بررسی کارکرد اطلاعات در ایران باستان و معاصر/بخش دوم

وزارت اطلاعات

کارکرد سازمان های اطلاعاتی در دوره سلجوقیان
 (1037 تا 1194 میلادی)
دوره سلجوقی   وارث نظامی بود که از آل بویه و غزنویان برجای مانده بود. نظام اطلاعاتی حکومت های پیشین مخصوصا عباسیان و غزنویان بسیار کارآمد و متکی بر اعزام خبرچینان در هیات مبدل به نقاط مختلف برای جمع آوری اطلاعات بود. این اطلاعات معمولا برای نظارت بر عمال مورد استفاده قرار می گرفت.

بنابراین سلجوقیان که وارث نظام دیوانسالاری غزنوی بودند طبیعتا باید از الگوی ایشان استفاده می کردند. با این حال دوره سلجوقی شاهد فراز و نشیب های زیادی در کارکرد سازمان های اطلاعاتی و نوع نگاه سلاطین سلجوقی به این مقوله بود. این دوره را می توان به چند بخش تقسیم کرد که هر یک، خصوصیات متفاوتی داشت. در دوره مقدم که دوره سلاجقه بزرگ نیز خوانده می شود، سلاطین این سلسله تقریبا بر تمامی ایران و بخش هایی از آسیای میانه و آسیای صغیر مسلط بودند و بخش های گوناگون قلمرو خویش را بین بزرگان سلجوقی تقسیم کرده بودند.

در این دوره سلاطین برای اداره قلمرو پهناور خود از روش هایی مانند نگهداری گروگان در دربار، پیوندهای زناشویی با افراد متنفذ محلی و وارد کردن افراد قبایل به قشون استفاده می کردند. در واقع آنها می کوشیدند با تقسیم قدرت بین نظامیان و دیوان سالاران و نهاد مذهبی به حکومت خود ادامه دهند. ولی استفاده از سازمان های اطلاعاتی نیز کم وبیش رواج داشت.

تشکیلاتی که دیوانسالاری سلجوقی برای اداره کشور از آن بهره می گرفت، تا حد زیادی به دوران قبلی شباهت داشت. دیوان هایی که برای این منظور به کار گرفته می شد در دوره های مختلف بر حسب نیازهای زمانه تغییر می کرد، ولی معمولا یکی از دیوان ها به اشراف تعلق داشت که زیر نظر وزیر فعالیت می کرد.

 از فعالیت دیوان برید نیز اطلاعاتی در دست است که در ادامه خواهد آمد. نکته قابل ذکری که در مورد فعالیت این دیوان ها وجود دارد، تاثیر سلیقه سلطان در میزان فعالیت های اطلاعاتی است؛ زیرا در برخی دوره ها اصل فعالیت این دو دیوان مورد تشکیک قرار می گرفت. به نظر می رسد در ابتدای شکل گیری حکومت سلجوقی، آن ها به واسطه نداشتن تجربه حکومت داری، ترجیح می دادند از روش پیشینیان استفاده کنند، ولی به تدریج خود نیز دست به ابتکاراتی زدند که تحت تاثیر سنت های ایلی و شرایط زمانه قرار داشت.

یکی از خصوصیات حکومت سلجوقیان آن بود که با توجه به خاستگاه ایلی اش نمی توانست تمرکز زیادی را تحمل کند؛ زیرا در تصوری که ترکان از رهبری داشتند، حکومت حق همه اعضای ایل بود. به همین دلیل سلاطین اولیه سلجوقی برای کسب رضایت اعضای اصلی خاندان سلجوق، ایالت های مختلف را به ایشان می سپردند و در چنین شرایطی نظارت بر جزئیات حکومت والیان چندان عملی نبود. آن ها کم و بیش مستقلانه حکومت می کردند و صرفا با پرداخت خراج سالانه و نیروی نظامی در زمان بروز جنگ تبعیت خویش را نشان می دادند. با این حال استفاده از سازمان های اطلاعاتی به صورت موازی توسط دستگاه حکومت خلیفه در بغداد و وزرای بزرگی چون خواجه نظام الملک ادامه داشت.

