و محدوده آنها در برابر اصول عقاید ادیان دیگر.
2. برهان آوری بر باورهای دینی با تکیه بر قیاس ارسطویی و تلاش برای افزایش میزان ادله و بیان این براهین از رهگذر روش های گوناگون.
3.رد شبهات و مبارزه با مشکل آفرینی های عقیدتی دشمنان.
بدین سان بعد عملی علم اصول دین، به نظریه پردازی و برهان آوری فرو کاست؛ در حالی که مسلمانان نیمه دوم قرن نخست هجری، از این دانش سترگ برای توجیه موضع گیری های سیاسی و به کارگیری این دانش برای راه اندازی توده مردم در چالش ها استفاده می کردند.
کاستی ها، کوتاهی ها و ناتوانی های مسلمانان در گذر زمان، آنجا عیان می شود که به فراز و نشیب علم کلام کهن اشاره کنیم. تنها با بیان مشکلات علم کلام کهن است که می توان، به تعریف روش درستی پرداخت که در چشم انداز آن، علم اصول دین را دریافت کرد و از نقش پیشگامان اصلاح ـ از جمال الدین تا صدر ـ در این زمینه آگاهی یافت. این کاستی ها عبارت بود از:
یکم. بی گمان، نبوت پدیده ای الهی است که ایمان را در زندگی آدمیان به بار می نشاند و از طریق ادغام نظری به عملی و جدا نکردن توحید نظری از رفتاری، زندگی انسان را از پویایی سر شار می کند. اسلام برای رها کردن عقل انسان مسلمان از بند باورهای تاریک کهن پدیدار شد؛ ولی علم کلام که سازه های ایمانی را از رهگذر منطق ارسطویی باز تولید کرد، نه تنها به ژرف کردن هر چه بیشتر بعد نظری دامن زد، بلکه عقیده و ایمان را از عمل جدا ساخت و مفاهیم عملی و رفتارهای، ایمانی را به مفاهیم ذهنی و تجریدی چندی تبدیل کرد و جامه عمل را از نظر جدا ساخت.
دوم. با افزایش شمار مسلمانان و انفتاح جهان اسلام بر ملل و نحل دیگر، علمای کلام تلفیق هایی دست و پا کردند که با روح اسلام آشنایی و نزدیکی نداشت. علم کلام ـ تا ظهور خواجه نصیر الدین طوسی ـ دچار رکود شد. شکاف میان باور و واقعیت افزایش یافت و هر چه بیشتر بر پیشرفت و شکوفایی جهان بشری افزون می شد، باورها کم فروغ تر می گشتند، زیرا همه چیز، جز اندیشه های ایمانی و باورها، در حال تکاپو، دگرگونی و پیشرفت بود. این گسست چشم به راه جنبش احیای دین در عصر ما و رهبری امام خمینی بود و روح انقلاب و پویایی در زندگی مسلمانان دمیده شد.
سوم. در گیر و دار گذشته، مسایل فلسفی بر ساحت علم کلام چیره شدند و بیش از دو سوم علم کلام را مسایلی همچون وجود و عدم، ماهیت، علت و معلول، جوهر و عرض، امکان و وجوب و قدم و حدوث پر کرده اند. علم کلام نیازمند روح توحید قرآنی است، تا از چنبره مقولات فلسفی خلاصی یابد .
چهارم. روش علم کلام کهن، با روش قرآنی ناهمگون است. علت این امر گسست باورها از جهان واقع است و سیر عقل کلامی در هزار توی تجرید و نظر.
نقطه مبدئی که علم کلام از آن آغاز می کند، اثبات اصل وجود و برهان آوری بر واقعی بودن اشیاست و از آن پس، به اثبات وجود خدا و سایر مسائل عقیدتی روی می آورد؛ در حالی که قرآن ایمان به وجود خدا را کار فطرت می داند: «فطرة الله التی فطر الناس علیها». فطرت از نگاه قرآن، گرایش درونی به سوی خالق هستی است؛ اما نزد متکلمان با گروه خوردگی و در هم تنیدگی عقل و برهان و اشکالات و رد شبهات همراه بود. هدف قرآن از برهان آوری، برانگیختن فطرت و سرشت آدمی و بیدار کردن عقل از تطاول حجاب هاست.
از سوی دیگر، علم کلام کهن ابزار قیاس ارسطویی را به دست گرفته بود و در دریای تجرید نظر روز گار می گذارند و از هستی و افق های گشاده دور مانده و بدین سان از روش قرآن در بیداری فطرت و راهنمایی عقل فاصله گرفت؛ ساز و کار استدلال، بنا بر شیوه قرآنی بر استقرا و هدایت عقل انسان به سوی سیر در آیات آفاق و انفس است؛ در حالی که اسلوب علم کلام کهن، محدود ساختن عقل در دایره مفاهیم نظری و حایل شدن میان عقل و طبیعت و واقعیت های گرداگرد آدمی است.
