​انقلاب اسلامي، طلوعي اميدبخش

استاد اصغر طاهرزاده
انقلاب اسلامی

بسم الله  الرّحمن الرّحيم

آن کسي که به واقع وضع موعود را مي‌ شناسد - و نه چون کودک آرزو زدة آرمان‌ گرا، که از واقعياتِ وضع موجودِ اطراف خود غافل است- آري؛ آن‌ كس كه وضع موعود را به واقع مي‌ شناسد، نمي‌ تواند به انقلاب اسلامي به عنوان دريچه طلوع وضع موعود دل نبندد، وگرنه در ظلماتِ وضع موجود، حيران مي‌ شود و معني زندگي را گم مي‌ كند.

بعضي‌ ها چون تصور صحيحي نه از وضع موجود دارند و نه از وضع موعود، در برخورد با كوچك‌ ترين مشكل، آرزوي ظهور امام زمان(عج) را مي‌ كنند و در رابطه با سالگرد تولد حضرت(عج) همين‌ قدر مي‌ فهمند كه بگويند: مهدي جان تولدت مبارک! ما اين‌ ها را همچون کودکِ آرزو زده مي‌ دانيم. اصلاً در تصور خود چيزي را آرزو مي‌ کنند كه نه به آن شکلي که آن‌ ها تصور مي‌ کنند، شدني است و نه به درد مي‌ خورد.

يکي از اصحاب؛ خدمت امام معصوم(علیه السلام) مي‌ آيد و مي‌ گويد، «آقا! إن‌ شاءالله دولت حق بيايد تا شما اندکي از اين‌  سختي‌ ‌ ها راحت ‌ شويد و ما هم به يک نان و نوايي برسيم». حضرت مي‌ فرمايند: «امروز؛ روزهاي راحتي‌  ما است»، «لا يکونَ ذلکَ حتّي تَمْسَحوا العَرَق و العَلَق»[1] آن نهضت به نتيجه نمي‌ رسد مگر اين‌ که در ميدانِ مبارزه عرق بريزيم و خون‌ ها ريخته شود. منظور عرضم اين است كه «فرهنگ انتظار» يك آرزوي كودكانه نيست، يك فرهنگ عميق و دقيقي است كه براي شناخت آن بايد برنامه‌ ريزي كرد و خود را براي تحول اساسي در مباني جهانِ موجود آماده نمود و معلوم است كه اين كار با سختي‌ هاي جانكاه همراه است، هرچند آن سختي‌ ها زيبا است. آري؛ سختي در راه تحقق عالَم بقيةاللهي فقط زيبايي است، مثل زندگي جوانان جبهه. شما مي‌ ديديد آن‌ ها تا حدّ تكه‌ تكه‌ شدن جلو مي‌ رفتند ولي از سختيِ آن هيچ نمي‌ هراسيدند. آن‌ هايي که شهيد نشدند ولي مزه شهادت را چشيدند از اين که شهادت برايشان پيش نيامده است دارند دق مي‌ کنند، مي‌ ديديد جوانان جبهه نه راحتي بدني داشتند نه رفاه غذايي، ولي چون مي‌ دانستند چگونه در حال تغيير مناسبات جهاني هستند، آن سختي‌ ‌ ها برايشان شيرين بود، پس قضية انتظارِ ظهور حضرت يك مسألة آرزو زدگي نيست، بلكه دقيقاً علمي و قابل‌ اطمينان و جدّي است.

آن‌ کس که به‌ واقع ادامه وضع موعود را مي‌ شناسد و فلسفه تحقق آن را مي‌ داند، نه‌ تنها آدمِ آرزو زده‌ اي نيست، بلكه متوجه واقعيات مهمّ تاريخ است و در راستاي همين واقع‌ بيني است كه به انقلاب اسلامي به عنوان دريچه رسيدن به وضع موعود دل مي‌ بندد و نه تنها به شعارها و اهداف انقلاب اسلامي اميدوار است، بلكه مي‌ داند ظرفيت نظام عالم بسيار بيشتر از اين‌ ها است. و اگر از چنين آينده روشني غفلت كند، در ظلمت وضع موجود تمام امكانات تعالي خود را از دست مي‌ دهد. وقتي که از انقلاب اسلامي حرف مي‌ زنيم، متأسفانه به جهت ظلمات فرهنگ مدرنيته، از حرف ما صرفاً برداشت سياسي مي‌ شود و افق‌ هاي ديني و تاريخي آن مدّنظر قرار نمي‌ گيرد و لذا از افق واقعي آن در تاريخ حال و آينده دور مي‌ شويم. ما يک عمر با ادلّه‌ اي محکم گفته‌ ايم که؛ «امام معصوم هست و جهان، ظرفيت جاري‌ شدن حكم امام را در همه جريان‌ هاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي و تربيتي دارد» و از همان زاويه هم انقلاب اسلامي را مي‌ بينيم. اين كه چه اندازه انقلاب اسلامي در متن روابط و زندگي اجتماعي انسان‌ ها حاکم است، بحث ديگري است و عدم‌ حضور كامل اهداف آن در روابط اجتماعي، سياسي، اقتصادي منجر نمي‌ شود كه ما از آن منصرف شويم، همان‌ طور كه غيبت وجود مقدس صاحب‌ الامر(عج) ما را از او منصرف نمي‌ كند.

شما عنايت داشته باشيد كه از چه زاويه‌ اي رسالت و جايگاه تاريخي انقلاب اسلامي را تحليل مي‌ كنيم، و در همين راستا؛ محال است کسي نظر به وضع موعود عالم داشته باشد و دريچة ظهور وضع موعود را، انقلاب اسلامي نشناسد. يک حقيقتي در باطنِ عالم وجود دارد به نام «حقيقتِ حضرت بقيةالله(عج) » كه عبارت باشد از حضور انسانِ تامّ و تمام در متن عالَم وجود كه نقش واسطة فيض‌ بودنِ بين ارض و سماء را دارد و به اندازه‌ اي كه زمين و زمينيان آماده باشند، در روابط اجتماعي و فردي انسان‌ ها ظهور مي‌ كند و در راستاي چنين معرفتي عرض مي‌ كنم، واقعه‌ اي كه در سال‌ هاي اخير به نام انقلاب اسلامي در اين كشور اتفاق افتاد، محل و مدخلِ انکشاف وضع عالَم بقيةالله است، که اگر شما اين واقعه را درست نشناسيد و جايگاه ديني و تاريخي آن را نيابيد، آخرالزمان را گم مي‌ كنيد و محال است شما به وضع تحقق نور آخرالزمان برسيد. البته لازم است به مقدماتي كه عرض شد التفات بفرمائيد و ببينيد از چه جايگاهي اين حرف گفته مي‌ شود، وگرنه هرگز ما رفتارهاي غيرعاقلانه كساني را كه به ظاهر طرفدار انقلابند ولي حقيقت انقلاب را به حجاب مي‌ برند، تأييد نمي‌ کنيم و نه تنها تأييد نمي‌ كنيم كه بسياري از اين كارها را عامل به حجاب‌ بردن انقلاب و عقب‌ انداختن ظهور حضرت صاحب‌ الامر(عج) مي‌ دانيم، حالا اين‌ ها با حجاب مدرنيته‌  يا با حجاب تعصب كور موجب به تأخيرانداختن ظهور حضرت صاحب‌ الامر(عج) مي‌ شوند، فرقي نمي‌ كند. به‌ گونه‌ اي انقلاب اسلامي را ببينيد که امام خميني«رحمة‌ الله‌ عليه» آن را مي‌ ديد كه فرمود: «مي‌ خواهيم اين انقلاب را به صاحب اصلي‌ اش تقديم کنيم». شما به دليل اعتقاد به مهدويت بايد به انقلاب اسلامي توجه داشته باشيد. متأسفانه چون جنبة سياسي‌ زدگيِ مدرنيته بر ذهن‌ ها سايه انداخته است، هر چه بخواهيم در مورد انقلاب اسلامي بحث مبنايي انجام دهيم، ذهن‌ ها روي جنبه‌ هاي سياسي صِرف مي‌ رود و باز انقلاب در حجاب مدرنيته گُم مي‌ شود، ولي با مقدماتي که عرض شد بيشتر عنايت بفرماييد تا معلوم شود در اين انقلاب دنبال چه هستيد. اگر اين عالم براساس اين‌ که خدايش حکيم است و به انسان‌ ها نظام اَحسن را پيشنهاد مي‌ کند، نگريسته شود و اگر متوجه شويم اين عالَم به موعودي مي‌ انديشد كه شرايط خاصي دارد و به وجه آرماني زندگي زميني تعلّق دارد، انكشافي خاص برايتان حاصل مي‌ شود كه در نور آن مي‌ توانيد همه‌ چيز را درست بررسي كنيد، هم ظلمات مدرنيته را، و هم نور انقلاب اسلامي را، به عنوان مرحلة گذار از وضع موجود به وضع موعود.

