فالون دافا معنويت بدن گرا / بخش اول

جنبش های نوظهور؛
بهداشت معنوی

نیاز معنوی انسان امروز بازار گرمی برای مروجان و مدعیان مرام های معنوی و مكاتب عرفانی ایجاد كرده است. یكی از مشاهیر این عرصه لی هنگجی بنیان گذار روشی نوظهور به نام فالون دافا است، كه با تبلیغات وسیع و حمایت های بین المللی، در حال گسترش در جهان است. این مكتب با شعار راستی، دوستی و بردباری (جِن، شَن و رِن) تزكیه همزمان جسم و ذهن را آموزش می دهد.با تزكیه هم زمان جسم و ذهن می توان نیروی عظیمی را در خود جریان داد كه تمام مسیرهای انرژی را یك باره گشوده و بدن را به بدن بودا و پاكیزه از بیماری و ضعف و پیری می سازد. این انرژی عظیمی كه انسان را به فراسوی تناسخ و مرگ ها و تولدهای متوالی می برد و او را به بودا تبدیل می كند.لی هنگجی می كوشد با ناقص یا نادرست اعلام كردن همة روش های دیگر خود را منجی بشر و روش خود را كامل تر از سنت های كهن و روش های نوپدید معنوی معرفی  كند. او می گوید: «تا امروز تنها كسی هستم كه به طور واقعی چی گونگ[1] در سطوح بالا را به طور عمومی منتقل می كنم، فرد دیگری وجود ندارد.»[2] البته او با تلفیق بودیسم و تائوئیسم فالون دافا را شكل داده و برای آشنایی و بررسی اندیشه هایش بهتر است نگاهی اجمالی به این دو سنت معنوی شرقی داشته باشیم.

مبانی تائوئیستی:
كسی كه با رویكردی معنوی به جهان می نگرد اولین چیزی كه چشم و دلش را پر می كند، نیروی در جریان و تحول پذیری یا تحول آفرینی است كه شب و روز و روییدن و خشكیدن و فصول رنگارنگ و گوناگون و سایر مظاهر متغیر طبیعت را رقم می زند. و عظمت طبیعت بازیچة نیروی غالب اوست. فوتسی، لائوتسه، چانگ تزو و حكیمانی كه تائوئیسم را یافته و پرورانده اند این حقایق عینی را در كانون توجه خویش قرار داده و با رویكردی معنوی به زندگی كوشیدند تا تفسیر و تبیینی از این نیروی تكاپوگر ارائه دهند. اصول جهانبینی تائوئیسم را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:

1.      جهان باشعور و منظم است.
2.      تضاد اساس ساختار طبیعت است. (یین و یانگ)
3.      جمع دو اصل قبلی نظریه تائوست که به معنای بستر رود است و مفهوم قانون ثابت، تغییر یا روش مقرر حرکت موجود است.
3-1- این قانون ازلی و ابدی است.
3-2- قبل از پدید آمدن طبیعت و جهان بالقوه بوده و با پیدایش آن ظهور کرده است.
3-3- این روش در اوج کمال و اتقان است.
3-4- اگر خطاکاران و شیاطین نبودند این حرکت با سرعت پیش می رفت و سعادت می آورد. مثل زمان «یائو» و «شون» که روش تائو را کشف کرده و براساس آن حکومت کردند.[3]

آنها معتقدند که همه جهان زنده و پر از نیروهای روحانی است و سعی می کنند که با این ارواح یا نیروهای با شعور ارتباط برقرار كرده، از نیروی آنها استفاده کنند. بدین جهت از آفتاب و ماه و پنج سیاره و ستاره ها و باد و درختان و کوهها و رودها و... در معابدشان تجلیل نموده، راهی برای اتحاد و با آنها و بكارگیری شان در زندگی پیدا كنند.
البته این نیروها به خیر و شر تقسیم می شود، نیروهای خیر از روح نیكان و نیروهای شر از ارواح پلید پدید می آید. «شن» روح نیکان و «کوی» روح بدان است که در طبیعت همواره یکی پس از دیگری غلبه می کنند و همواره در حال تبدیل یا باز گشت هستند. زیرا مظهر تائو یعنی دگرگون شونده و جاری در جهان هستند.
اگر چه در مکتب تائو فوتسی اولین متفکر است اما اولین تدوین كننده و بنیان گذار تائوئیسم لاتوتسه یا لائوتزو است و پس از او چانگ تزو که به تامل در آراء لائوتزو پرداخت. لائوتزو کتابی دارد به نام تائوته چینگ (Tao Te ching) به معنای تائو و خاصیت آن. كه در این كتاب به معرفی نیروی تائو و جریان آن در طبیعت، زندگی و سراسر هستی می پردازد. این كتاب مختصر امروزه به زبان های متعددی در دنیا ترجمه شده و یكی از منابع میراث معنوی بشر قلمداد می شود.

- تائو بنیان هستی:
تائوته چینگ با این جمله آغاز می شود: «تائویی که بتوان آن را بر زبان آورد تائوی جاودان نخواهد بود. نامی که بتوان آن را ذكر كرد نامی ماندگار نخواهد بود.»[4] این آغاز نشان می دهد که تائو حقیقتی مطلق است که در همه چیز حضور دارد و به هیچ شكل و شیئی محدود نمی شود. بلكه تمام اشیا جلوه های تائو هستند و نمی توان آن را به یك نام خوانند، بلكه هر نامی تنها به بخشی از آن حقیقت اشاره كرده و نمی تواند همة حقیقت او را باز گوید.  تمام هستی كه به صورت طبیعت و جهان پدیدار شده نیرویی جاری است و یك نیروست كه به ده هزار چهره نمایان گردیده است. همه هستی از تائو بوجود آمده و تائو در همه جا حاضر است.
بعد از پیدایش پدیده های گوناگون تائو دوباره نیروی خود را به خویش بازگردانده و به صورتی دیگر، ضد صورت پیشین می نماید. زیرا مطلق است و همه چیز را دربر دارد. در واقع ایجاد اشیاء از عدم، بقای آنها و بازگشت شان به عدم کار تائو و در گرو این نیرو است. «همه چیز به عالم وجود می آید و سپس می بینیم که به دنیای عدم باز می گردد. بنگر به چیز هایی که رشد و نمو کرده می بالند. همه دیگر بار به اصل خود باز می گردند. این بازگشت مشیت تائوست.[5]»
بنابراین همه جهان با تائو هماهنگ و با آن در حرکت است. به بیان لاوتزو «... این چهار قدرت بزرگ هستی است. انسان از زمین پیروی می كند. زمین از جهان پیروی می كند. جهان از تائو پیروی می كند. تائو از خود پیروی می كند.»[6] چوجای و وینبرگ جای این چند جمله را طرح کلی سیستم لائوتزو می دانند.[7]

- تضاد و بازگشت:
رابطه امور متضاد از قانون بازگشت (فن یا فنون) پیروی می کند و چانگ تزو تبدیل این روند را با قانون تبدیل (هوا) بیان می نماید. راه طبیعت یا تائو همواره از چیزی به متضاد آن تغییر می یابد و از آن امر متضاد به صور متضاد دیگری سیر خود را ادامه می دهد. «بازگشت، حرکت تائوست.[8]»  به تعبیر چوجای و وینبرگ جای «اگر حرکتی به نهایت تکاملش برسد، لزوما بازگشت دارد.» لائوتزو این قانون تغییر ناپذیر طبیعت را چانگ یا «طبیعی بودن» نامید.[9] اما توشیهکوایزوتسو می نویسد: «این قاعده حرکت (تونگ) وجودی یا جنبه پویای حقیقت است.[10]»
نیروی طبیعت از آن رو كه نیروست همواره در تكاپو و تحرك است پس آرام نمی گیرد و چون نیروی كامل و مطلق است حركتش كاملترین حركت است و از یك چیز تا نهایت امكان فاصله می گیرد كه دوباره به سوی آن بازگردد. این حركت از یك چیز به ضد آن و بازگشت مجدد به سوی چیزی شبیه آن است. این قاعدة جریان نیروی تائوست.

