عقلی که با انقلاب اسلامی به تاریخ ما برمی گردد «به یاد آن یارِ سفر کرده»/ قسمت اول

استاد اصغر طاهرزاده
انقلاب اسلامی ایران

خداوند راه درست دیدن جهان تجدد را و راه برون رفت از آن ظلمات را به کمک انقلاب اسلامی به ما نمایانده است تا در این جهانِ پر از آشوب و پر از فریادهای بی جا، از مسیر واقعی باز نمانیم. مسلماً سیاستی که در زمان ما با علم هم خانه شده است، نمی تواند در صدد ساختن آینده ای مستقل از علم و تکنولوژی باشد و لذا نمی توان این سیاست را خردمندی به معنای واقعی دانست.

بسم الله الرحمن الرحیم
با نظر به این که تاریخ ما با حضور حضرت روح اللّه«رضوان اللّه تعالی علیه» از ظلمات شاهنشاهی رسته، برای عبور از عقل سکولارزده ی فرهنگ مدرنیته نیز باید به عقلی نظر کرد که سیره ی آن مرد بزرگ متذکر آن بود و در این رابطه عرایضی سرفصل وار در خدمت خوانندگان عزیز به عنوانِ چشم اندازی برای تفکر، عرضه می شود. به امید آن که شامل دعایی شویم که فرمودند:  «رَحِمَ الله اِمْرَءً وَ عَلِمَ مِنْ اَیْنَ وَ فی اَیْنَ وَ اِلی اَیْنَ»[1] خدا رحمت کند آن کسی که بداند در کجا بود و در کجا هست و به سوی چه هدفی رهنمون است.
1- درک درست از تاریخی که در آن هستیم
وقتی تمدنی محقق می شود که «علم» و «فرهنگ» و «تاریخ» در یگانگی کامل در کنار هم قرار گیرند و ما سال ها است از جدایی این سه مقوله رنج می بریم و به نظر می آید با ظهور انقلاب اسلامی، زمینه ی یگانگی این سه، ذیل فهم جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی فراهم شده است تا به جای ادامه ی عقلی که تنها با مفاهیم سر و کار دارد، علمی دنبال شود که در این تاریخ به کار می آید و عقل مفهومی در خدمت شرایط جدید تاریخی قرار گیرد؛ شرایطی که روح انقلاب اسلامی متذکر آن است. این علم لازم نیست ادامه ی تجدد باشد ولی برگشت به گذشته هم نیست و با درک تاریخی که در آن هستیم شکل می گیرد و در کنار آن، فرهنگِ مناسبِ این تاریخ به صحنه می آید. اگر درک درستی از تاریخی که در آن هستیم پیدا شود و بفهمیم با انقلاب اسلامی، تاریخ دیگری که ادامه ی غرب نیست، برای ما مقدّر شده و با دقت در معادلات زمانه متوجه باشیم افق آینده ی ما در این میدان روشن است؛ در این حالت، «تفکر» ظهور می کند و توانایی های ما به صحنه می آید، زیرا هر جا «تفکر» نیست، توانایی هم نیست. یعنی «تفکر» و «توانایی» با هم اند. وقتی «تفکر» نیست، مجال افراط و تفریط و دست و پازدن فراهم می شود و آینده را تیره و تار می کند و جان ها را پژمرده و خردها را افسرده و علیل می نماید. در آن صورت است که به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظه اللّه» می توانیم «مفاهیم جریان ساز و عمل ساز تولید کنیم».[2]
  2- چگونه باید به خود بنگریم؟
پیامبران نه تنها هدف انسان ها را که اُنس با حضرت حق است، روشن نمودند؛ از آن مهم تر، راهِ رجوع به حضرت حق را نیز در مقابل بشریت قرار دادند و از این جهت ادیان الهی، آرمان های کاربردی را به بشریت هدیه نمودند. برای گشودگی در تاریخی که در آن قرار داریم، نه تنها بایدحضرت روح اللّه«رضوان اللّه تعالی علیه» را مدّ نظر قرار داد؛ بلکه راه و روش چنین سلوکی باید نظر به شخص حضرت امام باشد که با خدایِ حیّ و حاضر مرتبط است. در این فضا باید به خود بنگریم و نیروهای وِلایی در این فضا باید با همدیگر تعامل کنند تا با به صحنه آمدنِ عقل قدسی امید به ادامه ی آینده ی انقلاب اسلامی بر همگان ظهور کند.
3- خداوند با حضوری خاص در هر تاریخی ظهور می کند
هر تاریخی عقل مخصوصی را به صحنه می آورد و به حکم «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» خداوند با حضوری خاص در هر تاریخی ظهور می کند و تنها با عقلِ آن تاریخ می توان در آن تاریخ با خدا مأنوس شد. حال اگر کسی در صدد است آزاد از خدای ِ مفهومی، با خدایِ این تاریخ مرتبط شود باید راه کارِ این ارتباط را در دو چیز جستجو نماید؛ یکی در دیدن انقلاب اسلامی  و دیگر با درک و فهم درست جریان های وفادار به انقلاب با هر عنوان و سلیقه ای که باشند. زیرا اساسی ترین هویتِ هر ملتی در تاریخ آن ملت نهفته است و هویتِ ملت ما، در حضور تاریخی زعیمی چون حضرت روح اللّه«رضوان اللّه تعالی علیه» قرار دارد. از این رو با نگاه جدّی به حضور تاریخیِ ایشان می توان از چنگال روحِ تمامیت خواه مدرنیته آزاد شد تا به جای ادامه ی مدرنیته، به ادامه ی خود بپردازیم و زمینه ی «تفکر» را در جامعه ی خود بنا بگذاریم. تفکری که مخصوص این تاریخ است و حضرت امام متذکر آن بودند.
4- آینده ای ماورای فرهنگ تجدد، در حال طلوع است
کسانی که از یک طرف هنوز نتوانسته اند به ناتوانی آن عقلی که فرهنگ تجدد به تاریخ آورده است، پی ببرند و از طرف دیگر به عقلی که انقلاب اسلامی به این تاریخ آورده است دست نیافته اند، گمان نکنند با پذیرش عقل تجدد رفتار و کردار آن ها، رفتاری برتر از رفتار نیروهای انقلابی است و جایی برای آینده ی خود شکل داده اند، با عقل و رفتار فرهنگ تجدد از ملت خود فاصله می گیرند بدون آن که در اردوگاه تجدد جایی و جایگاهی داشته باشند.  وقتی در زمانه ای زندگی می کنیم که با سیطره ی فرهنگ تجدد روبه روئیم و نتوانسته باشیم علل تزلزل آن تمدن را احساس کنیم، به زحمت می توان متوجه حضور «تاریخی» شد که انقلاب اسلامی در این تاریخ گشوده است؛ مگر آن که تابع مشهوراتِ دوران نباشیم و به امکاناتی که در ذات انقلاب اسلامی نهفته است بیندیشیم و به آینده ای که ماورای فرهنگ تجدد، در حال طلوع است نظر کنیم، هرچند در عالَمی که همه ی مناسبات آن را فرهنگ تجدد معنا کرده است، غریب بمانیم؛ ولی گمان نکنیم راهی جز راه تجدد در مقابل ما نیست.
5- نقطه ی امیدی که از طریق حضرت امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» ظهور کرد
وقتی طراحی تاریخ به عهده ی غرب قرار گرفت و همه ی جهان از غرب پیروی کردند و همه پذیرفتند باید در زندانِ توسعه نیافتگی به روش غربی، زندگیِ خود را به پایان برسانند؛ نقطه ی امیدی از طریق حضرت امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» و انقلاب اسلامی برای برون رفت از این زندان ظهور کرد و انقلاب اسلامی شکل گرفت. ولی در صورتی در بستر انقلاب اسلامی می توان از زندان آن نوع توسعه نیافتگی رهایی یافت که متوجه باشیم عقلِ برون رفت از آن زندان، عقلی است ماورای عقلانیتی که غرب مدّ نظر بشر قرار داده و ما هنوز به چنین عقلی ورود نکرده ایم. عقلی که انسان بتواند به کمک آن اراده ی حضرت حق را در این تاریخ احساس کند و ماورای عقل مفهومی به عالم نظر اندازد، بدین معنا که با چشمِ قلب به تاریخ خود بنگرد. چیزی که از طریق انقلاب اسلامی به این تاریخ برگشته است و شهدا آن را احساس کردند و رهِ صدساله را یک شبه طی نمودند.