نیز، علم کلام کهن به گشودن مبحثی ویژه برای انسان همت نگماشت که جایگاه انسان را در میان سایر آفریده های خداوند مشخص سازد و از ارزش و مقام آدمیان در برابر ملائکه، جن و جز اینها سخن بگوید. این تبیین از نگاه قرآن دور نمانده بود و توحید از نگاه قرآن، رابطه میان خدا و انسان است. از این رو نمی توان میان توحید و انسان گسست آفرید، زیرا انسان همان است که توحید در قالب او ریخته می شود و یگانه راه رهایی آدمی از خدایان دروغین، تلاش پیگیر در خط توحید است. فقدان مبحث جداگانه ای برای انسان در کلام کهن، یکی از کاستی های اساسی این علم را رقم می زند.
قرآن کریم، ایمان به خدا را به گونه ای تجریدی بیان نمی دارد، بلکه هماره آن را با عمل صالح و باقیات صالحات و پاداش اخروی پیوند می زند.
عمل صالح روح ایمان است. بیش از پنجاه آیه در قرآن کریم وجود دارند که عمل صالح را دوشادوش ایمان بیان کرده است. ضرورت آراستن ایمان به جامه عمل و رفتار، در گفتار رسول خدا و امامان آمده است. شهید صدر با الهام از گفتار خدا و بزرگان دین می آورد. «هیچ گونه سلوک و رفتاری را نمی توان با اعمالی که در چار چوب ایمان و انگیزه های الهی انجام می پذیرند، مقایسه کرد؛ هر چند آن رفتارها بزرگ جلوه دهند، چرا که ارزش عمل به چار چوب ها و انگیزه های آن است؛ نه نمای بیروی و دستاوردهای آن» 10.
برخی متفکران مسلمان نیز در قرن نوزدهم به واپس ماندگی امت اسلامی پی برده بودند و ریشه های عقب ماندگی را در جدایی ایمان از زندگی روز مره و تهی شدن پیکره اجتماعی از روح ایمان و عمل بر می شمردند. سید جمال الدین اسد آبادی به این حقیقت پی برده بود و در یکی از نوشته هایش، ردی بر ملحدان، از ضرورت ایمان به عنوان پناهگاه اجتماعی و منبع سرشار روابط نیک و سازنده اجتماعی سخن به میان آورد. همچنین شیخ محمد عبده، اصلاح علم کلام را از رهگذر پی ریزی فلسفه ای نوین ضروری دانست، تا بتوان به تغییر و دگرگونی رسید.
روند اصلاح به فراز و نشیب های فراوانی دچار شد و هر یک از اندیشمندان اسلامی، همچون محمد رشید رضا، شیخ حسن البنا و اخوان المسلمین و سید قطب، به فراخور آبشخور فکری خود، سهم به سزایی در این فراز و فرود داشتند.
در زمانه ما نیز ستاره ای پر فروغ در آسمان اندیشه اسلامی درخشید و ابداع های فراوانی عرضه کرد، سید محمد حسین طباطبایی، به ویژه در تفسیر پر آوازه اش «المیزان فی تفسیر القرآن» دستاوردهایی به بار آورد که پیش از وی به وجود نیامده بود. توحید در نگاه علامه طباطبایی همان اسلام است، زیرا همه چیز مظهر توحید الهی است و بدان باز می گردد. شهید صدر نیز آفاقی نو فرا پیش اندیشه اسلامی گشود و به پرباری منظومه فکری اسلام یاری رساند.
آیت الله صدر در آثار خود قضایایی همچون روش، نظریه معرفت، باورها، قرآن و فقه را مطرح کرد و هماره در پی آن بود که به این قضایا نگاهی اسلامی بیفکند و از دیدگاه اسلام نظریه پردازی کند. از این رو از مفاهیم کهن و موروث فراتر رفت و پا در سرزمین ها و ناشناخته هایی نهاد که پیش از او کسی بدانجا نرفته بود. از نوآوری های صدر می توان به این موارد اشاره کرد:
1. صدر از شیوه کهن قیاس ارسطویی به روش استقرا روی آورد. این استقرا براساس به حساب آوردن احتمالات پی ریزی شده است. وی پس از اکتشافات مکتب و روشی نو در تفسیر، چگونگی رشد و زایش و افزایش معرفت دو نحله تجربی و عقلی را پشت سر نهاد و «مکتب ذاتی معرفت» را بنیاد کرد.