وظیفه کسب اطلاعات در دستگاه دیوان سالاری سلجوقی در چند دیوان انجام می شد که دو دیوان اشراف و برید نقش اصلی را داشتند. دیوان اشراف حالتی رسمی داشت و صاحب آن که مشرف یا مشرف الممالک خوانده می شد، از رجال مملکت به شمار می رفت. هرچند ابهاماتی درباره حدود و شرح وظایف این دیوان وجود دارد، از مجموع توصیفاتی که درباره آن موجود است می توان نتیجه گرفت که در دوره سلجوقی وظیفه اصلی آن، نظارت بر گزارش ها و مبادلات مالی بوده است. ولی با توجه به سابقه این دیوان در دوره غزنوی که کسب خبر و جاسوسی را نیز شامل می شد، لفظ مشرف مفهوم جاسوسی را نیز به ذهن متبادر می کرد.

در راس دیوان اشراف، مشرف الممالک قرار داشت که علاوه بر پیوند با تشکیلات مالی، وظیفه داشت گزارش هایی از آنچه در دربار می گذشت، ارائه کند. مشرف برای آنکه بتواند اطلاعات لازم را از دیگر ایالات جمع آوری کند، نایبانی در هر ایالت تعیین می کرد که اطلاعات موردنظر را جمع آوری و برای او ارسال می کردند. وظایف این نایبان از مطالعه فرمان ها و منشورهایی که از نواب اشراف در آن دوره موجود است، قابل مطالعه است. ظاهرا شغل مشرف از شهرت خوبی برخوردار نبوده است. احتمالا این موضوع با جنبه کسب خبر و جاسوسی مشرفان ارتباط داشته است. در شرح حال عمید الملک کندری، وزیر طغرل سلجوقی آمده است: (در ابتدای کار وی) چون طغرل جاسوسی را دون مقام او می دید او را به ولایت خوارزم منصوب کرد. با این حال بین مشرف و جاسوس علاوه بر رابطه ای که مشرف با تشکیلات مالی داشت، تفاوت ظریفی وجود داشت. مشرف اصطلاح عام بود و هم به معنای نظارت و هم به معنای جاسوسی به کار می رفت. در حالی که جاسوس فقط به ماموران مخفی که با شغل مبدل به کسب خبر مشغول بودند، اطلاق می شد.

دیوان دیگری که در دیوان سالاری سلجوقی نقش برجسته ای در جمع آوری اطلاعات داشت، دیوان برید بود. همان گونه که گفته شد این دیوان سابقه قابل توجهی در دوران ماقبل داشت و در واقع حکومت های عباسیان، آل بویه و غزنویان در جمع آوری اطلاعات و نظارت بر کارگزاران خود از آن استفاده می کردند، ولی با روی کار آمدن سلاجقه و پس از عبور از دوران گذار که تقریبا معادل دوران حکومت طغرل بود و با شروع سلطنت 
آلب ارسلان در نحوه فعالیت این دستگاه تغییراتی رخ داد. در یکی از منابع اصلی تاریخ سلجوقی دراین باره چنین آمده است:

در سلسله سلجوقی چون آلب ارسلان محمد بن داود به سلطنت نشست، درباره خبرنگاران، نظام الملک با وی گفت وگو کرد، آلب ارسلان پاسخ داد: ما نیازی به خبرنگار و صاحب برید نداریم.

در هر شهری از شهرهای دنیا ما دوستان و دشمنانی داریم. اگر خبرنگار از روی غرض به ما گزارش دهد قطعا دوست را دشمن و دشمن را دوست به ما معرفی می کند. پس سلطان به سبب این خیالی که برایش پیش آمد، رسم داشتن خبرنگار و تشکیلات برید را موقوف کرد.

