راز ماندگاری انقلاب اسلامی و خطر نفوذ و استحاله (بخش سوم)

استاد اصغر طاهرزاده
انقلاب اسلامی

دشمن در امر استحاله انقلاب ، کاری می کند تا آن چه را ملت ما بر اساس آن انقلاب کرده اند از درون پوک کند. برای رسیدن به این هدف، سعی دارد حقیقت را نسبی نشان دهد تا عملاً انسان به جای خدا بنشیند و اهداف نفس امّاره ی انسان ها اصالت پیدا کند. در این حال جایگاه انقلاب اسلامی برای چنین انسانی معنا ندارد تا ولایت فقیه که رکن رکین نظام است معنا داشته باشد. آن چه می ماند ولایت علوم تجربی و تکنولوژی است. این نوع نگاه، نگاه کسانی است که خودی نیستند

راه های استحاله ی ارزش های انقلاب و نفوذ دشمن در آن
1- دشمن در امر استحاله انقلاب ، کاری می کند تا آن چه را ملت ما بر اساس آن انقلاب کرده اند از درون پوک کند. برای رسیدن به این هدف، سعی دارد حقیقت را نسبی نشان دهد تا عملاً انسان به جای خدا بنشیند و اهداف نفس امّاره ی انسان ها اصالت پیدا کند. در این حال جایگاه انقلاب اسلامی برای چنین انسانی معنا ندارد تا ولایت فقیه که رکن رکین نظام است معنا داشته باشد. آن چه می ماند ولایت علوم تجربی و تکنولوژی است. این نوع نگاه، نگاه کسانی است که خودی نیستند و خداوند در مورد آن ها توصیه می کند. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُون» ای كسانی كه ايمان آورده ايد! محرم اسراری از غير خود، انتخاب نكنيد! آنها از هر گونه شرّ و فسادی در باره شما، كوتاهی نمی كنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد. (نشانه های) دشمنی از دهان(و كلام)شان آشكار شده؛ و آنچه در دلهايشان پنهان می دارند، از آن مهمتر است. ما آيات(و راه های پيشگيری از شرّ آنها) را برای شما بيان كرديم اگر انديشه كنيد! (آل عمران/118).
2- دشمن برای نفوذ کاری می کنند که دیگر انسان ها جویای حقیقت نباشند تا جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی که در مقابل فرهنگ تجدد تأکید بر حقیقت دارد، برای انسان ها بی معنا شود.
3- علوم انسانی مدرن سعی دارد بشر را به نسبیتِ امور معتقد کند تا دیگر جویای حقیقتِ مطلق نباشد و از حوزه ی پای بندی به بنیادها و سنت ها خارج شود. در حالی که انقلاب اسلامی توسط امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» درست در مقابل این نگاه به صحنه آمده تا بشریت از این خطر بزرگ نجات یابد و معلوم شود سرنوشت بشر به آن چه در غرب اتفاق افتاده، ختم نمی شود. انسان غربی در راستای انکار حقیقت گرفتار سوبژکتیویته شد به این معنا که تنها به زعم او هرچه را خودش واقعی دانست، واقعی است و نه چیز دیگر.
4 - ما در مواجه با فرهنگ غرب باید به رشد اندیشه ها در فضای آزاداندیشی که رهبری انقلاب«حفظه اللّه» بر آن تأکید دارند، بپردازیم و این آزاداندیشی نه به معنای اصالت دادن به هر اندیشه ای است، که در آن صورت گرفتار پلورالیسمِ سرگردان و آشفته خواهیم شد، با این تصور که حقیقتْ یک توهّم بیش نیست و این عملاً زمینه ی استحاله ی انقلاب و نفوذ فرهنگ سکولاریته را فراهم می کند.
5- اگر نتوانیم در فضایی که فرهنگ تجدد، خود را نمایانده به کمک عرفان امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» انسان ها را به شکل قلبی با حقیقت مأنوس کنیم، این ادعا که «بازی های قدرت است که حقیقت را تولید می کند» قبول می شود؛ و این یعنی پشت کردن به معنای اصلی انقلاب اسلامی و جایگزینی امر عرفی به جای امر قدسی.
ادعایی که تأکید دارد «حقیقتْ تولیدشدنی است و نه کشف شدنی» بنیاد نظام اسلامی که همان ولایت فقیه است را نشانه می رود. زیرا جایگاه ولیّ فقیه جایگاه کارشناسی است که حکمِ خدا یعی حکم حقیقت عالم را در مناسبات انسانی حاکم می کند و این با نگهبانی از عرفانِ امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» معنا پیدا خواهد کرد. لذا مقام معظم رهبری می فرمایند:« این ماندگاری را بایستی به عنوان یک هدف در نظر داشت و در این فکر بود که چگونه تأمین خواهد شد. نگاه کنید ببینید عناصر ماندگاری انقلاب چیست، آن عناصر را باید تک تک ما تأمین کنیم، همه ی ما باید تأمین کنیم.»
6- قرآن خطر انسان هایی که بعد از ایمان، کفر ورزیدند را به عنوان یک خطر بزرگ مطرح می کند و می فرماید:
«كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ»(86) چگونه خداوند جمعيّتی را هدايت می كند كه بعد از ايمان و گواهی به حقّانيّت رسول و آمدن نشانه های روشن برای آنها، كافر شدند؟! و خدا، جمعيّت ستمكاران را هدايت نخواهد كرد!
در آیه ی 101 سوره ی آل عمران تأکید می کند: «وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلی عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» و چگونه ممكن است شما كافر شويد، با اينكه(در دامان وحی قرار گرفته ايد، و) آيات خدا بر شما خوانده می شود، و پيامبر او در ميان شماست؟! (بنا بر اين، به خدا تمسّك جوييد!) و هر كس به خدا تمسّك جويد، به راهی راست، هدايت شده است. یعنی جایی نمی ماند که شما در عین دینداریِ فردی در نمایش تمدن اهل کتاب با جاهلیت قرار داشته باشید زیرا:  «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَی الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(104) بايد از ميان شما، جمعی دعوت به نيكی، و امر به معروف و نهی از منكر كنند! و آنها همان رستگارانند.
«كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ»(110) شما بهترين امتی بوديد كه به سود انسانها آفريده شده اند؛ (چه اينكه) امر به معروف و نهی از منكر می كنيد و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب، (به چنين برنامه و آيين درخشانی،) ايمان آورند، برای آنها بهتر است! (ولی تنها) عده كمی از آنها با ايمانند، و بيشتر آنها فاسقند، (و خارج از اطاعت پروردگار). و بدانید: «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ» (116) كسانی كه كافر شدند، هرگز نمی توانند در پناه اموال و فرزندانشان، از مجازات خدا در امان بمانند! آنها اصحاب دوزخند؛ و جاودانه در آن خواهند ماند.
مَثَلُ ما يُنْفِقُونَ في هذِهِ الْحَياةِ الدُّنْيا كَمَثَلِ ريحٍ فيها صِرٌّ أَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»(117) آنچه آن ها در اين زندگی پست دنيوی انفاق می كنند، همانند باد سوزانی است كه به زراعت قومی كه بر خود ستم كرده(و در غير محل و وقت مناسب، كشت نموده اند)، بوزد؛ و آن را نابود سازد. خدا به آنها ستم نكرده؛ بلكه آنها، خودشان به خويشتن ستم می كنند.

اگر نتوانیم در فضایی که فرهنگ تجدد، خود را نمایانده به کمک عرفان امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» انسان ها را به شکل قلبی با حقیقت مأنوس کنیم، این ادعا که «بازی های قدرت است که حقیقت را تولید می کند» قبول می شود؛ و این یعنی پشت کردن به معنای اصلی انقلاب اسلامی و جایگزینی امر عرفی به جای امر قدسی.

جمع بندی
در جمع بندیِ بحث موارد زیر مدّ نظر عزیزان قرار می گیرد:
1- با توجه به این که قرآن در وصف حضرت حق می فرماید: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ»(الرّحمن/29) و با نظر به این که به تعبیر علامه طباطبایی«رحمة اللّه علیه»؛ ربوبیت عبارت است از «خلق بعد از خلق»،[5] هر تاریخی ظرف ظهور اراده ی خاصی از حضرت حق است که انسان ها برای رجوع به حق باید در متن آن تاریخ با حق مأنوس شوند وگرنه با خدای انتزاعی و ذهنی زندگی خواهند کرد، نه با خدایی که هرلحظه برای هدایت ما در حال تجلی است، در آن صورت عملاً هیچ اُنسی بین آن ها و خدا برقرار نمی شود. زیرا با خدایی که در این تاریخ ظهور کرده است مأنوس نیستند و عقل و قلب مناسبِ احساس اراده ی الهی در دوران خود را در خود رشد نداده اند.
2- راز این که با آمدن پیامبر بعدی، تأکید بر باقی ماندن بر دین قبلی کفر محسوب می شود، آن است که اگر مؤمنین با آمدن پیامبر جدید با خدای قبلی زندگی کنند عملاً با نور اسماء الهی که فعلاً در این دین ظهور کرده مأنوس نیستند و خدایی را می پرستند که در ذهن خود دارند. در حالی که اگر حقیقتاً با خدای پیامبر قبلی مأنوس بودند باید با نور آن خدا در جلوه ای که مناسب زندگی دینی در امروز آنان است آشنا باشند و ببینند چگونه آن خدا در مظهری بس متعالی ظهور کرده.[6]
3- انقلاب اسلامی مثل هر مخلوقی با نظر به علت ایجادی و اهدافی که در آن مطرح است شناخته می شود. حال اگر متوجه باشیم انقلاب اسلامی، اشراق و تجلی نور اراده ی الهی بر قلب امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» است، آن هم مطابق دغدغه ی حضرت امام جهت تغییر تاریخ ظلمانیِ استکبار و با هدف رجوع به خدای مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خداوند در همین راستا قلب مردم را نیز آماده ی چنین حضوری در این تاریخ کرده است. پس نگاه صحیح به انقلاب اسلامی و به مردم وقتی پیدا می شود که در همین فضا باشد وگرنه ما در تاریخی که انقلاب اسلامی شروع کرده است زیست نمی کنیم و خواسته یا ناخواسته ناظر بر به بن بست رسیدن طرح های فرهنگی خود خواهیم بود،[7] و دیر یا زود مردمی که مایل اند متذکر نوری باشند که در این تاریخ بر قلب هایشان تجلی کرده به ما پشت می کنند، زیرا ما با عقلی که به کمک آن می توان از غرب عبور کرد و به انقلاب اسلامی نظر نمود با آن ها سخن نگفته ایم.
4- اگر پذیرفتیم حضرت امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» مظهر سلوکِ علمی و عملی این تاریخ است و هراندازه این واقعیت را نادیده بگیریم گرفتار بی فکری دوران خود هستیم، باید از خود بپرسیم چگونه باید در ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» سلوک کرد تا در تاریخی زندگی کنیم که راه به سوی خدایِ حیّ و قیّوم دارد و ما را به حضوری برتر یعنی به تاریخ ظهور مهدی«عجل اللّه تعالی فرجه الشریف» می رساند. در این رابطه دولت اسلامی چگونه باید باشد که بیرون از اهداف انقلاب عمل نکند و زبانی که در کام دارد زبان مردم باشد؟
5- امیدوارم انتظار نداشته باشید برای ورود به چنین سلوکی و چنین تاریخی، این عقلِ گرفتارِ فرهنگ مدرنیته کافی باشد و به دنبال ورودی باشید که هیچ آرامشی را در فضای استیلای فرهنگ مدرنیته به هم نزند و هیچ خلاف عادتی در آن ظهور ننماید. آیا باید سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت روح اللّه«رضوان اللّه تعالی علیه» چیزی باشد مثل آن چه از دنیای مدرن می شناسید؟[8] و یا با چرخشی که باید در تاریخ رخ دهد ما نیز خود را آماده ی حضور در ساحتی دیگر از تفکر بنماییم؟ و دولت مردانی را انتخاب کنیم که در تراز چنان تحولی باشند؟
6- اگر متوجه شده اید که جریان های فکریِ وفادار به انقلاب در این تاریخ در نشست های خود از یک نوع عدم انگیزه و عدم رقابتِ تاریخ ساز با محافل سکولاریستی رنج می برند باید ریشه ی آن را در ضعف تعمّقی دید که نسبت به حضور تاریخی انقلاب اسلامی در این دوران دارند و آن ضعف را باید در عدم ارتباط سلوکی با ملکوت حضرت روح اللّه«رضوان اللّه تعالی علیه» جستجو کنیم؛ دو موضوعی که مقام معظم رهبری«حفظه اللّه» به خوبی شناخته اند و درنتیجه به عالی ترین شکل خودشان جلو می روند و تلاش دارند ملت را نیز در این مسیر راهنمایی کنند، در مسیر حضور در تاریخی که انقلاب پدید آورده و در مسیر سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه».
7- مسلّم انقلاب اسلامی با بالندگیِ خاصی در حال ظهور در این تاریخ است و با شناخت هرچه عمیق ترِ جایگاه تاریخی آن توسط دولت مردان آن ها نیز بهتر می توانند رسالت خود را انجام دهند.
