نتایج منطق  شیطانی

استاد اصغر طاهرزاده؛
نتایج منطق  شیطانی
ظاهرنگری، ناخودآگاه، یک نحوه تحت  تأثیر مغالطه گری های شیطانی است- تحت تأثیر شیطانی که از این همه معنویت آدم چشم  پوشید و فقط ظاهر گِلین او را دید- خودتان بیدار شوید که در دام شیطان نیفتید وگرنه مثل عمر سعد حضرت امام حسین(علیه السلام) را با یزید مساوی می

«قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَاِنَّک رَجیمٌ»؛[سوره حجر، آیه 34.]
خداوند فرمود: خارج شو که تو در این مقام قدسی نمی توانی باشی، تو با حقیقت بازی می کنی. هر انسانی که موضوعات اصلی را به بهانه موضوعات فرعی نادیده بگیرد، منطقش منطق شیطان است. شما به خودتان نگاه کنید، خودمان باید مواظب باشیم، لذا در ادامه فرمود:

«وَ اِنَّ عَلَیک اللَّعْنَةَ اِلی یوْمِ الدّین»؛[سوره حجر، آیه 35.]
برو تو رجیم هستی، تو رانده شده از مقام قدس هستی و لعنت و دوری خدا بر توست تا روز قیامت که روز جزا است.

ملاحظه کنید که در این چند آیه اخیر از سوره حجر که طرح شد ما را متوجّه می کند که موضوع خلقت بدنی شیطان و انسان چیز دیگری است و شرافت انسان چیز دیگر، و دشمنی شیطان با اصل انسانیت انسان است. خداوند به ما خبر می دهد که ما به شیطان گفتیم به انسان سجده کن! می گوید: چون از جنس گِل است، سجده نمی کنم، پس این شیطان در واقع انسانیت انسان را نمی بیند.

اگر کسی روی یک وجه از قضیه ای این قدر بماند که از بقیة ابعاد قضیه جدا شود، موضع گیری این فرد خطرناک است. این قدر روی پوست قضیه می ماند که مغز آن از منظرش گم می شود. و عرض شد این نوع نگرش خطرناک است چون منجر به موضع گیری های خلاف واقع می شود و عموماً این روحیه، روحیة مغالطه گران است. وقتی کسی فهم و اندیشة خود را در حدّ ظاهر مسائل متوقف کرد، به همان وضعی می افتد که شیطان افتاد، ظرایف حرکات و مسائل را نمی بیند و لذا پیشنهاد می کند که بقیه هم مثل خودش سطحی و تند با موضوعات برخورد کنند. یکی از دوستان می گفت: چرا فلان آقای محترم این افراد ناباب که اطراف او را گرفته اند، با صراحت حذف نمی کند؟ گفتم گاهی این کار امکان ندارد، چون ظرایف دیگری هست که تو آن ها را نیز باید در نظر بگیری و نظر دهی، پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) گاهی دلشان خیلی می خواست که خلیفة دوم را رد کنند، ولی او خودش را به پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) می چسبانید. اما حضرت امیر المؤمنین(علیه السلام) به جهت رعایت حال پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) خیلی مواظب بودند مزاحم حضرت نشوند، به طوری که پیامبر(صلی الله علیه وآله) وقتی می خواهند رحلت کنند، می فرمایند: حبیب مرا بیاورید! عایشه؛ پدرش ابابکر را می آورد، و حفصه هم؛ پدرش عُمَر را می آورد. حضرت رسول الله(صلی الله علیه وآله) یک طوری با برخوردشان نشان می دهند که منظورشان این  افراد نیست. آری! گاهی این طوری است، و نباید ظاهر قضیه را دید و برخورد سطحی و تند از خود نشان داد، وگرنه گرفتار سطحی نگری شیطان می شویم. معلّم اخلاق بودن اقتضاء می کند که طرف  نتواند به بعضی افراد ناباب به صراحت بگوید بروید دنبال کارتان، اقتضای رعایت اخلاق این طوری است هرچند ممکن است در نظر افراد سطحی، طرف بدهکار هم بشود که چرا ایشان که معلّم اخلاق است، این افراد اطراف او هستند! بله، ایشان باید یک طوری موضعگیری کنند که معلوم شود فکر بعضی از این اطرافیان با روحیة ایشان فرق دارد، ولی رعایت ظرایف و در نظر داشتن ظرایف، خودش یک بصیرت است. گاهی مسائل اخلاقی و شرعی اجازه نمی دهد که آدم برخوردهای خیلی تند داشته باشد. شیعه با شعور و بصیرت خود نزدیکی های تصنّعی خلیفه های اوّل و دوم و سوم را در کنار رسول خدا(صلی الله علیه وآله) اصل کمال برای آن ها ندانست، ولی نزدیکی های روحانی حضرت علی(علیه السلام) را اصل دانست. ظاهرنگری، ناخودآگاه، یک نحوه تحت  تأثیر مغالطه گری های شیطانی است- تحت تأثیر شیطانی که از این همه معنویت آدم چشم  پوشید و فقط ظاهر گِلین او را دید- خودتان بیدار شوید که در دام شیطان نیفتید وگرنه مثل عمر سعد حضرت امام حسین(علیه السلام) را با یزید مساوی می بینیم، چون هر دو به ظاهر انسان اند و هر دو هم مسلمان اند.

 

 

Share