از دلیل تصمیم آلب ارسلان بیش از این اطلاعی در دست نیست. عجیب تر از همه آن است که چنین تصمیمی در دوران وزارت خواجه نظام الملک که بر تداوم سنت های دیوان سالارانه تاکید می کرد، گرفته شده باشد. احتمالا این تصمیم تا پایان سلطنت آلب ارسلان پابرجا بوده است؛ زیرا می دانیم که در دوران سلطنت پسر وی، ملکشاه دیوان برید به فعالیت خود ادامه داده است. می توان حدس زد که با توجه به نیاز حکومت به نظارت بر کارگزاران خود، دستگاه های موازی ای مانند دیوان اشراف در این مقطع، دامنه فعالیت خویش را در این حوزه گسترش داده بودند.

متوقف شدن فعالیت دیوان برید در دوران آلب ارسلان تبعاتی داشت که در همان زمان نیز مورد اشاره قرار می گرفت. بنداری یکی از دلایل ریشه دواندن اسماعیلیان در قلمرو سلجوقی را عدم فعالیت دیوان برید می دانست. هرچند موفقیت اسماعیلیان به دلایل متعددی بستگی داشت، نمی توان نقش ضعف اطلاعاتی حکومت سلجوقی که نتوانست به موقع از شکل گیری چنین جنبشی آگاه شود را نادیده گرفت. خواجه نظام الملک، وزیر مقتدر دوره سلجوقی و یکی از مدافعان سرسخت دیوان برید، یکی از دلایل سه گانه لزوم تداوم این دیوان را «ایجاد امنیت در کشور» ذکر می کرد که با فعالیت اسماعیلیان به مخاطره افتاده بود.

خواجه نظام الملک بخشی از سیاست نامه خود را به همین موضوع اختصاص داده است. وی در این بخش که «اندر صاحب خبران و منهیان و تدبیر کارهای مملکت کردن» نام دارد، پس از توضیح لزوم آگاهی پادشاه از آنچه از نیک و بد در کشور می گذرد و تداوم این دیوان از «روزگار پادشاهان در جاهلیت و اسلام» این نهاد را موجب جلوگیری از ستم می داند و حتی بر اهمیت پرداخت دستمزد کافی به ایشان تاکید می کند و در نهایت نتیجه می گیرد:

آن پادشاه چون چنین باشد، پیوسته مردمان بر طاعت حریص باشند و از تادیب پادشاه بترسند و کس را زهره آن نباشد که بر پادشاه عاصی تواند شد یا بد تواند اندیشید که صاحب خبر و منهی گماشتن از عدل و بیداری و قوت رای پادشاه باشد و آبادان کردن مملکت.

تردیدی نیست که منظور خواجه از هراس از عصیان نسبت به پادشاه، اشاره به والیانی است که در نواحی دور و نزدیک مملکت برگماشته می شدند. کارکرد نظارتی سازمان اطلاعاتی آن عصر از این عبارات کاملا آشکار است. وی در بخش دیگری از سیاست نامه آورده است:

باید که همیشه به همه اطراف جاسوسان بروند بر سبیل بازرگانان و سیاحان و صوفیان ... و از هر چه می شنوند خبر می آورند تا از احوال خبری پوشیده نماند... چه بسیار وقت بوده که والیان و مقطعان و گماشتگان و امرا سر مخالفت و عصیان داشته اند و بر پادشاه سگالیده که جاسوسان در رسیده اند و پادشاه را خبر کرده... .

در اینجا نیز انتظاری که خواجه از دستگاه اطلاعاتی خود داشته است، کاملا بعد نظارتی داشته است. خواجهنظام الملک بلافاصله پس از مرگ آلب ارسلان و فراهم آمدن امکان احیای دیوان برید در دوران ملکشاه دست به این کار زد.