ته بهره ی اشیاء از تائو:
«تائو در دل همه چیز نهان است...»[11] و آن بخش از تائو كه به صورت یك شیء درآمده و در آن پنهان شده یا به صورت آن چیز آشكار گشته «ته» نام دارد. لائوتزو اسم کتاب خود را تائو ته چینگ گذاشته است. کلمه «ته» (Te) قبل از او توسط کنفوسیوس  به معنای فضیلت استفاده شده بود. اما لائوتزو سهم و بهره اشیاء از تائو را «ته» نامید.
اگر اشیاء را منحل در وحدت تائو بدانیم، چه در مرحله تمایز گذاری و چه در مرحله عدم تمایز و یکسانی از آن حقیقت یگانه بهره ای دارند. «تائو آن است که همه چیز از او هستی می یابد. اما در این فرایند هستی یافتن هر چیز منفردی بهره ای از تائوی جهان می یابد و این بهره را ته [یا، یافت] می خوانند. پس ته مفهومی است رساننده حالت طبیعی چیزهاست. از این رو «ته» هر چیز آن است که آن چیز [از آن] به طور طبیعی «هست». تائو عنصر نهایی زندگی است و انسان باید بخواهد که در سازگاری با آن بزید[12]»
ارتباط  با تائو و شناخت آن از طریق «ته» صورت می گیرد. اگر کسی بخواهد به تائو برسد و آن را درک کند باید ابتدا «ته» خود را دریابد. در مواردی از «تائوته چینگ» عنوانی دیگر برای «ته» به کار رفته و آن عبارت است از فرزند، یعنی فرزند تائو در درون همه ما هست یا همه ی ما در حقیقت فرزند تائو هستیم.