ذات و گوهر انقلاب اسلامی از آن جهت که از طرف خدایی حکیم اراده شده، تفکر است و هر کس بیشتر تلاش کند حقیقت آن را درک کند، بیشتر به تفکر تاریخی خود نزدیک شده است. نزدیکی به انقلاب اسلامی به عنوان حقیقتی وجودی، با نظر به مناظری که گوهر آن را نشان می دهد ممکن است و نه از طریق فهم چیستی و ماهیت آن در قالب علم حصولی. کسی که می پرسد انقلاب اسلامی چیست؟ بداند هرگز امکان فهمیدن انقلاب اسلامی را پیدا نخواهد کرد و انقلاب اسلامی در مقابل سؤال از چیستی اش در حجاب می رود. ولی کسی که سعی می کند حضور انقلاب اسلامی را در جهان امروز و در مظاهر آن بنگرد می تواند انقلاب اسلامی را بیابد و رهبر معظم انقلاب«حفظه اللّه» بدین لحاظ دائماً متذکر می شوند که حضور انقلاب اسلامی را در شکست های ممتد آمریکا در صحنه های مختلف بنگرند و این یعنی نظر به حقیقت انقلاب در مظاهر مختلف. 
8- کلید ورود به انقلاب اسلامی با نگاه اشراقی و با تعالی عقل قدسی در شناخت شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» نهفته است که اگر ایشان را عارفی سالک دانستیم باید بدانیم عارفان خود را طوری تربیت می کنندکه بتوانند رابطه ی قلبی با عالم ملکوت برقرار کنند و همواره خود را در معرض فیوضات الهی قرار می دهند تا خداوند مطابق دغدغه ی آن ها اشراقات لازم را بر قلب شان بنماید.
در مورد تفاوت بین موضوع تجلیات اشراقی با موضوع عقلی و استدلالی، باید روشن شود که وقتی در موضوعی تعقل می کنید تا به نتیجه برسید مجبور به داشتن قضیه ای هستید با صغرا و کبرایِ خاص و نتیجه ای در محدودیت صغرا و کبرایِ قضیه، ولی در موضوعات اشراقی چنانچه قلب آماده باشد با نوری از معرفت روبه رو می شوید که بر قلب شما تجلی کرده و همه ی جوانبِ دغدغه ی شما در آن لحاظ شده.
از آن جایی که قلب انسان همه ی شخصیت انسان است وقتی حقیقتی بر قلب کسی اشراق و متجلی شود همه ی شخصیت او را فرا می گیرد. در همین رابطه خداوند از یک طرف در وصف قرآن که بر قلب رسول خدا«صلوات اللّه علیه وآله» نازل شده می فرماید: «وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ$ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ$ عَلی قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ»(شعراء/192 تا 194). و از طرف دیگر می فرماید: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوی $ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحی »(نجم/3 و4) او بر اساس میل خود سخنی نمی گوید، آن چه می گوید چیزی نیست مگر وَحی الهی که بر او وَحی شده زیرا قرآن با قلب و شخصیت رسول خدا«صلوات اللّه علیه وآله» متحد شده، بر همین اساس سنت و سیره ی رسول خدا«صلوات اللّه علیه وآله» عین وَحی الهی است. در ذیل همین قاعده است که شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» عین انقلاب اسلامی است و ما می توانیم از طریق سیره ی آن مرد الهی در صحنه های مختلف، انقلاب اسلامی را تفسیر کنیم و ببینیم اراده ی الهی در این تاریخ به کجا اشاره دارد؟ 
9- با توجه به موارد فوق معتقد هستیم انقلاب اسلامی یک حقیقت اشراقی است که بر قلب حضرت روح اللّه«رضوان اللّه تعالی علیه» تجلی کرده و در ذیل چنین اشراقی که با شخصیت حضرت امام متحد است باید اهداف انقلاب اسلامی را در نظام اسلامی و در دولت اسلامی به فعلیت رساند که البته این راه کارهای خاص خود را دارد و انسانی  تراز خود را می طلبد.
