در مدح حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر: آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی(کمپانی)
حضرت علی اکبر علیه السلام

ای طلعت زیبای تو عکس جمال لم یزل
وی غرّۀ غرّای تو آئینۀ حسن ازل

ای درّۀ بیضای تو مصباح راه سالکان
وی لعل گوهر زای تو مفتاح اهل عقد و حلّ

ای غیب مکنون را حجاب زان گیسوی پر پیچ و تاب
وی سرّ مخزون را کتاب زان خطّ خالی از خلل

پیش قد دلجوی تو طوبی گیاه جوی تو
ای نخلۀ طور یقین وی دوحۀ علم و عمل

روح روان عالمی جان نبّی خاتمی
طاوس آل هاشمی ناموس حقّ عزّوجلّ

در صولت و دل حیدری زان رو علی اکبری
در صفّ هیجا صفدری در گاه جنگ اعظم بطل

در خلق و خلق و نطق و قیل، ختم نبوّت را مثیل
ای مبدأ بی مثل و بی مانند را نعم المثل

ای تشنۀ بحر وصال، سرچشمۀ فیض و کمال
سرشار عشق لایزال، سر مست شوق لم یزل

ذوق رفیع المشربت افکند در تاب و تبت
تو خشک لب ز آب و لبت عین زلال بی زلل

کردی چه با تیغ دو سر در عرصۀ میدان گذر
بر شد ز دشمن الحذر و ز دوست بانک العجل

دست قضا شد کارگر در کار فرمای قدر
حتّی اذانشقّ القمر لما تجلّی و اکتمل

عنقاء قاف قرب حق افتاد از هفتم طبق
در لجّۀ خون شفق نجمٌ هوی، بدرٌ أفل

یعقوب کنعان محن قمری صفت شد در سخن
کای یوسف گل پیراهن ای طعمۀ گرگ اجل

ای لالۀ باغ امید از داغ تو سروم خمید
شد دیدۀ حق بین سفید و الرأس شیباً اشتعل

ای شاه اقلیم صفا سرباز میدان وفا
بادا علی الدنیا العفا بعد از تو ای میر اجلّ

ای سرو آزاد پدر ای شاخ شمشاد پدر
ناکام و ناشاد پدر ای نو نهال بی بدل

گفتم ببینم شادیت عیش شب دامادیت
روز مبارکبادیت، خاب الرجاء و الامل

زینب شده مفتون تو آغشته اندر خون تو
لیلی ز غم مجنون تو، سر گشتۀ سهل و جبل

Share