آثار و برکات فردی و اجتماعی اعتکاف

سید محمود طاهری
اعتکاف

چکیده

اعتکاف، یکی از عبادت های اثرگذار در زندگی فردی و اجتماعی است. برخلاف برخی از عبادت ها که به زندگی فردی شخص سامان می بخشد، اعتکاف تأثیر فراوانی در سامان بخشیدن به جنبه اجتماعی زندگی شخص نیز دارد، و موجب می شود او روابط اجتماعی درستی داشته باشد. اعتکاف از عبادت هایی است که نماز، روزه، دعا و تلاوت قرآن را یک جا در خود دارد و در حقیقت، رمز اصلی اثرگذاری شگفت اعتکاف را باید در همین زمینه سازی آن برای انواع عبادت های دیگر جویا شد.
اعتکاف، فرصتی شایسته برای خانه تکانی دل است تا در اثر آن، دل معتکف به طور کامل غبارروبی شود و چون آیینه ای صیقل یافته، آماده تجلی جمال پروردگار گردد؛ زیرا همان گونه که بزرگان گفته اند نخست باید دل را چون آیینه کرد، آن گاه جویای جمال پروردگار شد؛ چنان که نخست باید خانه را غبارروبی کرد، آن گاه میهمان به خانه دعوت نمود.
به تعبیر زیبای صائب تبریزی:
آیینه شو وصال پری طلعتان طلب
اول بروب خانه، دگر میهمان طلب[1]
اعتکاف، فرصتی معنوی، ولی زودگذر است. کسی که این فرصت را از دست بدهد، در حقیقت فضیلت های بسیاری را از دست داده است که دستیابی به آنها، در غیر زمان اعتکاف بسی دشوار تر از وقت اعتکاف است. آنچه در این نوشتار می آید، نگاهی است به فضیلت ها و برکات فردی و اجتماعی که می توان با شکار فرصتی که اعتکاف در اختیار شخص قرار می دهد، بدانها دست یافت.

مقدمه

یکی از برکت ها و رویش های انقلاب اسلامی ایران، اقبال مردمی، به ویژه جوانان به «اعتکاف» است. بی گمان این اقبال، از معنویت گرایی جوانان و مردم این مرز و بوم حکایت کرده، نشان از آن دارد که این عبادت به کام شان خوش نشسته، از آثار و برکاتِ آن مطمئن اند. این رویکرد پرشور و روزافزون، در حالی صورت می گیرد که موجی از عرفان های کاذب و نوظهور نسل جوان را هدف قرار داده، سیلی از تبلیغاتِ جذابِ سوق دهنده به سوی انواع شهوات، از طریق ماهواره و اینترنت و... به سوی آنان سرازیر شده است. چنین اقبالی، افزون بر آنکه به منزله پادزهری برای آفت ها و خطرهای یادشده به شمار می آید، خط بطلانی بر اندیشه «فراگیر شدن گرایش های ناصواب و کم رنگ شدن معنویت گرایی در نسل معاصر» است. در واقع، افزایش همه ساله اقبال به اعتکاف، می تواند نشانه خوبی بر افزایشِ روزافزون بصیرت در نسل جوان باشد. مسئولان باید این فرصت طلایی را قدر بدانند و از این انرژی متراکم در نسل جوان امروزی، بیشترین بهره را برای شکوفایی کامل استعدادهای آنان ببرند. گرچه در ظاهر، ثمره اعتکاف، فردی است و این فرد است که با حضور در فضای معنوی اعتکاف، به خود سازی و تهذیب نفس توفیق می یابد، از یاد نبریم همیشه اصلاح جامعه از فرد آغاز می شود. بدین ترتیب، اعتکاف ثمره و برکت خود را در سطح اجتماع نیز نشان می دهد و موجب می شود جامعه نیز به سوح صلاح و نیکی سوق یابد. از این رهگذر می توان گفت اگر اعتکاف به درستی انجام گیرد و دامانش از آفت ها پیراسته باشد، می تواند به جنبشی اجتماعی تبدیل گردد؛ جنبشی سازنده و پیش برنده که می تواند یکی از ابزارهای فرهنگ ساز جامعه به شمار آید. به امید آن روز!

1. کلیات

اعتکاف در لغت و اصطلاح

اعتکاف در لغت به این معانی آمده است: اقبال و ملازمت و رو آوردن به چیزی از روی تعظیم. به چیزی روی آوردن به گونه ای که از آن روی برگردانده نشود. در جایی ماندن و مقیم شدن. خویش را در جایی برای مدتی حبس کردن.[2]
اما معنای اصطلاحی و فقهی اعتکاف بدین قرار است: توقفِ سه روز یا بیشتر در مسجد به قصد قربت و با اعمال و شرایط مخصوص.[3]
اعتکاف در اصطلاح عارفان و سالکان نیز به معنای فارغ و تهی ساختن دل از اشتغال های دنیوی و تسلیم کردن نفس به مولاست. گفته شده اعتکاف و عکوف، اقامت گزیدن است، و معنای آن این است که تا مرا نیامرزی، از درگاه تو ـ ای خدا ـ دور نمی شوم.[4]
اعتکاف به عنوان یکی از مباحث مهم فقهی، گاه موضوع نگاشته هایی مستقل قرار گرفته است. در خلال آثار فقهی کسانی چون شافعی و ابوسلیمان داود اصفهانی، تک نگاری هایی با عنوان کتاب الاعتکاف به چشم می خورد.[5] چنان که از فقیهان کهن امامی نیز کسانی چون ابوالفضل صابونی، ابوعلی اسکافی، ابوجعفر بن موسی بن بابویه نوشته هایی با عنوان الاعتکاف داشته اند.[6] در فقه میانه و متأخر امامیه نیز از تک نگاری هایی درباره اعتکاف دیده می شود:
۱. الاعتکافیه از معین الدین سالم بن بدران بصری؛ 2. الاعتکافیه یا ماء الحیات و صافی الفرات از شیخ لطف الله میسی اصفهانی؛ 3. الکفاف فی مسائل الاعتکاف از مولی محمدجعفر شریعتمدار استرآبادی؛ 4. الاعتکافیه از سید محمدعلی شهرستانی.[7]

پیشینه اعتکاف

پیشینه اعتکاف به پیش از زمان اسلام و به روزگار پیامبران و یکتاپرستان پیشین می رسد. گرچه در آن زمان ها اعتکاف به معنای مصطلح فقه اسلامی و همراه با احکام و شرایط آن مطرح نبود، نوعی پایبندی به روح اعتکاف ـ که همان خلوت گزینی و گوشه گیری از مردم به انگیزه ریاضت و تأمل و اندیشه در خویشتن و هستی باشد ـ در میان همه پیامبران وجود داشته است. «چنان که از سیره پیامبران پیداست، آنان بارها در طول زندگی خود برای راز و نیاز با خدا و تهذیب نفس وتقویت روح خود و به مدت های طولانی و به دور از زندگی مادی و با پرهیز از زن و فرزند خلوت گزیده اند و از این خلوت معنوی بهره ها برده اند».[8]
با اینکه مسلمانان روش اعتکاف را از سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله فراگرفتند، در ادیان پیش از اسلام و از جمله در میان عرب ها، آیینی نزدیک به اعتکاف وجود داشته است. از جمله می توان به روایتی با این مضمون اشاره کرد که خلیفه دوم به حضرت رسول صلی الله علیه و آله گفت: در دوران جاهلیت نذر کرده بودم شبی را در مسجدالحرام اعتکاف کنم و حضرت فرمود تا به نذر خود وفا کند.[9]

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اعتکاف

اهتمام پیامبر به اعتکاف تا آنجا بود که به سیره همه ساله ایشان تبدیل گردید؛ به گونه ای که «اگر موفق به اعتکاف نمی شدند، قضای آن را در سال بعد به جا می آوردند.»[10] آن حضرت در مدینه، نخست در دهه اول ماه رمضان، سال بعد در دهه دوم، و پس از آن در دهه سوم در مسجد معتکف می شدند و برای آن حضرت چادری در مسجد برپا می شد.[11] در میان شیعیان، سنت اعتکاف به ویژه در روزهای سیزدهم تا پانزدهم ماه رجب همچنان ادامه دارد.

