شعر ملا ممد جان(فلوکور افغانستان)

انجمن‌ها: 

دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
کجا گویم که با این درد جانسوز
طبیبم قصد جان ما توان کرد
بر آن سان سوخت چون شمعم که بر من
صُراحی گریه و بَربَط فغان کرد

سرکوه بلند فریاد کردم
علی شیر خدا را یاد کردم
علی شیر خدا را یاد کردم

علی شیر خدایا شاه مردان
دل ناشاد ما را شاد گردان
دل ناشاد ما را شاد گردان

بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
مزار مولا علی آن شاه مردان
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
مزار مولا علی آن شاه مردان

علی شیرخدا دردم دوا کن
مناجات مرا پیش خدا کن
مناجات مرا پیش خدا کن

چراغ آسمون نذردل تو
به هر جا عاشقه دردش دوا کن
به هر جا عاشقه دردش دوا کن

بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
مزار مولا علی آن شاه مردان
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
مزار مولا علی آن شاه مردان

نظرگاه چون رویم باهم نگارا
بگیریم دامن شیرخدا را
بگیریم دامن شیرخدا را

بگرییم تـاخدا رحمش بیاید
نهیم برچشم خود قفل طلا را
نهیم برچشم خود قفل طلا را

بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
مزار مولا علی آن شـاه مردان
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان
مزار مولا علی آن شـاه مردان

Share

عالی

عالی