شرح خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها / جلسه دهم

آیت الله آقا مجتبی تهرانی (ره)
خطبه حضرت فاطمه زهرا

جلسه دهم ؛ 74/7/26

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،
 الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محّمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) در ادامه می فرمایند:
* ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلا أَنْ تَسْکُنَ نَفْرَتُهٰا
و شما صبر نکردید مگر به اندازه  ای که این مرکب خلافت ساکت و آرام شود. نَفُور به معنی دور شدن چهارپا و کنایه از چموشی است. انسان وقتی بخواهد سوار مَرکب شود، ابتدا مرکب کمی رَم می کند و از انسان دور می شود و انسان هم صبر می کند تا مرکب رام شود و بعد از او سواری بگیرد. حضرت (سلام الله علیها) فتنۀ زمان خلافت را به شتر تشبیه کردند یعنی شما با عجله و بدون اطلاع اهل بیت و گروه کثیری از مهاجرین و انصال در سقیفه تشکیل جلسه دادید و خلیفه  تراشی کردید. شاید هم منظور حضرت این است که این خلافت هم مثل مرکبی که ابتدا رام کسی نمی شود و چموشی دارد، یک چموشی ای داشت و آن همان مخالفت هایی بود که در سقیفه روی داد. یعنی این مرکب به شما تن نمی داد امّا صبر نکردید و بدون معطلی و با عجله و با اینکه برخی از مهاجرین و انصار و اهل بیت مخالف بودند شما بر سوار شدن به این مرکب مصمم شدید.
* وَ یَسْلَسَ قِیٰادُهٰا
و به مقداری که شتر آرام گیرد و افسار آن در اختیار شما قرار گیرد. سَلْسْ به معنی آرامی و روانی، و قِیٰادْ به معنی افسار است. اشاره به اینکه به مخالفتها هم وقعی نگذاشتید و به دروغ ادعای اجماع کردید.
* ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَها
و آتش زنه را آوردید و شروع کردید به شعله  ور کردن آتش. یعنی از همان اوّل سعی کردید آتش گُر بگیرد، و پس از آن که خلافت را در دست گرفتید، آتش  گیرانۀ آن را روشن کردید. حضرت اشاره می کند که اوّل آتش خلافت را روشن کردید و حالا دارید آن را باد می دهید و شعله  ور می  سازید.
* وَ تُهَیِّجُونَ جَمْرَتَهٰا
و آن آتش را به جاهای دیگر هم سرایت دادید. جَمْر یعنی آتش با هیزم سرخ شده. یعنی سریع خلیفه تعیین کردید، و پس از به قدرت رسیدن به سراغ حکمرانی نرفتید بلکه آتش ظلم اوّلیه را گسترش دادید و فدک را غصب کردید و بعد به خانۀ اهل بیت پیغمبر ریختید یعنی تعرّض به بیت آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم)، چرا این قدر عجله؟
* وَ تَسْتَجیبُون لِهتافِ الشَّیْطانِ الْغَوِی
و به آن ندای شیطان گمراه  کننده پاسخ مثبت دادید. یعنی حرکت شما در سقیفه شیطانی بود و هوای نفس بود و شما قدرت طلب و ریاست  طلب بودید و دنباله  روی شیطان کردید، یعنی کار شما اصلاً بر مدار حق  طلبی نبود. اگر فرض کنیم مخاطب حضرت (سلام الله علیها) سردمداران سقیفه باشند یعنی آنها از شیطان تبعیت کردند و اگر منظور حضرت کسانی باشند که تسلیم خدعه ها و توطئه های از پیش طراحی شدۀ سردمداران سقیفه شدند و بیعت کردند پس حضرت (سلام الله علیها) سردمداران را به شیطان تشبیه کرده و بیعت کنندگان با آنها را به کسانی که بخاطر هوای نفس از آنها اطاعت کردند. شیطانی بودن این کارها هم روشن است، چون با کنار گذاشتن احکام و شرایط قرآن صورت گرفته است و چه عمل شیطانی از این بالاتر که احکام اسلام و قرآن کنار گذاشته شود.
* وَ إِطْفاءِ أَنْوارِ الدِّینِ الْجَلی