مکتب عقلی، غالباً تنها یک راه را برای رشد معرفت می پذیرد که همان زایش موضوعی است؛ در حالی که مکتب ذاتی دو راه را پیشه می سازد؛ یکی زایش موضوعی و دیگری زایش ذاتی؛ بدین معنا که می توان بخش بزرگ تر شناخت خود را در سایه و بر پایه زایش ذاتی تفسیر کرد. زایش ذاتی یعنی «امکان ایجاد شناخت و دانش بر بنیاد معرفتی دیگر، در حالی که ملازمه ای میان موضوع دو معرفت نباشد. این زایش براساس تلازم میان خود دو شناخت است؛ نه موضوع آنها... روش زایش موضوعی یگانه روش به کار گرفته شده توسط خرد، برای به دست آوردن علوم ثانوی نیست، بلکه عقل در کنار زایش موضوعی از شیوه دیگری بهره می جوید که همان زایش ذاتی است».11
البته باید افزود که صدر، تنها به کشف بسنده نمی کرد، بلکه این روش را در گستره های معرفتی فراوانی به کار بست؛ در علم اصول فقه و در مباحث علم اجمالی، تواتر، اجماع و سیره، به تطبیق روش خود پرداخت. نیز در اثبات خداوند از برهان استقرایی و احتمالات استفاده کرد.
2. صدر در عنایت به تجربه بشری و گره زدن آن با قرآن کریم، از تفسیر کهن جزئی نگر کناره گرفت و تفسیر موضوعی براساس توحید براساس توحید را به ارمغان آورد. این گونه تفسیر برد و پایه استوار است
یکم. سیر از واقعیت های اجتماعی به متن؛ به دیگر سخن، سرآغاز تفسیر، نظر افکندن و در نظر گرفتن واقعیت است؛ نه متن. در آغاز باید به بررسی مشکلات، پرسش ها و متغیرها، ظاهر و انواع واقعیت های موجود پرداخت و از آن پس، به سوی متن روی آورد. تلاش های پیش از شهید صدر از متن می آغازید و در ساحل متن پهلو می گرفت و هیچ گاه از حوزه متن بیرون نمی رفت و جهان واقع و مشکلات و تجربه های بشری را در نظر نمی گرفت.
دوم. روش ها و نگرش های پیش از شهید صدر، از متبلور ساختن یکی از مفاهیم خاص قرآن در برابر مسئله معینی فراتر نمی رفت؛ اما روش شهید در تفسیر موضوعی ساز و کاری استنباطی بود. صدر که در پی به دست آوردن وجوه ارتباط میان مدلولات تفصیلی و پی ریزی یک نظریه بود.
3. صدر پس از مشخص کردن چار چوب کلان فقه فردی و فقه جامعه و دولت از فقه فردی به فقه جامعه و دولت آمد. وی توضیح داد که کاهش و نزار شدن حجم فقه، در ابعاد موضوعی، به علت دخول دیدگاه های فردی به دیدگاه فقیه و از آن به خود شریعت است، «زیرا گاهی فقیه از منظر شخصی و مشکلات فردی به قضایا و احکام می نگرد؛ در حالی که این دیدگاه با نگرش وی به شریعت متفاوت است... .
تأثیر بخش شخصی آنجا نمود می یابد که فقیه بر آن شود، مشکلات آحاد مسلمانان را به وسیله توجیه واقعیت های موجود و تطبیق شریعت بر این واقعیت ها حل کند. تا جایی که این دیدگاه به فهم نصوص شرعی نیز گسترش یافت».12
عبدالجبار رفاعی افزون بر سخن شهید صدر در این باره می آورد: شایان ذکر است که علاوه بر چیرگی یافتن گرایش های شخصی بر مقوله اندیشیدن در باب فقه، باید از حجاب هایی یاد کرد که بر عقل فقیه سایه می افکنند و قدرت تفکیک میان گفتمان های فقهی را که در آنها امت اسلامی مورد خطاب است می گیرند؛ بدین معنا که گاهی تشریع و بیان احکام الهی برای امت، شکل تشریع برای فرد را به خود می گیرد و بدین سان برخی احکام بیانگر روح شریعت نیستند.
صدر، بر باز سازی افقی و عمودی فقه اصرار فراوان داشت، تا از یک سو همه داده های نوین جهان واقع را شامل شود و از دیگر سو، ما را به نظریه های بنیادینی که دیدگاه اسلام را عیان می سازند، رهنمون شود.
به نظر نویسنده، شهید صدر نخستین فقیه از میان فقهای مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است که از فهم حرفی نصوص فراتر می رود و به تشریع و قانون گذاری بر بنیاد مقاصد شریعت و نمایان سازی جوهره شریعت می رسد. فقه، به یاری دستان پر توان و اندیشه ناب شهید صدر زایشی نو یافت و با داده های نوین عصر، به تعامل پرداخت، زیرا تاسیس شیوه فقهی جدیدی برای درک و داد و ستد با مسایل و قضایای زندگی، بر دو پایه تکیه می زند که شهید صدر این دو را پی ریزی کرد با یکی ساختن نظریه ها و پرداختن به زیر ساخت های احکام، و دیگری روشن ساختن راه برای دریافت هر چه بهتر متون دینی در سایه درک و فهم مقاصدی.