توجه به موعود، عامل نجات

«هر کس به وضع موعود نينديشد و به سوي آن شتاب نگيرد، چه بخواهد و چه نخواهد تمام زندگي خود را وارد اردوگاه پذيرش وضع ظلمانيِ امروز جهان کرده است، چه به ظاهر مسلمان باشد و چه سکولار و چه بي‌ دين مطلق.»

شور زندگي و حيات ما هميشه در رابطه با توجه به افقي بوده است که آن افق ما را به دنيايي وسيع‌ تر مي‌ خواند، هر گاه قومي، اتكاء و باور خود را نسبت به آرزوهاي سترگ از دست داد و انسان مطلوب او انسان كامل نبود، مسلّم آن قوم به راحتي مهياي نابودي شده است.

نشناختن وضع موجود يک خطر است، و نفهميدن وضع موعود خطر ديگر. شما حتماً بعضي از رزمندگان و يا افراد انقلابي را مي‌ شناسيد که در حال حاضر نه‌ تنها ديگر آن شور انقلابي را ندارند، بلكه ممكن است نسبت به اسلام و انقلاب به انحراف هم افتاده باشند. علت انحراف آن است كه وضع موجود جهان را به عنوان يك آرمان پذيرفته‌ اند. وقتي آرمان بزرگ، كه حضور انسان كاملي در صحنه زندگي است، از دست رفت، ديگر بايد منتظر هر سقوطي در ابعاد معنوي و تربيتي بود.

لازم است عزيزان در رابطه با مسأله تأثيرِ نجات‌ دهندگيِ توجه به وضع موعودِ منطقي و واقعي، خوب فکر کنيد و بركاتش را از آن جهت بررسي كنيد؛ در قومي كه اين آرمانِ بزرگ گم شود، تمام نشاط انساني خود را همين الآن از دست مي‌ دهد. بي‌ خود نيست كه حضرت صاحب‌ الامر(عج) فرموده‌ اند:«اِنّي لَأَمانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا اَنَّ النُّجُومَ اَمَانٌ لِأَهْلِ السَّماء»[2] من اَمانِ اهل زمين هستم، همان طور كه ستارگان، اَمان اهل آسمان‌ اند. آيا معني اين‌ كه حضرت امان اهل زمين هستند، از آن جهت نيست كه توجه به ظهور آن حضرت ما را از سقوطِ ابعاد انساني‌ مان به انواع انحرافات، نجات مي‌ دهد؟! شما مي‌ توانيد غفلت از ظهورِ موعود و آثار منفي آن را در تمدن‌ ها، به عنوان يك موضوع تاريخي، بررسي كنيد. بررسي اين پديده در رابطه با ارتباط و عدم ارتباط با انقلاب اسلامي، نمونه‌ هاي بسيار خوبي را به شما نشان مي‌ دهد.

ما در انقلاب اسلامي كساني را داشتيم كه اهل جنگ و جبهه، مبارزه و زندان قبل از انقلاب بودند و در راستاي درست نگريستن به آن‌  و در جهت تحقق آن سر از پا نمي‌ شناختند و در همين راستا زندگي برايشان معني بسيار زيبايي داشت، ولي به جهت جايگزيني اهداف انقلاب اسلامي با اهداف دنيايي، الآن به روسياهي افتاده‌ اند و قبله آن‌ ها دشمنان اسلام و مسلمانان شده ‌ است، مي‌ دانم اين‌ ها خيلي كم هستند، ولي مي‌ خواهم شما از اين موضوع يك قاعده كلّي‌  به‌ دست آوريد. اگر روي اين افراد مطالعه كنيد، مي‌ بينيد در ابتدا اهداف معنويِ انقلاب اسلامي را، حقايق و واقعيات عالمِ وجود مي‌ دانستند و لذا افق جان آن‌ ها به آن‌  اهداف نظر داشت و در راستاي ارتباط با آن حقايقِ معنوي، تلاش و تحرك داشتند، ولي به جهت عمل‌ زدگي و غفلت از ارتباط فعّال با حقايق معنوي، آرام‌ آرام اهداف حسّي و دنيايي در نظرشان بيشتر جلوه كرد و لذا اهداف انقلاب اسلامي را وسيله‌ اي براي دست‌ يابي به دنياي بيشتر تصور کردند. كمي كه جلوتر آمدند، ديدند براي به‌ دست‌ آوردن دنياي بيشتر نه تنها نياز به دين و دينداري نيست، حتّي نياز به انقلاب اسلامي هم نيست و لذا اين شدند كه مي‌ بينيد. در حالي‌ كه جنبه‌ هاي وضع موعود و معنوي انقلاب براي عده‌ اي ديگر نه تنها بي‌ رنگ نشد، بلكه روز به روز پر رنگ‌ تر شد و در آن حدّ واقعيتش را نشان داد كه حاضر شدند براي حفظ انقلاب اسلامي همة دنياي خود را بدهند و در رابطه با همين تشخيص، شهادت را انتخاب كردند.

