جلسه پنجم؛ ارکان مهندسی نظام فکری/بخش اول

سلسله جلسات تبیین و توضیح نظام فکری در منطق توحید / آیت الله میرباقری؛
آیت الله میرباقری

در حال حاضر در جامعه ما دو ورودی برای تولید علم وجود دارد: یکی ورودی حوزه های علوم دینی است که معارف دینی در آن جا تولید می شود. ورودی دوم هم مجامع دانشگاهی و آکادمیک است که در آن جا تولید علوم تجربی و احیاناً علوم نظری انجام می گیرد. حال این دو پایگاه تولید علم در جامعه ما چگونه عمل می کنند؟ به نظر می رسد هم ارزش حاکم بر روند تولید اطلاعات در این دو پایگاه و هم روش آنها در تولید اطلاعات، متفاوت است.

متن زیر جلسه پنجم سخنرانی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که به تاریخ 6 خرداد 83 در میان جمعی از طلاب و علاقه مندان در باب «نظام فکری و نهضت نرم افزاری» ارائه شده است. ایشان در این جلسات به کلیاتی در باره مقوله نظام فکری و نحوه مهندسی آن پرداخته، سپس به نقش نظام فکری در نهضت نرم افزاری اشاره می کنند. ایشان در این جلسه که جلسه پایانی این سلسله جلسات بوده است اشاره می کنند که نیاز امروز ما برای حرکت به سمت این مدل هماهنگ و نظام مند یک شبکه تحقیقات و توسعه است که با هدف گیری بر اساس محور اصلی مورد نظر بتواند مسیر این طرح را به سمت مطلوب مدیریت کند. و در ادامه نیز موارد دیگری از نیازهای امروز ما مانند نهضت نرم افزاری و بدست آوردن روش عام را بیان می کنند.
مقدمه
آنچه تا کنون بیان شد، به اختصار عبارت بودند از: اولاّ: ایجاد وحدت رویه درعمل یک جامعه و در مدیریت اجتماعی نیاز به یک «نظام هماهنگ مفاهیم و اطلاعات» دارد به ویژه وقتی بخواهیم در مقیاس رهبری توسعه اقدام نماییم و تکامل اجتماعی را هماهنگ کنیم. موضوع اصلی هماهنگی هم به ویژه در یک جامعه دینی، هماهنگ سازی بین معارف در سه عرصه معرفت های «دینی، عقلانی و حسی» است.
ثانیاً: اشاره شد که اصولا نمی توان برای ایجاد هماهنگی در اطلاعات اجتماعی و معارف یک جامعه به این پایگاه اکتفا کرد که خدای متعال دستگاه های ادراکی را هماهنگ آفریده و این دستگاه های ادراکی هم ناظر به کشف واقع هستند، پس این هدایت الهی به اضافه اکتشاف واقع ـ که واقع، یک جلوه بیشتر ندارد و تناقض در واقع نیست ـ به خودی خود اطلاعات را هماهنگ می کند. در این خصوص اجمالا اشاره شد که این حد برای هماهنگ سازی اطلاعات کافی نیست؛ چون اراده های انسانی در کیف فهم انسان حضور دارند. بنابراین ما نیازمند به یک منطقی هستیم که بتوانیم عمل تحقیقات و فهم را در جامعه هماهنگ نماییم. برهمین اساس اشاره شد که تفاوت این دو نگاه بازگشت به منطق آنها می کند. در نگاه اول، منطق اکتشاف حتی بر معرفت های دینی حاکم می شود و در نگاه دوم، منطق حقانیت و عبادت حتی بر معرفت های نظری و حسی حاکم می شود.
در فصل دیگر اشاره شد که بر اساس نگاه دوم، نظام اطلاعات اجتماعی در جوامع مختلف با گرایش های مختلف، متفاوت است؛ چون عمل فهم، عمل ارادی و اختیاری است و گرایش اجتماعی بر نظام معرفت های اجتماعی و اطلاعات اجتماعی تاثیر گذار می باشد. برهمین اساس نظام اطلاعات در دو جامعه ایمانی و غیر ایمانی متفاوت خواهد بود؛ یعنی هم موضوع این دو نظام اطلاعات و هم نحوه چینش و طبقه بندی اطلاعات متفاوت است.
