سید محمد حسین بهجت تبریزی

طبعم از لعل تو آموخت در افشانیها / شاعر : شهریار

طبعم از لعل تو آموخت در افشانیها
ای رخت چشمه خورشید درخشانیها

زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها / شاعر : شهریار

زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها
مستم از ساغر خون جگر آشامیها

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا/ شاعر : شهریار

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
ی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را / شاعر : شهریار

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

شب به هم درشکند زلف چلیپائی را / شاعر : شهریار

شب به هم درشکند زلف چلیپائی را
صبحدم سردهد انفاس مسیحائی را

زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را / شاعر : شهریار

زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را

سنین عمر به هفتاد میرسد ما را / شاعر : شهریار

سنین عمر به هفتاد میرسد ما را
خدای من که به فریاد میرسد ما را

به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا / شاعر : شهریار

به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را / شاعر : شهریار

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

مکتب حافظ / شاعر : استاد شهریار

گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا
فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا