اشعار زیبای روز مادر / بخش١

تعداد کلمات 1720 / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
اشعار زیبای روز مادر / بخش١
مادر مهمترین فرد زندگی هر شخصی است، نه ماه تمام فرزند را با خود حمل کرده، با خنده هایش میخندد و با گریه هایش می گرید و اینگونه است که مجوز بهشت برایش صادر می شود. مادر گلی است که خداوند از مهربانیش در وجود او به ودیعه گذاشته...

اشعار زیبای روز مادر / بخش١

در این نوشتار قصد داریم اشعار زیبای روز مادر را به مناسبت روز مادر تقدیم مادران عزیز کنیم. با ما همراه باشید با اشعار زیبای روز مادر ....

اشعار زیبای روز مادر / بخش١

« اشعار زیبای روز مادر »

لای لائی و ترنم های ناز مادرم

آن نوازش های پر لطف و صفا

و آن نوای دلنشین و مهرانگیز او

خفتن رویائی او در برم

آرمیدن، در آغوش پر از مهر او

خاطراتی دور و عطرآگین

شعله ای پر نور ز مهر مادری

همان گونه در قلب ودر احساس من

خوشه پروین وار

در آسمان عشق

سو سو می زند

قطره های اشک آن دلسوخته

آتشی در سینه ام افروخته

صبر

ایمان

شکیبائی

و مهر

جملگی را از کتاب عشق

سطر اندر سطر، چه زیبا

همچو استادی به من آموخته

۞ ۞ ۞

ای آن که تویی صبور خانه ، مادر

ای شمع تویی فروغ خانه ، مادر

ای عطر تو عطر هر بهار است ، مادر

وای (وی) مهر تو در حد کمال است ، مادر

ای نام تو ملک ،چه بی ریایی ، مادر

هم شاه غم و ملک وفایی ، مادر

ای آن که بهشت بود تو را ، ای مادر

کآن وعده ی اوست ، خدا ، تورا ای مادر

ای افضل و ای سرور و ای شاه کلیدم ، مادر

زآن لحظه ی کودکی تویی امیدم ، مادر

ای خواب تو بی خواب شده ، هر شب و روز

زآن لحظه خدا تو را صدا زد ، مادر

این نام تو ، نام توست زآن روز نخست

زآن دم همه مبهوت ثنایت ، مادر

مادر ای یکدانه وتنهاترین غم خوارمن

از من عاشق تربه من دیوانه و بیمارمن

وصف تو نتوان به صدها دفترودیوان نوشت

ای که وصفت روز و شبهاتا ابددرکارمن

پروراندی جان من بارنجهای بی شمار

کی شود قربانیت این جان بی مقدارمن

خرج کردی عمر خود را تا بروید جان من

من به لطفت زنده ام ای ابرباران دارمن

شرح لطفت درازل افسانه ای ننوشته بود

جان به قربان تو ای زیباترین پندارمن

قصهٌ ننوشتۀ مهرو وفاراخوانده ای

ای که مهرت تاابددرسینهٌ تبدارمن

درد هایم دردتو رنجم همه درجان تو

ای به دردم مرحم و ای مخزن اسرارمن

هستیم هست ازتو و نامم زتو نامی گرفت

سبز می باشم ز توای سبزی افکارمن

سالهای عمرت افزون ازهزاران سال باد

سالهای عمرمن قربانیت ای یارمن

۞ ۞ ۞

شد صفحه روزگار تیره

تا دفتر من گشود مادر

از هستی من، نشانه ای نیست

خود بودن من چه بود، مادر

ناموخت مرا زمانه درسی

رندانه ام آزمود، مادر

من در یتیم و گردش چرخ

از دست توام ربود مادر

در دامن روزگارم افکند

از دامن خود چه زود مادر

حالیست مرا که گفتی نیست

گریم همه رود رود مادر

هر روز سپهر سفله داغی

بر داغ دلم فزود مادر

از اختر من شدست گویی

دریای فلک کبود مادر

این ابر منم کز آتش دل

بر چرخ شدم چو دود، مادر

با من همه بخت در ستیزاست

من خاستم، او غنود، مادر

ابریشم بخت من تهی گشت

یکباره ز تار و پود، مادر

این کودک درد آشنا را

ایکاش نزاده بود، مادر

شعریست که در غم تو، فرزند

با خون جگر سرود مادر

۞ ۞ ۞

از تو می پرسم، ای اهورا

چیست سرمایه رستگاری؟

میرسد پاسخ از آسمان ها

… دین خود را به مادر ادا کن!

