خداوند قبل از آفرینش مشغول چه کاری بوده است؟

منظومه شمسی

معنای «ازلی» این است که وجودش قدیم است و حادث نیست؛ مسبوق به عدم نمی باشد. یعنی چنین نیست که قبل از بودن نبوده باشد و بعداً پدید آمده باشد که نیاز به پدید آورنده داشته باشد. خواه چیزی بیافریند و یا نیافریند.

خداوند چند زمانی است که هفت آسمان و زمین را خلق کرده و انسانی و...؟ ؛ خداوند قبل از این به چه کاری مشغول بوده؟ و قبل از آن کار …؟   پس از قیامت و... چه کار خواهد کرد؟ و پس از آن؟ و پس از آن؟ و پس از آن؟
از مهم ترین نکات به هنگام مطالعه و تحقیق، به ویژه در مباحث فلسفی یا کلامی این است که مراقب باشیم که اولاً به معانی و مفاهیم کلمه توجه داشته باشیم و ثانیاً مراقب باشیم که ذهن در آنها دچار «خلط مبحث» نگردد. در حال قبل از پاسخ باید به مقدماتی توجه نمود:
الف – معنای «ازلی» این است که وجودش قدیم است و حادث نیست؛ مسبوق به عدم نمی باشد. یعنی چنین نیست که قبل از بودن نبوده باشد و بعداً پدید آمده باشد که نیاز به پدید آورنده داشته باشد. خواه چیزی بیافریند و یا نیافریند.
معنای «ابدی» نیز در مقابل «فانی» است.   یعنی چنین نیست که زمانی فنا و عدم به او راه یابد و بعد از بودنش نابود شود. خواه چیزهای مجددی بیافریند و یا نیافریند.
ب – او هستی و کمال محض است، لذا از هر کاستی، نیستی و نقصی، به ویژه نقص «قائم بودن هستی اش به غیر» و نیز «زوال پذیری» منزه است و این صفات که ویژگی های مخلوق حادث شده و زوال پذیر است به او راه ندارد. «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ».
ج – یکی از مشکلات ذهنی ما این است که یک لفظ «خدا» را به جای تمامی اسمای الهی به کار می بریم و همین خود محدودیت در شناخت ایجاد می کند.
به عنوان مثال، درست است که همه اقشار و صنوف آدمی، انسان هستند، اما اگر فقط اسم «انسان» برای اشاره به این موجود به کار گرفته شود، دیگر شناخت مراتب او ممکن نخواهد بود. یعنی معلوم نمی شود که بالاخره این انسان مرد است یا زن؟ کارگر یا کارمند است یا پزشک یا مهندس...؟ ایرانی است یا اتباع کشورهای دیگر؟ متأهل است یا مجرد؟، همسر و پدر، مادر، برادر یا خواهر هست یا نیست و...؟ اینها همه اسم است که معرف «انسان» در جلوات متفاوت است.
اسمای الهی نیز همین گونه است. همه اسم های کمالیه، اسم اوست، اما علیم، حکیم، رب، معبود، خالق، کریم و... هر کدام به معنایی و مفاهیمی اشاره دارد.
د – اسمای الهی گاهی اسمای ذات هستند و گاهی اسمای افعالی. یعنی ذات در مقام ظهور، وگرنه خود ذات «لا اسم له و لا رسم له» می باشد. یعنی تعینی ندارد. هستی و کمال محض که تعین پذیر نیست. اما در مقام ظهور اسمایی (نشانه هایی) قابل شناخت هستند که به اسما یا صفات ذاتی و اسما یا صفات افعالی تقسیم می گردند.

اما فعل خداوند حکیم، پایان یافتنی نیست و منحصر به پاداش یا عقوبیت انسان نیز نمی باشد تا چنان چه در سۆال آمده بود [آیا با آن عظمت مشغول پاداش و عقوبت است؟]، این ذهنیت پیش آید که پس از قیامت چه؟ افاضه فیض، حیات بخشی، خلق جدید، ربوبیّت و... همیشه ادامه دارد و البته باید توجه شود که پاداش یا عقوبت انسان نیز همین ظاهر بهشت و جهنمی که شناختیم، با نعماتی چون سیب و گلابی بهشتی یا عذاب هایی چون آتش و زقوم نیست، بلکه همه تجلی مراتب وجودی انسان است که در خلق جدید ظاهر می شود. «هر زمان نو می شود دنیا و ما بی خبر از نو شدن اندر بقا»

