طراحی منظومه؛ راه هماهنگ سازی علوم/بخش دوم

آیت الله میرباقری؛
آیت الله میرباقری؛

سوال: شروع از «فلسفه دلالت» در تحلیل علم دینی چه تفاوتی را در مواجهه با علوم مدرن ایجاد می کند؟
جواب: اگر شما از طرف «فلسفه دلالت» به سمت علوم حرکت کنید، این امکان را پیدا می کنید که به طراحی «منطق های متعدد و در عین حال هماهنگ» اقدام کنید. با توجه به «تعدد موضوعات قابل شناسایی»، شکی نیست که ما نیازمند برخورداری از «منطق های متعددی» هستیم. در چنین وضعیتی، این فلسفه دلالت است که مبنای هماهنگی و انسجام منطق های متعدد می گردد.
علاوه بر این، اگر در فلسفه دلالت، مبتنی بر استدلال های نظری به «ضرورت متعبد شدن به خدای متعال در عمل فهمیدن» قائل شدید و به این نتیجه رسیدید که «در مقام فهمیدن نیز باید در مقام تعبد و بندگی خدای متعال» باشید، آنگاه نحوه ساخت منطق های متعدد، سمت و سوی خاص دیگری به خود می گیرد. بر این اساس، شاید رویکردی که قابل تبیین و دفاع باشد این است که شأن تخاطبی که شارع در قالب معارف نقلی با بندگان خود انجام داده است، شأن سرپرستی تکامل آن ها را در تمامی عرصه های تعبد و بندگی، از جمله مقام تفکر و فهمیدن داراست. لذا ما موظفیم این سرپرستی را از طریق سامان دادن منظومه معرفتی خود بر محور معارف نقلی دنبال کنیم که این مسلماً غیر از نقلی کردن تمام گزاره هاست. بله ممکن است در جهانی قرار بگیریم که نحوه انتفاع ما از شارع، نحوه مستقیم تری باشد و ممکن است در آنجا احتیاج به خیلی از تلاش های تجربی یا نظری نداشته باشیم، ولی فعلاً در جهان کنونی چنین نیست و ما قائل به نظریه دین دایره المعارفی به اصطلاح رایجش نیستیم. فعلاً شرایط ما به نحوی است که ما به دنبال قرار گرفتن فهم از منابع نقلی در محور منظومه معرفتیمان هستیم و تأکید داریم که محور قرار گرفتن معارف نقلی در منظومه معارف بشری از طریق ایجاد منظومه ای از روش ها فراهم می آید که بر اساس «فلسفه دلالت» به انسجام و هماهنگی رسیده اند. بنابراین 
به نظر ما نگاه های جزیره ای به منطق ها و مستقل دانستن روش نقلی از روش عقلی و روش تجربی راه به جایی نمی برد و ناچاراً در تعارض فرآورده های این سه روش، ناگزیر از پذیرش انفعال در عرصه معارف نقلی می شود. در نگاه جزیره ای ممکن است شما به دلیل اینکه موضوع یک علم، موضوع اعلایی است، آن را محور قرار دهید و بگویید این محترم تر از بقیه علوم است، ولی این محور بودن به معنای این نیست که واقعاً مضمون این دانش، در دانش های دیگر حاکمیت پیدا کند و فرآوری شود و محک صدق دانش های دیگر قرار گیرد. لذا شیوه ای که در قدیم وجود داشته است که علوم را به لحاظ موضوع یا غایت، دسته بندی ارزشی کرده و می گفتند مثلاً فلسفه اشرف علوم است، این شرافت شرافتی نیست که علوم را راهبری کند. محور بودن، یعنی واقعاً منظومه معرفتی ای ساخته شود که همه معارف در آن گره می خورند و محور این نظام معرفتی، معارف نقلی است.
سوال: معارف تجربی چگونه می تواند از لحاظ منطق به معارف نقلی گره بخورد؟ این ارتباط منطقی را بیشتر توضیح دهید.
جواب: اگر فهم را سیستمی تحلیل کرده و بپذیرید قوای معرفتی انسان جزایر مستقل از هم نیستند و این فهم ها سرریز در یکدیگر می شوند و یکدیگر را قید می زنند؛ آنجا که می خواهید فهم را خودآگاه کرده و با نگاه درجه دو، قواعد روشی عرصه های مختلف را منقح کنید، ضرورتاً می بایست روش هایتان هم به صورت سیستمی به هم مرتبط باشند و فرآیند عملکرد قوای ادراکی به گونه ای تعریف شود که در مسیر تحصیل معرفت، معرفت ها اعم از تجربی، عقلی، شهودی و نقلی هم افزایی داشته باشند. بنابراین اگر چه هر یک از معارف نظری و حسی روش متفاوتی با معارف نقلی دارند اما نقاط تماس و اصطکاک نیز دارند و همین اقتضا می کند که روش ها هماهنگ باشند. البته باز هم تأکید می کنم در این هماهنگی حتماً می توانید متغیر اصلی منظومه معرفتی را معرفت های تجربی یا نظری یا معرفت های مستند به وحی قرار دهید و لذا محوریت یافتن معارف مستند به وحی در منظومه معرفتی، قهری اتقاق نمی افتد و نیاز به تدبیر و ملاحظات منطقی است.