6- جهت عبور از فرهنگِ منجمد تجدد
مشکل جهان کنونی چیزی جز تیرگی افق آینده نیست و جهانی که ما با انقلاب اسلامی شروع کرده ایم، آینده ای غیر از آینده ی جهان غرب دارد و نمی خواهیم با توسعه یافتگی به روش غربی با همان مشکلاتی روبه رو شویم که فعلاً در مقابل غرب قرار دارد. این جاست که معنای امیدواری در متن انقلاب اسلامی به بشریت این دوران برمی گردد و به یک معنا، «حقیقت» جای «مصلحت» می نشیند، به همان معنایی که زهرای مرضیهi با دغدغه ای که در صدر اسلام جهت جایگزینیِ مصلحت به جای حقیقت داشت، با حضور تاریخی خود عقلی را به میدان آورد که آن عقل، ماورای حکمت و عرفانِ رسمی است. عقلی که بسیجیان در شب های حمله به دشمنان اسلام با رمز «یا زهرا س»، بدان منوّر بودند. این است راهِ گشوده ای که انقلاب اسلامی جهت عبور از انجماد فرهنگِ تجدد جلوی ما گشوده است؛ ولی قدم گذاشتن در این راه، آدابی خاص و عقلی مخصوص را طلب می کند. امید است با نظر به رهنمودهای جدّی مقام معظم رهبری«حفظه اللّه» بتوانیم متذکر آن ادب و آداب و آن عقل  باشیم.
7- زمان هایی که اندیشمندان به زندگی مردمان نظر داشتند
هرکس که در تاریخ خود اندیشمندانه به مردم خدمت کرد به آن جهت بود که متوجه عقلی شد که در آن زمان ظهور کرده و متواضعانه به آن عقل گوش سپرد و اگر در تاریخ فلسفه به زمان هایی برخورد می کنیم که فلسفه دارای شکفتگی و تازگی است؛ زمان هایی است که اندیشمندان به زندگی مردمان نظر داشتند و محدود به مفاهیم انتزاعی نبودند، بلکه رسولانِ این پرسش بودند که: «در آن تاریخ چه نسبتی باید با جهان خود و گذشته و آینده داشته باشند؟ مقصدشان کجا است و از چه راهی می توان به آن رسید؟» تا گام در راه های موهوم نگذارند.
حساسیت به موضوع فوق، ما را بر آن می دارد که نسبت به جایگاه خود در متن انقلاب اسلامی با جدیتِ تمام بیندیشیم و به راهی که خداوند از طریق انقلاب اسلامی و حضرت روح اللّه«رضوان اللّه تعالی علیه» در مقابل ما قرار داده، فکر کنیم. راهی که هویت خود را در حضور انقلابی خود در مقابل استکبار معنا کرده باشیم.[3]
8- «اکنونی» که معلّق بین تجدد و دوران گذشته است
 ما در تاریخی قرار داریم که نه تاریخ تجدد است و نه تاریخ گذشته ای که پشت سر گذارده ایم. از یک طرف نمی خواهیم در «اکنونی» باشیم که معلّق بین تجدد و دوران گذشته است، و از طرف دیگر به جهت تعلقی که به تجدد داریم، گشودگیِ آینده ای را که با انقلاب اسلامی شروع شده است جدّی نمی گیریم. و این درد دوران ما است که با درک گذشته ی خود و توجه به امکاناتی که با انقلاب اسلامی پدید آمده، می توانیم از این درد آزاد شویم. امید است با درک «حقیقت دوران خود و جایگاه افکار و افراد در آن» آن درد و درمان آن  مدّ نظر ما قرار گیرد.
