نگاه تحليلی به نظريه كولي كيهانی اشو در مورد خانواده/ بخش اول

جنبش های نو ظهور؛
اشو

مقدمه
خانواده یكی از اساسی ترین نهادهای اجتماعی بشر است كه به رغم تحولات گسترده انسانی ماهیت و هویت اصلی آن چندان تغییری نیافته است.وبه عنوان اصلی‌ترین ركن جامعه زمینه ساز تحولات عظیم فرهنگی و معنوی گردیده چنانكه تربیت معنوی و رشد و تعالی افراد در نهاد خانواده شكل می گیرد و یكی از طبیعی ترین و پایدارترین نیازهای انسان یعنی آرامش را به صورتی ساخت یافته و تعریف شده تأمین می كند.
نهاد خانواده در ادیان توحیدی بالاخص دین مبین اسلام جایگاه وقداست ویژه ای دارد كه قابل مقایسه با هیچ نهاد دیگری نیست. در حدیثی از پیامبر خدا(ص) آمده است كه می‌فرماید: «مابنی بناء فی‌الاسلام احب الی‌الله تعالی من التزویج در اسلام، بنیادی نهاده نشده است كه در نزد خدا، از ازدواج، محبوب‌تر باشد.»
سخنی والاتر از این، در تبیین قداست خانواده نمی‌توان گفت. این سخن، اشاره به آن دارد كه نهاد خانواده، زیربنا و اساس همة نهادهای ارجمند در اسلام است. حكمت قداستی كه اسلام به خانواده بخشیده است، ارزش‌گذاری معنوی بر پیوند خانوادگی، زمینه‌سازی برای تقویت این پیوند و پیشگیری از فروپاشی آن است
خطری كه در جهان نوین امروزی نسل بشر را تهدید می كند تقدس زدایی از كانون خانواده است . از جمله كسانی كه در مقابل این نهاد مقدس جبهه گرفته و نه تنها قداست خانواده را نفی كرده بلكه به اسم معنویت و انسان معنوی  وجود خانواده را مانع تعالی معنوی می داند باگوان راجینیش اشو می باشد
به دیده اوشو انسان امروزی در چرخه دنیای مدرن گرفتار است و سنت‌های کهنه دیروز در جهت معنویت راهی را به انسان مدرن نشان نخواهد داد. وی انسان را به سوی پاک‌سازی عمیق افکار دینی ترویج می‌کند و خواهان فراگیری تعالیم معنوی خود است. اوشو در تعالیم معنوی خویش با معرفی دورنمایی از بشریت نوین نظریه كولی كیهانی universal gypsyرا در مقابل نهاد مقدس خانواده مطرح می كند .

تعالیم اشو
باگوان شری راجنیش اوشو كه امروزه از وی به نام عارف هندی یاد می شود. در 11 دسامبر 1931 در روستای کوچک و دورافتاده «کوچ وادا» در ایالت «مادهیا پرادش» بدنیا آمد. بنا به گفته خودش اولین بارقه عرفانی وی  در سن هفت‌سالگی هنگامی كه پدربزرگ مادری‌اش را از دست داد و به گفته خودش این واقعه تاثیر عمیقی بر زندگی درونی او گذاشت شكل گرفت و درس فلسفه را برای تحصیل وحتی تدریس انتخاب كرد و در مدت 35 سال با مسافرت به شهرهای مختلف هند به ارائه تعالیم خویش و مطالعه عقاید و رسوم مختلف پرداخت در سال 1974 کمون معنوی خود را در شهر «پونا» هندوستان بنا کرد. آثار به جا مانده از  اشو بیشتر در قالب سخنرانی هایی بوده كه درباره مراقبه شیوه های مراقبه و فلسفه وحكمت و ادیان می باشد كه پس از گردآوری قریب بر 600 عنوان کتاب به بیش از 30 زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
تعالیمی كه در آثار اشو به نام عرفان و معنویت مطرح می شود اندیشه هایی است كه از بودیسم الحادی  شرق نشأت گرفته وبا اندیشه های پوچ گرایانه نیچه در هم آمیخته و در بستر سكولار مآبانه و اومانیستی غرب شكل گرفت . آموزه هایی كه علناً با ادیان الهی وآموزه های توحیدی به مخالفت برخواسته و بسیاری از گذاره های دینی كه بر گرفته از شرایع توحیدی می باشد ، با لحن عرفان گونه خویش به سخره می گیرد واتهام جعلی بودن شرایع از جانب روحانیون ادیان را می زند . در عوض لذت گرایی و ماده گرایی اساس آموزه های عرفانی او را تشكیل میدهد.او با نفی آخرت و بهشت و طرفداری از لذت طلبی دنیا می گوید :
"این مذاهب با هرچیزی كه انسان می تواند از آن لذت ببرد، مخالف اند. این به نفع آنهاست كه انسان را مفلوك و بدبخت نگه دارند و هر نوع امكان برای یافتن آرامش و نشاط و رضایت خاطر- اینكه بهشت برین هم اینك ، همین جا بیابی- را از دستش بگیرند. بد بختی تو همان چیزی است كه برای وجود دنیای دیگر لازم است. به عنوان مثال اگر میل جنسی تو واقعاً ارضا شود احتیاجی به آن همه وعده های پوچ نداری چون به خواسته ات رسیده ای [1]" محور سخنانش بر محور لذت طلبی است و بس «لذت درونی‌ترین هستة توست.»[2]
اخلاق توحیدی و نهادینه كردن مكارم اخلاق در جان بشریت و تعاملات اجتماعی كه هدف بعثت انبیا می باشد، به بهانه رهایی معنوی  جای خود را به بی عفتی وبی حیائی ، آزادی جنسی و رقص می دهد هدف آفرینش در تعالیم وی براساس نفی واقعیتها و رد هرگونه هدفداری خلقت می باشد. و کل کائنات را یک شوخی می داند «خداوند همیشه در حال شوخی است. به زندگی خودت نگاه کن خنده‌آور است! به زندگی دیگران نگاه کن همه‌اش شوخی خواهی یافت. شوخی، شوخی، شوخی. جدیت بیماری است. جدیت را با معنویت هیچ سروکاری نیست. معنویت خنده، نشاط و تفریح است[3]