10- در روايت بسيار ارزشمندی از امام صادق«علیه السلام» داريم: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بَعَثَ فِي أَقَالِيمِ الْأَرْضِ فِي كُلِّ إِقْلِيمٍ رَجُلًا يَقُولُ عَهْدُكَ فِي كَفِّكَ فَإِذَا وَرَدَ عَلَيْكَ أَمْرٌ لَا تَفْهَمُهُ وَ لَا تَعْرِفُ الْقَضَاءَ فِيهِ فَانْظُرْ إِلَی كَفِّكَ وَ اعْمَلْ بِمَا فِيهَا»[9] وقتی قائم قيام كند به هر ناحيه از نواحی زمين كسی را می فرستد و می گويد تعهد و پيمانت-دستورالعمل ات- در كف دست تو است، چون امر مهمی به تو روی آورد كه تو آن را ندانی و در انجام آن سرگردان شوی، به كف دستت بنگر و تصميم خود را بگير و عمل كن. در ذيل اشراق مهدی«عجل اللّه تعالی فرجه الشریف» هر كدام از ياران حضرت دريچه ای می شوند كه عالم غيب و معنا بر قلبشان گشوده می گردد. رابطه اشراقی با امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» پیدا کردن از این سنخ است و قرارگرفتن در ذيل فرهنگ دينی وقتی به صورت اشراقی واقع شد، موجب می شود تا جان و قلب انسان تحت الشعاع آن اشراق قرار گیرد و انسان ترازِ انقلاب اسلامی ،انسانی است که با نظر به سیره و رهنمودهای حضرت امام متذکر اشراقاتی می شود که بر قلبش وارد می شود و می تواند در هرجایی که هست وجهی از وجوه حضرت امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» باشد همچنان که یاران حضرت مهدی«عجل اللّه تعالی فرجه الشریف» در هرجا که می باشند وجهی از آن حضرت اند و از اشراقاتی که در ذیل وجود مقدس آن حضرت دارند راه را از چاه باز می شناسند. و ما در انقلاب اسلامی شخصیت هایی مثل مرحوم شهید چمران و سرداران بزرگ دفاع مقدس را از این جنس می یابیم و از همه مهم تر مقام معظم رهبری«حفظه اللّه» است که در فضای اشراقی که بر قلب مبارک حضرت امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» شد، زیست می نمایند و جامعه انفلابی را راهنمایی می کنند. لازم است در این انقلاب که مقدمه ی فرهنگ حضرت مهدی«عجل اللّه تعالی فرجه الشریف» است این فرهنگ شروع شود تا انسان ترازِ انقلاب اسلامی در همه ی جوانب به صحنه آید. در آن صورت است که ستون های انقلاب اسلامی هرچه محکم تر، پایدار می ماند و دشمن به کلّی جهت نفوذ در انقلاب و استحاله ی ارزش های آن مأیوس می گردد.

منبع: لب المیزان
....................
پی نوشت ها:
 [5] - در رابطه با معنای ربوبیت و «خلق بعد از خلق» نظر به مبحث حرکت جوهری ملاصدرا شده که می فرماید در هر مرتبه از حرکتِ مخلوق با تجلیات الهی قوه ای از آن مخلوق به فعلیت تبدیل می شود و در مرتبه ی بعدی تجلی الهی همان تجلی قبلی نیست بلکه تجلی دیگری است تا قوه ی بعدی را به فعلیت تبدیل کند. مثل وقتی فیض خداوند کودک چهارساله را برای رسیدن به سن پنج سالگی ربوبیت می کند و سپس فیضی که افاضه می کند برای رساندن کودک پنج ساله به شش سالگی است فیض جدیدی است، و بدین لحاظ همواره فیض الهی جدید است و خلق جدیدی را به صحنه می آورد و این معنای ربوبیت الهی یا «خلق بعد از خلق» است و ما همواره با فیض جدیدی روبه رو هستیم همان طور و قرآن در مورد کفار می فرماید :« بَلْ هُمْ في لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ »   (سوره ق/15) ان ها در آفرينش جديد ترديد دارند.
[6] - عنایت دارید که شما باید به همه ی پیامبران قبلی به عنوان رسولان خدا ایمان داشته باشید، ولی نباید به دین پیامبران قبلی ایمان داشته باشید.
[7] - یک روز تبلیغات وهّابیّت مسئله مان می شود و یک روز عرفان های نوظهور.
[8] - کاری که بعضی از روشنفکران مذهبی در صدد آن هستند تا انقلاب اسلامی را بر وفق اصول تجدّد تفسیر کنند زیرا متوجه هیچ عقلی ماوراء عقل تجدّد نیستند، ولی فرزندان واقعی حضرت روح اللّه«رضوان اللّه تعالی علیه» آن مرد الهی را عقلی حتی برتر از عقلِ حکمت و عرفان رسمی می دانند.
[9] - بحارالانوار، ج 52، ص 365- محمدبن ابراهيم نعمانی، الغيبه، ص 319.

 

Share