انسان شناسی - استاد محمد شجاعی / جلسه 32

استاد محمد شجاعی
انسان شناسی
اساس شخصیت انسان و اساس خلقت و دین بر اساس حب انسان به خداوند تبارک و تعالی است و مهم ترین مسأله، حرکت حبی انسان به سمت خداوند است.

انسان شناسی - استاد محمد شجاعی 

انسان شناسی « استاد محمد شجاعی » که بصورت جلسه ای تقدیم علاقه مندان می شود، لازم به ذکر است این جلسات که اکنون در این پست به جلسه 32 خود رسیده، عزیزان می توانند با کلیک بر روی کلمه کلیدی اول در پایین هر پست یعنی ( انسان شناســی ) به سایر جلسات استاد شجاعی با عنوان  « انسان شناســی » نیز دسترسی پیدا کنند. برای یافتن سایر جلسات استاد بزرگوار می توانید روی کلمه کلیدی «استاد محمد شجاعی» کلیک کنید تا به همه مباحث مطرح شده از ایشان در این سایت دسترسی پیدا کنید.

انسان شناسی - استاد محمد شجاعی

اساس شخصیت انسان و اساس خلقت و دین بر اساس حب انسان به خداوند تبارک و تعالی است و مهم ترین مسأله، حرکت حبی انسان به سمت خداوند است.

هر حکم و قاعده و قانونی تابع این اصل اساسی است. یعنی انسان عاشق خداوند است و همه حرکاتش باید بر اساس این عشق تنظیم شده باشد و قوانین دینی بدون در نظر گرفتن این اصل مفهوم نیست.

تفسیری که از دین و قوانین دینی، ارسال رُسُل و انزال کتب می شود اگر اصل اساسی «لا اله الا الله» به معنای حقیقی لحاظ نشود، تفسیر بسیار ناقصی است. پس اساس، حرکت حبی انسان است و بقیه چیزها فرع بر حرکت حبّی است.

چه در بحث نظری و چه در بحث عملی باید این اصل را در نظر بگیریم. تا زمانی که «لا اله الا الله» و حرکت حبی به سمت خداوند لحاظ نشود در مقام عملی و نظری دچار اشتباه خواهیم شد و به رمز و رازهای معارف دینی راه پیدا نخواهیم کرد.

باید این را خوب بفهمیم که ما یک زمانی با خدا بودیم و ماجرای انسان ماجرای یک عبد، عاشق و محبی است که از معشوق خودش دور افتاده است و مدتی در زندان زمین قرار گرفته است « و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین » [سوره بقره - آیه 36] و بعد از مدتی نزد محبوبش برمی گردد و «انا الیه راجعون» رجوعِ معنادار زمانی است که حرکت اولیه قبل از دنیا را بپذیریم.

مزه بی نهایت بودن را چشیدیم و با فرهنگ موقت و محدود بودن در زمین نمی توانیم کنار بیاییم. « إنّی لا أحب الآفلین » من فقط «حیّ قیوم» که جاودانه است را می توانم بپذیرم.

طبیعی ترین روال در رابطه یک عاشق با معشوقش کار برای معشوق و میل به سمت اوست. طبیعی ترین وضعیت ما دوست داشتن خداوند تبارک و تعالی است.

چرا من باید بخاطر خدا از خیلی چیزهایم بگذرم؟ ما به خاطر رسیدن به کمال و خوشبختی خودمان از خیلی چیزهایی که مال خودمان نیست باید بگذریم.

« إنّ الله اشتری من المؤمنین اموالهم و انفسهم و أنّ لهم الجنه » [سوره توبه - آیه 111] اموال که من نیستم، انفس هم جنبه جسمی و حیوانی من است. بنابراین چیزی که برای رسیدن به معشوق خودمان فدا می کنیم، از ما نیست، ما هم از آن نیستیم.

