بازسازی عقلانیت دینی و توسعه ظرفیت تعبد در زندگی انسان؛ راه پیشرفت و رسیدن به الگوی توسعه/بخش اول

آیت الله میرباقری؛
آیت الله میرباقری

متن زیر مصاحبه جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که با مجله خراسان در باب علم دینی و الگوی پیشرفت اسلامی مبتنی بر ظرفیت تفقه دینی انجام داده اند. در این بحث با توجه به آسیب شناسی وضعیت موجود ایران در رابطه با توسعه و دوری گزیدن از الگوهای اندیشه سکولار به این مسئله پرداخته شده است که برای مدیریت اجتماعی امروز و بدست گیری رهبری توسعه بر محور تعبد باید به بازسازی عقلانیت دینی و توسعه ظرفیت تعبد در زندگی انسان پرداخت. رئیس فرهنگستان علوم اسلامی در این گفتگو به پرسش های مجله خراسان درباره ابعاد مختلف سلبی و ایجابی اندیشه فرهنگستان در باب عقلانیت و توسعه پاسخ گفته است.

سوال: بسیاری از کسانی که به دقت در نسبت ما و مدرنیته یا توسعه نگاه می کنند بر این باورند که ریشه های و میوه های مدرنیته با هم پیوندی ناگسستنی دارند. البته در مقام اینجانب، توصیه ها و تجویزها متفاوت است. ممکن است پیشنهاد بسیاری از روشنفکران این باشد که باید ریشه ها را با مثابه لازمه منطقی میوه ها پذیرفت اما بسیاری از دین داران در دوران معاصر از همین پیش فرض یعنی پیوند ناگسستنی ریشه ها و میوه های مدرنیته، نتیجه می گیرند که باید از هر دو پرهیز کرد. دیدگاه شما درباره چیست؟

پاسخ: دیدگاه ما مبتنی بر منسجم دیدن مجموعه تمدن غربی است و اعتقاد به این که تلاش شده تمدنی مبتنی بر یک مبنا به طور هماهنگ تولید شود. طبیعتاً اگر یک جریان ارادی در پی تولید مجموعه ای منسجم مبتنی بر مبانی خود باشد، به اندازه ای موفق شود مبانی را به رو بناهای خود هم جریان بدهد، رو بناها هم صبغه مبانی را پیدا می کنند. بنابراین یک نوع غرب شناسی در این دیدگاه وجود دارد که آیا آنچه امروز به عنوان محصول تمدن غرب مدرن می بینیم چیزهایی است که به طور تصادفی بر دامنه این درخت روئیده یا متناسب با مبانی تولید شده است؟ اگر کسی که معتقد باشد که غرب دنبال اهداف دیگری بوده و تصادفاً به این محصولات رسید، ممکن است بگوید ضرورتی ندارد این محصول هماهنگ با آن مبانی باشد. ولی اگر دانستیم غرب طی یک برنامه ریزی منسجم و در یک سیر تدریجی تطوری و شاید تکاملی، به ایجاد یک انسجام تمدنی رسیده که در آن رابطه مبانی و محصولات منطقی و هدایت شده است، در چنین فرآیندی، قاعدتاً محصولات متناسب با مبانی تولید می شوند.

این نکته تا اندازه ای مبتنی بر نظریه سیستمی هم هست؛ یعنی غرب مثل اینکه یک سیستم است که ارتباطات منطقی میان اجزای آن وجود دارد. متنها تحلیلی که ما از شکل گیری یک سیستم و پیچیده تر شدن آن می کنیم، مبتنی بر «فلسفه نظام ولایت» است؛ نه مبتنی بر نسبیت مادی و اصالت ربط هگلی، یعنی این طور نیست که ارتباط و انسجام پدیده ها بر اساس فلسفه نظام ولایت و تولی تفسیر می شوند. بنابراین تلقی ما این است که تمدن غرب مبتنی بر یک نظام ولایت و تولی پیچیده است که در یک فرآیند رو به پیش به سوی مقصد خود، این جریان را سامان داده است. بر این اساس به نظر می آید که میان محصولات و مبانی غرب یک نوع انسجام وجود دارد و محصولات تمدنی کالبد مبانی تمدنی هستند. طبیعتاً میان روح و کالبد تناسبی وجود دارد.

