فرق نفي خواطر و مراقبه

لا اله الا الله

انچه در مورد اين دو اصطلا ح قابل توجه ميباشد اينست ؛ نفي خواطردرعرفان عملي ياسير وسلوك كاربرد دارد ولي مشارطه ومراقبه ومحاسبه دربين علماي اخلاق درتذكيه نفوس بكار ميرود. امانفي خواطر از مهمّات وصول به مقصد در سلوک الي الله است، و اكثر افرادى كه از راه بازمانده و نتوانسته‏ اند به مقصد برسند، در اين مرحله توقف كرده­ اند. خطرات اين منازل عبارت است از عبادت اصنام و اوثان و كواكب و آتش و گاه زندقه و فرعونيت و دعواى حلول و اتّحاد و نفى تكليف و اباحه و امثال آن. حلول و اتّحاد كه از خطرات مهمّ است، از صاف نمودن ذهن به وسيله نفى خواطر براى سالك پيدا مي­شود. چون سالك هنوز از وادى اسم و رسم بيرون نرفته است، از اين رو ممكن است در اثر تجلّى صفاتيه يا اسمائيه چنين تخيل كند كه الله با خوديت و شخصيت او متّحد است، و اين همان معناى حلول و اتّحادى است كه كفر و شرك است و حال آن­كه معناى وحدت وجود به كلّى معناى تعدّد و تغاير را نفى مى‏كند و در برابر وجود مقدّس حضرت احديت تمام وجودات را جزء موهومات مى‏شمرد و همه را سايه مى‏شمرد. سالك به واسطه ارتقاء به اين مقام تمام هستى خود را از دست مى‏دهد و فانى مى‏شود و غير از ذات مقدّس او در عالم وجود ذى وجودى را ادراك و ذوق نمى‏نمايد. نفى خواطر عبارت است از تسخير قلب و حكومت بر آن، تا سخنى نگويد و عملى انجام ندهد و تصوّرى بر او وارد نشود، مگر به اذن و اختيار صاحب آن. و تحصيل اين حال بسى دشوار است. چون سالك در مقام نفى خاطر مى‏افتد ناگهان متوجّه مى‏شود كه سيل بنيادكن خواطر و اوهام و خيالات او را فرا مى‏گيرد و حتّى خاطراتى كه باور نمى‏كرد به خاطرش خطور كند از وقايع كهنه گذشته يا خيالات غير قابل وقوع بر او راه مى‏يابند و پيوسته او را مشغول به خود مى‏كنند. سالك بايد در اين مقام ثابت بايستد و هر خاطرى كه پيدا شود و زحمت دهد او را با شمشير ذكر هلاك كند. و مراد از ذكر در اين­جا همان اسماء الهيه است كه بايد سالك در وقت خطور خاطره به يكى از آن اسماء توجّه كند و توجّه خود را بر آن مستدام بدارد تا آن خاطر از خانه دل بيرون رود.اين مرحله حتما بايد با ولي يااستاد خاص همراه گردد وگرنه به ظلمات منتهي خواهد شد طريقه مرحوم ملاحسين­قلي همداني در نفي خواطر مرحوم آخوند ملا حسين قلى همدانى و شاگردان وي هرگز نفى خواطر بدون ذكر عملى نداشته‏اند، بلكه رويه ايشان التزام در امر مراقبه و اهتمام به مراتب آن بوده است. مراتب مراقبه اوّل درجه مراقبه اين است كه سالك از محرّمات اجتناب كند و تمام واجبات را به جاي آورد، و در اين دو امر به هيچ وجه مسامحه نورزد. دوّم درجه، آن است كه مراقبه را شديد نمايد و بكوشد هر چه مى‏كند براى رضاى خدا باشد و از امورى كه لهو و لعب ناميده مى‏شود، اجتناب نمايد. چون در اين مرتبه اهتمام نمود براى او تمكّن پيدا مى‏شود كه ديگر خود را نبازد و اين خوددارى در او به سر حدّ ملكه برسد. سوّم درجه، آن است كه پروردگار جهان را پيوسته ناظر خود ببيند، و كم‏كم اعتراف مى‏نمايد كه خداى متعال در همه جا حاضر و ناظر و نگران همه مخلوقات است. و اين مراقبه در تمام حالات و در همه اوقات بايد رعايت شود. چهارم درجه، اين است كه خودش خداى را حاضر و ناظر ببيند و به طور اجمال مشاهده جمال الهى نمايد. وصيت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به ابى­ذرّ غفارى اشاره به اين دو مرتبه اخير از مراقبه است: «خداى را چنان عبادت كن مثل آنكه گوئى تو او را مى‏بينى و اگر نمى‏توانى او را ببينى او را طورى عبادت كن كه بدانى او ترا مى‏بيند». بنابراين عبادت در مرحله‏اى كه خدا او را مى‏بيند پائين‏تر است از مرتبه‏اى كه او خدا را مى‏بيند. چون سالك بدين مرتبه رسد براى آن­كه بتواند به كلّى اغيار را از ذهن خود خارج كند بايد نفى خاطر را در ضمن يكى از اعمال عباديه به جاى آورد. منبع: حسيني تهراني، سيد محمد حسين؛ رساله لب اللباب، تهران، حكمت، چاپ ششم، 1416ه.ق، ص 139- 1

Share