9- معجزه ی تعامل با وفاداران به انقلاب اسلامی
 ما هنوز متوجه نیستیم که انقلاب اسلامی مسئولیت بزرگی در فهم سایر اندیشه هایی که وفادار به انقلاب هستند بر دوش ما گذارده است و از معجزه ی تعامل با این افراد و این افکار غافلیم، زیرا نمی دانیم چگونه عقل ها در زمانه ی انقلاب اسلامی به هم پیوسته اند و همه ی آن افکار تنها در پیوستگی کامل، صورت حقیقی انقلاب اسلامی را می نمایانند و در آن صورت است که معلوم می شود ما چه هستیم و چه داریم و چگونه می توانیم باشیم. در این صورت همه نگهبان تفکری خواهیم بود که با انقلاب اسلامی شروع شده و می رود که به شکوفایی بنشیند. قوام این فکر به فهم اندیشه هایی است که در زیر سایه ی انقلاب اسلامی مستقل از یکدیگر نیستند و خود را گرفتار توهمات فرقه ای و گروهی و قبیلگی و حزبی نکرده اند. در این رابطه رهبر انقلاب روحیه ی «تحمل مخالف» را متذکر می شوند، به همان معنای «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» و نه به معنای سازش با دشمن.
10- حذف یا عبور از فکری که مناسبتی با روح انقلاب اسلامی ندارد؟
وقتی متوجه حضور تاریخی انقلاب اسلامی باشیم در درک درست وظیفه ی خود سرگردان نمی شویم و روش حکیمانه ای برای عبور از تنگناهای تاریخی پیشه می کنیم تا به جای حذف آن فکری که مناسبتی با روح انقلاب اسلامی ندارد و در فضایی به سر می برد که سکولاریته یا لیبرالیته در آن شکل گرفته است، راه عبور از آن فکر را پیشه می کنیم و به جای تخاصم های حزبی، مسیر دیگری را در پیش خواهیم گرفت؛ مسیری که منجر به خستگی و ملالت نمی شود تا گمان کنیم انقلاب در مسیر خود با مشکلات و دشواری های غیر قابل عبوری روبه رو شده است.
11- تجدد در زمینی دیگر و در تاریخی دیگر شکل گرفته است
 زندگی در سایه ی تجدد ما را گرفتار انواع گسستگی ها کرده است، زیرا تجدد در زمینی دیگر و در تاریخی دیگر شکل گرفته است. تجدد در زمین خود و تاریخ خود پیوستگی لازم را دارا است - هر چند در جستجوی اهداف مقدسی نباشد- ولی اگر هزار سال هم برای تحقق تجدد در این کشور تلاش کنیم باز هزار سال ناظر گسستگی بین علم و فرهنگ و دیانتِ خود هستیم مگر آن که به خود آییم و به خود برگردیم و روح تاریخ خود را در متن انقلاب اسلامی به فعلیت درآوریم. ما تنها با معارف اسلامی و فقه و فلسفه و عرفانی که داریم می توانیم خود را بشناسیم و به انسجامی که هر جامعه بدان نیاز دارد دست یابیم. حضرت روح اللّه«رضوان اللّه تعالی علیه» راهی به سوی این مهم در مقابل ما گذاشتند، خطر آن جا رخ می نماید که از آن راه غفلت شود و به عقلی مناسب این راه، دست نیابیم.
12- سعه ی انقلاب اسلامی
درک درست انقلاب اسلامی ما را متوجه سعه ی آن انقلاب می کند و اگر متوجه این امر باشیم خود را در افقی دور دست و با استحکامی قابل قبول احساس می کنیم و بر این مبنا برای جامعه ی خود برنامه ریزی می نماییم تا از گرفتاریِ گسستِ بین علم و فرهنگ و دیانت آزاد شویم و ناظرِ رنج دویست ساله ی این گسست نباشیم. یکی از مأموریت های علوم انسانی در این موضوع است که علت این گسست را بیابد و نشان دهد چرا ما نمی توانیم از پژوهش ها و تحصیل کرده های دانشگاه های خود در امور کشور استفاده ی لازم را ببریم و چرا فرهنگ  قدسی ما حضوری فعال در تصمیمات اداری ما ندارد. آیا جز این است که در ابتدای امر باید در زمین خود، خود را جستجو کنیم و نه در زمینی و تاریخی که تجدد در آن ظهور کرد؟ و این با توجه به حضور تاریخی انقلاب اسلامی و با نظر به سلوک حضرت امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» و عقل مناسب این حضور، ممکن است.