برای این که ما مقام جمعی داریم، هم جماد و نبات و حیوان و فرشته هستیم اما حقیقت ما حقیقت انسانی است بنابراین اگر کاری برای غیرمحبوب انجام شود، انسانی نیست. معشوق بخش انسانی فقط خداست و بی نهایت است. ساختار چشم این است که فقط با طول موج مناسب خودش ارتباط برقرار می کند.

« قل إنّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین »؛[سوره انعام - آیه 162]«بگو» یعنی همه عقیده و افکار و شعار و وجهه وجودت باید این باشد که نماز و محیا و ممات تو باید «لله» باشد.

باید همه کارهای تو جهت به سمت معشوق داشته باشد. بقیه ابعاد وجودی ما همه مَرکَب هستند، راکِب همان بخش انسانی ماست که باید به «اله» خودش برسد. متأسفانه ما اساساً با بخش زمینی و حیوانیمان انس گرفتیم.

بعضی ها هم برای رسیدن به حق تعالی شهوت های عقلی یا علمی دارند. امام;در مورد روحانیون و کسانی که در جنگ شرکت کردند، فرمودند: آن ها عقال از پای علم باز کردند. یعنی علمشان اسیرشان نکرده بود. عده دیگر چون عاشق علم بودند، علمشان اجازه نمی داد سمت خدا بروند. علم ابزار است، معشوق ما نیست.

ذکر شریف «لا اله الا الله» و « لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین » [سوره انبیاء - آیه 87]را بسیار تکرار کنید.

ما که گرفتار ظلمات جمادی، نباتی و حیوانی می شویم باید در دل این ظلمات فریاد بزنیم و با نور «لا اله الا انت» این حرکت را بکنیم و از دل تاریکی ها بیرون بیاییم و فاصله بگیریم. هیچ عبادتی مثل گفتن «لا اله الا الله» نیست چون همه حقیقت عالم است بقیه اذکار همه تابع این هستند. این ذکر دل را رهبری می کند.

دوست داشتن هر چیزی غیر از خدا وقتی که دوست داشتن خداوند غلبه دارد، اصلاً منافاتی ندارد. «لا اله الا الله» به این معنا نیست که غیر از خدا هیچ کس را دوست نداشته باشیم.

انسانی که «اله» او «الله» است عاشق همه چیز هست به عشق خدا همه چیز را برای خدا دوست دارد این آدم از نظر عاطفه قوی ترین عواطف را داراست. « کلما إزداد للعبد ایماناً إزداد للنساء حبا »؛[ النوادر للراوندی.١٢] علامت افزایش ایمان این است که ببینید چه قدر عشق و محبتش نسبت به همسر و اطرافیانش بیشتر شده است. چه قدر اسم «رحمان» و «رحیم» جذب او شده است.

پس هیچ منافاتی ندارد چیزهایی که غیرخدا هست را دوست داشته باشیم. فرمود: « رأس الایمان التودد الی الناس »؛[عيون أخبار الرضا (عليه السلام) 2: 35 / 77] بعد از ایمان به خداوند عاشق مردم باشد. «عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست» مسأله اینجاست که آن ها نباید «اله» ما شوند. « افرأیت من اتخذ الهه هواه »

ما باید به « لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین »[سوره انبیاء - آیه 87] وفادار باشیم. محبوب ترین مخلوق خدا (انسان) اگر از محبوبش دور نگه داشته شود، بالاترین ظلم است. « ترک العشاء خراب البدن »؛ اگر کسی شام نخورد رگ عشاء او را لعنت می کند.

در روایت داریم؛ زنی به خاطر غذا ندادن به گربه ممکن است به جهنم برود. خدا او را فرستاده «السائل رسول الله»

ظلم فقط به خودمان نیست، ظلم به همسر یا فرزندان. کسی که فقط از فرزندانش دکتر و مهندس شدن را بخواهد، به آن ها ظلم کرده است.

هر دلدادگی غیر از تو داشتم، همه گناه و ظلم بوده است. تا اصل «لا اله الا الله» را نپذیرید باور نمی کنید که اصل ماه مبارک رمضان ضیافت است. وقتی که بخش انسانی فعال نیست، تهیع ندارد. ماه رجب مال آدم هاست. ماه خداست. آیا آمادگی دارم؟

در وقت اذان ذکر دیگری نگویید فقط اذکار اذان را تکرار کنید. چه عبادتی بالاتر از گفتن «الله اکبر» «اشهد ان لا اله الا الله» بعد هم سرخط های سیاسی، اجتماعی و ولایتت را تنظیم کنی.

«حی علی خیر العمل»؛ چند نفر شهادت می دهند که بهترین کار در طی روز نماز است؟
«حی علی الفلاح»؛ بشتابید به سمت خوشبختی و رستگاری. واقعاً ما نماز را به عنوان خوشبختی پذیرفتیم؟
ناکام کسی است که با خدا ازدواج نکرده باشد. ناکام کسی است که حتی یکبار از خدا کام نگرفته باشد.
پیامبر صلوات الله علیه فرمودند: « کل احد یموت عطشان الا ذاکرالله »؛ [میزان الحکمة، ج ۲، ص ۹۶۷،ح ۶۳۷۷

همه ناکام از دنیا می روند مگر ذاکر خدا.
« المؤمن فی المسجد کالسمک فی الماء »؛[وسائل الشیعه، ص 198] مؤمن در مسجد مثل ماهی در آب است.
« هل الدین الا الحب »؛[ تفسیر فرات الکوفی، ص 430] مگر دین چیزی جز دوست داشتن است؟!
اگر بغض را اضافه کرده اند، منظور بغض نسبت به موانعی است که باید به نور برسید.
حبّ و بغض دو روی یک سکه هستند.

در قرآن کریم خداوند هر حکمی را که بیان می کند «إنّ الله یحب / إنّ الله لا یحب» در حقیقت خداوند با زبان محبت و با زبان انسانی صحبت کرده است. با آن هایی که بخش انسانی شان فعال نیست با غضب و با بغض صحبت کرده است.

من غیر از خدا معشوق دیگری ندارم هرچیز که خدا دوست دارد را دوست دارم.

چرا خداوند چیزهایی که من دوست دارم را دوست ندارد؟ بخش انسانی اصلاً برایش سؤال پیش نمی آید. هر جا برایت سؤال پیش آمد بدان که یک جایی به یک چیزی از بخش حیوانی تو دارد فشار می آید.

بررسی کنم که چیزهایی که خداوند و پیامبر دوست دارند من هم دوست دارم. این ها ترازوهای بسیار دقیقی است که می شود هم خودم و هم دیگران را بسنجم. قیامت هم ما را بر اساس حرکت انسانی می سنجند.

چه قدر آدم زندگی کردیم؟ میزان الاعمال، امیرالمؤمنین علیه السلام است. « والوزن یومئذ الحق »؛[سوره اعراف - آیه 8] ما چه قدر با حق تطبیق داریم و چه قدر حق را می پذیریم و با آن کنار می آییم؟ چه قدر حق برایمان شیرین یا تلخ است؟ سنگینی و سبکی نامه عمل بر اساس این است که چه قدر با حق زندگی کردیم؟ چه قدر انتخاب ها، ارتباطات، رفتارها و افکار ما بر اساس حق تنظیم شده است؟

انسان شناسی - استاد محمد شجاعی
مطالب مرتبط:

انسان شناسی - استاد محمد شجاعی  / جلسه 25
انسان شناسی - استاد محمد شجاعی  / جلسه 26
انسان شناسی - استاد محمد شجاعی  / جلسه 27
انسان شناسی - استاد محمد شجاعی   / جلسه 28
انسان شناسی - استاد محمد شجاعی   / جلسه 29
انسان شناسی - استاد محمد شجاعی   / جلسه 30
انسان شناسی - استاد محمد شجاعی  / جلسه 31

Share