سوال: آیا می توان ریشه ها و میوه های مدرنیته را دارای پیوند دانست و در عین حال عقلانیت مدرن ریشه مدرنیته است را فراتر از حوزه فرهنگی و تمدنی غرب تفسیر کرد و به آن جنبه فراتمدنی داد؟ آیا عقلانیتی فراتر از فرهنگ و آئین غربی یا عقلانیتی مشترک مبنای مدرنیته است که این میوه ها به آن مربوط می شوند؟

پاسخ: مشکل همین جاست. ما عقلانیت را امری اجتماعی و جهت دار می دانیم که مبتنی بر اراده ها اجتماعی است. این گونه نیست که عقلانیت غربی مستقل از ایدوئولوژی عمل کرده باشد. برخی گفته اند ما به اندازه که به سوی دانش پیش می رویم – به ویژه وقتی علوم انسانی را مبنای روابط اجتماعی قرار می دهیم- به مبانی مشترک انسانی می رسیم و به همگرایی نزدیک می شویم. اما به اعتقاد ما این ادعا غلفت از نکته است که علوم انسانی هم ایدوئولوژیک هستند. پس عقلانیت به طور کلی ایدئولوژیک است، عقلانیت مدرن نیز همین گونه است.

بنابراین از زوایاتی مخلتفی می توان این بحث را مطرح کرد که آیا عقلانیت مستقل از ارزش ها و گرایش ها وجود دارد یا خیر. یک زاویه این بحث در معرفت شناسی مطرح می شود که از یک زاویه دیگری در جامعه شناسی یا جامعه شناسی معرفت و ... چون بحث لایه های مختلفی دارد و در هر لایه ای متناسب با خودش استدلال می شود.

سوال: استدلال شما بر این مدعا چیست؟

پاسخ: در معرفت شناسی چون معرفت را مبتنی بر اراده انسانی می دانیم و می گوئیم معرفت محصول اختیار انسان دانش است که اراده ما در آن سهم و تأثیر جدی ندارد بلکه اراده های برتر هستند که کیفیت فهم را مشخص می کنند. اما از آنجا که ما به تولید دانش می پردازیم و مدیریت تحقیقات و توسعه دانش را انجام می دهیم، نظام اراده انسانی سهم ویژه ای در دانش و معرفت ما می یابند. نظام اراده ها انسانی هم معطوف به غایت و هدف یعنی حق و باطل عمل می کنند. اگر شما تعقل را مستقل از اراده معنا کنید، ممکن است بگوئید عقلانیت مدرن، عقلانیت مشترک انسانی است. ما اگر هم بتوان چنین چیزی را پذیرفت، تنها در لایه های اولیه عقلانیت ممکن خواهد بود در مجموع روابط نمی توان تعقل را با ابعاد وجود انسان و با روابط اجتماعی و روابط تاریخی که او در معرفت شناسی مبتنی بر فلسفه تاریخ مطرح می شود و از گستره جامعه شناسی هم فراتر رود، نادیده گرفت.

پس عقلانیت مستقل از این ریشه ها و فرآیندهای پیچیده نیست. وقتی چنین باشد، به همان اندازه که اراده های فردی، اجتماعی و تاریخی در عقلانیت حضور پیدا می کنند، عقلانیت معطوف به اراده می شود؛ و اراده حق و باطل دارد. لذا انسان در برابر کیفیت فهمش از جهان مسئول است. این درست نیست که بگوئیم ما عالم را می فهمیم و مسئولیت ما بعد از فهم شروع می شود!