در آخرین جلسه آنچه تقدیم شد این بود که اگر ما بخواهیم در جامعه دینی به سمت «وحدت رویه علوم» حرکت کنیم نمی توانیم به رشد علمی در حد تولید علم در مقیاس جهانی اکتفا کنیم. به عبارتی اگر فرض شود که جامعه ما در تولید علم، به مرزی برسد که واقعاَ در علم مدرن پیش گام شود و دیگر نیازی به اطلاعات دیگران( دنباله رو دیگران) نداشته باشد، بلکه تاثیرگذار بر توسعه علوم و فن آوری های مدرن بر مبنای علم جدید باشد این حد از تولید، جامعه ما را کفایت نمی کند. ما نباید فقط در پاسخ گویی به مسائلی که در دنیای علم مطرح می شود پیشگام باشیم، بلکه در طرح مسئله هم باید پیش گام باشیم و مسائل دیگری که پیش روی جامعه دینی است، باید در فضای تحقیقات سایه افکند و پاسخ متناسب خود را بیابد.
بر همین اساس اشاره شد که برای ما امکان تقلید از دنیای مدرن و اطلاعات مدرن وجود ندارد. گرچه این به معنای چشم بستن به نحو کامل بر روی این تحقیقات نیست چه این که ما در دوره گذار، ناچار هستیم به گونه ای عمل کنیم که مجموعه این تحقیقات را در یک فرآیند، در یک نظام اطلاعات جدید منحل کنیم. بنابراین در دوره گذار، شیوه عملکرد ما باید به سمت انحلال علوم مدرن در علوم دینی باشد.
آنچه در این جلسه باید بدان بپردازیم این است که این امر چگونه ممکن خواهد بود ؟ آیا می شود چنین اتفاقی بیفتد و ما واقعا در تولید علم به یک چنین نقطه ای برسیم و اگر بخواهیم به چنین نقطه ای برسیم چه اتفاقاتی باید بیفتد ؟ اشاره شد که به یک فرهنگ سازی جدی در جامعه برای گام برداشتن به سمت تولید علم نیاز است. قدم بعد نیز گام برداشتن به سمت تولید علم دینی است. به تعبیر دیگر باید به گونه ای در جامعه علمی خودمان فرهنگ سازی کنیم که جامعه علمی ما ، ضرورت حرکت و گام برداشتن به سمت تولید علم دینی را احساس نماید.
1- مدیریت شبکه ای تحقیقات، گام دوم در جهت دست یابی به نظام فکری
گام دوم طرح جامع و مدیریت منسجم برای سازمان دهی فعالیت های تحقیقاتی است تا از این طریق یکپارچگی و انسجام تولیدات علمی در جهت مطلوب و همچنین توسعه ظرفیت تحقیقاتی در جامعه اتفاق بیفتد.
شبکه ای که ما باید به سمت آن حرکت کنیم شبکه ای است که در آن سازماندهی در تولید فکر اتفاق می افتد. معنای این کار این است که از این طریق بسترهای مناسب برای تلاش و تعامل و تفاهم علمی اندیشمندان فراهم می شود و همچنین الگوهای مناسبی برای انسجام و هماهنگی در انگیزه های تحقیقاتی، اندیشه تحقیقاتی و استنتاج های تحقیقاتی پیدا می شود.
