عرفان و دانستنی های عرفانی

عرفان اسلامی

عرفان، ریشه در فطرت و دین فطری دارد، و در میان اقوام و ادیان  دیگر نیز وجود دارد. ولی عرفای مسلمان، با بهره گیری از آموزه های اسلام و همراه کردن اندیشه های خود با فلسفه، عرفان نظری و عملی را اغنای خاصی بخشیده اند. این دانش از آن جا که موضوعش ذات و اسماء خداست و هدفش رسیدن به توحید می باشد، برترین علم شمرده شده است

پرسش: عرفان چیست؟ درباره آن توضیح دهید؟

پاسخ:
عرفان نظری
عرفان نظری، در واقع جهان بینی عرفانی است. یعنی نظری که عارف درباره جهان و هستی دارد(1) و علمی است شبیه فلسفه که درباره خدا و جهان و انسان بحث می کند. ولی تفسیر او با فلسفه متفاوت است. زیرا در نظر عارف، جز خدا، هیچ چیز اصالت ندارد.(2) و به تعبیری که قیصری در مقدمه خود بر تائیه ابن فارض آورده است:
«عرفان عبارت است از علم به خدای سبحان، از حیث اسماء و صفت و مظاهر آن و احوال مبدأ و معاد و حقایق عالم و کیفیت بازگشت آنها به حقیقت واحد، یعنی ذات احدیت، و نیز معرفت طریق سلوک و مجاهده، برای رها سازی نفس از تنگناهای قید و بند جزئیت و پیوستنش به مبدأ خویش و اتصاف به نعت اطلاق و کلیت».(3)
با این بیان، فایده عرفان هم مشخص می شود که همان وصول به حق و شهود قلبی حقیقت وجود و فناء در حضرت اوست.(4)
مشخصات عرفان
قیصری می گوید: مسائل عرفان عبارتند از چگونگی صدور کثرت از حضرت حق ، چگونگی بازگشت این کثرت ها به او ، بیان مظاهر اسماء الهی و نعوت ربانی، کیفیت بازگشت اهل الله به سوی او ، نحوه سلوک و مجاهدات و ریاضات اهل الله و بیان نتایج دنیوی و اخروی یکایک اعمال و افعال و اذکار، به گونه ای که در عالم حقیقت و واقع، ثابت است.(5)
همین مطلب را ابن ترکه در تمهید القواعد، با عبارتی موجز بیان کرده است.(6)
در عرفان، علم تنها کافی نیست. عمل اساس کار است و علم، محصول عمل محسوب می شود و لذا عرفان به عملی و نظری تقسیم می شود. عرفان، جهان خارج را واقعی دانسته و برای آن وحدتی حقیقی قائل است که هم دارای ظاهر است و هم باطن و باطن آن حقیقت محض است. عرفا در عین پذیرش استدلال و علم حصولی، اصالت را به ارتباط حضوری و شهودی بین انسان و حقیقت می دهند. هدف عارف، رسیدن به حقیقت واحد عینی و اتحاد با آن و فناء در اوست. وی بقای انسان را در همین وصول و اتحاد می بیند و البته در این راه، ریاضت و مجاهده است که انسان را به هدف می رساند. عشق، جزو مسائل اساسی عرفان است.(7) عشق در تمام مخلوقات سریان دارد، در ذات حق نیز عشق است که تجلی می کند و عالم خلق می شود.
محور جهان بینی عرفانی، وحدت وجود است و خلق جهان نیز با تجلی واحد صورت می گیرد. عالم به بهترین وجه ممکن خلق شده است (نظام احسن). انسان جزو مهمترین مباحث عرفان است. انسان مظهر تام و تمام خداست. عالم کبیر است و در مقابل جهان، انسان صغیر است. آدمی پیش از جهان، موطنی دارد که اصل اوست و به آن جا بازگشت خواهد کرد و لذا دراین جهان، به شدت احساس غربت می کند.(8)
عرفا برای بیان اغراض خود، از اصطلاحات خاصی استفاده می کنند که بیشتر حالت رازگونه دارند و تلاش می کنند معارف آنها در میان عامه رواج نیابد. همانند وقت، حال، مقام، قبض و بسط، جمع و فرق، غیبت و حضور، ذوق، شرب، سکر، محو و محق و محو، خواطر،(9) هویة و حقیقة الحقایق، احدیت و عماء، محبوبین و محبین، وجد و شهود و عیان و مکاشفه و تلوین و تمکین.(10)
عرفان عملی
عرفان عملی، بخشی از عرفان است که روابط و وظایف انسان را با خود، جهان و خدا بیان می کند. این بخش از عرفان سیر و سلوک نامیده می شود، در عرفان عملی، حالات و مقامات انسان در سیر به سوی حق، از اولین منزل به نام «یقظه»، تا وصول به حق، که آخرین منزل است، بیان می شود. در بخش دوم تعریف قیصری از عرفان که نقل شد، به همین نکته اشاره شده است.
درباره تعداد مقامات در مسیر سلوک، اتفاق نظری وجود ندارد و اصولاً در آغاز تصوف، مقامات ثابت و محدود وجود نداشت و تعالیم هر طریقتی به شیخ آن باز می گشت و همین عامل، باعث اختلاف طریقت های عرفانی شد. بعدها، سهروردی چهار مقام اصلی ایمان، توجه، زهد در دنیا و عبادت خدا و نیز چهار مقام فرعی، کم گویی و کم خوری و کم خوابی و اعتزال از مردم را مطرح کرد. برخی دیگر ده مقام و عده ای 17 مقام ذکر کردند.(11)
خواجه نصیر الدین طوسی، 6باب اصلی را مطرح می کند و هر یک را به 6 فصل تقسیم می کند که هر یک نام مقامی است، به جز باب آخر که فناست و آن را قابل تکثیر نمی داند. در واقع وی 31 مقام را بیان کرده است.(12) مهمترین اثر در عرفان عملی، منازل السایرین خواجه عبدالله انصاری است که 10 مرحله اصلی دارد و هر یک از آنها نیز به 10 مرحله تقسیم می شوند. ده باب اصلی عبارتند از: بدایت ها، ابواب، معاملات، اخلاق، اصول، وادی ها، احوال، ولایات، حقایق، نهایات، و آخرین مقام از آخرین مرحله را، توحید می داند که هدف عارف است.(13)