اعتکاف در سیره معصومان علیهم السلام

اعتکاف مورد اهتمام امامان معصوم علیهم السلام نیز بوده است. چنان که از روایت ذیل، توجه امام حسین علیه السلام به اعتکاف استفاده می شود:
روزی مردی نزد حسن بن علی علیه السلام رفت و عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت! مرا به برآوردن حاجتی کمک کن. آن حضرت نعلین به پا کرد و با او برخاست و بر حسین علیه السلام گذر کرد که در مسجد ایستاده بود و نماز می خواند. به آن مرد فرمود: چرا برای برآورده شدن حاجت خود از حسین علیه السلام یاری نخواستی؟ گفت: همین کار را کردم، ولی در پاسخ فرمود که من در حال اعتکاف به سر می برم [و معذورم از اینکه از مسجد بیرون آیم و سراغ حاجت تو روم].[12]

عالمان شیعی و اعتکاف

نگاهی به سیره عالمان شیعی، پای بندی ایشان را به سیره اعتکاف نشان می دهد. آنها می کوشیدند از این سنت زیبا بی بهره نمانند. در این باره تنها به بازگویی یک داستان از مقدس اردبیلی بسنده می کنیم:
سالی در ایام قحطی و گرانی، مقدس اردبیلی همه طعام ها و آذوقه های خود را با فقرا قسمت کرده، برای خودش نیز مثل سهم یک فقیر برداشت. همسر ایشان بر آشفت و از روی اعتراض گفت: چرا در چنین روزهایی فرزندان و خانواده خود را بی آذوقه می گذاری؟
مقدس اردبیلی چیزی نگفت و مطابق عادت معمول خود به مسجد کوفه برای اعتکاف رفت. روز دوم اعتکاف، مردی آرد و گندم خوبی به خانه اش برده، به همسر او گفت: این آذوقه را مقدس اردبیلی فرستاده است و خودش اکنون در مسجد کوفه معتکف است.
مقدس اردبیلی پس از پایان اعتکاف به خانه برگشت و چون از ماجرا باخبر گردید، شکر خدا را به جای آورد و فهمید این موهبت از طرف خداوند بوده است. این در حالی است که او هرگز از این قضیه باخبر نبود و به کسی سفارش نکرده بود به منزل او آذوقه ببرند.[13]

2. آثار وبرکات فردی اعتکاف
فراهم آمدن زمینه برای اندیشیدن

دغدغه معاش و تلاش و تکاپو برای گذران زندگی ـ به ویژه در روزگار کنونی که زندگی بر آدمیان دشوار شده ـ فراغتی برای خودشناسی، خودیابی و اندیشه در خویشتن و هستی به جای نگذاشته، بدین گونه، انسان امروز را از این عبادت بزرگ، یعنی «اندیشیدن»، محروم ساخته است؛ عبادتی که خود، مایه ژرفایی عبادت های دیگر شده، به زندگی معنا و هدف می بخشد و بیشترین نقش را در دستیابی به اسرار پنهان هستی و رسیدن به تکامل و تعالی بازی می کند.
اعتکاف زمینه را برای اندیشیدن فراهم می آورد؛ چراکه در این مدت، شغل ها و کارهای روزمره تعطیل و ذهن شخص از بسیاری از درگیری ها و دغدغه ها رها می شود و در نتیجه، به برکت اعتکاف و پای بندی به احکام و شرایط آن، فرصتی پیش می آید که شخص در اثر استفاده از آن می تواند در اندیشه های ناب غرق شود و به اعجاز «فکر» دست یابد و به دنبال آن، همه برنامه ریزی و کارهای آینده اش را بر اساس «اندیشه» بنا نهد.
از یاد نبریم که قرآن کریم با دعوت انسان به مشاهده و دقت و اندیشیدن در هستی، در واقع اندیشه عملی را که با مشاهده و گردآوری اطلاعات و نتیجه گیری و سپس تحقیق درباره درستی این نتایج آغاز می شود، بنا نهاد. اهتمام قرآن کریم به دعوت از مردم برای مشاهده و دقت و اندیشیدن، انگیزه نیرومندی بود که مسلمانان را به تحصیل شناخت و علم و انجام پژوهش های تجربی واداشت، و این خود به جوانه زدن نهضت علمی در جامعه اسلامی و شکوفا شدن معارف و علوم در میان مسلمانان انجامید. این مسئله، درست در زمانی بود که اروپا همچنان در تاریکی نادانی به سر می برد.[14]
حضرت علی علیه السلام فرمود: «تفکر آدمی را به نیکوکاری و عمل به آن فرامی خواند».[15]
نیز آن حضرت فرمود: «در اثر فکر، امور پنهان هستی آشکار می شود».[16]
عارف بزرگ، ابن فناری می نویسد:
نتیجه خلوت گزیدن، اندیشیدن در اموری است که موجب وصال [پروردگار] است، و نتیجه اندیشیدن [نیز] یادآوری مطلوب (پروردگار) است، و یادآوری [مطلوب نیز] به حضور [در آستانه] مذکور (پروردگار) می انجامد.[17]
در حکایت است که شخصی از اهل بصره پس از وفات ابوذر به قصد تسلیت نزد مادر او رفت و از وی درباره عبادت ابوذر پرسید. پاسخ داد: از او عبادت چندانی نمی دیدم، جز اینکه همواره در طول روز در گوشه ای از اتاق می نشست و تفکر می نمود.[18]

