غزل مرحوم استاد محمد حسین شهریار درباره «بسیج»

محمد حسین شهریار

مرحوم استاد شهریار درباره بسیج غزلی سروده که در دیوان اشعار ایشان موجود است.

یا علی باز از خدا دستی به همراه بسیج
جاودان کن در جهان این جلوه و جاه بسیج

یا علی خون حسینت کی رود از یادها
گو ببیند زینب این غوغای خونخواه بسیج

تا علمدارش گشاید بال شاهین علم
می دهد فرمان حسینت کو بود شاه بسیج

اشک و خون می بارد از آفاق آذربایجان
خود به مژگان رفت آذربایجان را بسیج

می زداید دود آه خیمه های سوخته
خیمه و خرگاه زد در کربلاآه بسیج

کور دل بودند اهل کوفه و بیعت شکن
قوم سلمان است این قوم دل آگاه بسیج

غرش ای شیر خدا ببر و پلنگ خفته را
تا شود صدامیان خرگوش و روباه بسیج

لشکر اسلام شد چون سیل وطوفان در خروش
کفر اگر خود کوه باشد می شود کاه بسیج

روز کین و انتقام است از گروه حرمله
چند باشد داغ اصغر زجر جانکاه بسیج

رهبر از نصر من الله داد فرمان جهاد
تا رسد فتح قریب از نصرت الله بسیج

صد هزار از “بیست میلیون” رهسپار جبهه هاست
تا بیفتد خرمگس در دام جولاه بسیج

رغبت و شوق شهادت خرمنی انباشته است
حاش لله نیست یک جو، هرگز اکراه بسیج

کربلاتشنه است و بر سقای خود چشم انتظار
طلعت ماه بنی هاشم بود ماه بسیج

با شعار یا محمد شیعه و سنی یکیست
نیست جز قرآن و حق ذکری در افواه بسیج

این سفر با «فتح پایان» باز می گردد سپاه
می دهد پایان به فتح گاه و بی گاه بسیج

سر به درگاه خدا می ساید این جهد و جهاد
(شهریارا) تا به سایی سر به درگاه بسیج

Share

دیدگاه‌ها

من شهریار ملک سخن بودم و مسکین تذرو خاک
بختش بلند نیست که باشد شکار من.....