ریشه ی خیالات سوء و راه اصلاح آن

ادب خیال،عقل وقلب/استادطاهرزاده
خود را مشغول ‌كنید تا خیالات شما را مشغول ‌نكند
به اندازه ای که انسان در قوه ی واهمه ی خود به غیر خدا اصالت داد، به همان اندازه صورت های کاذب به عنوان عوامل تأثیرگذار ظاهر می شوند و فکر ما را متوجه خود می کنند.

ریشه ی خیالات سوء

سؤال: ریشه ی خیالات سوء کجا است؟

جواب: ریشه ی همه ی خیالات سوء یک چیز است و آن این که جز خدا را منشأ اثر بدانیم و برای آن ها تأثیر مستقل قائل شویم. البته معلوم است که برای رهایی از خیال سوء باید از جهات مختلف برنامه ریزی کرد و مشکل به این آسانی حل  نمی شود، اما اصل و ریشه ی آن را بدانیم تا إن شاءالله بتوانیم در تقویتِ توجه به خدا از یک جهت، و در دفع اطمینان به غیر خدا از جهت دیگر، برنامه ریزی  کنیم.

به اندازه ای که انسان در قوه ی واهمه ی خود به غیر خدا اصالت داد، به همان اندازه صورت های کاذب به عنوان عوامل تأثیرگذار ظاهر می شوند و فکر ما را متوجه خود می کنند. طبیعی است که توجه به غیر خدا و منشأ اثر دانستن آن ها ذهن و فکر ما را متوجه خود می کند و موجب می شود تا قوه ی واهمه، صورت هایی مطابق توجه ما در ذهن ما بسازد. حال توجه به غیر خدا، چه توجه به خودمان باشد و خودمان را کاره ای بدانیم، یا سایر افراد را، و چه توجه به وسایل و ابزارها باشد. اگر فقط خدا وسط باشد، به خودمان نگاه  نمی کنیم تا خیالمان مشغول خودمان شود و هزاران صورت خیالیه در رابطه با خودمان در ذهنمان ظاهر شوند.

حال اگر متوجه این ضعف و نقیصه شدیم، آن وقتی هم که اصالت را به خودمان می دهیم از این کار راضی نخواهیم بود و در عین توجه قوه ی واهمه به خود، آن را تصدیق نمی کنیم و به دنبال آن راه نمی افتیم و لذا قوه ی واهمه در عینی که از بین نمی رود، تقویت هم نمی شود تا خیالات واهی به عنوان حقیقت، همه روح و روان و قلب ما را اشغال کنند

اگر از مشغولیات دیروز ناراحت شده باشید و متوجه شوید علتش توجه به خود است، وقتی دوباره عامل غفلت آمد، دلی که متوجه اصالت حق است، به راحتی به دنبال آن راه نمی افتد، در این حال نه تنها خیالات تقویت نمی شود، آرام آرام ضعیف هم می گردند، از آن طرف معارف توحیدی و عرفانی و روایات اخلاقی و دعا و نماز و نیایش، همه و همه کمک می کنند که خیالاتِ واهی نه تنها تقویت نشوند، ضعیف و ضعیف تر شوند و انسان بتواند خود را به کمک معارف قلبیه و اخلاق فاضله از دست خیالاتِ واهی آزاد کند. خیالات سوء پس از مدتی می روند ولی دوباره می آیند. حال اگر شما تمرین لازم را نسبت به دفع آن ها داشتید کمی می مانند و می روند، بنا نیست شیطان دست از سرکشی بردارد، بنا است ما تحت تأثیر وسوسه های او قرار نگیریم. همین که به دنبال وسوسه های او راه نیفتیم و با نور شریعت الهی خود را کنترل کنیم، به خودی خود یک نوع پیروزی است. به گفته مولوی:

در جهان جنگ این شادی بس است
که ببینی بر عدو هر دم شکست

کار روی روح، غیر از کار روی جسم است؛ من اگر بخواهم این لیوان را بردارم با یک اراده دستم را دراز می کنم و برمی دارم، اما اگر کسی که معتاد به سیگار است بخواهد میل خود را به سیگار از بین ببرد و سیگار نکشد نمی تواند با یک اراده آن کار را تمام کند، باید مدت ها جهت میل و ذهن خود را نسبت به آن تغییر دهد تا در نهایت به ترک آن موفق شود، روزها و ماه ها باید با خودش کَلَنجار برود. کار های روحی، با جهت گیری روح و اراده های مستمر عملی می شود و در همین راستا است که عرض  می کنم؛ چیزهای مهمِ واقعی باید آرام آرام برای شما مهم  بشود، تا تصورات و تخیلاتِ امور وَهمی نتوانند شما را تا آخر به دنبال خود ببرند.

اگر شما نسبت به کسی کینه داشته باشید بعد بفهمید دزدی هم  کرده  است، وقتی شیطان در نمازتان دزدی او را به یادتان  می آورد، حسابی حال  می آیید، می گویید: چشمش کور شود، آدم نبود، یک مرتبه متوجه می شوید «السلام علیکم» نماز را هم گفتند و نماز تمام  شد، اما هنوز شما آن خیال را دنبال می کنید، چون آن خیال برایتان مهم بود، و طبیعی است که اگر چیزی برای انسان مهم باشد نمی تواند از آن دل بکند، اما اگر آنقدر یاد خدا برایتان مهم بود که هر مهم دیگری به حاشیه رفت، دیگر وقتی آن خیال آمد نمی تواند شما را به سوی خود ببرد، همین که ملائکه با الهام خود ما را متوجه نماز و یاد خدا کردند، به خود می آییم، ولی اگر شدتِ توجه ما به آن خیال زیاد بود اصلاً متوجه الهام ملائکه هم نمی شویم. به گفته مولوی:

عاشقانت در پس پرده‏ى کرم
بهر تو نعره زنان بین دم به دم‏

عاشق آن عاشقان غیب باش
عاشقان پنج روزه کم تراش‏

که بخوردندت ز خدعه جذبه ‏اى
سال ها ز یشان ندیدى حبه‏ اى

وقتی یاد خدا در درجه ی دوم قرار گیرد، هر فکر و خیالی ما را به دنبال خود می برد و لذا وقتی تذکرات روحانی ملائکه آمد، آن قدرت را ندارند که خیالِ آمده را عقب  بزنند.پس باید برنامه ریزی  کنیم و آرام آرام برسیم به این که همه کاره ی عالم خدا است. برای رسیدن به چنین حضوری معارف توحیدی و حکمت صدرایی و عرفان نظری کمک می کنند تا عقل و قلب قانع شوند که موجودات عالم عین تعلق به حق اند، و چون وجودشان از خدا است، تأثیرشان نیز از خدا است، در آن حال با تمام وجود در مناجات با خدا می گویی:

آب دریا جمله در فرمان تست
آب و آتش اى خداوند آن تست‏

گر تو خواهى، آتش آب خوش شود
ور نخواهى آب هم آتش شود

این طلب در ما هم از ایجاد تست
رستن از بى‏داد یا رب داد تست‏

می رسیم به جایی که دل می فهمد، خدا رزّاق است، خدا مُحیی است، خدا مُمیت است، وقتی این معارف آرام آرام و از طریق برنامه به دل رسید، در ابتدا خیالات اگر مقاومتی هم بکنند، نمی توانند پایدار بمانند و همواره ضعیف و ضعیف تر می شوند، به طوری که به راحتی می توانید آن ها را عقب  بزنید، پس از مدتی دیگر کمتر به سراغتان می آیند، بعد دیگر نمی دانم چی می شود. فقط می دانم اگر انسان از خیالاتش آزاد بشود، تمام بهشت ها در قلبش شعله  می کشد.