- مدیریت انگیزه های تحقیقاتی در مرحله اول
طبیعتاً اگر بتوانیم چنین شبکه ای را ایجاد کنیم و در نتیجه بتوانیم یک سلسله خدماتی را به کل تحقیقات در جامعه بدهیم، می توانیم یک نظام هماهنگ از اطلاعات را ایجاد کنیم؛ یعنی ما ناچاریم انگیزه های تحقیقاتی را در جامعه ساماندهی کنیم. اگر انگیزه ها، متعارض یا ناهماهنگ باشند طبیعی است که به یک اطلاعات ناهماهنگ می رسند. اگر ما نیازمند به یک نظام اطلاعات خاصی هستیم طبیعتاَ باید انگیزه های تحقیقاتی در جامعه به گونه ای ساماندهی شود که به سمت همان نظام اطلاعات حرکت کند. هم چنین باید تخصیص امکانات، مقدورات انسانی و تخصیص نیروهای انسانی برپایه ساماندهی انگیزه ها اتفاق بیفتد و در این انگیزه های تحقیقاتی ـ که هماهنگ می شوند ـ قاعدتاً ارزشی که برای تحقیقات در عرصه های مختلف در نظر گرفته می شود متناسب با جایگاهی است که آن تحقیقات در یک نظام دینی دارد؛ یعنی نظام و ارزش این کارآمدی ها متفاوت است. اگر بخواهیم نسبت به تحقیقات در دو جامعه دینی و غیر دینی ارزش گذاری کنیم قاعدتاً نوع ارزش گذاری ها متفاوت خواهد بود. بنابراین بر اساس همین ارزش ها نظام انگیزه های تحقیقاتی باید شکل بگیرد، آن گاه انگیزه های تحقیقاتی به گونه ای هماهنگ شوند که از تحقیقات غیر ضروری، تکراری و تحقیقات متناقض یا حتی تحقیقاتی که گرچه در مسیر هدف هستند اما متعادل نیستند، جلوگیری شود. یعنی اگر میزان انگیزش اجتماعی در یک حوزه ای بیش از نیاز و ضرورت آن جامعه باشد، قاعدتاً توازن در تحقیقات بهینه نیست. بنابراین باید به گونه ای انگیزه تحقیقات را ساماندهی کنیم که انگیزه های تحقیقاتی در جهت هدف ما باشند؛ یعنی اگر می خواهید تحقیقات، متناسب با ارزش های دینی باشد، انگیزش ها هم باید به همان سمت حرکت کند. به عنوان مثال گزینش های مختلفی که در رشته های مختلف در دانشگاه ها انجام می پذیرد، قاعدتاً اگر بخواهد به شکل صحیحی اتفاق بیفتد باید متناسب با برنامه توسعه باشد؛ یعنی نیاز سنجی شود و متناسب با آن نیاز سنجی، نیروی متخصص تربیت شود و تحقیقات و فن آوری ها نیز به همان سمت هدایت شود. بنابراین ابتدا باید میزان نیازمندی ها تعریف و آنگاه متناسب با آن، ایجاد انگیزش شود. اگر گرایش هایی که در جامعه جوان ما وجود دارد به سمتی باشد که با نیازمندی های توسعه هماهنگ نباشد، از این نیروها استفاده بهینه نمی شود.
بنابراین درسازماندهی و مدیریت تحقیقات، اول کاری که باید بکنیم این است که این شبکه، قدرت پالایش انگیزه ها و ایجاد یک نظام انگیزه متناسب و هدایت انگیزه ها را به سمت اهداف داشته باشد.
- مدیریت اندیشه های تحقیقات از طریق هماهنگی در روشها
در این مرحله شیوه اندیشیدن و فکر کردن وکار تحقیقاتی و شکل گیری استنتاج ها و نتیجه گیری ها را ساماندهی کند، به گونه ای که همه این شیوه ها هماهنگ واقع شوند. چنانچه اگر انگیزه ها متناقض باشند تحقیقات به سمت نتایج متناقض حرکت می کند. یا اگر روش اندیشیدن و روش کارکردن اندیشمندان، هماهنگ نباشد ویا روش استنتاج و نتیجه گیری ها هماهنگ نباشد، قاعدتاً به شکل ذوقی عمل می شود و بالتبع نتایج، هماهنگ نخواهد بود. بنابراین ما باید چنین مدیریت منسجمی را از طریق یک شبکه تحقیقاتی انجام دهیم. بعداً خواهیم گفت که یکی از ضرورت های قطعی برای مدیریت شبکه ها ـ غیر از این که خود این مدیریت شبکه باید موضوع تحقیق قرار بگیرد و نرم افزار مدیریت شبکه تولید شود ـ این است که ما نیازمند به یک نظام منطقی و یک نظام روش تحقیق کاملاَ منسجم و هماهنگ در عرصه های مختلف هستیم.

Share