به عنوان مثال: اسما یا صفاتی چون: حی، علیم، قادر، واحد، احد و بالتبع بی همتایی، بی مِثلی (لیس کمثله شیء)، اسمای ذاتی خداوند متعال هستند و اسمایی چون: خالق، کریم، رازق، رحمان، رحیم و... اسمای و صفات افعالی او هستند.
و – زمان نیز در تعریف طبیعی به «عدد السنین» گفته می شود، یعنی شمارش شبانه روز، هفته، ماه و سال که به گردش زمین و خورشید مربوط است که همه مخلوقند. اما در تعریف فلسفی به «قبل و بعد» اطلاق می شود.
بدیهی است چنان که بیان شد «قبل و بعد» به ذات اقدس الهی راه ندارد، اما به فعل او راه دارد. قبل از آن که انسان خاکی را بیافریند، ملائک و زمین را آفرید و بعد از آن که انسان را آفرید، نسل او را منتشر کرد  و بعد از حیاتش در این دنیا، او را به عوالم دیگر می برد و پس از این که توبه و استغفار کرد، او را مشمول غفران و رحمت خود قرار می دهد. لذا «وعده» و «وعید» دارد.
ز – در مورد آغاز آفرینش مخلوق، برخی از فلاسفه قائلند که چون خدا همیشه فیاض بوده، پس همیشه فیض پذیر (مخلوق) هم بوده است و یا چون همیشه خالق بوده، پس همیشه خلق بوده است و از همین محمل، برخی نیز با خلط مبحث، قائل به ازلیت مخلوق نیز می گردند. در صورتی که اولاً ازلیت  و حدوث، زمانی نیست و ثانیاً حدوث اشیاء به قائم بالذات نبودنشان است. چنانچه بوعلی سینا و ملاصدرا به هیچ وجه مخلوق ازلی را به معنای قائم بالذات نمی دانند. لذا منافاتی در ازلیت برخی از مخلوقات مجرد با ازلیت و وحدانیت خداوند متعال قایل نیستند.
و برخی دیگر این معنا را دلیل بر ازلی قلمداد نمودن ماده گرفته اند، در حالی که هیچ دلیلی ندارد که خلقت همه مادی باشد، تا اگر گفته شد ازلیت خلق، به مثابه ازلیت ماده باشد.
ح – برخی دیگر (به ویژه متکلمین)، بر اساس آیاتی چون دو آیه ذیل، قائل بر این هستند عالم به لحاظ پیدایش نیز حادث (مسبوق به عدم) است:
«بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كُن فَیَكُونُ» (البقره، 117)
[او] پدید آورنده آسمانها و زمین [است ]، و چون به كارى اراده فرماید، فقط مى گوید: «[موجود] باش» پس [فوراً موجود] مى شود.
«بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنَّى یَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَیْءٍ وهُوَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» (الانعام، 101)
پدیدآورنده آسمانها و زمین است. چگونه او را فرزندى باشد، در صورتى كه براى او همسرى نبوده، و هر چیزى را آفریده، و اوست كه به هر چیزى داناست.
متکلمین (و حتی برخی از فلاسفه) استناد می کنند که عالم هستی، قبل از بودن، نبوده است. خدا بود و هیچ نبود و این امر منافاتی با اسماء و صفات کمالیه ندارد. لازمه خالق بودن، این نیست که حتماً خلق هم بکند، چرا که پس از خلق کردن خالق نشده است. بلکه ما پس از خلق شدن، شناختیم که او خالق است. پس ذات حق تعالی خالق است، چه خلق بکند و چه نکند.
این دیدگاه معتقد است که خداوند متعال «علیم» است، چه علمش را تجلی داده و «معلوم» را پدید بیاورد و چه پدید نیاورد. ما از «معلوم» پی می بریم که او «علیم» است، اما علیم بودن او مستلزم بودن و پی بردن ما نمی باشد. چنان چه ما کُنه علم او نیز پی بریم، اما او علیم است.
و از استنادات قائلین به حدوث عالم نیز خطبه اول نهج البلاغه است که در آن می فرماید، خداوند متعال خلقت را «انشا و ابتدا» کرد:
«. . . صیرٌ اِذْ لا مَنْظُورَ اِلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ، مُتَوَحِّدٌ اِذْ لاسَكَنَ یَسْتَأْنِسُ بِـهِ وَ لایَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ * اَنْشَأَ الْخَلْقَ اِنْشاءً، وَابْتَدَأَهُ ابْتِداءً... » (نهج البلاغه، خطبه اول)
ترجمه:  بیناست بدون احتیاج به منظرگاهى از آفریدهایش، یگانه است چرا كه او را مونسى نبوده تا به آن انس گیرد و از فقدان آن دچار وحشت شود * انشاء و محقق کرد خلقت را انشاء کردنی، و آفرینش را آغاز كرد. . . .

اسمای الهی گاهی اسمای ذات هستند و گاهی اسمای افعالی. یعنی ذات در مقام ظهور. وگرنه خود ذات «لا اسم له و لا رسم له» می باشد. یعنی تعینی ندارد. هستی و کمال محض که تعین پذیر نیست. اما در مقام ظهور اسمایی (نشانه هایی) قابل شناخت هستند که به اسما یا صفات ذاتی و اسما یا صفات افعالی تقسیم می گردند

ط- اما فعل خداوند حکیم، پایان یافتنی نیست و منحصر به پاداش یا عقوبیت انسان نیز نمی باشد تا چنان چه در سۆال آمده بود [آیا با آن عظمت مشغول پاداش و عقوبت است؟ ]، این ذهنیت پیش آید که پس از قیامت چه؟  افاضه فیض، حیات بخشی، خلق جدید، ربوبیّت و... همیشه ادامه دارد و البته باید توجه شود که پاداش یا عقوبت انسان نیز همین ظاهر بهشت و جهنمی که شناختیم، با نعماتی چون سیب و گلابی بهشتی یا عذاب هایی چون آتش و زقوم نیست، بلکه همه تجلی مراتب وجودی انسان است که در خلق جدید ظاهر می شود. «هر زمان نو می شود دنیا و ما – بی خبر از نو شدن اندر بقا».
البته این مباحث بسیار مفصل است و مستلزم مطالعات دقیق و مرحله ای در فلسفه و کلام می باشد.
«یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ » (الرحمن، 29)
هر كه در سمانها و زمین است از او درخواست مى كند. هر زمان، او در كارى است.
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحقِّ إِن یَشَأْ یُذْهِبْكُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ» (إبراهیم، 19)
آیا در نیافته اى كه خدا آسمانها و زمین را به حق آفریده؟ اگر بخواهد شما را مى برد و خلق تازه اى مى آورد،
«أَفَعَیِینَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ» (ق، 15)مگر از آفرینش نخستین [خود] به تنگ آمدیم؟ [نه!] بلكه آنها از خلق جدید در شبهه اند.
----------------------------------
منبع:
سایت ایکس شبهه (مرکز پاسخگویی به شبهات دینی)/ به نقل از تبیان

Share