بررسی مکتب سیاست های اقتصادی شهید صدر/بخش دوم

آیت الله میرباقری؛
شهید صدر(ره)

یک نگاه آنست که تمدن غرب، موضوعات جدیدی را به زندگی ما عرضه می کند، ما باید این موضوعات را خوب و بد کنیم و خوبش را انتخاب کنیم، بدش را یا کنار بگذاریم یا اصلاح بکنیم، یعنی رویکرد خوب و بد کردنِ تمدن غرب، بر اساس عناصر موضوعی و عرضه آن عناصر به فقه، که این رویکرد اول است

معیار اسلامی کردن تجدد: احراز عدم مخالفت موضوعات جدید با شرع
پس یک نگاه آنست که تمدن غرب، موضوعات جدیدی را به زندگی ما عرضه می کند، ما باید این موضوعات را خوب و بد کنیم و خوبش را انتخاب کنیم، بدش را یا کنار بگذاریم یا اصلاح بکنیم، یعنی رویکرد خوب و بد کردنِ تمدن غرب، بر اساس عناصر موضوعی و عرضه آن عناصر به فقه، که این رویکرد اول است؛ مثل اینکه بر فرض، برق خوب است یا بد؟ بیاییم ببینیم آیا در لسان ادله چیزی داریم که بگوید از این نوع نورافشانی استفاده نکنید یا نه؟ یا مثلاً چیزی به نام اتومبیل، این پدیده که امروز پدیده ساده ای است، در زمان خودش پدیده بسیار مهمی بوده است، یا وسیله حمل و نقل جدید، همچون هواپیما، آیا در دین چیزی داریم که استفاده از هواپیما حرام است؟ اگر داریم یا به عنوان خودش یا به عنوان اینکه مثلا استفاده از فضا برای حمل و نقل جایز نیست. اگر نداریم، به عمومات رجوع می کنیم، و می گوییم بنابراین اشکال ندارد، اسلام با این محصولات مخالف نیست.
نه فقط محصولات، بلکه ساختارهای اجتماعی هم همین طور است؛ چیزی به نام مشروطه می آید، می گوییم آیا مجلس قانون گذاری خلاف شرع است یا خلاف شرع نیست؟ بانک همین طور است، بیمه همین طور است، بهداشت جدید همین طور است، تقسیم قوا به مثلا مقننه و مجریه نیز همین طور است. این ساختارهای جدید، همه را می خواهیم همین گونه حل و فصل کنیم؛ این شیوه عدم مخالفت با شرع، شیوه ای است که از دوران مشروطه هم بوده، و در آن بحث موافقت نیست، بلکه سخن از عدم مخالفت است.
تجزیه پدیده های سیستمی به مولفه ها در احراز عدم مخالفت
در این شیوه، هنگام برخورد با پدیده های سیستمی، گرچه خود عنوانش، در شرع پیدا نمی شود، ولی این سیستم یک مولفه هایی دارد، و به آن مولفه ها تجزیه می شود و عدم مخالفتِ مولفه هایش با شرع مورد ملاحظه قرار می گیرد، و یا احیاناً دست کاری در مولفه هایش صورت می گیرد، که در نتیجه همان ساختار با همان مبانی و اهداف حفظ می شود، اما عوامل جدیدی در آن ورود پیدا می کند؛ مثلا در موضوع بانک داری، گرچه بانک، به مفهوم ترکیبی اش سابقه ندارد، ولی بانک و عملیات بانکی، به یک سلسله عملیات دیگری که با عناوین فقهی همچون صلح، بیع، بیع به شرط، اجاره و تملیک به شرط و یک سلسله عناوین فقهی دیگر تبدیل شده و درون این ساختار تعبیه می شود و ساختار را بازسازی می گردد.
این شیوه مواجهه، موضوعات خارجی را موضوعی می بیند، بعد با موضوع مواجهه می کند، می خواهد موضوع را به فقه عرضه کرده و حکمش را از منابع فقهی، که احکام موضوعات هستند به دست بیاورد؛ فقه را هم متکفل احکام موضوعات از هم گسیخته (موضوعاتی که جدا جدا هستند) می داند؛ این رویکرد، دنبال این است که در برخورد با موضوعات جدید از اینکه آیا مشروع اند یا مشروع نیستند، و اگر مشروع نیستند آیا می شود آنها را مشروع کرد یا نه، بحث کند.
تمدن غرب؛ عهده دار موضوع سازی در اسلامی کردن تجدد
در این رویکرد، دائما تمدن غرب مسئله درست می کند، و در این طرف، موضوع به فقه عرضه می شود، فقهی که پاسخ گوی احکام موضوعات است؛ مواجهه ما مواجهه موضوعی است، موضوعاتی که به صورت مجموعه دیده نمی شود؛ آیا ما می توانیم شبیه سازی را مشروع کنیم؟ پیوند اعضا را می شود مشروع کرد؟ آیا از برق می شود استفاده کرد؟ از اتومبیل استفاده کرد؟ از هواپیما استفاده بکنیم؟ از کارخانه های متمرکز می شود استفاده کرد؟ آیا می شود ما کارگاه های کوچک را تبدیل به کارخانه های متمرکز کنیم؟