بی كنشی
اگر کسی وابستگی ها را کنار بگذارد، به ادراك برتر رسیده، «ته» را در خود می یابد و به کمک آن نیرو می تواند در تائو محو شود و از نیروی جهانی بهره برد، می تواند به فراسوی تضادها سیر کند و اصل بازگشت را در همه جا مشاهده نماید. در حالی که شاهد وحدت  جوهری جهان است. اما مهم این است که انعطاف، نرمی، بی کنشی، و به عبارت دیگر ناتوانی و هیچ بودن را که مایه اصلی زندگی است در یابد. و خود را رها سازد. وینبرگ و چوجای دربارة لائوتزو می نویسند: «او نه تنها هنر بی کنشی بلکه نبودن را می آموزد.[13]»
در تائوته چینگ آمده است «گیاهان هنگامی كه سر از خاك بیرون می آورند نرم و انعطاف پذیرند و به هنگام مرگ خشك و شكننده. پس هر كه سخت و خشك است. مرگش نزدیك شده و هر كه نرم و انعطاف پذیر، سرشار از زندگی است.»[14] «... هیچ چیز در جهان چون آب نرم و انعطاف پذیر نیست با این حال برای حل كردن آنچه سخت است چیز دیگری یارای مقابله با آب را ندارد. نرمی بر سختی غلبه می كند و لطافت بر خشونت.»[15] در جای دیگر از آن کتاب آمده «ناتوانی راه تائوست.[16]» «بی عملی را بیازمایید و هر چیز در جای خود قرار خواهد گرفت.»[17]
وقتی انسان خود را در معرض ادراکات حسی و تصورات متکثر عقلی و تعلقات بی پایان قلبی قرار می دهد، در واقع دریچه های وجودی خود را به روی امور گذرای اشیایی ناپایدار گشوده و در نتیجه همه نیروی خود را از دست خواهد داد. وقتی انسان با كثرت درگیر می شود، ارزش گذاری كرده، به چیزهایی وابسته شده و از برخی چیزها آزرده و متنفر می شود. بدین سان از حقیقت یكتا و كلی تائو فاصله می گیرد. در نتیجه هیچ نیرویی به دست نخواهد آورد. هم از این رو لائوتزو توصیه می کند که: «نوافذ را مسدود کن، درها را ببند (یعنی اعضای حسی و حرکتی معمولی گریز از مرکز ضمیر را متوقف کن.) در طول زندگی فرسوده نخواهی شد. اگر برعکس تو دریچه ها را کاملا باز و رها کردی و فعالیت آنها را تا نهایت زندگی خود افزودی نجات نخواهی یافت.[18]»
تسوچئی وضعیتی است که فرد ضمیر خود را در حرکتی مدام زیر تاثیر موثرات بی شمار می یابد. انسان عادی خود را درمرکز وجود خود می پندارد. در میان ده هزار چیز دیگر كه در تضاد اند، بنابراین در سدد حفظ خود و منافعش برآمده، پر از تصورات ذهنی و جزئی متمایز همرابا وابستگی و واكنش های عاطفی و هیجانی و رفتار حساب شدة عقلانی و غیر خنثا می شود. تداوم این وضعیت او را سخت و نفوذ ناپذیر كرده، هنگامی که به نهایت سرسختی برسد میان امور و اشیاء مختلف تمایز می گذارد. سرسختی وقتی است که انسان در خواسته ها و ادراکات خود محدود شده و از تائو دور می شود. و در این محدودیت خود را مرکز وجود خود می داند.
اما در وضعیت تسوونگ در شرح حال یکی از اساتید تائو آمده که می گوید: « من اینک خودم را از دست دادم[19]» در این حال با از دست دادن خود تائو در مرکز وجود شخص قرار می گیرد و او منبع قدرت در جهان شده، همه چیز را از درون می بیند و می یابد.
«لین آی» در شرح این عبارت گوید: «تا آنجا که نفس باشد اشیاء هم هستند. ولی هنگامی که من نفس خود را فاقد شدم، دیگر من نمی ماند و چون من وجود ندارد مخاطباتی (= اشیاء) هم برای من نمی مانند.[20]»
چانگ تزو وضعیتی شبیه به مدیتیشن های رایج را توصیف كرده،  آن را نشستن در عزلت (تسوونگ) می نامد. به این شكل كه فعالیت بدن كاهش یافته، ادراكات حسی به حدلقل برسد و آرامش ذهن و جسم را در برگیرد.[21] در تائوته چینگ انسان فرزانه كسی است كه همة دغدغه های ذهنی را رهاكرده،  احساسات و هیجاناتش را به حالت تعلیق درآورده، رفتارش را به نیروی كنش ساز طبیعت درونش سپرده است. لاتوتزو می نویسد: «غرزانه تسلیم آن چیزی است كه لحظة حال برای او به ارمغان می آورد. او می داند كه بالاخره خواهد مرد. و به هیچ چیز وابستگی ندارد. توهمی در ذهنش وجود ندارد و مقاومتی در بدنش نیست او دربارة عملش فكر نمی كند. اعمال او از مركز وجودش جاری می شوند. به گذشته اش نچسبیده، پس هر لحظه برای مرگ آماده است. همانطور كه دیگران پس از یك روزكاری سخت برای خواب آماده اند.»[22]
برای رسیدن به حالت تسوونگ باید به شو (تهی بودن) رسید. این حالتی است که انسان حقیقی هم ذهن و هم روح خود را از همه چیز خالی کند و آماده ی درک حضور تائو شود. این توفیق با چای حاصل می شود. برای اصطلاح «چای» می توان معادل روزه داری یا مراقبت را برابر نهاد. چانگ تزو «چای» را چنین تعریف می کند: «تمام فعالیت ضمیر را به نقطه وحدت برسان با گوش هایت نشنو، بلکه با روح (چئی) بشنو گوش محصور به شنیدن است. (یعنی هر حسی تنها اشیاء مرتبط به خود را به گونه ای فیزیکی ادراک می کند. ضمیر مقید است (به شکل  مفاهیم) که همتای موضوعات خارجی هستند. با این حال روح تهی است و بی حد و حصر به تبدیل یافتن ادامه می دهد و این مطابق با تبدیل (: هوآ) اشیاء آن گونه که می آیند و مقصود من از روزه داری ضمیر، ضمیر را تهی کردن است.[23]»
«چئینگ شو آن یینگ» آنچه را که تزو می کوشد آموزش دهد، در عباراتی خلاصه کرده و اظهار می دارد: «کلمه انسجام (هو) اشاره به این مطلب است که چون ما متعلقات معرفت خود را وحدت می بخشیم و همه اشیاء را در هم می ریزیم، ضمیرهای ما در آن هنگام متمتع از آرامش کامل شده و دیگر با آنچه چشمان و گوش های مان می پذیرد مشوش نمی گردد.»[24]