فرصتی برای ریاضت

یکی از برکت ها و ثمره های اعتکاف، فراهم آمدن فرصت برای ریاضت است. اعتکاف به دلیل آن که شخص را از بعضی از رفتارهای خوشایند نفس، همانند عطر زدن، لذت بردن از همسر و... بازمی دارد و او را به انجام کارهای ناخوشایند نفس، همانند روزه وامی دارد، مصداقی از ریاضت است.
از نگاه عارفان، بدون «ریاضت» نمی توان سیر و سلوکی موفق داشت. ازاین رو، انسان در صورتی می تواند به منزل مقصود راه یابد که با پذیرش ریاضت، سختی ها را تحمل کند و از لذت هایی که او را از رسیدن به مقصد بازمی دارد، روی بگرداند.
ریاضت، یکی از ابزارهای مهم مهار نفس است؛ زیرا نفس آدمی که همواره اورا به سوی بدی و تباهی فرامی خواند، در اثر ریاضت و بی اعتنایی گاه و بی گاه، راهِ بسیاری از خواهش ها و تمایلات را بر خود بسته می بیند و همین موضوع، او را وادار می کند خواسته هایش را تعدیل کند و به تدریج از حالت زیاده خواهی بیرون آید. اعتکاف می تواند نقطه آغازی برای ریاضت و یا مدد خوبی برای نهادینه کردن ریاضت ـ به عنوان یکی از اصول سیر و سلوک ـ در سفر معنوی انسان سالک باشد؛ چراکه ریاضت به دلیل دشواری هایی که دارد، کمتر مورد استقبال قرار می گیرد، به همین دلیل، همواره باید منتظر فرصتی مناسب بود تا راحت تر بتوان آن را آغاز کرد و اعتکاف یکی از بهترین فرصت ها برای چنین کاری است. ملاصدرا درباره اهمیت ریاضت می نویسد:
وظیفه سالک صادق، بلکه ـ حتی ـ وظیفه کسی که به مقصد رسیده، آن است که در تمام عمر دست از ریاضت و مجاهدت و مبارزه با نفس برندارد؛ همان گونه که پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام و نیز بزرگان از عرفا و حکما این گونه بوده اند و به برکت ریاضت، هیچ گاه درهای تنعمات و عیش و نوش و شکم پرستی و روی آوردن به انواع غذاهای چرب و شیرین را به روی خود نگشوده اند.[19]
قدر دل و پای جان یافتن
جز به ریاضت نتوان یافتن
سیم طبایع به ریاضت سپار
زر طبیعت به ریاضت برآر
تا ز ریاضت به مقامی رسی
کت به کسی در کشد این ناکسی
توسنی طبع چو رامت شود
سکه اخلاص به نامت شود[20]

رهایی از پراکندگی خیال و رسیدن به تمرکز درونی

یکی از توصیه های بزرگان اخلاق و عرفان، همت گماشتن بر رهایی از «تفرقه» و دستیابی به «جمع» است.[21]
منظور از «تفرقه»، پراکندگی خیال و منظور از «جمع»، جمع بودن خیال از همه اندیشه های پراکنده و زیان بار و غم انگیز است. بدیهی است تا زمانی که خیال انسان از هرزه گردی به در نیاید و دل به جمعیت خاطر و تمرکز درونی نرسد، شخص، نه می تواند مجالی برای اندیشه بیابد و نه می تواند به ملکوت راه یابد و از حقایق غیبی باخبر گردد. به تعبیر زیبای مولوی:
جان همه روز از لگدکوب خیال
وز زیان و سود وز بیم زوال
نی صفا می ماندش نی لطف و فر
نی به سوی آسمان راه سفر[22]
برای تمرینِ رهایی از پراکندگی خیال و دستیابی به تمرکز درونی، هیچ زمانی مناسب تر از زمان خلوت گزیدن و گوشه گرفتن نیست. این فرصتی است که اعتکاف آن را به مدت سه روز به خوبی در اختیار شخص معتکف قرار می دهد تا او بتواند در این لحظه های فروخفتن غوغاها و کشمکش ها و سر و صداها و در این ساعت های تعطیلی انواع معاشرت ها و رفت وآمدها، خیال خود را مهار کند و به تمرکز درونی برسد. جیمز اس. کاتسینگر در این باره می نویسد:
با اندک کوششی می توانم مکانی پیدا کنم که خلوت باشد و بستن چشم ها هم که کار سهلی نیست. ولی هنوز هم تصاویر جهان مثل برق پیش چشمانم ظاهر می شود و طنین اصوات آن در درونم می پیچد. به همین قیاس می توانم برای خودم خلوت های روزانه تدارک ببینم و اوقات منظم و مستمری را برای نیایش منظور کنم. نیازی نیست که من انواع عدیده اموری که باعث پراکندگی خاطر شده، مانع از تمرکز درون می شود، برای شما فهرست کنم. خودتان از آن نیک آگاهید. سعی کنید چند دقیقه ای توجهتان را فقط به یک چیز معطوف کنید فوراً بر شما معلوم خواهد شد که ذهن همانند دودی است که باد آن را این سو و آن سو می برد. فراموش نکنید بدون تمرکز درون ـ که بهترین فرصت برای تمرین این کار دشوار ودستیابی به آن، زمان های خلوت گزیدن و فاصله گرفتن از مردم می باشد ـ نمی توانید به ملکوت راه یابید و از آرامش برآمده از مهار خیال برخوردار گردید.[23]
به یاد داشته باشیم پیامبران بزرگی چون موسی علیه السلام و محمد صلی الله علیه و آله، آن گاه از موهبت وحی برخوردار شدند و به ملکوت راه یافتند که با استفاده از سکوت وادی طور و خلوت غار حرا، به تمرکز درونی رسیده، قوه «خیال» خود را به طور کامل مهار کردند و سمت و سو و جهت گیری آن را به سوی پاکی ها و دریافت وحی قرار دادند. در واقع برای این بزرگواران نیز موضوع خلوت گزینی به عنوان اصلی مهم برای ارتباط عالی با خدا مطرح بود و خداوند آنها را نیز به این موضوع توصیه و ترغیب می نمود. دانشمندان بزرگ نیز معمولاً در لحظه های خلوت و تمرکز ژرف درونی، سرزمین ناشناخته دانش را کشف می کردند و به اختراع و اکتشاف و پدیده های جدید علمی دست می یافتند؛ چنان که عارفان نیز در ساعت های خلوت و تمرکز و به هنگام «جمعیت خاطر»، از شهود، دیده ور می شدند و به کشف معارف غیبی توفیق می یافتند.

پی بردن به توان مدیریتی خویش بر غرایز

بسیاری از افراد، موفق به مهار غرایز خود نمی شوند؛ چراکه می پندارند بر انجام این کار توانمند نیستند. آنها از کنترل غرایز خود ناامیدند؛ زیرا از توان بالقوه خود برای مهار غرایز، بی خبرند.
یکی از برکت های اعتکاف این است که عملاً افراد را از توان شان در خصوص کنترل غرایزشان با خبر می کند و به آنها یادآور می شود که ـ دست کم به مدت سه روز ـ می توانند از غرایزشان فاصله بگیرند و در آنها تعدیل پدید آورند و بر آنها مدیریت کنند.
این یادآوری در خصوص توان مدیریت بر غرایز خویش، در قالب این حکم شرعی نمود پیدا می کند که: «معتکف می بایست در طول اعتکاف خویش از التذاذ از همسر، استفاده از عطر، خوردن و آشامیدن در طول روز (به دلیل روزه دار بودن که از شرایط درستی اعتکاف است)، دوری نماید».[24]
بی گمان کسی که به مدت سه روز بتواند غرایز خود را مهار و تعدیل نموده، بر آنها مدیریت نماید، روزهای بیشتر از آن نیز می تواند موفق به انجام این کار شود. از یاد نبریم که وجود غرایز در انسان، موهبتی است که خداوند به وی داده است؛ چراکه به برکت غرایز است که آدمی می خورد و می آشامد و در پی آن، هم از زندگی لذت می برد و هم بقای خود را تأمین می کند. نیز به برکت غرایز است که آدمیان ازدواج می کنند، و بدین گونه، هم از لذت فرزنددار شدن برخوردار می شوند، و هم بقای نسل خود را تضمین می کنند.
اما نکته اینجاست که غرایز آن گاه برای بشر سودمند است و موجب تکامل زندگی مادی و معنوی او و سبب دلپذیر شدنِ حیات مادی وی می شود که مهار شده، در حد تعادل بوده، از زیاده خواهی ها باز نگه داشته شود؛ در غیر این صورت، می تواند به عاملی برای تباهی انسان و گرفتار آمدن او به انواع ناهنجاری ها و لغزش ها تبدیل گردد. اعتکاف با یادآوری «توانمندی شخص در مهار و تعدیل غرایز» می تواند نقطه آغازی باشد برای مدیریت غرایز از سوی همه کسانی که توانمندی خود را در مدیریت آن باور نداشته، همواره از زیاده خواهی آن در رنج به سر می برند.