پاسخ به این سوالات در این رویکرد به اینگونه است که می گویند چه اشکالی دارد؟ اسلام آزادی داده است؛ حکمی نداریم که مثلا هزار کارخانه، یا هزار کارگر، حق ندارند مجتمعاً یکجا کار کنند؛ و یا مدیریت متمرکز هزار کارگر هیچ اشکالی ندارد؛ یعنی موضوع را عرضه می کنند؛ اگر هم موضوعِ مرکب بود، آن را به عقود متعددی تجزیه می کنند؛ می گویند این نوع عقد اجاره ای که در کارخانه متمرکز است، اشکال ندارد، این نوع بیع هم اشکال ندارد، اگر هم احیانا مانع هست، به جای اینکه کلا آن را کنار بگذارند، راه حل ارائه می دهند، مثلا بانک را اسلامی می کنند، مانند «البنک لا الربوی».
سطحی بودن مواجهه در رویکرد اسلامی کردن تجدد
در این سطحِ مواجهه، وقتی با محصولات صنعتی برخورد می شود، هیچ وقت انقلاب صنعتی موضوع مطالعه قرار نمی گیرد و این سوال که آیا اسلام، انقلاب صنعتی را قبول دارد یا ندارد مطرح نمی شود؛ با اینکه انقلاب صنعتی، پدیده ای است که همه ساختارهای اجتماعی را به هم می زند، نوع معیشت و سبک زندگی را تغییر می دهد، لکن بحث انقلاب صنعتی نیست، بحث استفاده از برق است؛ یکی می گوید استفاده کنیم، یکی می گوید استفاده نکنیم. بعد کم کم بحث های جدی هم تبدیل به ادبیات طنز می شود؛ چنانکه در آغاز مشروطه و آغاز ورود تکنولوژی غرب، ادبیات طنز در حوزه فقه غوغا می کند؛ با طنز می خواهند مسائل را حل و فصل کنند، یعنی حتی ادبیات اجتماعی هم به آن سمت می رود، ادبیات طنزِ آن دوران هم مطالعه کردنی است و تا حد عقاید و مسائلی راجع به مثلا معاد و عوالم قیامت هم پیش رفته است، ادبیات و داستان های ادبی از امثال چوبک و هدایت و دیگران، و از آنها بدتر و پایین تر و بالاتر زیاد است.
در این سطح مواجهه، وقتی بحث علم مطرح می شود و اینکه آیا مثلا می شود ما از مکتب خانه به سمت دارالفنون برویم، بحث انقلاب علمی مطرح نیست؛ بحث، این است که مگر ریاضیات اسلامی و غیر اسلامی دارد؟ آیا حاصل ضرب دو در دو، در اسلام پنج می شود؟ آیا حتما باید در اتاق بنشینند و یک آقایی یک ترکه دست بگیرد مثلاً، به آنها «الف دو زِبَر اَن و دو زیر اِن»، این طوری یاد بدهد؟! یا می شود شیوه تعلیم و تعلمِ آسانتری را پیش گرفت؟ مسئله به این صورت مطرح می شود، ولی هیچ وقت در این دوران، مواجهه با انقلاب علمی نمی شود و هرگز گفته نمی شود که آنچه اتفاق می افتد یک انقلاب علمی است؛ یعنی ادبیات کاربردی زندگی بشر در حال تغییر است؛ این ادبیات مبنا دارد، هدف و روش تحقیق دارد، روش آن (مثلا در آن دوره) پوزیتویستی و  حس گرایی مطلق است؛ اصلا این بحث ها مطرح نمی شود. یعنی بلوغ مواجهه، در آن سطح نیست؛ البته این سخن به معنی تعریض نیست، و در همان دوره نیز مواجهه های خیلی جدی وجود داشته است، لکن این سطحِ مواجهه است.
نوآوری های شهید صدر در مواجهه با تجدد
در مرحله ای دیگر، سطح مواجهه تغییر می کند و آن، دوره دومی است که گرچه متفکرین بزرگی در کشورهای مختلف به ویژه ایران، همچون علامه طباطبایی و شهید مطهری، همزمان به این عرصه ورود کرده اند، لکن به نظر می رسد از کسانی که در این دوره نقش جدی ایفا کرده و بهترین ورود به مسئله را داشته است، مرحوم شهید صدر است.