سوال: چگونه می توان معارف نقلی را به نسبت معارف دیگر، محور منظومه معرفتی قرار داد؟
جواب: روش استنباط شما از منابع نقلی در هر صورت، می بایست معارفی ارزشی، توصیفی و تکلیفی به شما تحویل دهد. هر سنخ از این معارف نقلی می بایست در روش تحقیق دانش های نظری و تجربی موقف و جایگاهی داشته باشد. بنابراین محور قرار گرفتن معارف نقلی به معنای نقلی شدن روش تحقیق علوم نظری و تجربی نیست، ولی لازم است که هر یک از علوم نظری و تجربی از روشی برخوردار باشند که جایگاه گزاره های نقلی در دلالت ها و استنتاج های نظری و تجربی به صورت منطقی تعبیه شده و موقف آن ها مراعات شده باشد. از دیدگاه ما چنین روش تحقیق تجربی و نظری نیز حجیت دارد. بنابراین مفهوم حجیت، منحصراً وصفی برای روش استنباط از منابع نقلی نیست و روش های تجربی و نظری نیز می توانند به حَسَب خود، متصف به آن شوند. باید توجه کرد که اگر شما چنین موقفی را در نظر نگیرید و نحوه تعامل نقل، حس و عقل را در روش تحقیق هر یک ملاحظه نکنید، طبیعی است وقتی شما یک منظومه معرفتی فقهی دارید حداکثر به معرفت های تجربی و نظری منضم می شود.
بنابراین اگر منظومه روش تحقیق بخواهد به صورت منسجم عمل بکند باید درون این منظومه، هر معرفتی قید معرفت های دیگر باشد و گرنه روش به صورت منظومه ای عمل نمی کند. اگر دقیق تر بشوید معیار صحت شما هم باید قید بخورد؛ یعنی هم معیار صحت معارف نقلی شما حتماً باید به نحوی به علوم نظری و تجربی قید بخورد و هم معیار صحت علوم تجربی و نظریتان باید به معیار صحت علوم نقلی مقید باشد. لذا نمی توانید مدعی شوید که هر یک از این عرصه های معرفت از یکدیگر مستقلند و معیار صحت هر عرصه، به بداهت های خاص همان عرصه بر می گردد.
سوال: پذیرش این مطلب در علوم فرودست راحت تر است ولی اینکه ما معارف نقلی را قید بزنیم یک مقداری عجیب می نماید. لازمه فرمایش شما این است که اگر فقیهی با استناد به علم اصول فقه، به استظهاری از منابع نقلی رسید، ولی استنباطش در عمل پیاده شدنی نباشد، در حقیقت استنباط وی مخدوش است.
جواب: حرف ما این نیست که معرفت دینی به دانش های سکولار قید بخورد که حاصلِ نظریه قبض و بسط و نظائر آن است. اما آیا دین می خواهد تبدیل به برنامه عمل زندگی مردم بشود یا نه؟ اگر استنباط فقهی شما منجر به برنامه ای شد که قابلیت اجرا ندارد، شما باید فرض را برضعف در استنباط بگذارید؛ مگر اینکه بگویید ضعف در استنباط هیچ گاه منجر به ضعف عملی نمی شود و عدم کارآمدی نیز هیچ گاه مستند به ضعف استنباط نیست؟ قطعاً اشکال به خطای در دین بر نمی گردد، اما استنباط یک عمل انسانی است و باید همواره در جهت بهینه حجیت آن تلاش کرد.
سوال: آیااین کار به معنای عمل گرایی در فقاهت نیست؟
جواب: گاهی یک اصطلاح از یک فرهنگ غلطی آمده که در نگاه ما قابل پذیرش نیست. اگر عمل گرایی به این معنا باشد که تمام معیار صحت به کارآمدی مادی برگردد، مسلماً حرف غلطی است و منجر به حاکمیت حس بر معارف نقلی می شود. اما اگر کارآمدی در عمل، به معنای قدرت بر حل معضلات عینی جامعه مؤمنین با شاخصه هایی در جهت توسعه اقتدار اسلام در نظر گرفته شد آیا نباید آن را قید صحت استنباطات نقلی قرار دهیم؟!

****************************
مطالب تکمیلی:
طراحی منظومه؛ راه هماهنگ سازی علوم/بخش اول
طراحی منظومه؛ راه هماهنگ سازی علوم/بخش سوم

Share