انسان شناسی / جلسه 31

استاد محمد شجاعی
انسان شناسی
ما بدون « لا اله الا الله » قادر به شناخت هیچ حقیقتی از حقایق دین در هیچ یک از مراتب نخواهیم بود و تا زمانی که این حقیقت بر ما آشکار نشود تفسیر درستی از دین و معارف دینی نخواهیم داشت.

انسان شناسی - استاد محمد شجاعی :

انسان شناسی استاد محمد شجاعی که بصورت جلسه ای تقدیم علاقه مندان می شود، لازم به ذکر است این جلسات که اکنون در این پست به جلسه 31 خود رسیده، عزیزان می توانند با کلیک بر روی کلمه کلیدی اول در پایین هر پست یعنی ( انسان شناســی ) به سایر جلسات استاد شجاعی با عنوان  « انسان شناســی » نیز دسترسی پیدا کنند. برای یافتن سایر جلسات استاد بزرگوار می توانید روی کلمه کلیدی «استاد محمد شجاعی» کلیک کنید تا به همه مباحث مطرح شده از ایشان در این سایت دسترسی پیدا کنید.

انسان شناسی - استاد محمد شجاعی

عشق به خداوند، خداطلبی و خداجویی، حقیقت انسانی ما را تشکیل می دهد و فطری است.

ما حقیقت خودمان را نه با اطلاعات، بلکه از طریق علم حضوری در درون خودمان شهود می کنیم و می بینیم که « لا اله الا الله » امری ظاهری است. ذات و حقیقت ما و اصلی ترین حقیقت عالم است و ذات ما، آن را فریاد می زند و قابل انکار نیست.

انسان هرکس و هر چیز را که دوست دارد و می طلبد، به عشق خداوند می طلبد. چون عاشق کمال مطلق است. از افراد یا از اشیاء به خاطر کمالاتشان خوشش می آید چون او را به یاد وطن و حقیقتش می اندازد و بویی از معشوق او دارند و مطلوب انسان واقع می شوند و الا اگر چیزی کمالی نداشته باشد یا آن کمال را خود انسان داشته باشد، دیگر طالبش نیست پس همه فعالیت ها، تلاش ها و انتخاب ها، ارتباطات، رفتارها و افکار ما به سوی حقیقت « لا اله الا الله » است و هرکس که در هر جا کاری می کند، می خواهد از خودش برای مطلق شدن و حیات بالاتر رفع محدودیت کند و هیچ انسانی نیست که با محدودبینی و محدودطلبی که فرهنگ زمین است کنار بیاید و آن را باور کرده باشد.

انسان در ذات خودش عاشق این است که تشبه به حق تعالی و تخلق به اخلاق الهی پیدا کند این ماجرا، همه فلسفه خلقت است و بدون توجه به این اصل به هیچ وجه نمی توانیم یک شناخت دقیق و درست و حقیقی از دین داشته باشیم و فقط با یک سلسله گزاره های دستوری یا مذهبی روبه رو می شویم بدون این که اصلاً بدانیم دین در فقه اصغر، اوسط و اکبر چه چیزی را می خواهد بیان کند. دین در اصول و فروع مبتنی بر این اصل است.

ما بدون « لا اله الا الله » قادر به شناخت هیچ حقیقتی از حقایق دین در هیچ یک از مراتب نخواهیم بود و تا زمانی که این حقیقت بر ما آشکار نشود تفسیر درستی از دین و معارف دینی نخواهیم داشت. پس اساساً ما انسان ها برای این تشبه و تخلق خلق شدیم و خلقت ما با این حقیقت تفسیر می شود.
نکته مهم این که بدون این حقیقت، هر تفسیری از دین، دنیایی و غلط است. ما از دین جز دنیا چیزی نمی خواهیم و چون به حقیقت خود واقف نیستیم با قالب دنیایی سراغ دین می رویم و یک حیوان متدین می سازیم نه یک انسانی که جنبه حیوانی نیز دارد. پس این حیوان متدین یک سلسله باورهای آسمانی پیدا کرده که در ارتباط با آن ها نیازهای دنیایی را می بیند و اگر اعتقاد به آخرت دارد از خداوند بهشت رفتن و جهنم نرفتن را می خواهد. این همان نگاه محدود حیوانی به انسان است.

بهشت همان دنیای ممتد است در کیفیت خیلی بالاتر
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: « کل احد یموت عطشان الّا ذاکرالله »؛[میزان الحکمة، ج ۲، ص ۹۶۷،ح ۶۳۷۷] هر انسانی تشنه از دنیا می رود مگر ذاکر خدا.

« ذاکرالله مجالسه »؛ ذاکر خدا همنشین خداست. کسی که ذاکر خدا نیست و با بی نهایت انسی ندارد او تشنه از دنیا می رود. تشنه یعنی ناکام. کام ما از دنیا خداست. معشوق ما ازدواج و پیوند حقیقی با حق تعالی است. پس کسی که این پیوند را برقرار کرده به کام خودش رسیده و رستگار است. چون آن چه که از دنیا می خواسته (حق تعالی) نسبت به حیات ابدی خودش دریافت کرده و اگر موفق به این پیوند نشد، ناکام از دنیا رفته است. پس بدون «لا اله الا الله» ما فهمی از دین و انسان نداریم.

انسان از آن جهت که بدن دارد و رشد می کند و آن کمالات حیوانی را دارد یک حیوان است و از آن جهت که طالب علم و شناخت است و عقلانیت بر او حاکم است ، یک فرشته است و از آن جهت که طالب کمال مطلق و بی نهایت است، انسان است. بنابراین بخش انسانی انسان فقط با حق تعالی فعال است و با معشوق خودش معنا دارد.

عیب و نقص در همه اجزاء انسان زمانی است که به محبوب خودش نرسد. نقص انسانی یعنی این که انسان شخصیت انسانی نداشته باشد و از بُعد انسانی ضعیف باشد و نتواند با خدا پیوند برقرار کند. در حالیکه معشوق حقیقی انسان، خداست. این در مورد انسان با اختیار معنا دارد. این که انسان بفهمد معشوق او خداست و دنبال معشوق دیگری نگردد « لا تدع مع الله الهاً آخر/ لا اله الا هو » [سوره قصص - آیه 88] و انتخاب ها، ارتباطات، رفتارها و افکارش و تمام جنبه های جمادی، نباتی و حیوانیش را به آن سمت جهت بدهد تا به معشوق اصلی خودش برسد، این جنبه ها مرکب، وسیله و ابزار او هستند برای این که او را به مقصد برسانند و اگر به آن اهمیت می دهد و باید توجه کند برای این است که او را به خدا برساند نه این که مستقلاً خودش یک ارزش و زندگی است.

تفسیر عالم ، فلسفه خلقت ، نگاه به حق تعالی و رابطه او با عالم جز از طریق « لا اله الا الله » امکان پذیر نیست.
ما وقتی که نگاهمان به خودمان غلط است سؤالاتمان هم غلط از کار درمی آید و این را جبراً می پذیریم. اساساً شبهه و ابهام و سؤال برای بخش حیوانی است که به کمک عقل، عقل را به کار می گیرد و سؤالاتی از قبیل «تو چرا مرا خلق کردی؟» و... می  پرسد. و چون ما با حیثیت حیوانی وارد دین شدیم بخش انسانی فعال نیست و سؤالات و شبهات مربوط به بخش حیوانی است.

طبیعت چون غلبه بر نفس برایش ناخوشایند و مبهم و نامفهوم است تمام دستورات خدا را مخالف خود و «منِ» قلابی خود که حیوانی است می گیرد در حالیکه آن من حقیقی نیست. « من » ی که هدف و محور و غایت خلقت است و همه خلقت برای اوست، این نیست. «سخر لکم» کسی که همه آسمان ها و زمین برای او تسخیر شده است، این نیست.

بخش فطری چون معشوقش خداست از خدا سؤال ندارد. هیچ عاشقی از وجود معشوق و از عشقش سؤال نمی پرسد و نسبت به معشوق سؤال و ابهامی ندارد. در ادعیه اصلاً انسان هیچ سؤالی از خدا ندارد.