تائوئیسم در فالون دافا
تأكید بر نیرو سرشتی جهان و امكان جذب شدن در آن و برخورداری از انرژی كیهانی مهمترین اصلی است كه لی هنگجی از تائوئیسم گرفته و در فالون دافا استفاده كرده و همراه با آن كاستی ها و كژی هایی را نیز به مرام خود وارد كرده است. از جمله:حقیقت غایی فروكاهیده شده: اعتقاد به اصالت طبیعت و حیات مادی موجب محدودیت دید ماورائی این مکتب است هر چند که ژرف نگری در لایه های پیدا و پنهان طبیعت را به ارمغان می آورد. اما غایت سیر و سلوك را به شدت ساقط كرده، به نیروی جهانی فرومی كاهد. خدایی كه متحرك است یعنی خدایی كه حضورش محدود است. در جایی كه با حركت به آنجا می رسد، نیست. خدایی كه از اجزای متضاد تركیب شده، به اجزایش نیازمند و وابسته است. خدایی كه همة جلوه و قلمرو حكومتش جهان بوده، فراتر از آن چیز قابل ذكری نیست. در حالی كه این جهان مادی با همة عظمش در برابر تمام هستی مانند حلقه ای در دشتی پهناور است. و اگر نیرو حالتی از ماده دانسته شود اثری از معنویت و ماوراء طبیعت نخواهد ماند غیر از نامی پوچ و بی معنا. و باید از خدای كوآنتومی سخن بگوییم. و آن طور كه لی هینگ جی می پندارد همة هستی را به ماده و انرژی فیزیكی تقلیل بدهیم.
در جستجوی بهره ای ناچیز رفتن: چون توجه این مکتب به تعالی حیات مادی و رسیدن به آرامش و سلامت جسمانی در زندگی است، در این راه به نیروی مرموز طبیعت باید پیوست. صد البته ارتباط با نیروی طبیعت اتفاق جالبی است و دست یابی به آرامش ارزشمند است اما آیا تمام ظرفیت و نیاز معنوی انسان همین دست یابی به آرامش است؟ عرفان های دینی معمولاً به حقیقت برتری توجه دارند كه یكی از آثار نزدیك شدن و یا رسیدن به آن آرامش است و هزار نكتة باریك تر ز مو و ده ها هزار گنجینة گرانبهاتر از آرامش عمیق و لذت پایدار در آن نهفته است. كه با پیوستن به نیروی طبیعت و رسیدن به آرامش به دست نمی آید. و اساساً مورد توجه نبوده، شناخته نمی شود.
معنویت خطرناك: برای دست یابی به این نیروی تائو روش های بدنی و تمرینات جسمی و ذهنی لازم است. اما اصول اخلاقی شرط به كار گیری درست این نیروهاست و نه لازمة دست یابی به آنها. البته نکته ای که در حوزه عملی این مکتب می توان مثبت ارزیابی کرد روی آوردن به نرمش و ورزش های رزمی و غیر رزمی است. حرکاتی که در اتحاد با نیروی جهانی موثر بوده، استفاده از نیروی كیهانی را میسر می سازد. اما مشكل اینجاست كه ارواح خبیث هم می تواند این اسرار را دزدیده، از نیروهای تائو سوء استفاده كنند. بنابراین کاربرد شر این نیرو توسط ارواح ناپاک و پرداختن به سحر و جادو برای رسیدن به قدرت، یا ثروت و یا زیان رساندن به دیگران كاملاً امكان پذیر است و این همان  چیزی است كه لی هینگ جی تقریباً تمام استادان چی گونگ را به آن محكوم می كند.[25]
البته توصیه به ترك تعلقات و وابستگی ها در تائوئیسم شاخص بسیار درست و شایسته ای است كه در فالودافا مورد استفاده و اقتباس شده است.

 

پی نوشت:
[1] چی : انرژی حیات و گونگ انرژی تزكیه است. چی گونگ نام روش هایی است كه با تمرین های بدنی در سدد كسب انرژی معنوی و فوق العاده هستند.
[2] شوآن فالون ص 118.
[3] . جان ناس، ص 327 و 328
[4] . تائو تِ چینگ، برگردان: فرشید قهرمانی تهران: انتشارات مثلث. چاپ دوم 1385. ص1.
[5] . تاریخ جامع ادیان، ص 347
[6] . تائوته چینگ ص25.
[7] . تاریخ فلسفه چین، ص 111
[8] . تاریخ فلسفة چین، ص 117
[9] . همان، ص 117
[10] . توشیهکوایزوتسو  صوفیسم و تائوئیسم – محمد جواد گوهری انتشارات روزنه – چاپ اول 1378 – ص 347
[11] تائوته چینگ ص34.
[12] . تاریخ فلسفه چین، ص 114
[13] . تاریخ فلسفة چین، ص 120
[14] تائوته چینگ ص76.
[15] همان ص 78.
[16] . تاریخ فلسفه چین، ص 121
[17] تائو ته چینگ ص3.
[18] . صوفیسم و تائوئیسم – ص 357
[19] . همان، ص 360
[20] . همان، ص 373
[21] . همان ، ص 360
[22] تائوته چینگ ص50.
[23] . صوفیسم و تائوئیسم ص 364
[24] . همان، ص 390
[25] شوان فالون ص 130و131.

Share