دستورالعملی برای اصلاح ریشه ی خیالات سوء

از جمله دستورالعمل هایی که در دفع خیالات مؤثر است، دستورالعمل آیت الله بهجت«رحمة الله علیه» است که به نظر می رسد بهترین دستورالعمل برای مردم امروز باشد، با همان روشی که ایشان می گویند: که «اولاً: علم تو، استاد توست، ثانیاً: گناه  نکن». ایشان می دانند چه بگویند. کافی است شما خودتان را به آن بسپارید، پس از مدتی احساس می کنید دیگر گرفتار خیالات آنچنانی نیستید

ممکن است ما متوجه نباشیم که پایگاه این دستورالعمل در روح و قلب ما کجاست، ولی اگر عمل کنیم نتایج لازمه را به دست می آوریم، او می داند چه می گوید جای این حرف امروز است، این حرف مربوط به سیصد سال پیش نیست مرحوم قاضی«رحمة الله علیه» با توجه به روح زمان خودشان این را نمی توانند بگویند. زمان یک جنس خاصی دارد، در این زمانی که بنده و جناب عالی در آن هستیم و از یک طرف مردم آگاهی های حدّاقلی را در مورد دین دارند و از طرفی سیره ی علماء را می شناسند، از دستورالعمل آیت الله بهجت«رحمة الله علیه» به  شدت کار می آید. خودتان می دانید، راه دیگری هم ندارید.

سختی ریاضت های دینی غیر از سختی هایی است که اهل دنیا می کشند، سختی ریاضت های دینی، جانفزا است. می پرسند: «چطوری ریاضت بکشیم؟» ریاضت یعنی همین که در نماز، خیالی به سراغتان آمد که آن خیال مطلوب شما است، برای حفظ ارتباط با خدا، از آن دل بکنیم و این کار از صعود به کوه اورست سخت تر است، اما اولاً: ممکن است. ثانیاً: نتیجه بخش. دل کندن از مطلوب خود برای خدا و چشم برداشتن از آنچه نفس أمّاره دوست دارد به آن بنگرد، کار آسانی نیست ولی انسان را از دنیای محدود و تنگ به عالم گسترده معنا و غیب سوق می دهد. گفت:

تا خون نکنی دیده و دل پنجه سال
از قال تو را ره ننمایند به حال

در ابتدا آدم فکر می کند اصلاً نمی شود از این میل ها دل بکند، ولی باید بداند راه دارد، همچنان یک نفر که معتاد به سیگار است باید مدام به روح و قلب خود فرمان  دهد تا پس از مدت ها آرام آرام توجه آن از سیگارکشیدن به چیز دیگری سوق پیدا کند. انسان باید دائم به خودش فرمان دهد که بس است این همه توجه به دنیا! اگر این فرمان را همچنان ادامه دهد، و خود را در معرض تحریک حُبّ دنیا و حبّ نفس قرار ندهد، آرام آرام می رسد به جایی که به لطف الهی با خیالات پاک هم آغوش است.

روی دستورالعمل حضرت آیت الله بهجت«رحمة الله علیه» وقت  بگذارید، ایشان می گویند: گناه  نکن. ممکن است شما در ابتدا که خواستید گناه  نکنید، موفق  شوید، اما بعد دوباره گناه  کنید. بسیارخوب، سعی  کنید دوباره گناه  نکنید. فرقش این است که ایشان، استاد شماست و می داند با این دستورالعمل آرام آرام «حضور» غلبه  می کند و به جایی که باید برسید، می رسید. دستور العمل ایشان دستورالعمل قابل عمل است، همین علمی که نسبت به خدا و معاد و نبوت و امامت دارید و حلال و حرام خدا را نیز می دانید، فعلاً برای عمل کافی است.[1]

با امید آن که بتوانیم با رشد همه ی ابعاد وجودی خود، در تعادل کامل قرار بگیریم و به راحتی با حقایق قدسی مرتبط شویم.

«والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته»

 


[1] - برای شرح بیشتر موضوعِ اخیر، می توانید به بحث های «دستورالعمل های سلوکی آیت الله بهجت«رحمة الله علیه»» رجوع فرمایید.

 
Share