امام علی علیه السلام فرمودند: « لو لم ینهی الله سبحانه من محارمه لوجب عن یجتنب بها العاقل »؛ اگر خدا از محارمش نهی نمی کرد، عاقل از آن اجتناب می کرد. کسی که معشوقش « الله » است یعنی بخش انسانیش فعال است، می فهمد که تقویت بیش از حد روابط جنسی، خوردنی ها، شنیدنی ها و... او را از سرعت بازمی دارد و از حرکت و مسیر اصلی منحرف می کند.

امام علی علیه السلام فرمودند: من هرگز دوست نداشتم که در کودکی می مردم و به بهشت می رفتم و بزرگ نمی شدم و خدا را نمی شناختم. بهشت امیرالمؤمنین علیه السلام  به عنوان یک انسان « معرفت الله » است. این که می فرماید: بزرگ ترین کام و غنیمت من در دنیا این بود که خدا را پیدا کردم و این همه قشنگی زندگی من بود. بزرگ ترین نعمتی که تو نصیب ما کردی این است که یاد تو به زبان ما می آید.

بخش انسانی از خدا نه بهشت را می خواهد و نه غیر خدا را. از او طلبکار نیست و از این که خدا را دارد سرمست و شاد است. این که قرآن می فرماید: مؤمن همیشه شاد و آرام است چون مؤمن است. این یک رمز است اگر تو همیشه شاد و آرام نیستی مؤمن نیستی.

ما یک حیوان مسلمان و یک انسان مسلمان داریم. تا وقتی در سؤال و شبهه و ابهام هستی بخش انسانی ات فعال نیست یا اگر فعال شود بالغ نشده و هروقت دیگر هیچ سؤالی نداشتی اینجاست که تازه به عنوان یک انسان متولد شدی و به یقین می رسی و دین از تو غیر از یقین نخواسته است. « اشهد ان لا اله الا الله » باید شهادت بدهی.

در مسائل سیر و سلوک اولین قدمی که استاد برای شاگرد انجام می دهد، تنظیم خواب است. 

خواب مبناست. در مسائل سیر و سلوک اولین قدمی که استاد برای شاگرد انجام می دهد، تنظیم خواب است. اگر شاگرد خوابش تنظیم نیست مشکل دارد باید بتواند راحت بخوابد.

علم، اطلاعات است و معرفت حقیقی، قدرت می آورد. ما معرفت نداریم. ما متدین ها با وجود خدا خیلی بدبخت هستیم. خدای ما واقعاً خدای بی عرضه ای است، خدا نیست. ائمه ما ائمه ای نیستند که کمک ما باشند و به داد ما برسند « لیس بإمام ». حضرت می فرماید: این خدا مصنوع و مخلوق خودت است چون خدای حقیقی این قدر بی عرضه نیست. « مردود الیکم » و به خودتان برمی گردد. پس ما باید فرق بین اطلاعات، علم و معرفت را بشناسیم. بدون حقیقت « لا اله الا الله » ما نه می توانیم خودمان را بشناسیم و نه عالم را و نه دین را.
انسان شناسی - استاد محمد شجاعی
مطالب مرتبط:

انسان شناسی / جلسه 1
انسان شناسی / جلسه 5
انسان شناسی / جلسه 10
انسان شناسی / جلسه 15
انسان شناسی / جلسه 20 
انسان شناسی / جلسه 25
انسان شناسی / جلسه 30

Share

دیدگاه‌ها

سلام علیکم
صوت سخنرانی های استاد را از کجا دانلود کنیم؟؟؟
سپاس

علیکم السلام
سخنرانی های استاد شجاعی را می توانید با مراجعه به سایت منتظران منجی و فروشگاه سایتشون دانلود نمایید. و برخی سخنرانی های استاد که در سایتشون به فروش نمی رسد در سایت ضیاءالصالحین نیز میشه پیدا کرد و البته بصورت کلیپی هستش بیشتر...

باتشکر و آرزوی توفیقات روزافزون