بشریت نوین انسان نوین
اوشو بر مبنای نفی دین و وحی وآموزه های توحیدی مشكلات امروزی جهان را ناكارآمدی ادیان معرفی می كند [4] و فرصت را به علم می دهد. و پیشنهاد تأسیس یك آكادمی جهانی را می دهد . وی علم را برای پیشبرد معنویت- ویا به تعبیر خودش بعد آگاهی انسان- به كار می گیرد ولی نكته قابل توجه تعبیر او از علم نه علم منطقی و برهانی وعقلی است بلكه بالعكس اشو از منطق و فلسفه بیزاری جسته وتفكر را موجب گمراهی می داند علمی كه اشو آن را مبنای دور نمای بشریت نوین قرار داده همان علم سكولاری است كه تجربه را اساس پویایی خویش قرار داده وخدا ودین را مانع پیشرفت این علم می داند. وی دانشمندانی را كه بر علیه مذهب قیام كردند ، مهم ترین گروه نجات بشریت می داند و انسان نوین را نیازمند به این دانشمندان و انقلابشان می داند.
اشو براساس همین علم تجربی، تبیینی از انسان نوین ، آینده جدید ویا به اصطلاح "آینده طلایی" می كند وی همواره اذعان میكند که من سرآغاز خودآگاهی مذهبی کاملاً نوینی هستم. لطفاً مرا با گذشته پیوند نزنید. گذشته حتی ارزش به خاطر سپردن ندارد. چه نعمت بزرگی برای بشریت خواهد بود. اگر سراسر تاریخ گذشته را به کناری نهیم. همه گذشته را به گنجه هزاره‌ها بسپاریم و به انسان آغازی جدید بخشیم آغازی غیرتحمیلی و دوباره او را آدم و حوا کنیم تا بتواند از صفر شروع کند. انسانی نو، تمدنی نو ، فرهنگی نو .
اشو برای اینكه بتواند ترسیمی از آینده نو وانسان نوین ارائه دهد ، انواع مدنیت را كنار می گذارد ."(انسان) باید انواع مدنیت را کنار بگذارد. او باید هر گونه آداب، رسوم فرهنگی را کنار بگذارد. باید هر نوع شرطی شدن را به فراموشی بسپارد. او باید دوباره حیوان بشود. در این صورت این نماد معنای خودش را پیدا می‌کند. وقتی انسان حیوان بشود نه تنها سقوط نمی‌کند بلکه به مرتبه‌ی بالاتری می‌رسد. وقتی انسان حیوان می‌شود واقعاً حیوان نیست. وجود دیگری است شما سقوط نمی‌کنید. وقتی انسان حیوان شد قدیس می‌شود"[5]. عرفانی كه اشو ارائه می دهد نه تنها تعالی به سوی انسانیت و بارور كردن ارزشهای انسانی نیست بلكه سقوطی است به دركات حیوانیت إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا[6]
از جمله ارزشها و مدنیت هایی كه اشو آن را در تعالیمش كنار می گذار د ازدواج ونهاد مقدس خانواده می باشد و در ذیل این آموزه نظریات كمون ، مهندسی ژنتیك وكولی كیهانی را مطرح می كند  او كسانی كه ازدواج را یك عهد مقدس وپیمانی دو طرفه میدانند ، احمق خطاب كرده و حتی به صورت مراقبه بیان كرده و می گوید : روی این جمله مراقبه كن . مرد احمق و زن گنگ ، آن ها را به زودی جدا میبینم و ازدواج چنین است تنها احمق ها در فكر قانونی كردن ازدواج هستند[7]
من نه با ازدواج موافق هستم و نه با طلاق. به نظر من، بین مردم فقط باید یك رابطه دوستانه، یك مسئولیت و یك حمایت وجود داشته باشد. و اگر آن روز دور است، تا آن زمان نباید اجازه داد كه ازدواج امری آسان باشد. مردم باید فرصت بیابند تا یكدیگر را آزمایش آنند، در انواع موقعیت ها با هم زندگی كنند[8]

 

منبع: بهداشت معنوی
--------------------------------------
پی نوشت:
[1] آینده طلایی 38.
[2] الماس‌های اشو ص341.
[3] الماس اشو 266.
[4] آینده طلایی 72.
[5] آواز سکوت، 1384: 8.
[6] فرقان آیه 44.
[7] آینده طلایی ص 176.
[8] باز سازی ساختا ر ازدواج ترجمه محسن خاتمی.

Share