فهم مناسک دارد. همان گونه که در منطق برای فهم مناسب عقلی تعیین می کنیم و در اخلاق معرفت مناسک معنوی معرف را مشخص می کنیم، هم از زاویه عقل و هم از زاویه اخلاق، انسان در قبال معرفت خویش مسئوول است. به تعبیر دیگر اگر شما معرفت و عقلانیت را آزاد از اراده و اختیار معنا کنید، می توانید عقلانیت مشترکت بشری را هم تعریف کنید. اما هرجا که نقش اراده و اختیار را در موضوع و کیفیت فهم دیدید، حتی جمع بندی شما از جهان تغییر می کند. اگر می گیرید و به عنوان فاهِم آن ها را پردازش می کنید و سامان می بخشید، پس این شما هستید که یک نظام پردازش اطلاعات درست کرده و با آن جهان را تفسیر نموده اید.

حاصل بحث این است که عقلانیت سطوح مختلفی دارد که در آن حضور اراده های انسانی به طور فردی، اجتماعی و تاریخ بسیار پررنگ است و در نحوه فهم و تفسیر جهان تأثیر دارد. لذا ما یک عقلانیت مشترک آزاد از اراده و پرستش نداریم. اگر انسان به دنبال دنیاپرستی بود، عقلانیت مبتنی بر دنیاپرسی ایجاد می شود و اگر به دنبال خداپرستی بود، عقلانیت توحید ایجاد می شود. البته در هیچ کدام از این دو دستگاه و در حد انسان های متعارف، خلوص محض نداریم. یعنی نه کفر محض داریم و نه ایمان محض اما هرچه به محور این اختلاف نزدیک می شویم، اینها پررنگ تر می شود. وجود مبارک نبی اکرم ایمان محض است و در ابلیس استکبار تجلی تام دارد. اما هرچه به سمت دامنه ها پایین می آییم، یک نوع آمیختگی میان حق و باطل پیدا می شود. به نظر می آید عقلانیت مدرن غربی بعد از رنسانس، عقلانیت معطوف به انسان محوری و اومانیسم است. تجلی اومانیسم را نه فقط در هنر و ادبیات بلکه در فلسفه و دانش غربی هم می توان دید. اما چون ظهور ایدئولوژی ها در عقلانیت کاربردی کمتر از عقلانیت بنیادین است، این طور پنداشته می شود که عقلانیت کاربردی، فرا ایدئولوژیک و جهانی است.

سوال: اما در علوم اسلامی موجود، کمتر از این سخن گفته شده که آیا عقلانیت ابزاری معطوف به اراده حق و معرفت دینی نیز وجود دارد یا خیر؟

پاسخ: بله، این ضعف در حوزه عقلانیت و معرفت شناسی ما وجود دارد که باید تدارک و ترمیم شود. البته در فرهنگستان علوم اسلامی بحث های مفصلی در این باره داشته ایم، به خصوص استاد ما علامه حسینی (ره) خیلی دقیق و مفصل این بحث مباحث را پیگیری کردند. ما به طور جدی به این معتقدیم که عقلانیت جهت دار است؛ حتی در سطح عقلانیت ابزاری. اصولاً عقلانیت ابزاری که معطوف به مبانی و غایات نباشد، نداریم. مبانی و غایات لایه های پنهانی عقلانیت ابزاری هستند. متأسفانه این تلقی وجود دارد که عقلانیت ابزاری غیرمعطوف به غایات و مبانی ساخته و پرداخته می شود؛ یعنی فلسفه گرا و اخلاق گرا نیست. در حالی که عقلانیت ابزاری هم مبتنی بر فلسفه است و هم معطوف به غایات اخلاقی و به تعبیر دیگر حلقه اتصال فلسفه و اخلاق اجتماعی است.