تاثیر شهید صدر در بازسازی علم اصول فقه

اگر چه شهید صدر اثری را به مبحث اصول دین اختصاص نداد؛ اما همان یک مقدمه را که بر دیباچه رساله فقهی اش «الفتاوی الواضحة» نوشت و بر آن نام «موجز فی اصول الدین» نهاد؛ به نشانه های شیوه نوینی که در سایه اش به بازسازی علم اصول فقه پرداخت، اشاره کرده است. البته ناگفته نماند که صدر در جای جای کتاب هایش، از باور و اعتقاد سخن به میان آورده است؛ در نخستین کتاب؛ یعنی «فدک در تاریخ» که اگر چه طرحی در باب تاریخ سیاسی می نماید؛ ولی در واقع تلاشی برای مطرح کردن یک مسئله اعتقادی به نام «امامت» در لوای یک حادثه تاریخی است و نیز در کتاب «فلسفتنا» که نخستین کار بنیادین فکری صدر است، چنین مقدمه چینی می کند که حل مشکلات اجتماعی جز در چار چوب دین امکان نمی یابد و این دین همان دین فطرت است و میل انسان به توحید الهی .
نگرش توحیدی در اندیشه شهید صدر، به مجموعه ای از اصول اساسی می رسد و در کنار ابعاد دیگری قرار می گیرد که توحید، از میان همه آنها سر بر می آورد. این نگرش بر بنیادهایی استوار است:

یکم. فطرت. منبع توحید است

به نظر شهید صدر، درمان بیماری های اجتماعی بشر و حل مشکلات انسانی و رفتن به سوی پیشرفت و بالندگی هر چه بهتر و بیشتر در دورن خود آدمی وجود دارد؛ از این رو باید انسان را آماده حل مشکلات کرد. از سوی دیگر، بیان می دارد که دین، نیاز فطری انسان است؛ به دیگر سخن آنچه آدمی باید بدان مسلح شود، همان سلاح دین است. منظور صدر بی گمان ادیان توحیدی است؛ نه ادیان بشری که مصالح شخصی آنها را رقم زده است. دین در نگاه صدر، فطری است و انسان ناخواسته به سوی آن کشیده می شود. آیات قرآن نیز بر این هم اشاره می کنند: «فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن أکثر الناس لا یعلمون».13
صدر با مطرح نمودن این دیدگاه، اعلام می دارد که شرع مقدس اسلام، تشریع و قانونی واقعی است و با همه ساختارها و قوانین و اهداف انسانی مسنجم .
اسلام، چیزی بر انسانها واجب نمی کند که با درون و برون انسان و نیازهای جامعه بشری هماهنگ نباشد. همه چیز به توحید پایان می پذیرد و توحید از امور فطرت است؛ فطرت بنیاد بر پایی اجتماع توحیدی است. 14

دوم. آشتی دادن میان توحید و زندگی

نوشته های پیشینیان نتوانست ،از عهده ایجاد یک پل ارتباطی میان دو مقوله توحید و دین برآید، چرا که وظیفه علم کلام کهن به استدلال های عقلی و رد شبهات محدود شد و باورهای دینی به مشتی حقایق متافیزیکی بدل شدند که گرداگرد عقل، به جولان در آمده اند و در جهان واقع پای نمی نهند.
سید محمد باقر صدر که از این حال و هوا آگاهی کامل داشت، به تأثیر شگرف ایمان به خدا در زندگی اشاره کرده است و در کتاب «فلسفتنا»، آن دم که پیوند استوار میان فهم فلسفی جهان و مسایل اجتماعی را دریافت کرد، از دین ارتباط سخن گفت.
وی هماره بر ضرورت راه دادن باورها به دنیای زندگی تاکید می کرد. صدر در دو کتاب دیگر، یعنی «الاسلام یقود الحیاة» که واپسین کتاب وی پیش از به شهادت رسیدن است و «المدرسة القرانیة»، به اهمیت و ضرورت این پیوند مبارک میان توحید و زندگی اشاره کرده است. وی بر آشکار ساختن بعد انقلابی اصول دین تاکید می کرد.

سوم. نظریه معرفت و کشف جدید شهید صدر

از بزرگ ترین دستاوردهای صدر، کشف رویکردی نو در نظریه معرفت بود که آن را «مذهب ذاتی» نام نهاد. صدر به این نکته اشاره کرد که انسان برای ایمان به خدا، نیازمند استدلال های ژرف نیست، زیرا مسئله ایمان، از مسایل فطری و وجدانی بشر است؛ اما نگرش تجربه گرا و انتشار مادی گرایی در فلسفه اروپای نوین، بر سرشت آدمیان حجاب افکند و «ضمیر پاک انسان آزاد و سلیم نماند و از این رو، فلاسفه به استدلال های عمیق و پرکردن خلا ناشی از اسارت وجدان روی آوردند.15
این دلیل استقرایی را که شهید صدر به کار بست و بر حساب احتمالات استوار است، فهم معمول بشری را باز می تاباند. در این فهم عموم مردم مشترک اند؛ در حالی که ساز و کار استدلال هایی که در چار چوب قیاس ارسطویی انجام می گیرد، از آگاهی عام مردم به دور است.