برطرف شدن نیاز روحی

همه ما معمولاً در خود نیازهایی احساس می کنیم؛ نیاز به پوشش، نیاز به خوردن، نیاز به آشامیدن، نیاز به تفریح، نیاز به حمایت و.... برطرف نشدن این نیازها می تواند شخص را در معرض آشفتگی روحی و اختلال روانی قرار دهد. «امروزه همه روان شناس ها و متخصصان بهداشت روانی پذیرفته اند که تأمین و ارضای نیازها، در سلامت جسمی و روانی افراد مؤثر است. محققان نشان داده اند که معمولاً اگر یکی از نیازهای اساسی انسان برآورده نشود، یا به صورت ناکافی برآورده شود، رشد بهنجار و سلامت روانی فرد دچار مشکل می شود. نقش نیازها چنان مهم و بنیادی است که مزلو، روان شناس مشهور، بهداشت روانی را به معنای ارضای نیازهای اساسی انسان می داند».[25]
اما نیازهای انسان، تنها در نیازهای مادی و جسمی او خلاصه نمی شود. انسان نیازهای دیگری نیز دارد که از سنخ نیازهای معنوی و روحی است؛ همانند نیاز به پرستش خداوند، نیاز به نیایش، نیاز به عبادت و.... «در واقع، دوبعدی بودنِ انسان اقتضا می کند که در نیازهای او به این دو بعد توجه کنیم. از این منظر، انسان علاوه بر نیازهای زیستی، از نیاز های ویژه ای نیز برخوردار است که به نیازهای معنوی معروف است».[26]
با توجه به آنچه گفته شد، برکت دیگر اعتکاف، نقش این عبادت در بر آوردن نیازهای معنوی انسان است. در حقیقت اعتکاف، هم نماد برطرف شدن نیازهای روحی و معنوی است و هم فرصتی کم مانند است برای تحقق این کار. «نماد» است؛ چراکه می تواند به عنوان یک تجربه موفق برای شخص معتکف، وی را به سوی هر فرصت معنوی که می تواند نیازهای روحی و معنوی او را برآورده کند، سوق دهد، و «فرصت» است؛ چون خود عاملی است اثرگذار برای ارضای نیاز های معنوی.

فرصتی برای نیایشی بهتر

گرچه از نگاه اسلام، هیچ محدودیتی برای نیایش با پروردگار وجود ندارد و شخص هر زمان و در هر مکان که دلش خواست می تواند با آفریدگار خویش به مناجات بنشیند، بعضی از زمان ها و برخی از مکان ها برای مناجات مناسب تر است؛ چراکه مناجات در آن، لذت بخش تر، با حضور قلب بیشتر و به اجابت نزدیک تر است. به تعبیر استاد حسن زاده آملی: «شک نیست که مناسبات زمانیه، از تمام ترین مناسبات است؛ چنان که نفس بودن در ماهی چون ماه مبارک رمضان، برای دل ها و نفوس مستعد و آماده، اثر تکوینی و طبیعی دارد.» (حسن زاده آملی، 1380: 57) سید بن طاووس نیز گفته است: «همانا از برای خداوند برای اوقات قبول، اسراری است که جز از طریق وحی، راهی برای شناخت آنها نیست». (سید بن طاووس، 1367: 527)
بنابراین، اعتکاف به دلیل آن که زمان و مکانی معنوی در اختیار معتکف قرار می دهد که با بسیاری از زمان ها و مکان های دیگر متفاوت است، در واقع فرصتی برای استجابت فراروی شخص می گذارد. البته خلوت معنوی برآمده از اعتکاف نیز خود، زمینه دیگری است برای استجابت دعا و ژرفایی بیشتر نیایش.

امید فراوان به قبولی توبه و رهایی از احساس آزاردهنده گناه

انسان ها کم و بیش در زندگی دچار لغزش می شوند، ولی بسیاری از آنها به دلیل برخوردار بودن از وجدانی بیدار و گرایش هایی فطری و معنوی، دیر یا زود، دچار احساس آزاردهنده «گناهکاری» می شوند. گرچه احساس «گناهکاری» پس از انجام گناه، سودمند و پیش برنده است، و مانع از تکرار گناه و لغزش می شود، اگر پیوسته با شخص باشد و مدام او را زیر ضربات سرزنش قرار دهد و چاشنی ای از امید با خود نداشته باشد، می تواند به عاملی بازدارنده در مسیر رشد معنوی شخص تبدیل شود. ازاین رو، خداوند تکیه گاهی از امید را به نام توبه در اختیار بندگانش قرار داد تا با تکیه بر آن، از همه پیامدهای زیان بار یادشده، ایمن بمانند و همواره در مسیر رشد و بالندگی قرار داشته باشند.
«قرآن کریم روش توبه را که روشی بی نظیر و موفق برای درمان احساس گناه است، به بندگانش نشان می دهد؛ چراکه توبه یا بازگشت به سوی خداوند، سبب آمرزش گناهان و تقویت امید انسان به جلب رضایت الهی است و به همین دلیل، موجب کاهش اضطراب و دلهره می شود. علاوه بر این، توبه غالباً انسان را به اصلاح و خودسازی وامی دارد و شخصیت او را طوری آماده می کند که دوباره در دام گناهان و خطاها گرفتار نشود و همین امر به انسان کمک می کند که ارزش خود را بیشتر بشناسد و اعتماد به نفس و رضایت، در وی افزایش یابد و این موارد به تثبیت احساس امنیت و آرامش روانی انسان منجر خواهد شد».[27]
اعتکاف یکی از زمان هایی است که امید به پذیرش توبه در آن از سوی خداوند، بیش از بسیاری از زمان های دیگر است؛ به گونه ای که شخص در آن می تواند اطمینان بالایی به پذیرش توبه به دست آورد. بدیهی است چنین امید و اطمینانی، نقش فراوانی در رهانیدن شخص از احساس آزاردهنده گناه و در پی آن، اضطراب و دلهره برآمده از این احساس گناه دارد.

فرصتی برای ارضای نیازبه «تنها بودن»

گاهی وقت ها آدم دلش می خواهد تنهای تنها باشد و هیچ کس دور و برش نباشد. در این لحظه های تنهایی، شخص حتی عزیز ترین کسانش را تحمل ناشدنی می داند و حتی از صمیمی ترین دوستانش نیز می گریزد، تا تنها خودش باشد و خلوت خودش و افکار و اندیشه های خودش. این میل درونی، به ویژه در عصر صنعت و فناوری ـ که عصرِ آهن و سیمان و دود و تخریب محیط زیست است و مردمانش مثل گذشته از عواطف و یک رنگی و محبت برخوردار نیستند ـ بیشتر حس می شود. اعتکاف فرصت خوبی است برای تأمین این نیاز درونی، تا شخص در آن، اندکی از دلتنگی ها برآمده از نامردمی ها و بی مهری ها بیاساید و با دور بودن از همه کس و همه چیز، خود را بیابد و بهتر بتواند زوایای درونی خود را بکاود.

