محبوبیت بنده با قرار گرفتن در مدار مقامات الهی/ سخنرانی مکتوب 3

سخنرانی مکتوب، جایگاه روزه دار؛
ماه مبارک رمضان
موضوع: جایگاه روزه دار در تهران/ ماه مبارک رمضان/ بهار 1400ه‍.ش.

محبوبیت بنده با قرار گرفتن در مدار مقامات الهی/ سخنرانی مکتوب 3

سومین جلسه از سری سخنرانی های حجت الاسلام انصاریان با موضوع «جایگاه روزه دار»، با عنوان محبوبیت بنده با قرار گرفتن در مدار مقامات الهی ، جـمعه (27-1-1400ش) - رمضان 1442ه.ق - حسینیه هدایت

مطالب مرتبط و پیشنهادی : ویژه نامه شب و روز سوم ماه مبارک رمضان

محبوبیت بنده با قرارگرفتن در مدار مقامات الهی/ سخنرانی مکتوب 3

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله ربّ العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

راهی برای محبوب خدا شدن

قرآن مجید و روایات مقاماتی را برای انسان بیان کرده اند و راه رسیدن به آن مقامات را هم توضیح داده اند. آنهایی که در مدار این مقامات قرار بگیرند، طبق صریح قرآن کریم، محبوب خدا می شوند. شما فکر کنید که اگر خداوند محب انسان بشود و آدمی محبوب پروردگار، چه بهره هایی هم در دنیا و هم در آخرت به او خواهد رسید. برای نمونه، یکی از مقامات بیان شده، مقام «محسنین» است که این مقام را در سورهٔ آل عمران بیان فرموده و اعلام هم کرده است: «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»[1] آنهایی که در گردونهٔ محسن بودن قرار می گیرند، محبوب من می شوند. خدا محب می شود و انسان هم محبوب. اگر بخواهیم مقداری فارسی تر بگوییم، خدا عاشق و انسان معشوق می شود. حالا چه کسی به این مقام احسان می رسد؟

محبوبیت بنده با قرار گرفتن در مدار مقامات الهی/ سخنرانی مکتوب 3

سیمای محسنین در قرآن

الف) انفاق در گشایش و تنگ دستی

خود خدا در قرآن راهنمایی می کند و می فرماید: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ» کسی که اخلاق انفاق کردن دارد و انفاقش هم تا پایان عمرش ادامه دارد. فعلی که در آیه به کار گرفته شده، فعل مضارع است؛ یعنی یک کار دائمی. «نَفْق» مفرد کلمهٔ انفاق است. «نَفْق» یعنی تونل، کانال زیرزمینی و محلی که از خاک و سنگ خلأ دارد، کَنده اند و راه دارد. انفاق در عربی از باب افعال و به معنای پُر کردن خلأ است. آنهایی که خلأ بدهکاران را با پول یا جنس ، اگر هم چیزی ندارند، با آبرویشان پُر می کنند. چند رفیق و آشنا دارند که پیش آنها آبرومند هستند و اگر درد مردم را برای آنها بگویند، اعتماد دارند و به او گوش می دهند، دلسوزی می کنند و پول و جنس می دهند. خلأ بدهکاری، خلأ جهیزیه و خلأ کمبود سال را برای آن شخص پر می کنند. آدم کاسبی است (هر کسب مشروعی)، بنّا، معمار، اداری یا حتی در سِمَت مدیریت است؛ ولی در طول سال مشکلاتی برای او پیش آمد، بیماری برای همسر یا بچه اش پیش آمد و خرج کرد. حالا یک سال گذشته است و کم دارد؛ یعنی درآمدش کمتر از هزینه شده است. نباید گفت حالا مدیر است و شأن بالایی در فلان اداره و جامعه دارد، بلکه باید خلأ او را پر کرد. این یک راه رسیدن به مقام محسنین است. 

ب) فروخوردن خشم

«وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ» او را در خانه، بیرون از خانه، در حال رانندگی، رفاقت و برخورد با اقوام، عصبانی می کنند که هیچ علت اخلاقی و شرعی هم ندارد. طرف اشتباه می کند؛ یا دربارهٔ خودِ این شخص اشتباه می کند یا دربارهٔ دیگران. اشتباه در حدی است که چنان آتشی را درون انسان شعله ور می کند و آدم گرفتار خشم می شود. اگر مهار این خشم رها بشود، ضربه می زند؛ کتک می زند، داد می زند، رابطه اش را قطع می کند و طلاق می دهد. اما محسن از این راه به محسن بودن رسیده است که در مقابل اشتباهات و یاوه گویی های دیگران یا حرف گوش ندادن زن و بچه اش، خشم و عصبانیت خودش را فرو می خورد و قیافهٔ او قیافه ای است که انگار عصبانی نشده است. فشار در درون است، ولی این فشار را لِلّه تحمل می کند. 