و شما انوار دین خدا را که روشن بود خاموش کردید. همین عبارت معنایی را که در عبارت قبل مطرح کردیم تأیید می کند که کار شیطانی شما خاموش کردن نور دین خدا بود. یعنی شما معیارهای قرآن و آنچه فرموده بود همه را کنار گذاشتید و قرآن و سنّت هر دو را رها کردید. یُریدُونَ اَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ[1] می خواهند که نور خدا را خاموش سازند.
* وَ إهْمادِ سُنَنِ النَّبِی الصَّفِی
و سنن پیامبر برگزیدۀ خدا را خاموش کردید. اِهْمادْ به معنی خاموش کردن است، یعنی مسیر اسلام را تغییر دادید و با غصب خلافت شروع کردید به از بین بردن انوار دین و آثار پیغمبر، و چهرۀ اسلام را کریه و زشت کردید و الگوی زشتی برای آیندگان ساختید و احکام پیغمبر اسلام که روشنی بخش در تاریخ بود را از بین بردید و بشریت را از آن محروم کردید. خلافت در اسلام بر معیار علم و تقوی استوار بود یعنی آگاهی به احکام و موازین الهی و توأم با آن تقوای عملی، و مصداق اعلای این صفات معصومین علیهم  السّلام هستند که عصمت مطلق دارند. امّا شما این معیارهای نورانی که محورش علم به احکام الهی و تقوا بود را کنار گذاشتید و معیارهای شیطانی مطرح کردید، معیارهای ساختگی و لذا در سقیفه تنها معیاری که مطرح نبود علم و تقوی بود.
* تَشْرَبُونَ حَسْواً فِی ارْتِغاءِ
شما به تدریج منفعت خلافت را آشامیدید، در برخی نسخه  ها تسِرّونَ آمده است به معنی ضد علن یعنی در خفا و بتدریج منافع آن را نوشیدید. رِغْوِه در ظاهر آن کف یا خامۀ روی ماست و دوغ است، آن کفی که روی دوغ یا ماست جمع می شود بعد کسی که می خواهد دیگری را فریب دهد می گوید من می خواهم فقط این کفه ای روی دوغ یا شیر را بخورم لبش را روی لب کاسه می گذارد و شروع می کند آرام  آرام خوردن و تا ته ظرف را می خورد، این عبارت در عرب ضرب  المثل است یعنی شما در ظاهر عنوان کردید که می  خواهید مسئلۀ خلافت عقب نیفتد و به اسلام لطمه نخورد و فتنه نشود و از این حرفها، امّا در باطن جنبشی خزنده داشتید و می خواستید خلافت را تا همیشۀ تاریخ از اهل بیت دور کنید. جریان سقیفه یک توطئۀ عظیم و عمیق بود. همین است که بعد از خلیفه  سازی بلافاصله رفتند سراغ مسئلۀ فدک. برای این که بدانید دلیل سرعت اینها در غصب فدک چه بود به روایتی از امام صادق (علیه السلام) اشاره می کنم. مفضّل نقل می کند که امام فرمود بعد از این که سقیفه پایان یافت و بیعت انجام شد، عمر بن خطاب به ابوبکر بن ابی قحافه گفت خمس و فی ء و فدک را از اهل بیت بگیر تا دستشان از امور اقتصادی و مالی کوتاه و خالی شود. وقتی که دست اهل بیت خالی و دست تو پر شد مردم به سراغ تو می آیند. ببینید این همان سیاست شیطانی است یعنی می نشستند نقشه می کشیدند و برنامه ریزی می کردند تا پشتوانۀ مالی اهل بیت را از آنها بگیرند. پس معلوم می شود پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی فدک را به حضرت زهرا (سلام الله علیها) بخشید می دانست که این فدک برای اهل بیت اهمیت دارد و آنها را تأمین می کند و این یک پیش بینی سیاسی نسبت به خلافت در آینده بود که توسط پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفت و الا حضرت زهرا (سلام الله علیها) که برای یک قطعه زمین نمی آید گریه کند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) و اهل بیت که هر چه داشتند در راه خدا ایثار کردند امّا فدک مسئلۀ شخصی نبوده بلکه جنبۀ پشتوانه برای خلافت اهل بیت داشته است که حضرت (سلام الله علیها) تا این حد برای آن پافشاری می کند. بنابراین نقشۀ آنان کوتاه کردن دست اهل بیت در طول تاریخ از خلافت بود چرا که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اسامی ائمۀ اطهار را به ترتیب بیان کرده بود که حتی در کتب اهل سنّت و عامّه هم این روایات وجود دارد و اینها می خواستند این مسیر تحقق پیدا نکند یعنی مسئلۀ آنها حتی تنها علی (علیه السلام) نبود بلکه کنار گذاشتن همۀ اهل بیت بود. بنابراین جریان سقیفه یک ظاهری داشت و یک باطنی. ظاهرش این بود که نباید مسلمین بدون خلیفه باشند و باید اسلام حفظ شود، امّا باطن آن حرکت خزنده ای بود برای این که حکومت به حضرت علی (علیه السلام) و اهل بیت نرسد.
