تفسیر سوره مبارکه فجر / جریان ابتلاء و بندگی / نصرت جریان حق و رسول و سیدالشهداء/بخش دوم

آیت الله میرباقری؛
آیت الله میرباقری

نتیجه فرعونیت و عدم فهم معیار اکرام در عالم

اگر کسی این را درست نفهمد و معیار تحقیر و تجلیل را داشته های دنیایی بداند و به جای این که از این شرایط بهترین استفاده را بکند، آن وقت از آمدن و رفتن نعمت ها غلط استفاده می کند. و می شود «إِنَّ الإنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا» یعنی نمی تواند در هیچ یک از شرایط، استفاده درستی داشته باشد، به او چیزی میدهیم، نمی تواند استفاده کند، از او می گیریم، باز هم زمین می خورد. «الا المصلین» که در روایت فرمودند: یعنی آن هایی که پیرو امیرالمومنین(ع) هستند، که در اینجا مصلی را فرمود به کسی می گویند که اسبش پشت سر اسب اول است. پس غیر از پیروان حضرت هستند، که از سختی ها و خوشی های دنیا استفاده درست نمی کنند.

این ها هنگام روی آوردن خوشی ها و سختی ها خود را می بازند. می فرماید: «فاما الانسان اذی مبتلاه و اکرمه و نعمه فیقول ربی اکرمن» خدای متعال وقتی انسان را به نعمتی اکرام می کند، او خیال می کند، این کار معیار اکرام الهی است، در صورتی که این طور نیست. «و اما اذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربی اهانن» همین انسان را وقتی خدای متعال مبتلا می کند، رزق را بر او تنگ می گیرد، آبرویش، مالش، امکاناتش محدود می شود، «فیقول ربی اهانن» این کار را معیار اهانت قرار می دهد، قرآن می فرماید، «کلا» اصلا اینطوری نیست، که این امکانات را معیار تجلیل و تحقیر می دانید. بلکه «بل لاتکرمون الیتیم* ولا تحاضون علی طعام المسکین» شما از این امکانات کمترین بهره را نبردید، چرا آنجایی که باید اکرام کنید، اکرام کردید؟ (البته این معنا از یتیم ظاهر قرآن است ولی یتیم، در اصطلاح قرآنی اصطلاح خاص است، گاهی به نبی اکرم(ص) و اهل بیت(ع) تفسیر شده و آن وقت معنای آیه عوض می شود)

پس شما کمترین سرمایه گذاری را در راه خدا نکردید، این آبرویی که به شما دادیم، کجا این آبرو را خرج اکرام یتیم کردید؟ چه زمانی دیگران را ترغیب بر اطعام مسکین کردید؟ نه تنها در راه دیگران از این امکانات خرج نمی کنید، بلکه «و تأکلون التراث اکلا لما» میراث دیگران را هم به سمت خودتان می کشید، و «تحبون المال حب جما» تعلق به مال پیدا می کنید.

همه فراعنه تاریخ اینطوری هستند که امکانات عالم را معیار تحقیر و تجلیل قرار می دهند و نه فقط این امکانات را در جای خودش خرج نمی کنند، بلکه همه امکانات دیگران را هم به نفع خودشان جمع می کنند، اشتباه کسی که دنیا را غلط می فهمد، همین است که خیال می کند، دنیا پایان راه است، همه تجلیل و تحقیرها همین امکانات هستند. کسی که دنیا را محدود می بیند و اینطوری تفسیر می کند، پایان راهش اینجاست. این تعریف در قرآن مکرر آمده، نکته مهمی است که قرآن وقتی متقین را توصیف می کند، مهمترین مشخصه هایی که برای آنها بیان می کند، این است: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِين* الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ»(بقره/2) این عنوان یکی از مهمترین مشخصه های ایمان به غیب است، مومن به غیب و راه خدا، دستش باز است، دست دهنده دارد، اگر مومن به غیب شد، آبرویش، مالش برای دیگران است.

لذا آمد محضر امام و عرض کرد: آقا ما در رکاب شما آماده ایم، چرا قیام نمی کنید؟ فرمود در محبت ما این طور شده اید که دست در جیب هم بکنید و نیازتان را بردارید، یا هنوز جیب خصوصی برای خودتان دارید؟ گفتند: آقا ما هنوز اینطور نشدیم و جیبمان مشترک نیست. فرمود: و جانتان را هم بیشتر از مالتان دوست دارید، پس نگویید جانمان را در راه  شما می دهیم. مومن بالغیب باید حتما در راه خدای متعال دهنده باشد.

در طرف مقابل هم آنهایی که اهل نفاق اند، مکذب دین و قیامت و ولایت اند قرآن می گوید اینها انفاقی ندارند. که «أریت الذی یکذب بالدین* فذلک الذی یدع الیتیم* و لایحض علی طعام مسکین»(ماعون/1) اولین شاخصه مکذبین این است که قدرت ندارد که آبرو و امکاناتش (که امکان معامله او با خداست) را در راه خدا بدهد. اگر انسان نتوانست، امکانات را از خدای متعال بگیرد و به خدا برگرداند و سد امکانات شد، هم امکانات فاسد می شوند، هم خودش سقوط می کند. پس نقطه سقوط اینها این بود که «فاما الانسان اذا ما ابتلاه ربه فاکرمه و نعمه فیقول ربی اکرمن * و اما اذا ما ابتلاه فقدر علیه فیقول ربی اهانن» و معیار اکرام خود را داشته ها گرفتند و قرآن هم می فرماید: اصلا اینطوری نیست شما چه قابلیتی در اکرام دارید.