ساختار جامعه توحیدی از دیدگاه صدر

هرم جامعه توحیدی از نگاه صدر، بر قاعده بزرگی به نام توحید استوار است. می توان دیدگاه توحید محوری شهید صدر را در این نیازها خلاصه کرد:

1. مسئله توحید و جانشینی خدا توسط انسان

توحید، بنیاد و قوام بخش وجودی هویت جامعه توحیدی است و اگر ارتباط انسان با خدا از این جامعه رخت بربندد، هویت از میان می رود و روابط اجتماعی دگرگون می شوند.

2. توحید و انقلاب

انقلاب از دیدگاه صدر، از باور داشتن به توحید زاده می شود. دیدگاه انسان انقلابی و انقلاب پیامبران، در آغاز از نگرش توحیدی ناشی می شود، سپس از تزکیه نفس از هرگونه استعمار و ستم بر می خیزد. این انسان انقلابی هیچ گاه نمی تواند به یک الگوی تمام عیار بدل شود؛ مگر اینکه هرگونه سودجویی و استثمارگری را از نهاد خود بزداید.

3.توحید و دولت

دولت در نگاه صدر، پدیده ای نبوی است که پس از فراتر رفتن مردم از مرحله چیرگی فطرت پدید آمده است. با افزایش روز افزون نیازهای بشری و شکل گیری تناقض میان نیرومندان و تهیدستان جامعه، اختلاف در هر یک از جوامع پدید آمد. دولت برای جلوگیری از چند پارگی و گسست بنا شد و پیامبران بنیادهایش را براساس مضامین الهی پی ریزی کردند.

4.توحید و آزادی

بنیاد آزادی در اسلام، ایمان و توحید است، زیرا آزادی از پرستش و بردگی بی چون و چرای خدا ریشه می گیرد تا به آزادی از همه قید و بندهای بشری برسد.
شهید صدر در این باب می آورد که قرآن کریم، از رهگذر توحید توانست، انسان را از بردگی غیر خدا و شهوت ها رهایی بخشد و با آسمان پیوند دهد. توحید سند سترگ انسانیت انسان است و سند آزادی انسان ها در همه گستره ها.

5. توحید، رشد و شکوفایی

صدر بر آن بود که رشد و توسعه غرب، نه به خاطر صحت راه کارهای غربی که به دلیل همدوستی و همکاری اروپایی ها با این پروژه ها بوده است؛ از این رو بر ماست تا راهکارهای بدیلی انتخاب کنیم که با تاریخ، فرهنگ و بینش ما نسبت به انسان و جهان هماهنگ باشد. امت اسلامی باید بپذیرد که اسلام همان شخصیت تاریخی و ذات واقعی و کلید موفقیت سلف صالح خویش است. امت اسلامی این دین را به عنوان نقطه عزیمت به سوی رشد و بالندگی برشمارد.

6. توحید عدالت اجتماعی

عدالت شاخه ای از درخت توحید است، زیرا عدل یکی از صفات خدای متعال است و چونان علم، قدرت و اراده الهی است. ترتیب اصول دین بر توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد دارای مفهومی اجتماعی است و با زندگی بشری پیوند ویژه ای دارد: «توحید به لحاظ اجتماعی، یعنی خدا را یگانه مالک هستی پنداشتن. عدل بدین معناست که این یگانه مالک وجود، بنا بر عدل خویش هیچ انسانی را نسبت به انسان دیگری یا گروهی را نسبت به گروه دیگری برتر نمی داند، بلکه هماره گروه صالح را بر همه نعمت هایی که ارزانی فرموده است، مسلط می کند». 16