جایگاه عرفان در قرآن و سنت
چنان که گفته شد، مراحل آغازین عرفان، برگرفته از آموزه های دینی، هم چون زهد، توکل،  اخلاص و... می باشد و نیز چنان که در تاریخچه آمد، عرفای فراوانی سعی در نزدیکی عرفان با شریعت داشتند، ولی آن چه قطعی است این است که بسیاری از مسائل و مباحث عرفانی، دقیقاً از متن دین اسلام برداشت شده اند. آیات بلند قرآن کریم درباره توحید، برداشت های ابتدایی و ساده از توحید را به کناری می نهد و ما را به فهم عرفا از توحید نزدیک می کند. همانند: أینما تولّوا فثم وجه الله (بقره، 115) به هر طرف رو کنید چهرة خدا آن جاست. نحن اقرب الیه منکم (واقعه، 85) از شما به او (میت) نزدیکتریم، هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن (حدید، 3) و آیات دیگر.
در مورد سیر و سلوک و طی مراحل قرب به حق، تا آخرین منازل، کافی است، به آیات درباره «لقاء الله» و «رضوان الله» و یا آیات مربوط به وحی و الهام و مکالمه ملائکه با غیر پیامبران و داستان معراج پیامبر رجوع کنیم. در قرآن سخن از علم لدنّی و افاضی آمده و از تسبیح ذرات جهان سخن رفته است و این همه به جز روایات و خطبه ادعیه است. دعای کبیر، دعای ابوحمزه، مناجات شعبانیه، دعاهای صحیفه سجادیه و بالاخره دعای عرفه امام حسین ـ علیه السّلام ـ .
در حدیث قرب نوافل نیز آمده است که بنده، در اثر عبادت، به مقامی می رسد که خداوند گوش و چشم و لسان و دست آن بنده می شود که با آنها می بیند و می شنود و سخن می گوید.(14) آیاتی که از محبت خدا و بندگان سخن به میان می آورند نیز، از ریشه های مباحث عرفانی است.(15) (16)همچنین می توان به احادیث فراوانی که درباره معرفت نفس و ارتباط آن با شناخت خدا آمده است، اشاره نمود.(17)
عرفان اسلامی در مقایسه با سایر مکاتب عرفانی
از آن جا که قرآن و سنت، جزو منابع عرفان اسلامی هستند،  بدیهی است که عرفان اسلامی، برتری خاصّی نسبت به سایر مکاتب داشته باشد که این نکته، با نظری اجمالی به برخی از مکاتب عرفانی، بیشتر روشن می شود. هر چند عرفای مسلمان از تمامی این مکاتب بهره  برده اند، ولی آن چه باعث مزیت و رجحان ایشان است، آموزه های دین اسلام می باشد.
صوفیان و عرفای مسلمان، برخلاف راهبان مسیحی، ازدواج کرده و صاحب زن و فرزند بوده اند و به تعبیر دیگر در جامعه حضور داشته اند و نیز پیروان سایر مذاهب و ادیان را به آسانی تحمل می کردند. عشق در عرفان مسیحی، منحصر به اقنوم دوم از اقانیم ثلاثه است که حضرت مسیح می باشد. ولی عشق در اسلام، طریق و وسیله ای است که عارف را به اتحاد و فنا در ذات حق می رساند.
در قیاس با تعالیم هندیان نیز، می بینیم که موضوع خدا و بقای نفس و زندگی اخروی، در آن مکاتب مورد تأکید نیست. بودائی  ها، فقط تربیت اخلاقی و تصفیه باطن را در نظر دارند و در واقع، دینشان، صرفاً خویشتن سازی است. ولی عارف در پی رسیدن به خداست. هدف ریاضت های هندی، رهایی از بدبختی های زندگی است. چرا که زندگی را شوم می دانند، ولی در تصوف اسلامی، زندگی را مقدمة اهداف والای خود دانسته و بهره وری از غرایز را، پس از طی مراحلی، مخالف تعالیم روحی نمی دانند . در تعالیم هندی، فنا آخرین هدف است. در حالی که در عرفان اسلامی، فناء پایه ای برای «بقاء بالله» است. در تصوف اسلامی، به جز مواردی اندک، سخن از فنای صفت است. در حالی که در بودایی، نفی ذات مراد است و بالاخره در آموزه هایی هندیان، بر سر عشق و عواطف، پا نهاده اند و به انهدام کامل وجود روانی و ذهنی رسیده اند.
در مقایسه با افلاطونیان نیز- علیرغم شباهت های فراوان- به دلیل اعتقاد آنها به خدایان متعدد و عقیده به تناسخ، اختلاف در تفسیر وحدت وجود و مخالفت آنان با مذهب، برتری عرفان اسلامی مشهود است.
برخی از تفاوت هایی که در بالا ذکر شد، در مقایسه میان عرفان اسلامی با باورهای گنوسی، آیین های چینی، و ادیان و مکاتب ایران باستان نیز، به چشم می آید.(18)
نتیجه
با نظر به آن چه آمد، مشخص می شود که عرفان، ریشه در فطرت و دین فطری دارد، و در میان اقوام و ادیان  دیگر نیز وجود دارد. ولی عرفای مسلمان، با بهره گیری از آموزه های اسلام و همراه کردن اندیشه های خود با فلسفه، عرفان نظری و عملی را اغنای خاصی بخشیده اند. این دانش از آن جا که موضوعش ذات و اسماء خداست و هدفش رسیدن به توحید می باشد، برترین علم شمرده شده است.