تمرینی برای رهایی از رسانه زدگی

ورود شگفت انگیز رسانه های گوناگون به زندگی انسان ها و اثرگذاری آنها بر آدم ها، به «رسانه زدگی» مردمان انجامید؛ به گونه ای که بسیاری از آنها به دلیل وابستگی شدید به رسانه هایی چون تلویزیون، رایانه و تلفن همراه، ساعت های فراوانی را صرف سرگرم شدن به آنها اختصاص می دهند. امروزه این وابستگی تا آنجا شدید شده است که بسیاری از آدم ها اگر به دلایلی، چند روزی از رسانه ها فاصله بگیرند، دچار افسردگی و دل مردگی می شوند و گویا معتاد رسانه ها شده اند. معنای این کار، رسانه زدگی و سلطه رسانه ها بر انسان هاست؛ به گونه ای که بیشترِ وقت ها خاستگاه استفاده از رسانه، میل به خوشگذرانی و وقت گذرانی است، نه ضرورت و استفاده سنجیده از آنها. شب ها و روز های اعتکاف، فرصت بسیار خوبی است برای ایجاد تعدیل در استفاده از رسانه و رهایی از سلطه آن؛ مشروط بر آن که شخص، این رسانه ها را به همراه نداشته باشد و در این چند روز تلفن همراه خود را هم خاموش کند. این تجربه به او کمک می کند در برابر رسانه مقاوم شود و به جای سلطه رسانه بر او، او بر رسانه سلطه یابد و در ادامه زندگی، با اراده دست به انتخاب بزند و از رسانه، همواره درست استفاده کند.

3. برکت های اجتماعی اعتکاف

برکت های اجتماعی اعتکاف را باید از دل آموزه های فقهی آن جویا شد. در واقع، این آموزه ها به گونه ای تنظیم شده است که افزون بر آن که صحت اعتکاف در گرو رعایت آنهاست، روابط اجتماعی شخص را نیز سامان و ارتقا بخشیده، موجب می شود شخص با فرا گیری این آموزه ها، روابط اجتماعی خود را اسلامی و همسو با توصیه های اهل بیت قرار دهد.

رهایی از جدال و ستیزه

یکی از برکت های اجتماعی اعتکاف، زیبا سازی گفتار است که از جمله در وانهادنِ جدال و ستیزه با دیگران نمود می یابد. این حقیقت از این حکم فقهی به دست می آید: «از اموری که بر معتکف حرام است، جدال بر سر امری دنیوی یا دینی است به منظور غلبه بر طرف مقابل یا اظهار فضیلت.»[28] در واقع، نشانه یک گفتمان منطقی، پرهیز از وادار کردن شخصِ مقابل به پذیرش سخنان خویش است.
اسلام پیروانش را به گفت وگوی منطقی و برهان محور ـ که یکی از عواملِ تحقق آن، دوری از جدال است ـ فرامی خواند، بی آنکه در شخص، چشم داشتی درباره تصدیق و تأیید سخنان او از سوی دیگران پدید آورده باشد. این شیوه اسلامی، یعنی پرهیز از جدل و پرهیز از وادار ساختن شخص مقابل به پذیرش سخنان خویش ـ که لازمه هر جدلی است ـ افزون بر آن که به اصل «آزادی در پذیرش دیدگاه ها» کمک می کند و زمینه بروز خودمحوری را در گوینده از بین می برد، یکی از سازوکارهای اساسی برای جلوگیری از اختلاف ها و دلخوری ها و یکی از روش های پاسداشت محبت و صمیمیت در میان افراد نیز به شمار می آید.
از اینجا یکی از آثار اجتماعی اعتکاف ـ در اثر تحریم جدال بر شخص معتکف ـ شکل می گیرد: پرهیز از عوامل تفرقه آور و تلاش برای حفظ محبت و صفا میان یکدیگر.
«از گروهی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است: روزی پیامبر بر ما وارد شد، درحالی که ما درباره مسئله ای دینی در حال مجادله بودیم. پیامبر با دیدن این صحنه چنان در خشم شد که ما هرگز ایشان را آن گونه خشمگین ندیده بودیم. سپس فرمود: پیشینیانِ شما را جدال و مراء هلاک کرد. مجادله را ترک گویید که مؤمن هرگز در بحث به ستیز نمی پردازد. مجادله را ترک گویید که، مجادله گر، زیان دیده است. مجادله را ترک گویید که من در روز قیامت از کسی که مجادله و مناقشه کند، شفاعت نخواهم کرد. مجادله را ترک کنید که من برای کسی که مجادله را ترک کند، درحالی که حق نیز با اوست، سه خانه در بهشت ضمانت خواهم کرد. مجادله را ترک گویید؛ زیرا پروردگارم پس از پرستش بتان، نخستین چیزی که مرا از آن نهی فرمود، مراء و مجادله بود».[29]

گره گشایی از کار دیگران

اعتکاف به ما می آموزد از محدوده «خویشتن بینی» بیرون آییم و در اندیشه دیگران نیز باشیم، و تا آنجا که ممکن است گره از کار فروبسته دیگران بگشاییم. آن گاه که شخصِ معتکف از این حکم شرعی اعتکاف آگاهی می یابد که: «جایز نیست کسی که در حالِ اعتکاف به سر می برد، از مسجد خارج شود، مگر آن که ضرورتی پیش آید، همانندِ آن که بخواهد حاجتِ برادر دینی خود را برآورد؛ که در این صورت، خروج از مسجد جایز است.»[30] می آموزد که اهمیت گره گشایی از کار دیگران و تلاش برای برآورده شدن حاجت برادر دینی، تا آنجاست که خروج از مسجد در زمان اعتکاف را که عملی حرام است، جایز می سازد. معنای این سخن، رجحانِ لحظه های گره گشایی بر لحظه های اعتکاف است.
امام صادق علیه السلام فرمود: «هرکه در انجامِ حاجت برادر مؤمنش بکوشد و خدا حاجتش را به دستِ او برآورده کند، برایش یک حج و یک عمره و اعتکافِ دو ماه در مسجدالحرام به همراه روزه داری در این مدت را می نویسد، و اگر به رغم تلاشی که انجام داد، موفق به برآورده شدن حاجت برادر دینی خود نگردد، خداوند برای او یک حج و یک عمره بنویسد».[31]
تا توانی اگر ازغم دگران برهانی
به زصد ناقه حمراست به قربان بردن
بردنِ غم ز دل خسته دلی در میزان
به ز صوم رمضان است به شعبان بردن
به ز آزادی صد بنده فرمان بردار
حاجت مؤمن محتاج به احسان بردن
دست افتاده بگیری ز زمین برخیزد
به ز شبخیزی و شاباش ز یاران بردن[32]

