آیینه های ناگهان

باید هوای پنجره را داشت / شاعر : قیصر امین پور

باید برای آینه فکری کرد
گفتم که جای آینه اینجا نیست
دیوار را

درد، هنوز ادامه دارد / شاعر : قیصر امین پور

هنوز
دامنه دارد
هنوز هم که هنوز است
درد
 دامنه دارد

این آسیاب کهنه به نوبت نیست / شاعر : قیصر امین پور

و آسیاب نان
آسوده
همچنان
می چرخد
دندان گرد سنگ

نان را از هر طرف بخوانی نان است! / شاعر : قیصر امین پور

وقتی جهان
از ریشه ی جهنم
و آدم
از عدم
و سعی

پنجره ها تار عنکبوت گرفتند / شاعر : قیصر امین پور

حنجره ها روزه ی سکوت گرفتند

کودکی هایم اتاقی ساده بود / شاعر : قیصر امین پور

کودکی هایم اتاقی ساده بود

با خودت مرا ببر، خسته ام از این کویر! / شاعر : قیصر امین پور

سر زیر پر خویش فرو برده نشستیم / شاعر : قصر امین پور

 در سایه این سقف ترک خورده نشستیم

شنیده ام که می آید کسی به مهمانی / شاعر : قیصر امین پور

طلوع می کند آن آفتاب پنهانی

این ترانه بوی نان نمی دهد / شاعر : قیصر امین پور

این ترانه بوی نان نمی دهد