ج) گذشت نسبت به همۀ مردم

البته مسئله تا اینجا هم تمام نمی شود و می فرماید: «وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ» از همهٔ آنهایی که او را از کوره درآوردند، ولی نگذاشت این آتش به آنها برسد، گذشت می کند؛ آن هم گذشت واقعی و قلبی، نه گذشت ظاهری که به زبان بگوید از تو گذشتم. «عَنِ النَّاسِ» یعنی نسبت به همه ی اهل گذشت است، نه «عَنِ الْمُؤمِنین» و نه از اولاد خودش. 

انبیا و ائمه این حالت گذشت را خیلی زیبا به ما یاد داده اند. وقتی حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام وصیت پدرشان را باز کردند، ازجمله مسائلی که حضرت وصیت کرده بودند، این بود: مخارج فلانی را تأمین کنید. فلانی چه کسی بود؟ یکی از قوم وخویش های امام صادق علیه السلام بود که سر امام داد می کشید، به امام ناسزا می گفت، ایجاد مشکل برای امام می کرد، پشت سر امام حرف می زد و می گفت: او قوم وخویش من است و می داند که من کم دارم، اما به من رسیدگی نمی کند. در حالی که امام تا وقتی زنده بودند، هزینهٔ او را تأمین می کردند و او نمی دانست که کار امام صادق علیه السلام است. حضرت وصیت کرده بودند که بعد از مرگ من، مخارج زندگی فلانی را هم تأمین کنید. این کظم غیظ، گذشت و عفو است. 

محبوبیت بنده با قرار گرفتن در مدار مقامات الهی/ سخنرانی مکتوب 3

گذشت انبیا و ائمه، از تعالیم پروردگار

انبیا و ائمهٔ طاهرین علیهم السلام این گذشت و عفو را از وجود مقدس پروردگار عالم تعلیم گرفته بودند. خیلی از امت ها آلودهٔ به انواع گناهان بودند، ولی هدایت الهی را پذیرفتند و به دعوت انبیا پاسخ دادند. خدا با آنها چه کار کرد؟! هیچ کدام از گناهان گذشتهٔ آنها را بعد از مؤمن شدن لحاظ نکرد و نگفت که تو 40 یا 50 سال عرق خوردی، زنا کردی و زشت عمل کردی، حالا که نزدیک مردنت شده، 5 یا 10 سال به مرگت مانده و به دست پیغمبر من مؤمن شده ای. من شصت هفتاد سال گذشته ات را تلافی نکنم؟ خدا نه تنها تلافی نکرد، بلکه کار عجیب دیگری کرد و به تمام انبیائش دستور داد: اینهایی که مؤمن می شوند، هیچ کدام از عباداتشان را که زمان بی دینی شان از آنها ترک شده، نمی خواهم و گذشت می کنم.

مادر 90 سال داشت و در مدینه زندگی می کرد. در یک برخوردی شیعه شد. شیعه شدنش 15 دقیقه، 20 دقیقه هم طول نکشید. وقتی از دنیا رفت، تک پسرش به خانهٔ امام صادق علیه السلام آمد و گریه کنان گفت: مادرم با لطف و عنایت شما و دیدن وضع من شیعه شد و مُرد. گذشتهٔ او چه می شود؟ این قانون الهی است که «الاسلامُ یَجُبُّ ما قَبْلَه» اصلاً خدا به گذشتهٔ کسی که مؤمن شده است، کاری ندارد. شما می دانید که خدا در قرآن مجید می گوید: «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ» به ربا خور بگو اعلام جنگ به خدا و پیغمبر می دهد؛ اما اینهایی که ربا خور بودند و حالا متدین و با تقوا شده اند، من همهٔ رباهایی که در گذشته گرفته اند، بخشیدم و خودم طلبکارهایشان را هم راضی می کنم. این گذشت پروردگار است. 

