مکتب اخلاقی نجف

حاج شیخ جعفر ناصری
مکتب اخلاقی نجف

یک وقتی بنا بود که اسامی چهل ولیّ را برای آیت الله کشمیری رضوان الله تعالی علیه پیدا کنیم؛ خیلی ها را نوشتیم و تا مدت ها دنبال بودیم تا این  چهل نفر تکمیل شود. یکی از آن چهل نفر ملا حسینقلی همدانی رحمه الله علیه بود. نظر آیت الله کشمیری قدس سره این بود که این بزرگوار از ولایت، بسیار بهره برده بود. این مطلب، از جلسات و سیطره  ایشان و از شاگردان ایشان پیداست. حیف که از زمان مرحوم میرزای بزرگ، تا زمان مرحوم آیت الله قاضی رضوان الله علیهما در پرده ای از ابهام کشیده شده وگرنه، خیلی از اولیا بوده اند، فضای نجف هم بسیار آماده بوده؛ سلوک، درس، آرامش و فقر، یک ریاضت قهری و یک امنیت فکری [برای طلاب فراهم بوده] است. عثمانی ها که حکام آن زمان بودند کاری با آقایان نداشتند. در این فصل تاریخی، عالمانی به یادگار ماندند که دیگر معلوم نیست برای حوزه ها این گونه پیش بیاید؛ چون ممکن است ظاهراً  طلب در نفوس باشد؛ اما توفیقات الهی خیلی بیش از این می خواهد؛ یکی رزق است، یکی ریاضات قهری است، یکی تشخیص صحیح مبانی است که الآن خلط شده است و خیلی از افراد راه را نمی شناسند. راه باید شفاف باشد تا طرف بتواند برود. بسیاری از افراد خلط کرده اند و جهل مرکب شده و قضایا شفاف و روشن نیست.
آن زمان، امکانات فراهم بود، اولیا فراوان و اهل زحمت بودند، شیّاد هم بود؛ انحراف علی محمد باب در همین فاصله ها[زمانها] است ولی او کسی است که بالأخره زحمت کشیده و دروس آقایان را رفته است.
این گونه نقل می کنند که مرحوم آخوند کاشی که در مدرسه  صدر اصفهان درس می گفتند، یک روز دیدند طلبه  جوان سیدی که همان علی محمد باب بوده، به درس آمده است. ایشان ناراحت می شوند و به دنبال او می دوند، و او هم فرار می کند. روزی مرحوم آخوند کاشی گفتند: فردا هر کسی کتاب ندارد، درس نیاید، او هم فقیر بود، حتی کتاب هم نداشت. بعد از چند روز دیدند دوباره آمده و دزدکی به کتاب شخص کنار خود نگاه می کند، دوباره همان قضیه شد و شاگردان خیلی ناراحت شدند که جناب آخوند! شما یک عارف هستید، و این یک طلبه  فقیر سید است، به جرم این که کتاب ندارد، با او برخورد می کنید؟! آخر این حرف ها چیست شما می زنید؟!
حوزه  نجف مخصوصا، بسیار پربار، کار می کرد و میوه می داد. از نظر علمی، شاگردان مرحوم شیخ انصاری، شاگردان مرحوم آخوند خراسانی، شاگردان مرحوم نائینی بودند. از حیث معنوی هم شاگردان آقا سیدعلی شوشتری، سید مرتضی کشمیری و ملاحسین قلی همدانی بودند . آن ها از عنوان و شهرت، پرهیز می کردند. مرحوم آیت الله سیداحمد کربلایی تهرانی که به او می گفتند سید احمد واحد العین، از سادات خیلی بزرگوار، شاگرد میرزای دوم حاج شیخ محمدتقی بود. ایشان به این دلیل که مرجعیت به سمت او می رفت، گریه می کرد. ایشان برای میرزا که استادش بود، پیغام داده بود که اگر مردم را به من ارجاع دهید، قیامت جلویتان را می گیرم و شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها می کنم.