* وَ تَمْشُونَ لِأهْلِهِ وَ وَلَدِهِ[2] فِی الْخَمَرِ وَ الضَّراءِ
یعنی به صورت مخفی بر علیه اهل بیت و فرزندان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قدم برمی دارید. این هم تشبیه زیبایی است یعنی شماها در آن پوشش درختان و پستی و بلندیها خود را مخفی می کنید تا کسی نفهمد که هدف شیطانی نسبت به اهل بیت دارید، درست مثل کسی که می خواهد مخفیانه در جایی راه برود خود را پشت درختها پنهان می کند شما هم  خود را زیر یک پوششهای ظاهری پنهان کردید تا اغراض فاسدۀ خود را پنهان کنید و ضربه  های کاری به اسلام بزنید. معلوم می شود امثال حضرت زهرا (سلام الله علیها) دقیقاً می دانستند اینها چه فکری در سر دارند امّا چه می توان کرد یک عده شیطان توطئه  گر یک طرف و یک عده مردم ساده  لوح در طرف دیگر. حکایت همان عالم بزرگواری است که وارد دهی شد و دید کسی آنجا ادعاهای ناصحیح دارد. خواست مردم را آگاه کند. آن شخص جاهل امّا حیله  گر مردم را در مسجد جمع کرد و به مردم گفت شما قضاوت کنید کدامیک از ما باسودایم بعد به آن عالم بزرگوار گفت بنویس مار. آن آقا هم روی تخته نوشت مار. بعد این آدم حیله  گر شکل یک مار را کشید و به مردم گفت شما قضاوت کنید کدام یک مار است. و مردم هم گفتند این که تو کشیده  ای مار است. حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم می داند که گروهی از اینها دارند بازیگری می کنند و گروهی هم فریب خورده  اند پس چه باید کرد؟ جز این که این مطالب را بگوید تا در تاریخ بشریت ثبت شود و بماند.
* وَ نَصْبِرُ مِنْکُمْ عَلی مِثْلِ حَزِّ الْمُدی
یعنی ما اهل بیت در مقابل مُدای شما صبر می کنیم. مدی یعنی بریدن کاردها و حزّ به معنی بریدن و قطعه  قطعه کردن است. یعنی ما در برابر شما صبر می کنیم مثل صبر کسی که با چاقوهای بزرگ اعضایش را قطعه  قطعه کنند و به او ضربه بزنند و او هم صبر کند. شاید منظور حضرت این است که هر کدام از شما یک کاردی به دست گرفته  اید و به جگر ما می زنید و ما هم صبر می کنیم. یعنی ما دقیقاً اغراض فاسده و سوء استفادۀ شما را از موقعیت به دست آمده می دانیم امّا برای حفظ و بقای اسلام صبر می کنیم. 
* وَ وَخْزِ السِّنانِ فِی الْحَشْا
و مثل فرو رفتن سر نیزه در بدن انسان. وَخْزْ تیر یا نیزه ای است که در بدن فرو رود. حضرت زهرا (سلام الله علیها) کمال ناراحتی خود را در این عبارت بیان می کند و می گوید این زخمها عمق جان را می سوزاند. با خواندن این جملات انسان به یاد جملات نهج  البلاغه در خطبۀ شقشقیه می افتد که امام علی (علیه السلام) می گوید:
فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلی هٰاتٰا أَحْجی فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجاً أَریٰ تُراثی نَهْباً
یعنی دیدم صبر کردن خردمندانه است و صبر کردم در حالی که چشمان مرا خار و خاشاک و گلویم را استخوان گرفته بود و میراثم را تاراج رفته دیدم. چقدر این جملات شبیه عبارات حضرت زهرا (سلام الله علیها) است و اگر کسی بگوید حضرت علی (علیه السلام) این عبارات را از حضرت زهرا (سلام الله علیها) گرفته حرف گزافی نزده است.
 

منبع: پایگاه اطلاع رسانی مرحوم آیت الله  آقا مجتبی تهرانی
--------------------
پی نوشتها:
 [1]. توبه /32.
[2]. یا وُلده

Share