زهد سوار بودن بر داشته ها و نداشته ها و دیدن طریق قرب از میان همه آنها

دقیقا این نقطه مقابل اهل زهد است. می فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في  أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في  كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير»(حدید/22) هرچه به شما می رسد، چه از بیرون و درون، قبل از این که به شما برسد، در یک  کتابی ثبت شده و براساس آن کتاب به شما داده می شود. «لِّکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ» در روایت آمده که زهد در این آیه معنا شده است، که وقتی چیزی از شما فوت می شود، تأسف نخورید و وقتی چیزی به شما می دهند، به فرح نعمت مبتلا نشوید، چون قبلا نوشته شده است، پس آدم نباید غصه بخورد، مال من، امکانات من، دوست من، همراهان من، می روند و من نباید غصه بخورم. همچنین اگر ثروت آمد، نباید خوشحال باشم، نکته اش همین است که اگر این ها کتابت و مضبوط شده و البته براساس یک حکمتی، تقسیم می شود، پس کاری با این آمد و شدها نباید داشته باشیم، و اگر چیزی می دهند براساس یک حکمتی است، و اگر چیزی می گیرند، براساس آن حکمت است. در دنیا امکانات می دهند، راهی به سوی خداست، و اگر می گیرند،  باز یک راهی به سوی خداست.

لذا صابرین براساس روایات کسانی هستند، که اگر در امکانات، خدا را پیدا نکردند، در گرفته شدن امکانات خدای متعال را پیدا می کنند «و بشر الصابرین الذین اذا اصابکم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون»(بقره/155) و فرمود: امکان را می دهد، با آن به خدا نزدیک شوی، اگر نشدی می گیرند، و در گرفتنش خدا را پیدا کنید، زاهد آن کسی است که هم در آمدن نعمت ها متوجه خدا است و هم در رفتن نعمت ها متوجه خداست که از مقام صابر بالاتر است. و این همان بیان امیرالمومنین(ع) در روایت است که «و اعلم ان الناس ثلاثة. زاهد و صابر و راغب»(1) که راغب کاری با حلال و حرام ندارد از هر کجا زندگیش را تأمین می کند و مروت خودش را زیر پا می گذارد، اما صابر می خواهد، ولی کف نفس می کند ولی زاهد «فَأَمَّا الزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلَا يَفْرَحُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الدُّنْيَا و لَا يَأْسَى عَلَى شَيْ ءٍ مِنْهَا فَاتَهُ»

این تفسیر زاهد است. زاهد غصه نمی خورد، چون می داند، پشت سر این آمد و شد امکانات و نعمت ها، یک حکمتی است و تنها با آن صاحب حکمت کار دارد، می داند، در دادن یک راهی به سوی خودش باز کرده و در گرفتن هم راه دیگری، دنبال این است، به خدای خودش برسد، کاری ندارد به او می دهند یا نمی دهند. آن روزی که مال را می دهند، آن روزی که فرزند را می دهند، کاری با مال و فرزند ندارد. این را نشانه دعوت خدا می داند، و مواظب است از نعمت به عنوان راهی به سوی خدا استفاده کند، همین راهی که در آمد نعمت است، عینا در گرفته شدن نعمت هم است، لذا صابر و زاهد در رفتن نعمت نیز خدا را پیدا می کنند. اهل زهد کسانی هستند که دنیا را دار امتحان می دانند و همچنین در نزدشان، آمد و شد دنیا،  آبرویش، مالش، جانش، عزیزانش همه چیز یکسان است و طریق قرب به خدا هستند، لذا در دنیا مشغول به او هستند یعنی «قلب مشغول بالمولی»

اما آنهایی که این را نمی فهمند، دنیا را معیار اکرام و تجلیل قرار می دهند، همه فراعنه تاریخ اشتباهشان در عالم همین است که الان هم دیده می شود، الان هم که دنیا را به توسعه یافته و توسعه نیافته یا عقب افتاده تقسیم می کنند که براساس شاخصه امکانات مادی است و نه بر اساس کرامت های باطنی. یعنی شاخص هایی که برای تحقیر و تجلیل در عالم معین می کنند، چیزی غیر از این شاخصه های مادی نیست. و همین را مبنا قرار می دهند و چون خودشان بیشتر بهره مند اند، محور عالم می شوند، «و تأکلون التراث اکلا لما» و همه میراث جهان را به سمت خودشان می کشانند.

برخورد نهایی سوره با فرعونیت و عدم فهم بندگی و ابتلاء

در ادامه می فرماید: «كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا* وَجَاء رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا* وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ » آن روزی که این بساط جمع شد، و حضرت حق و امر او آمد (که به هر تعبیری که معنا کنید) و ملائکه صف در صف حاضر شدند و جهنم را با آن مناسکش آوردند، «يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ» در آن روز انسان متذکر می شود «وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى» ولی چه فایده دارد «يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي* فَيَوْمَئِذٍ لَّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ» آن روز دیگر احدی را مثل او مجازات نمی کنند و به بند نمی کشند، همچنین دیگر پشیمانی فایده ای ندارد. این ها یک طایفه هستند و یک طایفه هم «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» هستند.

پس شروع سوره با مواقف عبادت و موقعیت هایی است که در این جهان برای قربت و سلوک نهاده شده است و در ادامه سوره انسان ها را به دو دسته تقسیم می کند، انسان هایی که به استکبار و طغیان و فساد روی می آورند و جریان عالم را نمی فهمند و دسته دیگر انسان هایی که جریان عالم را می فهمند و به پیروزی و مقام اطمینان نفس  می رسند و به جنت رب راه پیدا می کنند. آنهایی که جریان دنیا را می فهمند، به مقام رضا می رسند و «راضیه مرضیه» می شوند.

Share