نظر به مرگ، نظر به روشنایی برترِ سیر حیات است تا با ابتکار زندگی کنی، و با شجاعت بمیری. این جاست که عرض می کنم تمدن غربی آنچنان مقاصد انسان را دنیایی کرده که هنر مردن از انسان گرفته شده به طوری که بیمارستان ها وسیله ی غفلت از مرگ گشته و بشر را در پای مرگ ذلیلانه به التماس واداشته اند، حاصل کار بیمارستان ها بیش از آن که درمان حقیقی باشد، تحقیر کردن انسان در مقابل مرگ است وگرنه اصل درمان با هنر مُردن تضادی ندارد. چرا باید این همه از مرگ ترسید؟ چرا باید فضای ترس از مرگ، سراسر زندگی بشر را اشغال کند؟ و از بصیرتی که می توان در زندگی با عبور از مرگ به دست آورد محروم شویم؟
در راستای آن که باید زندگی را ماوراء مرگ بشناسیم و از آن دیدگاه با آن برخورد کنیم، مولوی داستان مسجد مهمان کش را در مثنوی مطرح می کند. او در این داستانِ بلند در راستای تحلیل صحیح از مرگ برای خوب زندگی کردن، نکات ارزنده ای را به بشریت هدیه کرده است
توجه به مرگ یک شعور برتر می خواهد و انبیاء(علیهم السلام) که از چنین شعوری برخوردارند، از ما می خواهند چنین بصیرتی را به دست آوریم و آن را حفظ کنیم تا گرفتار آرزوهای محدود و وَهمی دنیایی نگردیم
جلسه اول مقدمه ای بود بر ورود به این نگاه و جایگاه تربیت آدم تشیکلاتی در زمان حضرت امام سجاد علیه السلام که پیش از ورود به صحیفه سجادیه (علیه السلام)
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً؛
و اگر زنی از سرکشی یا اعراض شوی خود بترسد، بر آن دو گناهی نیست که به نوعی در میان خودشان (هر چند به گذشت از پاره ای از حقوقشان) صلح و آشتی نمایند، و صلح (ذاتاً) بهتر است و (البته) بخل و تنگ چشمی طبعاً ملازم نفوس گردیده است (گذشت از حق بر آنها سخت است). و اگر نیکویی کنید و تقوا ورزید حتماً خداوند به آنچه می کنید آگاه است.
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً؛
و اگر زنی از سرکشی یا اعراض شوی خود بترسد، بر آن دو گناهی نیست که به نوعی در میان خودشان (هر چند به گذشت از پاره ای از حقوقشان) صلح و آشتی نمایند، و صلح (ذاتاً) بهتر است و (البته) بخل و تنگ چشمی طبعاً ملازم نفوس گردیده است (گذشت از حق بر آنها سخت است). و اگر نیکویی کنید و تقوا ورزید حتماً خداوند به آنچه می کنید آگاه است.
مبادا به خاطر دلسوزى براى خانواده ات، طاعت خدا را وا گذارى و به نافرمانى او روى آورى؛ زیرا خداوند متعال مى فرماید:« اى مردم ! از پروردگارتان بترسید و از آن روزى بهراسید که نه پدرى مى تواند براى فرزندش کارى بکند و نه فرزندى براى پدرش »
جزوه پیش رو، خلاصه ای از مباحث مطروحه در هفت جلسه ی «آموزش تشکیلات اسلامی» است که توسط «استاد دکتر عرب اسدی» با رویکرد ویژه جبهه سازی ارائه شده است.
اسلام دینی است که برای همه زوایای زندگی بشر برنامه دارد و تعادل در همه امور را به پیروان خود توصیه می نماید. از طرفی استفاده و بهره مشروع از نعمت هاى الاهى و زیبایی هاى زندگى را جایز دانسته، و از سویی دیگر اسراف و زیاده روى و ضایع نمودن نعمت ها را حرام و ناروا مى داند؛ این مسئله بدان دلیل است که هر مسلمانی به تناسب امکانات، توانایى و کارآیى خود، در برابر جامعه مسئولیت دارد و این مسئولیت پذیری او را دارای صفات نیک اخلاقی می گرداند، در غیر این صورت فرد اسراف کار خواهد بود و از اجراى مسئولیت و تعهدات اجتماعى خود بازمى ماند و دچار عادت های سوء اخلاقی می شود که از این رهگذر بر پیکر جامعه ضربه مى زند