7. توحید و گذر گاه تاریخ

بنا به تحلیلی که شهید صدر بدان دست یازید، بن مایه درونی انسان، حرکت تاریخ را تشکیل می دهد. صدر، این دیدگاه را از نهاد قرآن بیرون آورد. پیشرفت و تغییر هر جامعه ای در گرو تغییر احوال و درون خودقوم و دگرگون ساختن روح و روان خود آدمی است. محور باز سازی درون «مثل اعلی» و نمونه والایی است که نقطه آغازین درون سازی به شمار می آید.
شهید صدر، از سه گونه نمونه و الگوی والا و تمام عیار تاریخی سخن می گوید: تکراری که تاریخ را تکرار گذشته می پندارد و هماره در برابر یورش نظامی دشمن سر تعظیم فرو می آوردکه اگرچه این دیدگاه حرکت و جنشی در بردارد؛ اما دیدگاهی محدود و فرو بسته نسبت به آینده امت و خود این حرکت فریبنده، دست و پای امت را می بندد. مطلق که همان مثل اعلای حقیقی و همان خداوند است و به حکم بی کرانه بودن خداوند سیر به سوی این الگوی والا، بی کران و لایتناهی است.

 

منبع: پگاه حوزه - 1 اردیبهشت 1386، شماره 205 - ابعاد نو اندیشی شهید صدر
---------------------------------
پی نوشت:
1ـ الحائری، السید کاظم، مباحث الاصول، تقریرات لابحاث آیت الله العظمی الشهید السید محمد باقر صدر، قم، 1407 هـ، ص 11ـ 173.
2ـ نخبة من الباحثین، محمد باقر الصدر: دراسات فی حیاته و فکره، لندن، دارالاسلام، 1416 هـ / 1996 م، 776 ص.
3ـ قضایا اسلامیة، العدد الثالث (1417 هـ / 1996 م، 638 ص.)
4ـ النعمانی، الشیخ محمدرضا، الشهید الصدر: سنوات المحنة و ایام الحصار، عرض لسیرتة الذاتیة و مسیرته السیاسیة و الجهادیة، قم، 1417 هـ، 350 ص.
5ـ الصدر، السید الشهید محمد باقر، المدرسة القرانیة، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 2، 1401 هـ / 1981 م، ص 80.
6ـ جواد علی کسار به مقایسه روش موضوعی میان دراز، مکارم شیرازی و صدر پرداخته است: «المنهج الموضوعی: اشارات بین دراز و الصدر و مکارم الشیرازی» قضایا اسلامیة، مصدر سابق، 34 (1417 هـ / 1996 م)، ص 68 ـ 87.
7ـ الصدر، السیدمحمد باقر، اقتصادنا، قم، المجتمع العلمی للشهید الصدر،1408 هـ، ج 1، ص 14 (دیباچه چاپ دوم).
8ـ الصدر، السید الشهید محمد باقر، دور الائمة فی الحیاة الاسلامیة، فی کتاب بحوث اسلامیة و مواضیع اخری، بیروت، دار الزهرا ء، 1403 هـ، ص 58 ـ 59.
9ـ المدرسة القرانیة، همان، ص 31و 32.
10ـ الصدر، السید محمد باقر، «العمل الصالح فی القرآن»، بحث منشور فی: بحوث اسلامیة، بیروت، دارالزهراء، 1975، ص 38.
11ـ الصدر، السید محمد باقر، الاسس المنطقیة للاستقراء، بیروت، دار التعارف، 1982 م، ص 123 ـ 129.
12ـ الصدر، السید محمد باقر، «الاتجاهات المستقبلیة لحرکة الاجتهاد»، بحث منشور فی: بحوث اسلامیة، بیروت: دارالزهراء، 1975 م، ص 79 ـ 82.
13ـ ای رسول. مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آورد و پیوسته از طریقه دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد این است، آیین استوار حق اگر چه بیشتر مردم از این حقیقت آگاه نیستند. قرآن کریم، سوره روم، آیه 30.
14ـ الصدر، السید محمد باقر، الاسلام یقود الحیاة، طهران، وزارة الارشاد الاسلامی، ص 154.
15ـ الصدر، السید محمد باقر، المرسل: الرسول؛ الرسالة، بیروت، دار التعارف، ص 10.
16ـ الاسلام یقود الحیاة، همان، ص 34و 142.

Share