 

پی نوشت:
1. ر.ک: مطهری،  مرتضی، عرفان حافظ، تهران، انتشارات صدرا، 1381، چاپ نونزدهم، ص 14.
2. ر.ک: مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ص 89 ـ 90.
3. یثربی، سید یحیی، فلسفه عرفان، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1377، چاپ چهارم، ص 232، و نیز زرین کوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، تهران، امیر کبیر، 1380، چاپ پنجم، ص 362، و نیز برنجکار، رضا، آشنایی با علوم اسلامی، تهران، انتشارات سمت و طه، 1378، ص 141.
4. یثربی، سید یحیی، همان، و نیز برنجکار، رضا، همان، ص 143.
5. یثربی، همان، ص 218.
6. ر.ک: صائن الدین ابن ترکه، تمعید القواعد، ص 26.
7. ر.ک: یثربی، سید یحیی، فلسفه عرفان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ چهارم، 1377، ص 33 ـ 62.
8. ر.ک: مطهری، مرتضی، عرفان حافظ، ص 83 ـ 131.
9. ر.ک: مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ص 161 ـ 173، و عرفان حافظ، ص 12.
10. ر.ک: یثربی، سید یحیی،  عرفان نظری، ص 239 ـ 266.
11. ر.ک: برنجکار، رضا، همان، ص 159.
12. ر.ک: طوسی، نصیر الدین، اوصاف الاشراف، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368.
13. ر.ک: انصاری، خواجه عبدالله، شرح منازل اسایرین، به شرح عبدالرزاق کاشانی، نگارش علی شیروانی، تهران، الزهراء، 1373.
14. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365، ج 2، ص 352، ح7 و 8.
15. مانند: آل عمران:31. مائده:54، بقره:165.
16. ر.ک: مطهری، مرتضی، همان، ص 100 ـ 108.
17. ر.ک: محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، بیروت، مؤسسه دار الحدیث، 1419، ج 5، ص 1876، 1883. و نیز ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1371، ج 6، ص 162 ـ 194 که تفسیر آیه 105 از سوره مائده می باشد.
18. ر.ک: یثربی، سید یحیی، عرفان نظری، ص 79 ـ 111.

Share