13- مجال نقش آفرینی در انقلاب اسلامی
 انقلاب اسلامی استعداد آن را دارد که تحولی در روح و جان و دل مردم ایجاد نماید تا در زیر سایه ی آن تحول، تحول لازم در علوم ما شکل بگیرد و از این جهت با نظر به تقدیری که خداوند برای ما رقم زده و آن جدیت و پافشاری نسبت به انقلاب اسلامی است - به عنوان بستری که ساز و کار ادامه ی ما در آن قرار دارد- تا از آن طریق مجال نقش آفرینی در انقلاب اسلامی  مورد بحث قرارگیرد. به این اعتبار که مردم با رجوع به انقلاب اسلامی  با ملکوت حضرت امام خمینی«رضوان الله تعالی علیه» مرتبط شوند. این است آن اعتدال حقیقی که درآن نه، از نظر به عالَمِ ظاهر غفلت می شود و نه، از حضور به عالمِ باطن. و حاصل آن اعتدال، پایداری و حضور در آینده ی تاریخ است زیر سایه ی انقلاب اسلامی. زیرا انقلاب اسلامی را اگر در نسبت با مبادی آن پذیرفتیم که همان قلب وارسته ی حضرت روح الله است، انقلاب اسلامی نه تنها دریچه ی رجوع ما به عالم ملکوت خواهد بود، بلکه ما را در عالم ناسوت به هماهنگیِ لازمی می رساند که باید در همه ی ابعاد نظام اجتماعی مان بدان دست یابیم و هم اکنون از فقدان آن رنج می بریم؛ زیرا وجه ملکوتی انقلاب اسلامی از وجه ناسوتی آن جدا نیست، بلکه آن دو؛ ملازم هم می باشند و نظر به هر کدام، ما را به وجه دیگر رهنمون می شود.
14- مسیر خاص رسیدن به تفکر
 انقلاب اسلامی در فضای روحانیِ روحِ دغدغه مند حضرت امام خمینی«رضوان الله تعالی علیه» جوانه زد و رشد کرد و ما در قبال آن می توانیم یا آن را انتخاب کنیم و به راه گشوده ای که با انقلاب اسلامی در مقابل ما قرار می گیرد قدم بگذاریم، و یا می توانیم نسبت به آن بی تفاوت باشیم ولی در هر حال لازم است بدانیم در هر مسیری نمی توانیم به تمنّای نظم و هماهنگی و تفکری که برای اجتماع خود نیاز داریم دست یابیم، بلکه برای رسیدن به تفکرِ لازم مسیر خاصی را باید انتخاب کنیم.
در راهی که از طریق انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده شده، اولاً: در نظر به علم، نظر به جوهر قدسی علم داریم و در صدد هستیم تا وجه قدسی علم، به عالم برگردد. ثانیاً: در معنای پیشرفت، سعی بر آن است که در حرکتی فرهنگی اصالت به دیانت داده شود ولی نه با نگاه ایدئولوژیک و صوری شدن اعمال و افعال ؛ زیرا تنها در صورتی که حکمت جای عقلِ تکنیک را بگیرد و تنها «نظم اشیاء»، اندیشه و علم به حساب نیابد،جامعه ی ما از سرگردانیِ تاریخی خود رها می شود.
15- علمِ گرفتار ایجاد تکنیکِ برتر
 تکلیف عقل تکنیکی یا وَهمی را که بر جهان حاکم شده است، میل ما معیّن نمی کند؛ باید تفکری روحانی با نفحات خود آن را به هم زند تا جهان دیگری آغاز شود، جهانی که انقلاب اسلامی پیشاپیش به استقبال آن رفته است. در آن صورت، دیگر تکنیک تکلیف علم را تعیین نمی نماید تا آن که مثل امروز علم در جهت ایجاد تکنیکِ برتر گرفتار باشد، بدون نظر به هیچ حقیقتی.