سوال: کارکرد عقلانیت ابزاری از دید شما چگونه است؟

پاسخ: عقلانیت ابزاری عقلانیتی مبتنی بر تعقل و ایمان است و باید شاخصه هایی چون تعبد، قاعده مندی و تفاهم اجتماعی در آن به یاد داشته باشیم. یعنی اگر عقلانیت ابزاری مبتنی بر وحی نباشد و یا در آن انضباط پیدا نشود و انسجام منطقی داشته باشد و همچنین اگر به تفاهم جمعی نرسد، حجیت ندارد. در واقع ما در تفاهم عرصه عقلانیت ابزاری، «حجیت» را جایگزین «تطابق» می کنیم و حجیت سه مؤلفه ای تعریف می شود.

سوال: نقش این سه مؤلفه چیست؟ آیا در عقلانیت ابزاری غربی هم این را می بینیم؟

پاسخ: در عقلانیت ابزاری غربی اسنجام منطقی و تفاهم اجتماعی هست. اما تعبد نیست. تعبد نیز باید در عقلانیت جاری شود، نه که در هنگام کاربرد به آن اضافه شود! به تعبیر دیگر ایمان و اخلاق دینی در کالبد عقلانیت جاری هستند، نه در کارکرد عقلانیت.

سوال: تعبد در این جا به چه معنایی به کار می رود؟

پاسخ: یعنی تبعیت از وحی. وقتی از تعبد سخن می گوئیم باید ببینیم تعبد صرفاً به کلمات متون دینی است یا نسبت به کل دین؟ و دین اعم از متن است. دین یعنی بعبد به متن و به ولی. این که مکانیزم تعبد به ولی چیست؟ باید در معرفت شناسی از آن بحث کرد و به هر حال باید دید تعبد بدین صرفاً کتاب محور و نقل محور است یا دین محور؟

سوال: جایگاه ولی یا امام در عقلانیت دینی چیست؟

پاسخ: جایگاه امام سرپرستی عقلانیت است، حتی در رابطه با عقلانیت ابزاری. آیا عقلانیت ابزاری مبنا و غایت ندارد یا مبانی و غایاتش مستور است؟ در فرآیند تولید آن، ولایت و تولی نیست یا ما از آن چشم پوشی می کنیم؟ از دید ما نظام اراده ها در یک انسجام بزرگ و همه گیر که مبتنی بر ولایت و تولی است- نه انسجام و ربط هگلی- عقلانیت ابزاری را ایجاد می کنند. پس عقلانیت عوامل پیچیده تاریخی- اجتماعی و روان شناختی دارد. به عبارت دیگر آیا عقلانیت ابزاری به صورت جزیره ای تولید می شود یا در یک انسجام اجتماعی و نظام اراده های تاریخ به دست می آید؟ نظام اراده های تاریخی و انسجام و ارتباط اجتماعی، معطوف به حق و باطل و نور و ظلمتند ...

سوال: به این ترتیب آیا از دید شما می توان از «فن آوری اسلامی» نیز سخن گفت؟

پاسخ: حتماً. فن آوری اسلامی یعنی فناوری که بحث حجیت برسد و منطق حجیت و بندگی بر تولید و تکامل آن حکم فرما باشد. چون ما همه چیز را از جمله فن آوری را برای بندگی می خواهیم.

سوال: آیا نمونه ای از این گونه فن آوری در طول تاریخ اسلامی تاکنون یافت می شود؟

پاسخ: نمونه ای از نوع فن آوری های پیچیده مدرن امروزی که قطعاً نیست. به نظرم می آید که باید آمیختگی تمدن حق و باطل را پیگری کنیم؛ آن گاه متوجه می شویم مبدأ بسیاری از دستاوردهای دانش و فن آوری در تاریخ تمدن، انبیاء بوده اند. اما در مورد این که آیا آنچه در تاریخ تمدن بشری پیدا شده و مانند فن آوری های مدرن پیچیده شده، مستند به عقلانیت ابزاری دینی باشد، من نمونه ای سراغ ندارم، چون جهت غالب بر فن آوری مدرن، اراده های معطوف به اومانیسم بوده است.

 

ادامه دارد...

Share