در تفاوت کار شاغلان دیوان برید با دیوان اشراف به ناشناس بودن ماموران برید و دامنه وسیع تر فعالیت ایشان اشاره شده است که نشان دهنده تخصصی تر بودن امر کسب اطلاعات در دیوان برید است.

 ظاهرا صاحب برید یا صاحب دیوان برید از سوی خود نایبانی در ایالات و ولایات می فرستاده است. البته بیشتر اطلاعات موجود دراین باره مربوط به نحوه فعالیت دیوان برید در دوره غزنوی است به احتمال زیاد با احیای دیوان برید در دوره ملکشاه و اهمیتی که خواجه نظام الملک برای آن قائل بود، زیرشاخه های آن ازجمله نایب برید و صاحب برید لشگر که در میان سپاهیان به جست وجوی اطلاعات می پرداخت نیز فعالیت خود را از سر گرفتند.

استفاده از اطلاعات، در حوزه های دیگری از حکومت مانند تحولات نظامی و به خصوص در جنگ ها بسیار رایج بود. نویسنده کتاب «آداب الحرب والشجاعه» این موضوع را به تفصیل مورد بررسی قرار داده است. وی بخشی از کتاب را به تاکتیک های جنگی و چگونگی حراست از اطلاعات نظامی در ایام جنگ و از همه مهم تر ویژگی های جاسوس اختصاص داده است. در همین کتاب به سوابق فعالیت های اطلاعاتی نیز توجه شده و یک نمونه مهم آن که مربوط به جنگ خندق در صدر اسلام می شد نیز شاهد آورده شده است.

 براساس این روایت، نعیم بن مسعود، یکی از صحابه پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله) با تدبیر و به کارگیری روش های اطلاعاتی بین صفوف نیروهایی که علیه مسلمانان ائتلاف کرده بودند، اختلاف افکند و خطر بزرگی را از مسلمانان دور ساخت.

نکته دیگری که در این دوره در زمینه فعالیت های اطلاعاتی می توان ذکر کرد، استفاده از فداییان از جان گذشته برای قتل مخالفان، به ویژه از سوی اسماعیلیان است. استفاده از این فداییان به امامان اسماعیلی محدود نمی شد و این افراد از جان گذشته به تدریج به ابزاری در دست کانون های قدرت برای از میدان بیرون کردن رقبا تبدیل شدند. حکومت سلجوقی برای برقراری نظم و امنیت عمومی از روش های دیگری نیز بهره می برد که برخی ابتکاری بود. برای مثال می توان به استفاده وسیع از مقامی به نام شحنه نام برد که با روی کار آمدن سلجوقیان رواج یافت.

سلاجقه در ابتدای کار و کشورگشایی پس از فتح هر شهر نماینده ای نظامی به این نام در راس امور یا در کنار حاکم سابق برمی گماردند که دارای اختیارات نامحدودی بود.

وی ظاهرا مسوول حفظ امنیت بود، ولی عملا فعال مایشا شهر محسوب می شد. بعدها با تثبیت قدرت فاتحان جدید، شحنه ها بیشتر مامور برقراری امنیت شهرها شدند. به نظر می رسد برای انجام ماموریت خود از نیروهای اطلاعاتی نیز بهره می بردند.

 البته این مفهوم در طول حکومت سلجوقی دچار تغییراتی نیز شد که بر شرح وظایف آن تاثیر می نهاد. نمونه های متعددی از فرامین و منشورهای این دوره که توسط سلاطین برای شحنگان شهرها صادر می شد، وظایف و اختیارات ایشان را به دقت ذکر کرده اند. بازورث با استناد به منابع این دوره وظیفه شحنه را برقراری امنیت عمومی دانسته که شامل رسیدگی به شکایات رعایا، جلوگیری از اجحاف لشگریان بر مردم و دفع مفسدان می شد.

 

ادامه دارد...

 

منبع: پایگاه وزارت اطلاعات

Share