ما در انقلاب اسلامی و با رهنمودهای آن یارِ سفرکرده، به خوبی به این نتیجه رسیده ایم که ارزش های قدسی را تنها مردم می توانند پاسداری کنند و اگر عهد قلبی در درون انسان ها نسبت به آن  ارزش ها نباشد، حکومت ها چگونه از عهده ی حفظ آن  برآیند؟ از طرفی آن چه جهان تکنیکی را شکل داده، علمی است که التزام به دین و اخلاق در آن معنی ندارد؛  حال اگر برای رشد زندگیِ تکنیکی جای آن علم را فراخ نماییم،  مجبوریم به لیبرالیسم فرهنگی تن دهیم. این جا است که باید متوجه بود اگر یک سره و بی چون و چرا تابع تکنیک باشیم و گمان کنیم می توانیم آزادانه انقلاب اسلامی را ادامه دهیم، عملاً با این غفلت، زندگی خود را به مخاطرات افزون تری برده ایم. این نگاه، به قدرتِ تکنیک و عقلِ تکنیکی آسیبی نمی رساند ولی ارزش های قدسی را تابع علمی می کند که التزامی به دین و اخلاق ندارد.
آیا با توجه به امر فوق، جریان های وفادار به انقلاب نباید در این فکر باشند که اگر شیفته ی تکنیک شدند باید لوازم علمی را که منجر به تکنیک می شود نیز بپذیرند؟ در آن صورت اگر پس از مدتی با جامعه ای روبه رو شدند که آن جامعه خواسته ی آن ها نبود و نسبت به انقلاب اسلامی تعهدی در نزد خود احساس نکرد، چه کسی جز خود را باید ملامت کنند؟
16- تاریخی که ضد ارزش ها از رسمیت افتاده باشند
دعوا و قدرت نمایی برای حفظ ارزش ها، نشانه ی بی بنیاد دانستن ارزش ها است. آن کس که به ارزش های الهی اعتقاد قلبی دارد و آن ها را بسته به جان ها می داند،  اگر درجایی این بستگی را سست بیابد موظف است از خود بپرسد این سستی چگونه حاصل شد و چگونه باید آن را علاج کرد. سستی ارزش ها چیزی نیست که کسی آن را دوست بدارد و آن را بستاید ولی وقتی آن سستی پیش آمد باید اندیشمندانه جایگاه آن را پیدا کرد و به تاریخی رجوع کنیم که ضد ارزش ها از رسمیت افتاده باشند و این با حضور در تاریخی ممکن است که انقلاب اسلامی در آن تاریخ به صحنه آمده است و عقلی ما وراء عقل مدرن را مد نظرها قرار داده.
17- راه درست دیدن جهان تجدد و راه برون رفت از آن ظلمات
 خداوند راه درست دیدن جهان تجدد را و راه برون رفت از آن ظلمات را به کمک انقلاب اسلامی به ما نمایانده است تا در این جهانِ پر از آشوب و پر از فریادهای بی جا، از مسیر واقعی باز نمانیم. مسلماً سیاستی که در زمان ما با علم هم خانه شده است، نمی تواند در صدد ساختن آینده ای مستقل از علم و تکنولوژی باشد و لذا نمی توان این سیاست را خردمندی به معنای واقعی دانست. در این فضا هر کس هر کاری را که می تواند بکند حق خود می داند که انجام دهد و نام آن را تدبیر می گذارد، درحالی که این نوع تدبیر به کار خیر و صلاح آیند ه ی بشر نمی آید بلکه بیشتر نگهبان قدرت حاکم در جهان است. از این رو حضرت روح اللّه«رضوان اللّه تعالی علیه» راه خود را از این نوع سیاست ورزی جدا کرد و دعوتی دیگر را در این جهان سر داد ، دعوتِ به خود آمدن و خود را درست درک کردن، حتی درک درستِ آن هایی که با ما در زیر سایه ی انقلاب اسلامی زندگی نمی کنند ولی طالب خیر و صلاح بشر هستند با هر اسم و سلیقه ای، چه در داخل کشور و چه در خارج آن، لازم نیست این نوع سلیقه ها را تأیید کنیم ولی لازم است آن ها را بفهمیم.

مطالب تکمیلی:
عقلی که با انقلاب اسلامی به تاریخ ما برمی‌گردد «به یاد آن یارِ سفر کرده» قسمت دوم

منبع: لب المیزان
................................
پی نوشتها:
 [1] - فیض کاشانی،الوافي، ج‏1، ص: 116
[2] - مقام معظم رهبری، 13/2/1395
[3] - به گفته ی رهبر انقلاب: مهم ترین ابزار قدرت و مهم ترین عنصر قدرت ساز، «علم» و «شخصیت ملی» است، شخصیت افراد، هویت انقلابی است. 13/2/1395

Share