شخصیت مرحوم ملاحسین قلی همدانی
 آن وقت اولیا در علما زیاد بود، متصرِّف در آن ها زیاد بود. شخصیت به گونه ای، سیطره  بر نفوسِ صغیر و کبیر داشته که در ایشان زیاد مشهود بوده است. شاگردان ایشان یا مجذوبند، یا عارفند، یا مرتاضند؛ همه به حد نهایت کار خودشان و تعریف خودشان رسیده اند. البته چیزهایی هم که از خود ایشان نقل می شود چیزهایی است که خیلی کم در دیگران پیدا می شود.
روزی مرحوم ملاحسین قلی با شاگردانشان به کربلا می رفتند، افرادی کنار نهری نشسته بودند و و مشغول لهو و رقص بودند. یکی از شاگردان می گوید: آقا بروم بگویم که آرام باشند؟ ایشان می گوید: نه خودم می روم. ایشان می رود و به آن ها می گوید: بگذارید من یک شعر بخوانم؛ و یک شعر در وعظ و تنبّه می خواند. همه  آن ها به سجده می افتند و گریه می کنند. این تصرّف، تصرّف عادی نیست. چنین تصرفی ولیّ می خواهد.
مشابه این تصرّفات از ایشان زیاد بوده است؛ چه از نوع فردی و چه از نوع اجتماعی. این بزرگوار در فصل های مختلف عمر، خیلی نصیب داشته است.
ایشان کسی بوده که بعد از مرحوم شیخ انصاری قدس سره درس را در جایگاه خود مرحوم شیخ ادامه می دهد. این استعداد ایشان را می رساند.
آیت الله کشمیری رحمه الله علیه می فرمودند: ایشان در زمان طلبگی در مدرسه عسیلمیه  سامرا بود. وبا یا بیماری مشابه وبا آمد. میرزای بزرگ هم بیمار شد. طبیبی از بغداد آوردند که اول سراغ میرزا رفت. میرزا فرمود: به آن حجره  روبرو بروید، در آن یک طلبه ای هست، اول او را درمان کنید که ساعتی از عمر او معادل همه  عمر من است. به آن حجره رفتند و دیدند که در آن حجره مرحوم ملا حسین قلی همدانی است.
ارزش سیر و سلوک نجف به پای پیاده کربلا رفتن ها، قرآن خواندن ها، وادی السلام رفتن ها و سیر عالمان دینی و استناد به سید بن طاووس و سید بحرالعلوم بوده است.
در مورد میرزای قمی نقل است که با حنک عمامه شان به کفش های سید بحرالعلوم می کشیدند و می گفتند: «بأبی أنت و أمی» بگو با چه عملی به این جا رسیدی که توانستی سینه خودت را به سینه امام زمان علیه السلام بچسبانی؟ میرزا هم خودش اهل کرامات بوده، در اصول و فقه هم عالم سرآمد بوده است.
این راه به گونه ای باید به حسین بن روح نوبختی، به علی بن محمد سمری، به علی بن بابویه قمی و به مرحوم کلینی برسد. این راه ارزش دارد؛ و الا مطالب دیگر هم جسته و گریخته بوده است؛ ولی آن مطالب زاویه ای از زوایا بوده [و جامع نبوده] است که تأمین کننده هم نیست.
----------------
منبع: بنیاد هاد

Share

دیدگاه‌ها

حرفهایی که برای شیعه فاجعه ایجاد می کند و روز به روز از زاویه علمی حوزه علمیه می کاهد و حوزه را به ویرانی می کشاند

یکی از آن جهل مرکبها که گفته شده در مطلب بالا همین نگاه امثال شماست که مسائل معنوی و نورانیت را فاجعه و ویرانی میخوانی
کمی هم اندیشه خوبه
در اسلام برخیا که معنویت مخالفن باید حتما شک کرد
خدا همه ما را عاقبت بخیر کند

سلام نمی دانم چطور فاجعه می خوانید در حالی که اخلاق در حوزه های علمیه دیگر جایگاه سابق در حوزه نجف را ندارد امثال مرحوم ملاحسینقلی چه بزگانی بوده اند که علاوه بر درسشان به حقیقت هم می رسیدند آن قدر به درس و علم آن هم خاصتا بعضی علوم پرداختیم که طلبه هم از اخلاق عقب افتاد و هم از معنویت
منتقد محترم ملاظه می فرمایند که کلام فوق نفی علم آموزی نکردند بلکه تلنگر به بال دیگر که معنویت است کرده اند
چه راهی داریم می رویم که نه به معنویت می رسیم و نه چه بسا به علم بلکه به سمت احساس پوچی
الان چه قدر حوزه های ما امثال بزرگان فوق را به عنوان ماحصل حوزه بیرون می دهد چقدر از طلبه های ما ملاک و معیار و راه صحیح سلوک به سمت خداوند را دارند- خدا نکند که بعضی از مردم عادی از ما جلوتر باشند
یادمان نرود که درس هم که می خوانیم باید برای رسیدن به تهذیب و بعد به توحید باشد رسیدن به حقیقت و هدف خلقت والا اگر می خوانیم که تدریس کنیم و تدریس کنیم و تدریس کنیم و در نفس خودمان پز بدهیم و مثل کرم ابریشم به خودمان بپیچیم و چیزی این بزرگان یافتند را نیابیم برویم یه فکری به حال خود کنیم که امان از یوم الحسره