همدردی با دیگران

آن گاه که شخص ـ به هر دلیلی ـ نتواند گرهی از کاری بگشاید و حاجتی از کسی برآورده سازد، «همدردی» تنها جایگزین برای میل به خدمت به انسان هاست.
همدردی با محرومیت ها و دردها و رنج های دیگران، کمترین اندازه احساس مسئولیت در برابر هم نوعان است. اگر شخص از این مرتبه نیز محروم گردد، مصداق شعر معروف سعدی خواهد بود که گفت:
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی[33]
همدردی، دیگران را به حساب آوردن، برای آدم ها کرامت قایل شدن و خود را در غمِ دیگران شریک دانستن است. کسانی که از این کمترین حدِ نوع دوستی بی بهره اند، در معرضِ خطر غرق شدن در ورطه خودبینی و عافیت طلبی قرار دارند. ضمن آن که بی غمی و بی تفاوتی به دیگران ـ به دلیلِ حاکم بودنِ قانون کنش و واکنش بر هستی ـ برای شخص، خطر گرفتار آمدن به فرجامی همانند آنچه اکنون گرفتاران دچار آن هستند، در پی دارد.
همان گونه که اگر بخشی از اعضای بدن ما در برابر پدیده هایی چون آتش، سوزن، درد و... واکنش نشان ندهد، نشانه از کار افتادن سلسله عصب های شخص و بیمار بودنِ آن است، اگر روح ما نیز در خصوص رنج ها و دردهای دیگران واکنش نشان ندهد، نشانه اختلال و بیماری آن خواهد بود؛ چراکه ما بخشی از اعضای جامعه بشری هستیم و نشانه سالم بودنِ هر عضو، بی قراری و بی تابی و دردمندی هنگامِ دردمند شدنِ عضو دیگر است.
اما اعتکاف «همدردی» با دیگران را به عنوان یکی دیگر از برکت های اجتماعی اش، به شخصِ معتکف می آموزد. آموزشِ «همدردی» با همنوع از سوی اعتکاف، از طریقِ لزومِ روزه داری به معتکف گوشزد می شود؛ چراکه: «از شروطِ صحتِ اعتکاف، روزه است، و اعتکاف بدون روزه صحیح نمی باشد».[34]
«روزه باعث می شود افرادی که در طول سال به دلیل مکنت مالی، گرسنگی را لمس نمی کنند، در ایامی که روزه می گیرند، این احساس را در وجودِ خود تجربه کنند که به یاد فقرا بیفتند و با آنها عملاً به همدردی بنشینند. این امر از جهتی به بهداشت روانی خود فرد و از جهت دیگر به سلامت روانی جامعه کمک می کند. غنی با به دست آوردن این تجربه تلخ، با دیگران احساس همدردی و از اموال خود به آنان انفاق می کند. این عمل، پاکسازی درونی او را از بخل و ناهنجاری های دیگر در پی دارد. از سوی دیگر، مستمندان جامعه در اثر این انفاق های برآمده از احساس همدردی به هنگام روزه داری، به رفاه نسبی می رسند، و قطعاً رفع فقر در جامعه و در پی آن، نزدیک شدن سطح زندگی ها، تضمین کننده سلامت روانی اجتماع خواهد بود».[35]

توجه به بیماران و عیادت از آنها

در احکام فقهی اعتکاف آمده است: «شخصِ معتکف در ایام اعتکاف نمی تواند از مسجد خارج شود، مگر آن که ضرورتی پیش آمده باشد، همانند آن که بخواهد از بیماری عیادت نماید».[36]
این حکم فقهی، شخص معتکف را به وظیفه اجتماعی دیگر او، یعنی اهتمام به بیمار و دلجویی و عیادت از او گوشزد می کند و به او می آموزد که عیادت از بیمار به عنوان یکی از وظایف اجتماعی، می تواند در مقایسه با ساعت های به سر بردن در اعتکاف در اولویت قرار گیرد و از ثواب بالاتری برخوردار باشد.
عیادت از بیمار به دلیلِ آن که مایه دلگرمی و قوّت قلب وی می شود، روند بهبودی او را سرعت می بخشد، سطح تحمل او را در برابر بیماری بالا می برد، وی را به ادامه زندگی امیدوار می کند، او را از احساس «سربارِ جامعه بودن» باز می دارد و موجب شکرگزاری عیادت کننده از سلامت خود می شود و وی را مصمم می سازد از این فرصت سلامت بیشترین استفاده را بنماید. این حکمت های نهفته در عیادتِ بیمار، می تواند رمز ترجیح یافتنِ عیادت بیمار بر بودن در مسجد در حالِ اعتکاف باشد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «هرکه حال بیماری را بپرسد و از وی عیادت کند، [ در لحظه عیادت، مانند آن است که] در باغ پر میوه بهشت نشسته باشد، و چون برخیزد، هفتاد هزار فرشته، نگهبان او باشند وتا شب وی را دعا گویند.»[37] نیز آن حضرت فرمود: «آن گاه که شخصی از بیماری عیادت می کند، مورد رحمت خدا قرار می گیرد».[38]

حرمت نهادن به جنازه برادر دینی

اعتکاف، حرمت نهادن به جنازه برادرِ مسلمان را ـ به عنوان یکی دیگر از برکاتِ اجتماعی اعتکاف ـ به معتکف یادآور می شود؛ به این گونه که به وی می آموزد: «شخص معتکف، در حالِ اعتکاف، اجازه خروج از مسجد را ندارد، مگر آن که به قصدِ تشییع جنازه برادر دینی او باشد».[39]
تشییعِ جنازه برادر دینی، به آن مرحوم کرامت می بخشد، مایه آرامش روح او و سبب تسکین خاطر بازماندگان می شود، موجب پند و عبرت و در پی آن، تعدیل در آرزوها و دنیاطلبی شخص تشییع کننده می شود و به حکم قانونِ «کنش» و «واکنش» موجب می شود دیگران نیز با جنازه تشییع کننده، کرامت مندانه و محترمانه، یعنی همراه با تشییعی شایسته رفتار نمایند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «به تشییع جنازه بروید که آخرت را به یادتان می آورد».[40]
امام رضا علیه السلام فرمود: «کسی که جنازه دوستی از دوستان ما را تشییع کند، از همه گناهان پاک می شود، همانند روزی که از مادر متولد شده است».[41]

توجه به اهمیت بنای خانواده و حفظ آن

گاه شوق به عبادت، ممکن است شخص را از برخی اموری که از آن مهم تر است، بازدارد و از این رهگذر به تضییع حقوق دیگران بینجامد یا گسستنِ ارتباطی میان شخص و دیگری را در پی داشته باشد. ازاین رو، احکام فقهی عبادات به گونه ای تنظیم شده است که شخص با رعایت آن، یا از امور مهم تر بازنمی ماند و یا در صورت تعارض میانِ آن عبادت و امری مهم تر، شخص این زمینه را فراهم می بیند که امر مهم تر را برگزیند. برای نمونه در یکی از احکام فقهی اعتکاف آمده است: «یکی از شرایطِ صحت اعتکاف، اجازه همسر از شوهر خویش است».[42]
این حکمِ فقهی در مقام گوشزد کردن اهمیت بنیان خانواده و برتری نهادنِ آن بر هر عبادتی است که پرداختن به آن، ممکن است به این بنیان آسیب وارد سازد؛ گرچه آن عبادت، اعتکاف باشد. در واقع شخص معتکف در اثر توجه به این آموزه فقهی، درمی یابد خداوند رضایت خود را مشروط به رضایت همسرِ او کرده است.
خداوند با این حکم، راهِ بروز دلخوری را میان زوجین می بندد، به آنها اهمیتِ رضایت همسر در مسیر زندگی را یادآور می شود، ارزش فراوانِ حاکم بودنِ مهربانی را بر فضای خانواده گوشزد می کند و آنها را به سوی خانواده محوری و پاسداشتِ حقوقِ یکدیگر سوق می دهد.

