تاریخ انتشار: 23 ژانویه 2019 شماره مطلب: 24319 تعداد بازدید: 554 نظرات: 0
انجمنها:
ابر زمین را می گردد و بادها همراهش می روند آنها کوه تنهایی می گردند تا برای او گریه کنند.کوهی بلند میبینند، نزدیکش می شوند گریه ها را شروع می کنند ،ولی کوه همچنان ساکت و منتظر است و پذیرای گریه های ابر و زجه های باد است.چه سکوت تلخی دارد کوه؛انگار روزگاری دراز، منتظر است و یا شاید انتظار، نای گریه و حرف برایش نگذاشته،ولی این را می داند که هر اشکی پایان می یابد،پس برای هر رهگذری تکه ایی از وجودش را بر گریه هایش می دهد تا شاید خبری از دور و درازها برایش بیاورند...و همچنان منتظر خواهد ماند
آصف