محبوبیت بنده با قرار گرفتن در مدار مقامات الهی/ سخنرانی مکتوب 3

جلوه ای از گذشت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در فتح مکه

آن وقت جلوهٔ این گذشت در انبیا و اولیا عجیب است! مکه ای ها در جنگ احد، جنگ خندق و جنگ های دیگر چه کردند! با یهودیان و مسیحیان علیه پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم یکی شدند و 83 جنگ در طول ده سال به پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم تحمیل کردند. چقدر در این جنگ ها کشته شدند! چند نفر بی دست و چند نفر بی پا شدند! با بدن عمویش حمزه علیه السلام چه کردند! هیچ جای سالمی برای آن جنازه نگذاشتند؛ حتی شکمش را پاره کردند، جگرش را درآوردند و تکه تکه کردند، بند کردند و به گردنشان انداختند. وقتی سال آخر عمرشان با بیش از 10000 نفر، یک مرتبه مکه را محاصره کردند و حضرت شنیدند که لشکر شعار می دهند و می گویند: «أَلْیوْمُ یوْمُ الْمَلْحَمَةِ» امروز روز انتقام است. شما را بیچاره می کنیم و تلافی این 10 سال جنایات مدینه و 13 سال جنایات شما را در مکه علیه پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم درمی آوریم؛ پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم به یکی فرمودند: بالای بلندی برو تا همه صدایت را بشنوند و بگو: «أَلْیوْمُ یوْمُ الْمَرْحَمَةِ». آیا خدا بی علت در قرآن می فرماید «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»؟ حضرت نگذاشتند خون از دماغ یک نفر بیاید! آنهایی هم که مسلمان شدند و در جنگ ها بودند، کشته بودند و زده بودند، همه را بخشیدند و گفتند: حرفی که یوسف به برادرانش زد، من به شما می زنم: «لاَ تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ اَلْيَوْمَ يَغْفِرُ اَللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ اَلرَاحِمِينَ‏ إذْهَبُوا فَأنْتُمُ الطُّلَقاء» امروز مشکلی بر شما نیست، راحت باشید. این گذشت و راه رسیدن به محسن بودن است. آدم وقتی گذشت های خدا را در قرآن می بیند، دیوانه کننده است! وقتی گذشت های انبیا و ائمه را می بیند، متحیر و شگفت زده می شود. 

محبوبیت بنده با قرار گرفتن در مدار مقامات الهی/ سخنرانی مکتوب 3

عشق پروردگار به بندگان صابر

یک مقام هم مقام صابرین است که در قرآن می فرماید: «وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ»[2] خدا صابرین را دوست دارد. صابر به چه کسی می گویند؟ به کسی که پنج بلا گریبانش را گرفت و او را در این پنج بلا غرق کرد: «وَلَنَبلُوَنَّكُم بِشَيءٍ مِنَ الخَوفِ وَالجوعِ وَنَقصٍ مِنَ الأَموالِ وَالأَنفُسِ وَالثَّمَراتِ»[3] ترس، سختی معیشت، کم شدن درآمد، مشکل بدنی و زیان در محصولات.

محبوبیت بنده با قرار گرفتن در مدار مقامات الهی/ سخنرانی مکتوب 3

اوج صبر و استقامت در حادثۀ کربلا

آن وقت اینها به هر کدام از این بلاها که دچار می شوند، می گویند: پروردگارا! ما از تو قهر نمی کنیم، از تو روی برنمی گردانیم و محبت ما به تو کم نمی شود. شما اوج این مسئلهٔ صبر را شب عاشورا ببینید! ما گوینده هستیم و برای آمدن به منبر آماده می شویم، وقتی مشکل سنگینی برای ما پیش می آید، همهٔ افکارمان را به هم می ریزد و منبر را به سختی طی می کنیم؛ اما منبری که ابی عبدالله علیه السلام در شب عاشورا رفتند، منِ منبری از طرز سخن گفتنشان می فهمم؛ انگار منبرشان را وسط بهشت گذاشته اند و گفته اند حالا سخنرانی کن. شب عاشورا 72 نفر را در خیمه ای جمع کردند، درحالی که حداقل 30000 اسلحه به دست در 150 قدمی آنها بودند و همگی هم تشنه؛ اولین حرفی که زدند، این بود: «وَ أَحْمَدُهُ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ» من چه در خوشی و چه در بلا، اهل عشق بازی با تو هستم؛ می خواهد خوشی باشد، می خواهد بلا باشد. محبوب من، من نه تحت تأثیر خوشی و نه تحت تأثیر بلا هستم که تو را در خوشی از یاد ببرم و در ناخوشی هم از دست تو ناراحت بشوم. این اوج صبر است! من نمی روم و می مانم؛ امشب را می مانم، فردا را هم می مانم و تمام حوادث فردا را عاشقانه قبول می کنم. آن وقت اوج صبر و استقامت را در گودال به عرش رسانده اند: «إلهی رِضاً بِرِضائِک، صَبْراً عَلَی بَلٰائِک». این مقام صابرین است.

محبوبیت بنده با قرار گرفتن در مدار مقامات الهی/ سخنرانی مکتوب 3

حکایتی شنیدنی از ظرفیت بالای صابرین

صابر بی حوصله نیست و ظرفیتش خیلی بالاست. من هنوز طلبه نشده بودم که جوان 23-24 ساله ای، آراسته و خوش قیافه و با ادب، دچار بیماری ای شد و از دنیا رفت. به خاطر خانواده و پدرش، جمعیت بسیار زیادی او را تشییع کردند و به ابن بابویه آوردند. پدرش با عبا آمده و گوشه ای از جمعیت ایستاده بود تا بچه اش را غسل بدهند، کفن کنند و کنار قبر بیاورند. داغ دیده بود، داغ سختی هم بود، اما ناله نمی کرد و فریاد نمی زد؛ فقط از گوشه های چشمش به آرامی اشک می ریخت. وقتی خواستند بچه را در قبر بگذارند، گفت صبر کنید تا من بیایم. آمد و گفت: حالا در قبر بخوابانید. جنازهٔ جوانش را نگاه می کرد. وقتی بند کفن جوانش را باز کردند و صورتش را روی خاک گذاشتند، به پروردگار گفت: تکالیفی که نسبت به تربیت فرزند برعهدهٔ من گذاشتی، می دانی همه را انجام داده ام؛ مدرسهٔ خوب، تربیت خوب، ادب خوب و اینکه بچه ام را اهل نماز و روزه بار آوردم. حرف من با تو، این است: من هیچ بدی ای از این بچه 22-23 ساله ام در زندگی خودم و مادرش سراغ ندارم؛ یک دروغ نگفت و یک بار هم غیبت نکرد. منِ پدر بدی در او سراغ ندارم، ولی از پنهان بچه ام هم خبر ندارم و تو خبر داری. درخواستم این است که اگر بچهٔ من گناهی در خلوت و دور از چشم دیگران مرتکب شده است، او را ببخشی. من تحمل عذاب او را ندارم! بعد گفت: درِ قبر را بپوشانید و شروع به قرآن خواندن کرد. این مقام صبر بود.

محبوبیت بنده با قرار گرفتن در مدار مقامات الهی/ سخنرانی مکتوب 3

حرف آخر؛ پروردگار، اهل استجابت دعای بندگان

«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَحْمَهَ اللهِ الْواسِعَه وَ یا بابَ النَّجاهَ الاُمَّه یا سَفینَهَ النَّجاة»؛ امام صادق علیه السلام می فرمایند: اگر می خواهید مادرم زهرا سلام الله علیها را یاری کنید، برای امام حسین علیه السلام گریه کنید. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف این مصیبت را از زبان همهٔ ما می شنود و خیلی دل شکسته می شود! دختر سه ساله به هیچ شکلی آرام نمی شد، امام زین العابدین علیه السلام او را بغل گرفتند و در خرابه گرداندند، اما دختر گفت: من پدرم را می خواهم. سکینه سلام الله علیها او را بغل گرفت و گرداند، اما گفت: من پدرم را می خواهم. عمه اش حضرت زینب سلام الله علیها در آغوشش گرفت، اما گفت: من پدرم را می خواهم. رباب سلام الله علیها، مادر علی اصغرعلیه السلام او را بغل گرفت، این قدر بابا بابا گفت تا سر بریدهٔ ابی عبدالله علیه السلام را برایش آوردند...

محبوبیت بنده با قرار گرفتن در مدار مقامات الهی/ سخنرانی مکتوب 3

پی نوشت:
1: (سورهٔ مبارکه آل عمران، آیهٔ 134)
2: (سورهٔ مبارکه آل عمران، آیهٔ 146)
3: (سورهٔ مبارکه بقره، آیهٔ 155)
پدیدآورنده: 
Share