… ای گرانمایه مادر

جان فدای صفای شما باد

با شما از سَر و زَر چه گویم

هستی من فدای شما باد!

با شما، صحبت از «من» خطا رفت

من که باشم؟ بقای شما باد!

فریدون مشیری

۞ ۞ ۞

مادر یعنی زندگی ،

مادر یعنی عشق ،

مادر یعنی مهر ،

مادر یعنی اون فرشته ای که با اشکت ، اشک میریزه ،

با خنده هات می خنده ،

مادر یعنی اون فرشته ای که نگاهش به توئه و با هر لبخندت ، زندگی میکنه ،

مادر یعنی اون فرشته ای که موهاش سفید میشه برای بزرگ کردنت و به تو میگه ؛ پیر بشی مادر ، درد و بلات به جونم...

مادر یعنی اون فرشته ای که صبح که خوابی آروم میز صبحونه رو میچینه تا وقتی بلند شدی زندگی رو لمس کنی ،

مادر یعنی اون فرشته ای که شبایی که غم داری یا مریضی تا صب بالا سرت می شینه و نگرانه ،

مادر یعنی اون فرشته ای ، که وقتی موقع کار میگی خسته شدم ، با اینکه پاهاش درد میکنه میگه تو بشین مادر من انجام میدم ،

مادر یعنی اون فرشته ای که هیچ وقت باور نمیکنی مرض بشه یا پیر بشه ، چون همیشه و توی هر حالتی به روت لبخند میزنه ،

مادر یعنی اون فرشته ای که طاقت دیدن اشکاش رو نداری ...

مادر یعنی همه زندگی ...

۞ ۞ ۞

دستت را هیزم و طناب بریده و زخمی کرده است

قدت را نشاء و خرمن کوبی خم نموده است

حتی یک لحظه در دنیا نیاسودی

عمرت در گشتن و دویدن در جنگل و صحرا تمام شده است

لالالالا، به قربان تن خسته ات

فدای بوی پیراهن مادرم بشوم

به فدایت که مرا در گهواره تاب می دادی

به فدایت که شب ها برایم نمی خوابیدی

برایم تا صبح لالایی می خواندی

به فدایت که برایم آرزوها داشتی

لالا، به فدایت که دلم پر از حسرت و آرزوست

بدون تو دنیا برایم زندان است

به فدایت که کوله باری از هیزم بر پشتت نهادی

به فدایت که دستانت پینه بسته است

یا مشغول نشاء و یا به دنبال دام ها روانه بودی

لالا، چشمم پر از اشک است، به فدایت

تو خوشی دنیای من بودی

خورشید، حتی گوشه دل تو نمی شود

بهار، نیز بنفشه دستانت نخواهد شد

اگر تمام خوشی های دنیا برای من باشد

هرگز ارزش خوابیدن در آغوش گرم مادر را نخواهد داشت

لالا، به فدای غمخوار خودم

به فدایش که اکنون تنش بیمار و رنجور است.