پاسداشتِ حرمتِ پدر و مادر

پاسداشت حرمت پدر و مادر، آموزه دیگری است که اعتکاف، به معتکف یادآور می شود و بدین صورت، شخصِ معتکف از برکتِ اجتماعی دیگر اعتکاف برخوردار می شود. این آموزه، از این حکم فقهی استفاده می شود: «شرطِ دیگر صحتِ اعتکاف آن است که اگر اعتکاف فرزند، موجب اذیت پدر و مادر می شود، باید از آنها برای اعتکاف اجازه بگیرد».[43]
بر اساسِ این حکم فقهی، معتکف می آموزد اعتکافی که همراه با اذیت و آزار پدر و مادر باشد و رضایت آنها در این باره جلب نشود، اعتبار ندارد و از اساس صحیح نیست. در واقع، برای پی بردن به جایگاه والای پدر و مادر و لزوم احترام به آنان، به مراجعه به آیات و روایت نیاز نیست، بلکه کافی است شخص در این باره به وجدان و عقل خویش رجوع کند تا از حکم آنها درباره لزومِ قدرشناسی از کسی که سال ها برای آدمی زحمت کشیده و تحمل درد و رنج نموده است و ضرورتِ پرهیز از اهانت و گستاخی به کسانی که هم سال ها از شخص، بزرگ تر بوده و هم حقوق فراوانی بر گردن او دارند، باخبر گردد. طبیعی است شخصِ بیداردل در این هنگام، به حکم عقل و وجدان خویش، هیچ گاه در حق پدر و مادر خود جفا نمی کند و همواره در پاسداشت حرمت و حقوق آنها می کوشد.

یادسپاری

مراسم اعتکاف ممکن است مانندِ هر عبادت دیگری در معرض آفت و آسیب قرار بگیرد. ازاین رو، باید کاملاً مراقب بود بر دامنِ این عبادتِ مهم و اثرگذار گردی ننشیند و آسیبی متوجه آن نگردد؛ چراکه در غیر این صورت، بازدهی و کارآیی اعتکاف کاهش می یابد و حتی خوفِ آن می رود به مرورِ زمان از حالت عبادی صرف بیرون آمده، رنگ تفریح و گذرانِ وقت و یافتن مکانی خلوت برای پرداختن به کارهای خصوصی را به خود بگیرد. آنچه در قسمت پایانی این نوشتار می آید، نگاهی است به آسیب هایی که مراسم اعتکاف را تهدید می کند و غفلت از آن، می تواند در این بنای مرتفع اختلال پدید آورد:
۱. یکی از آسیب های اعتکاف، همراه داشتنِ تلفن همراه است. این پدیده با روح اعتکاف ـ که لحظه های خلوت معنوی و عبادت و اندیشیدن های ژرف است ـ در تضاد است و می تواند از کارایی اعتکاف به شدت بکاهد. ضمنِ آن که مزاحمتِ این پدیده، تنها متوجه صاحب تلفنِ همراه نیست، بلکه صدای زنگِ گاه و بیگاه آن و سخن گفتنِ شخص با آن، موجب مزاحمت و حواس پرتی دیگران و مانع حضورِ قلبِ کافی آنان می شود.
۲. آسیب دیگر، حضور رسانه ها در مراسم اعتکاف برای فیلم برداری از اعتکاف کنندگان و مصاحبه با آنان است. این موضوع می تواند از حضور قلب و تمرکز اعتکاف کنندگان بکاهد و ذهنِ آنان را درگیرِ آرایشِ ظاهر به منظور زیبا شدن و جذاب گشتنِ تصویر آنها نماید. ضمن آن که به طور طبیعی در بسیاری از آنها، شوق به انتخاب برای مصاحبه به وجود آید که در این صورت، یا برای مصاحبه انتخاب نمی شوند، که می تواند تا پایانِ اعتکاف موجب حسرت آنان گردد و در نتیجه، آنها را از فضای معنوی اعتکاف بازدارد، یا برای مصاحبه انتخاب می شوند که در این صورت، یا در معرض آفت هایی چون خودنمایی قرار می گیرند یا تا پایان اعتکاف در حال مرورِ مطالبِ گفته شده خویش در مصاحبه هستند، تا مبادا اشتباهی در آن رخ داده باشد یا از شیوایی و جذابیت کافی برخوردار نبوده باشد. در این صورت نیز شخص از اعتکاف و آن همه برکت های بی شمار آن بازخواهد ماند.
۳. آسیب دیگر، اهمیتِ بیش از اندازه به افطاری و سحری این سه روز و تدارک غذاهای لذیذ و چرب و شیرین برای این وعده های غذایی است. گرچه موضوع تغذیه و توجه به کیفیت و کمیت غذا در جای خود اهمیت دارد، از یاد نبریم از حکمت های اصلی اعتکاف، ریاضت و مهار شکم پرستی است. بنابراین، اهمیتِ محوری برای غذا قایل شدن و اعتراض به کاستی های احتمالی غذاهای دریافتی، هیچ گونه تناسبی با روح اعتکاف ندارد و معتکف را از اهداف اعتکاف دور می سازد.
۴. از آنجا که اطرافِ بسیاری از مساجدی که برای اعتکاف انتخاب می شوند، مسکونی است، این مسئله گاه مزاحمت هایی برای همسایگان پدید می آورد. این مزاحمت نیز می تواند به صورت سر و صدای وقت و بی وقت بلندگو یا سر و صدا افراد هنگام آماده کردنِ افطار و سحر باشد. بایسته است این سه روز به گونه ای مدیریت شود که هیچ گونه مزاحمتی برای همسایگان مسجد پدیدار نگردد و ساحت مبارک اعتکاف از هر گونه صدایی که به آزار همسایه ها بینجامد، به دور باشد.