رویکرد شهید صدر از سطح مواجهه پیش گفته (که موضوعات را خوب و بد کرده و خوبش را انتخاب و بدش را اصلاح می کند)، فراتر است، ایشان بدرستی توجه دارند که آنچه دنیای مدرن به ما تحمیل می کند، یک نظاماتِ به هم پیوسته مبتنی بر یک قاعده است؛ لذا قواعد اجتماعی بر خطا گذاشته می شود، و دیگر اصلاحات جزئی کمکی نمی کند؛ این سطح آسیب شناسی، اهمیت زیادی دارد؛ غرب، نظاماتی را (اعم از اقتصادی و سیاسی و فرهنگی) مقابل ما قرار داده است؛ که خود این نظام ها هم مبتنی بر یک قاعده اند؛ مثلا کل نظامات مارکسیستی، اعم از ساختارهای حزبی سیاسی تا اقتصاد متمرکز دولتی و ... همه مبتنی بر یک تفکر بنیادین هستند و آن، انکار غیب است. توجه به این نکته، که یک تفکر به صورت ریشه در همه ساختارهای یک مدل جامع حیات، ساری و جاری شده است، نگاه جدیدی است و این نوع غرب شناسی و مواجهه با تجدد، مواجهه جدیدی و بسیار ارزشمندی است.
ناپختگی سطح درک برخی متفکرین در انقلاب اسلامی نسبت به درک شهید صدر
با اینکه مرحوم شهید صدر، قبل از انقلاب اسلامی در ایران این نظرات را ارائه کرده اند و بیش از نیم قرن از انتشار آثار ایشان می گذرد، (با وجود اینکه نخبگانی در حوزه این تفکر را دنبال کرده اند و در بعضی عرصه ها از شهید صدر پیشی گرفته اند) لکن سطح متوسط حوزه و متفکرین و روشنفکران دینی ما در نوآوری در جزئیات، و مواجهه با تمدن غرب و آسیب شناسی در مواجهه اسلام و تمدن غربی، به سطح ایشان نرسیده و معدل حوزه و دانشگاه های ما هنوز به سطح ادراک ایشان از مواجهه با تمدن غرب نرسیده است؛ هنوز هم، غرب را به خوب و بد تقسیم کرده و نگاه موضوعی به غرب دارند و به دنبال ژاپن اسلامی هستند؛ مثلا تفکراتی وجود دارند که قبلا به دنبال مالزی بودند و یک مقدار جلوترش ژاپن اسلامی و حالا افق نگاهشان، ترکیه است، سکولاریزمی که با مذهب مخالفتی نمی کند؛ آنها، درک مرحوم شهید صدر را ندارند که وقتی قواعد اجتماعی بر اومانیزم گذاشته شود، تا ثریا می رود دیوار کج؛ و دیگر مخالفت با اسلام نکردن معنا ندارد؛ مثلا وقتی در ترکیه اقامه دنیاپرستی و سکولاریزم شود، دیگر با مذهب مخالفت نکردن معنائی ندارد، زیرا شالوده این نظام تا آخر، مخالفت با مذهب است؛ هنوز به این درک نرسیده اند؛ بی تعارف می گویم، برخی چهل سال است دست در حکومت دارند ولی هنوز این نکته را (که شهید صدر به آن اشاره کرده است)، نفهمیده اند.
مثلا تمدن سوسیالیستی، بنایش بر انکار غیب است و بر این قاعده، جامعه را بنا می کند؛ انکار غیب، مواد اولیه و شالوده ای است که در همه عرصه ها اعم از اقتصاد و مانند آن، فرآوری شده است؛ و ریشه ای است که در همه عروق این شجره خبیثه وجود دارد؛ و برخی از متفکرین ما، تمدن مارکسیستی را به صورت یک شجره خبیثه نمی بینند؛ لذا سی سال قبل، در همین کشور، قانون تعاونی ها تصویب شد؛ (البته این سخن به معنی انکار محدودیت های عینی نیست، و ما به دنبال تعییر و سرزنش نیستیم، لکن واقعیت اینست و باید دید افق نگاه چیست).
در مواجهه با نظام های سرمایه داری همچون اقتصاد فریدمنی و اقتصاد نو کینزی نیز، هنوز در سطح تفکر مرحوم شهید صدر، فکر نکرده و آسیب شناسی ندارند؛ و به دنبال اسلامی کردن آنها هستند، سی و پنج سال است کشورداری می کنند ولی متوجه نیستند که اقتصاد فریدمنی، قابل اسلامی شدن نیست؛ (البته قبل از ارائه راه حل نباید عینیت را قفل کرد لکن بحث در برنامه دوره گذار است)؛ آسیب شناسی آنها این است که تمدن غرب، خوب و بد دارد؛ و ما عناصر خوبش را می گیریم،تکنولوژی و علم که بد نیست؛ علم که دینی و غیر دینی ندارد؛ اینها ادبیات قرون وسطائی است و جای خجالت است که یک سیاست مدارِ دست اندرکار بعد از سی سال بیاید بگوید علم، دینی و غیر دینی ندارد؛ و این بدین معناست که سخنی که شهید صدر پنجاه سال قبل بیان کرده اند هنوز از طرف معدل نخبگان اجرائی و حوزوی و دانشگاهی ما حتی فهم نیز نشده است.

ادامه دارد...
-------------------------
مطالب تکمیلی:

بررسی مکتب سیاست های اقتصادی شهید صدر/بخش اول
بررسی مکتب سیاست های اقتصادی شهید صدر/بخش سوم

Share