۞ ۞ ۞

آتشی افروخته در قلب من،

بوسه های ناز و بی همتای تو

نیست آهنگی،

به زیبائی لالائی مهر انگیز تو

پس بمان ای مادرم،

ای هدهد صهبای من

تا اوج فرداها،

تا فتح شهر عشق

تا انتهای فصل

تا بارش باران

محمد جوکار

۞ ۞ ۞

مادر ای جان و روانم

ای که سرشارترین مهر خدایی

مهر سرشارِ تو رابا چه همانند کنم من که ندانم…

آن که بیش از همه ی دریافت تو خوبی

خدا بود

چون به تو داد بسی ویژگی ویژه خود را

چون خدا مهر فراوان به تو داده

مهر در یک دلِ چون چشمه جوشان به تو داده

هیچ چیزی به جهان نیست چو تو مادر خوبم

چون خدا زایش فرزند تو را داد

آفریداری و پروردن و شیدایی بی چند تو را داد

بهترین غنچه لبخند تو را داد

چون خدا ویژگی ویژه خود رابه تو داده ست

کجا این من کم مایه توانم سخنی از تو بگویم؟

مهدی سلحشوری

۞ ۞ ۞

من زاده شدم به عشق مادر

پرورده شدم به عشق مادر

در دامن او شدم چنین نور

پیوسته شدم به عشق مادر

بوی تن او بهار هر فصل

بشکفته شدم به عشق مادر

تعلیم نمودیم بیاموز

وارسته شدم به عشق مادر

از رنج زمان عبور دادی

نی خسته شدم به عشق مادر

آموخت مرا صبور باشم

دل بسته شدم به عشق مادر…

جعفر جعفری

۞ ۞ ۞

زنم از دیده بر دل روی مادر

منم مست کمان ابروی مادر

گل از خجلت نقابی بر رخش زد

چو آمد عطر مشکین بوی مادر

ز رنج بی حد و این خرمن غم

سپیدی خیمه زد بر موی مادر

به پروازم به دشت آرزوها

روم از بیکران ها سوی مادر

بسی آواره گشتم سوی هر کوی

ندیدم خوش تر از این خوی مادر

هزاران روی و لعل لب چه خواهم

چو دارم روی این دل جوی مادر…

رامین امید

۞ ۞ ۞

مادرم ای بهتر از فصل بهار

مادرم روشن تر از هر چشمه سار

مادرم ای عطر ناب زندگی

مادرم ای شعله ی بخشندگی

مادرم ای حوری هفت آسمان

مادرم ای نام خوب و جاودان

مادرم ای حس خوب عاشقی

مادرم خوشتر ز عطر رازقی

مادرم ای مایه آرامشم

مادرم ای واژه آسایشم

مادرم ای جاودان در قلب من

مادرم ای صاحب این جسم و تن

مادرم می خواهمت تا فصل دور

مادرم پاینده باشی پر غرور

مادرم روزت مبارک ناز من

۞ ۞ ۞

تاج از فرق فلک برداشتن

جاودان آن تاج بر سر داشتن

در بهشت آرزو ، ره یافتن

هر نفس شهدی به ساغر داشتن

روز در انواع نعمت ها و ناز

شب بتی چون ماه در بر داشتن

صبح از بام جهان چون آفتاب

روی گیتی را منور داشتن

شامگه چون ماهِ رویا آفرین

ناز بر افلاک اختر داشتن

چون صبا در مزرع سبز فلک

بال در بال کبوتر داشتن

حشمت و جاه سلیمانی یافتن

شوکت و فر سکندر داشتن

تا ابد در اوج قدرت زیستن

ملک هستی را مسخر داشتن

بر تو ارزانی که ما را خوش تر است

لذت یک لحظه مادر داشتن !

۞ ۞ ۞

مادر بهشت من همه آغوش گرم تست

گویی سرم هنوز به بالین نرم تست

پیوسته در هوای تو چشمم به جستجوست

هرلحظه با خیال تو جانم به گفتگوست

در خواب و خیال همه با توام هنوز

تنهائیم مباد که تیره است بی تو روز

دائم حریم قدس تو احساس می کنم

احساس قدس آن دم انفاس می کنم

موسیقی بهشت همانا صدای تست

گوش دلم به زمزمه لای لای تست

مادر به قصه های تو می خفت غصه ها

می رفت چشم و گوش به دنبال قصه ها

با شادیت نبود غمی را مجال ایست

امّا به گریه تو هم آفاق می گریست

صد قصه عشق بودی و می خواندمت مدام

رفتیّ و ماند قصه صد عشق ناتمام

ای سینه داشته سپر هر بلای من

اکنون بکن شفاعت من با خدای من

امروز هستیم به امید دعای توست

فردا کلید باغ بهشتم رضای توست

این راز آن حدیث که نقل از پیمبر است

جنت نهاده زیر قدم های مادر است

محمدحسین شهریار

۞ ۞ ۞

وای بر من، ای خدا

آن دلربا آن مهربان دستان

آن دم گرم و دل بی خار و بی پایان

وز برایم، وای سرد است، وای سرد است

مادر ای مادر، باز مادر باز آن عشق الهی باز آن آغوش گرم جاودانی

چه می بینم خدایا باورم نیست هنوز

گرمی آغوش مادر دست های پر چروک و گرم مادر

بوسه های آتشینش حرف های دلنشینش

نیست دیگر از برایم

هزاران وای بر من

پیکرش سرد است نازنین مادر هم سرد است

علی اکبر ثابتیان

اشعار زیبای روز مادر / بخش١

مطالب پیشنهادی : میلاد حضرت زهرا علیها سلام - ویژه نامه ریحانه النبی

پدیدآورنده: 
Share