راه عبور از ظلمات آخرالزمان

عرض بنده در اين مقايسه براي روشن‌ شدن نقش نجات‌ دهندگيِ توجه به وضع موعود است كه چگونه شخص را تا آرماني‌ ترين نحوه زندگي جلو مي‌ برد. اين‌ که شما ملاحظه مي‌ كنيد فلان شخص، مسائل اخلاقي را رعايت نمي‌ کند و يا حرام و حلال خدا را به چيزي نمي‌ گيرد، ريشه و اساسي دارد، اوّل در نظر خود نحوه‌ اي از زندگي را پذيرفته است كه دين در آن زندگي جاي اساسي ندارد و لذا تحت‌ تأثير وضع موجودِ ظلمات مدرنيته قرار مي‌ گيرد. اگر کسي وضع موجود را درست نشناسد و نفهمد چگونه فرهنگ مدرنيته هر فرهنگي، غير از فرهنگ خود را نفي مي‌ كند، اگر در زبان هم بگويد اهل انتظار است، انتظارش انتظار لغوي است، چون لازمه انتظارِ هر چيزي، معرفت نسبت به آن چيز است و وقتي منتظَر، يعني آن چيزي كه مورد انتظار است، بسيار عظيم مي‌ باشد، معرفت نسبت به آن نيز بايد بسيار دقيق باشد. هرکس به ميزان معرفتش نسبت به منتظَر از خطرات وضع موجود رهيده ‌ است و انتظار دقيق و شديد با معرفت دقيق به وضع موعود بايد همراه باشد، با انتظارهاي ضعيف نمي‌ توان از ‌ گردنه‌ هاي ظلماني و غليظ آخر‌ الزمان به راحتي عبور كرد و لذا نمي‌ توان به اهداف بلند دست يافت. گاهي نمازهاي ما فقط به اين درد مي‌ خورد که جهنم نرويم. امّا چنين نيست كه بتواند افق‌ هاي آينده را براي ما روشن کند و تحليل‌ هايمان را از زندگي زنده کند، در حالي‌ كه نماز، همين حالا زنده است و بايد با ما حرف بزند و همين حالا افق‌ هاي جلوي ما را روشن ‌ کند و ما را از مهالك ظلماني كه در جلوي ما هست، نجات ‌ دهد. حال اگر فقط در حدّ کمي از آن اعمال عبادي خود انتظار داشته باشيم و آن‌ ها را انجام دهيم که جهنم نرويم، از برکات زيادي خود را محروم کرده‌ ايم. در مسئله توجه به وضع موعود هم موضوع به همين شكل است. انتظارِ ظهور مهدي(عج) را داشتن، يك نوع همسو شدن با آن حضرت است، آن حضرت منتظر مردم‌ اند كه كاري كنند تا حكومت جهاني آن حضرت ممكن شود و مردم نجات امروز و فرداي خود و فرزندانشان را در همين به‌ وجودآوردن زمينة فرج فراهم كنند، همان‌ طور كه خود حضرت در آخر جواب نامه اسحاق‌ بن‌ يعقوب فرمودند: «وَ اكْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجِيل‌  الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُمْ» [3] چنين آرمانِ مبارك و منطقي و واقعي، همين امروز ما را و جوانان ما را نجات مي‌ دهد.

پديده‌  تحت‌ تأثير قرار گرفتن جوانان ما نسبت به فرهنگ غرب در حالي است كه ابتدا بسياري از آن‌  جوانان وارد انقلاب اسلامي شدند ولي نتوانستند از دريچه انقلاب اسلامي وضع موعود را بشناسند و در راستاي آن هدف بزرگ، زندگي و تحرك خود را تنظيم كنند و لذا وضع موجود جهان را پذيرفتند و به اين مشكلات افتادند.این است که باز تاکید می کنم انقلاب اسلامي، طلوع اميدبخشی است برای عبور از وضع موجودِ ظلمات مدرنیته به سوی وضع موعود حاکمیت حکم خدا.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 

منبع: لب المیزان

....................................................

پی نوشت ها:

1- بحارالانوار، ج 52، ص 358.

2 - «بحارالانوار»، ج 52، ص 92.

3 - «بحار‌ الانوار»، ج52، ص92.

Share