روضه ما را نسیم پرچم تو زنده می کند با صدای میثم مطیعی + متن

ما را نسیم پرچم تو زنده می کند زخمی است دل که مرهم تو زنده می کند خشکیده بود چند صباحی قنات اشک این چشمه را ولی غم تو زنده می کند

روضه ما را نسیم پرچم تو زنده می کند با صدای میثم مطیعی + متن

روضه ما را نسیم پرچم تو زنده می کند با صدای حاج میثم مطیعی و شعری از عباس احمدی در شب اول ماه محرم سال 1391

اختصاص شب اول محرم به : شهادت حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام

روضه ما را نسیم پرچم تو زنده می کند

متن روضه ما را نسیم پرچم تو زنده می کند

ما را نسیم پرچم تو زنده می کند
زخمی است دل که مرهم تو زنده می کند

خشکیده بود چند صباحی قنات اشک
این چشمه را ولی غم تو زنده می کند

آه ای قتیل اشک، نفس های مرده را
شور تو، روضه و دم تو زنده می کند

ای خون بهای عشق، چه خوش گفت پیر ما:
اسلام را محرم تو زنده می کند

ما با غذای نذریتان رشد کرده ایم
جان را عطای حاتم تو زنده می کند

آقا جسارت است، ولی داغ شیعه را
انگشتر تو، خاتم تو زنده می کند

بالای تل هم آتش این قوم خفته را
آن خواهر مکرم تو زنده می کند

این کشته فتاده به هامون حسین اوست
خود را به اسم اعظم تو زنده می کند

فردای محشر و غم و طوفان وتشنگی
ما ار امید زمزم تو زنده می کند

مطلب پیشنهادی: شخصیت حضرت مسلم علیه السلام و کیفیت شهادت ایشان/استاد انصاریان

 

شباهت حضرت مسلم بن عقیل و امام حسین علیهماالسلام (ضربت بر لب و دندان)

لَمّا سَمِعَ [مُسلِمٌ ] وَقعَ حَوافِرِ الخَيلِ، وأصواتَ الرِّجالِ، عَرَفَ أنَّهُ قَد اُتِيَ، فَخَرَجَ إلَيهِم بِسَيفِهِ، وَاقتَحَموا عَلَيهِ الدّارَ، فَشَدَّ عَلَيهِم يَضرِبُهُم بِسَيفِهِ حَتّى أخرَجَهُم مِنَ الدّارِ، ثُمَّ عادوا إلَيهِ فَشَدَّ عَلَيهِم كَذلِكَ، فَاختَلَفَ هُوَ وبُكَيرُ بنُ حُمرانَ الأَحمَرِيُّ ضَربَتَينِ، فَضَرَبَ بُكَيرٌ فَمَ مُسلِمٍ فَقَطَعَ شَفَتَهُ العُليا ، وأشرَعَ السَّيفَ فِي السُّفلى، ونَصَلَت لَها ثَنِيَّتاهُ، فَضَرَبَهُ مُسلِمٌ ضَربَةً في رَأسِهِ مُنكَرَةً، وثَنّى بِاُخرى عَلى حَبلِ العاتِقِ كادَت تَطلُعُ عَلى جَوفِهِ. فَلَمّا رَأَوا ذلِكَ أشرَفوا عَلَيهِ مِن فَوقِ ظَهرِ البَيتِ، فَأَخَذوا يَرمونَهُ بِالحِجارَةِ، ويُلهِبونَ النّارَ في أطنانِ القَصَبِ، ثُمَّ يَقلِبونَها عَلَيهِ مِن فَوقِ البَيت، فَلَمّا رَأى ذلِكَ خَرَجَ عَلَيهِم مُصلِتا بِسَيفِهِ فِي السِّكَّةِ فَقاتَلَهُم.

ترجمه: مسلم بن عقیل چون صداى سُم اسبان و سر و صداى مردان را شنيد، دانست كه به سراغ وى آمده اند. پس با شمشير به سوى آنان آمد. آنان به خانه يورش آوردند. مسلم سخت با آنان درگير شد و آنان را با شمشير مى زد تا آنها را از خانه بيرون راند. آنان دوباره باز گشتند و باز مسلم سخت با آنان درگير شد. ميان مسلم و بُكَير بن حُمرانِ اَحمرى دو ضربه شمشير، رد و بدل شد. بُكَير ضربتى بر دهان مسلم زد و لب بالاى او قطع شد و شمشير بر لب پايين نشست و دندان هاى پيشين مسلم افتاد و مسلم هم ضربتى بر سر و ضربتى ديگر بر رگ گردن وى زد كه نزديك بود به عُمق [گردنش] رخنه كند.
سپاهيان چون اوضاع را چنين ديدند از بالاى بام خانه بر مسلم هجوم آوردند و سنگ به طرفش پرتاب مى كردند و توده هاى نِى را آتش مى زدند و به سويش مى انداختند. مسلم چون اوضاع را چنين ديد با شمشيرِ برهنه به كوچه آمد و با آنان به نبرد پرداخت.

 

منبع: تاریخ طبری، ج 5، ص 373.

Share