کلیپ/ نماز عید فطر امام رضا علیه السلام در سریال ولایت عشق + توضیحات شهید مطهری

دریافت ویدئو
دانلود کلیپ/ اقامه نماز عید فطر توسط امام رضا علیه السلام در سریال ولایت عشق با توضیحات شهید مطهری

شهید مطهری(ره) در جلد اول کتاب حماسه حسینی می فرماید:
مأمون به حضرت رضا [علیه السلام] اصرار داشت که مى‌خواهم نماز عید فطر را شما بخوانید.
امام [علیه السلام] فرمودند: من از اول با تو شرط کردم که فقط اسمى از من باشد و من کارى نکنم. نه آقا! من خواهش مى‌کنم. شما از نماز هم ابا مى‌کنید؟! این که یک کار مربوط به مردم نیست که بگویید پاى ظلمى در کار مى‌آید. لااقل همین یک نماز را شما بخوانید. در اینجا حضرت جمله‌اى مى‌گوید نظیر جمله امام حسین [علیه السلام] و نظیر جمله على علیه السلام در جریان بیعت بعد از عمر. فرمود: من به یک شرط حاضرم؛ من نماز مى‌خوانم اما با سیره جدّم و پدرم، نه با سیره شما. مأمون با آن همه زرنگى که داشت (از نظر خودش) احمق شد. گفت: بسیار خوب، به هر سیره و روشى که مى‌خواهید بخوانید. فکر مى‌کرد غرض این است که کارى را به عهده حضرت رضا [علیه السلام] گذاشته باشد تا مردم بگویند پس امام رضا [علیه السلام] عملًا هم قبول کرد.
در روز عید فطر، امام رضا علیه السلام به اطرافیان خود فرمودند: لباسهاى عادى بپوشید، پاها را برهنه کنید، دامن عباها و آستینهایتان را بالا بزنید و ذکرهایى را که من مى‌گویم شما هم بگویید. حالتتان حالت خشوع و خضوع باشد. ما داریم به پیشگاه خدا مى‌رویم، توجهتان به خدا باشد. ذکرها را که مى‌گویید، خدا را درنظر بگیرید. امام‌ [علیه السلام] عمامه‌اش را به شکلى که پیغمبر [صلی الله علیه وآله] مى‌بست بسته است، لباسش را به شکلى که پیغمبر مى‌پوشید پوشیده است، عصا به شکل پیغمبر به دست گرفته، پاهایش را برهنه کرده، با یک حالت خضوع و خشوعى! از همان داخل منزل که بیرون مى‌آمد، با صداى بلند شروع کرد به گفتن‌ «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ عَلى‌ ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکرُ عَلى‌ ما اوْلانا».
سالهاست که مردم این ذکرها را درست نشنیده‌اند. کسانى که همراه حضرت بودند، وقتى آن حال الهى حضرت را دیدند که منقلب شده، خودش را در حضور پروردگارش مى‌برد و اشکهاى مبارکش جارى است، با حالت خضوع و خشوع، با معنویت تمام و در حالى که اشکهایشان جارى بود فریاد کردند: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ عَلى‌ ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکرُ عَلى‌ ما اوْلانا». حضرت مى‌گوید و اینها تکرار مى‌کنند، تا آمدند نزدیک درب منزل. صدا بلندتر مى‌شد. مأمون، فرماندهان سپاه و سران قبایل را فرستاده که بروید پشت سر على بن موسى الرضا [علیهما السلام] نماز عید فطر بخوانید. اینها به سیره سالهاى پیش خلفا، خودشان را آرایش و مجهز کرده و لباسهاى فاخر پوشیده‌اند، اسبهاى بسیار عالى سوار شده و شمشیرهاى زرّین به کمر بسته و دم درب ایستاده‌اند که حضرت رضا [علیه السلام] با همان جلال و هیبت دنیایى و سلطنتى بیرون بیاید. یکمرتبه حضرت با آن حال بیرون آمد. در میان آنها ولوله پیچید و بى‌اختیار خودشان را از روى اسبها پایین انداختند و اسبها را رها کردند. تاریخ مى‌نویسد: چون مى‌بایست پاها برهنه باشد و آنها چکمه به پا داشتند و چکمه نظامى را به زودى نمى‌توان بیرون آورد، هرکس دنبال چاقو مى‌گشت که زود چکمه را پاره و پاهایش را لخت کند. اینها نیز دنبال حضرت به راه افتادند. کم کم صداى هیمنه‌ «اللَّهُ اکبَر» شهر مرو را پر کرد. مردم ریختند روى پشت بامها و به تدریج ملحق شدند. در مردم نیز روح معنویت موج مى‌زد. حضرت مى‌فرمود: «اللَّهُ اکبَر»، این شهر یکپارچه فریاد مى‌زد: «اللَّهُ اکبَر». هنوز از دروازه شهر بیرون نرفته بودند که جاسوسها به مأمون خبر دادند که اگر این قضیه ادامه پیدا کند، تو مالک سلطنت نیستى. سربازها ریختند که نه آقا! زحمتتان نمى‌دهیم، خیلى اسباب زحمت شد، خواهش مى‌کنیم برگردید.

بیشتر بخوانید:
حیات سیاسی امام رضا(علیه السلام)

Share

دیدگاه‌ها

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد