غزلیات
باز این چه شوش است مگر محشر آمده / شاعر : سعید بیابانکی
بهار بود و دلم فصل بی ترانگی اش / شاعر : سعید بیابانکی
بهار بود و دلم فصل بی ترانگی اش
این شهر تا بخواهید سنگ مزار دارد / شاعر : سعید بیابانکی
از بس گلایه و غم از روزگار دارد
دل را به پای بوسی غم برده ایم اما / شاعر : سعید بیابانکی
دلم گرفته هوای بهار کرده دلم / شاعر : سعید بیابانکی
دلم گرفته، هوای بهار کرده دلم
بر آن سرم بشتابم تو را به شانه بگیرم / شاعر : سعید بیابانکی
چرا که شرط ادب نیست بی خبر رفتن / شاعر : سعید بیابانکی
خوشا چو باغچه از بوی یاس سر رفتن
ترسم که انتظار کند دانه دانه ام / شاعر : سعید بیابانکی
نام تو ریخته است شکر در ترانه ام