منابع

آمدی، عبدالواحد بن محمد تمیمی. 1373. غررالحکم و دررالکلم. شرح: جمال الدین خوانساری. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. چاپ چهارم.
ابن فناری. 1384. مصباح الانس. تصحیح و تحقیق: محمد خواجوی. تهران: مولی چاپ دوم.
ابی الحسین احمد بن فارس بن زکریا. [بی تا]. معجم المقاییس فی اللغة. بیروت: دارالفکر.
ابی عبدالله محمد بن نعمان (شیخ مفید). 1430. المقنعه. قم: مؤسسة النشر الاسلامی. چاپ پنجم.
ابن ندیم. 1381. الفهرست. ترجمه: محمدرضا تجدد. تهران: اساطیر. چاپ اول.
امام خمینی. 1374. تحریرالوسیله. ترجمه: محمدباقر موسوی همدانی. قم: دارالعلم.
جرجانی، علی بن محمد. 1424ق. التعریفات. بیروت: دار احیاء التراث العربی. چاپ اول.
جیمز اِس. کاتسینگر. 1388. تفرج در باغ حکمت. ترجمه: سید محمدحسین صالحی. قم: دانشگاه ادیان و مذاهب.
حسن زاده آملی، حسن. 1380. رساله نورٌ علی نور. قم: تشیع. چاپ پنجم.
حسینی، سید محمد. 1389. فرهنگ لغات و اصطلاحات فقهی. تهران: سروش. چاپ سوم.
دایرة المعارف بزرگ اسلامی. 1385. زیر نظر: کاظم موسوی بجنوردی. تهران: مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی. چاپ دوم.
دایرة المعارف تشیع. 1383. زیر نظر: احمد صدر حاج سیدجوادی و دیگران. تهران: نشر شهید سعید محبی. چاپ پنجم.
راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد بن فضل. 1374. مفردات الفاظ قرآن. ترجمه: سید غلامرضا خسروی حسینی. تهران: مرتضوی. چاپ دوم.
سالاری فر، محمدرضا و دیگران. 1389. بهداشت روانی با نگرش به منابع اسلامی. تهران: سمت. چاپ اول.
سید بن طاووس. 1367. اقبال الاعمال. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
شعرانی، ابوالحسن و محمد قریب، [بی تا]. نثر طوبی یا دایرة المعارف لغات قرآن. تهران: انتشارات اسلامیه.
شهید ثانی. 1373. الروضة البهیه فی شرح اللمعة الدمشقیه. تهران: مکتب الاعلام الاسلامی. چاپ هشتم.
صایب تبریزی. 1387. دیوان. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. چاپ پنجم.
طریحی، فخرالدین. 1375. مجمع البحرین. تحقیق سید احمد حسینی. تهران: مرتضوی. چاپ سوم.
غزالی، محمد. 1384. احیاء علوم الدین. ترجمه: مؤید الدین محمد خوارزمی. به کوشش: حسین خدیوجم. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. چاپ پنجم.
فرهنگ فقه. زیر نظر آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی. 1385. قم: مؤسسه دایرة المعارف فقه اسلامی.
فیض کاشانی، محسن. [بی تا]. المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء. تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری. قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
فیض کاشانی، محسن. 1354. کلیات اشعار. تهران: سنایی.
قمی، شیخ عباس. 1418ق. سفینة البحار، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی. چاپ اول.
کلینی. 1383. اصول کافی. ترجمه و شرح فارسی: شیخ محمدباقر کمره ای. تهران: سازمان اوقاف و امور خیریه. انتشارات اسوه. چاپ ششم.
کلینی. 1401ق. الکافی. تحقیق: علی اکبر غفاری. تهران: دارالکتب الاسلامیه. چاپ سوم.
محقق حلی، ابوالقاسم نجم الدین. 1372. شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام. تهران: استقلال. چاپ چهارم.
مدرس تبریزی، محمد علی. 1374. ریحانة الادب. تهران: خیام. چاپ چهارم.
ملاصدرا. 1381. کسراصنام الجاهلیة. تصحیح و تحقیق: محسن جهانگیری. تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا. چاپ اول.
مولوی. 1378. مثنوی معنوی. تصحیح: نیکلسون. تهران: پژوهش. چاپ پنجم.
مجلسی، محمدباقر. 1403ق. بحارالانوار. بیروت: مؤسسة الوفاء.
نجفی، محمدحسن. 1369. جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام. تهران: دارالکتب الاسلامیة.
نراقی، احمد. 1419ق. مستند الشیعه الی احکام الشریعه. قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث. چاپ اول.
نجاتی، محمدعثمان. 1387. حدیث و روان شناسی. ترجمه: حمیدرضا شیخی. مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی. چاپ اول.
ــــــــــــ. 1377. قرآن و روان شناسی. ترجمه: عباس عرب. مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی. چاپ چهارم.
نجاشی، ابوالعباس احمد بن علی. 1431ق. رجال. بیروت: شرکة الاعلمی للمطبوعات. چاپ اول
نظامی گنجه ای. 1377. کلیات خمسه. تهران: امیرکبیر. چاپ هفتم.
هروی انصاری، خواجه عبدالله. 1388. رسایل جامع. تهران: خیام. چاپ اول.

 

منبع: اشارات - بهار سال 1394 شماره 158 - نگاهی روان شناختی به سخنان امام علی علیه السلام
-----------------------------------
پی نوشت:
[1] صائب تبریزی، 1387: ج1: 459.
[2] شعرانی، بی تا: 181؛ ابن فارس بن زکریا، بی تا: 688؛ راغب اصفهانی، 1374، ج2: 632؛ طریحی، 1375: ج3: 103؛ حسینی، 1389: 52.
[3] هاشمی شاهرودی، 1385: ج1: 598؛ نیز نک: محقق حلی، 1373: ج1: 158؛ شیخ مفید، 1430ق: 362؛ راغب اصفهانی، 1374: ج2: 632.
[4] جرجانی، 1424ق: 25.
[5] ابن ندیم، 1381: 388 و 398.
[6] نجاشی، 1431ق: 359، 369 و 372.
[7][7] دایرة المعارف بزرگ اسلامی، 1385: ج9: 356.
[8] دایرة المعارف تشیع، 1383: ج2: 263.
[9] دایرة المعارف بزرگ اسلامی، 1385: ج9: 355.
[10] شهید ثانی، 1373: ج1: 156.
[11] کلینی، 1402ق، ج 2: 175؛ قمی، 1418ق، ج 3: 548.
[12] کلینی، 1383: ج4: 591.
[13] مدرس تبریزی، 1374: ج5: 368.
[14] نک: نجاتی، 1387: 194.
[15] فیض کاشانی، [بی تا]: ج8: 194.
[16] آمدی، 1373: ج3: 234، ح 4322.
[17] ابن فناری، 1384: 56.
[18] فیض کاشانی، بی تا، ج8: 194.
[19] ملاصدرا، 1381: 104.
[20] نظامی گنجه ای، 1381: 104.
[21] نک: هروی انصاری، 1388: 174.
[22] مولوی.
[23] کاتسینگر، 1388: 270، 271.
[24] امام خمینی، 1374: ج2: 48 و 49؛ محقق حلی؛ 1373: ج1: 161؛ شهید ثانی، 1372: ج1: 158.
[25] سالاری فرد و دیگران، 1389: 85.
[26] همان: 90.
[27] نجاتی، 1377: 411.
[28] هاشمی شاهرودی، 1385: ج1: 600.
[29] مجلسی، 1403ق: ج2: 138.
[30] نجفی، 1369: ج17: 182؛ هاشمی شاهرودی، 1385: ج1: 599.
[31] کلینی، 1383: ج4: 589.
[32] فیض کاشانی، 1354: 315.
[33] سعدی.
[34] امام خمینی، 1374: ج2: 42؛ محقق حلی، 1373: ج1: 160.
[35] محمدرضا سالاری فرد و دیگران، 1389: 200.
[36] محقق حلی، 1373: ج1: 160؛ نراقی، 1419ق: ج10: 560.
[37] غزالی، 1384: ج2: 451.
[38] همان.
[39] محقق حلی، 1373: ج1: 160؛ امام خمینی، 1374: ج2: 46.
[40] قمی، 1418ق: ج2: 924.
[41] همان: 925.
[42] محقق حلی، 1373: ج1: 159؛ امام خمینی، 1374: ج2: 44؛ هاشمی شاهرودی، 1385: ج1: 599.
[43] امام خمینی، 1374: ج2: 44؛ هاشمی شاهرودی، 1385: ج1: 599.

Share